تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۸:۱۳  ، 
شناسه خبر : ۳۰۸۷۸۹
روايت امير مسعود بختياري مشاور ارشد فرمانده پيشين ارتش از فراز و فرودهاي جنگ تحميلي
مقدمه: امیر مسعود بختیاری با وجود گذشت نزدیک به ۳دهه پس از پایان جنگ ایران و عراق همچنان معتقد است که آغاز و پایان این جنگ را باید از دریچه واقعیت‌های همان دوره دید و نادیده گرفتن جزئیات در تحلیل خطا ایجاد می‌کند. سال80 با 41سال خدمت بازنشسته شده است و به‌عنوان كارشناس عالي نظامي سال‌هاست جنگ را به فرماندهان رده بالاي ارتش در دانشگاه فرماندهي و ستاد جنگ يا همان دافوس، تدريس مي‌كند. مي‌گويد با به هم ريختن سازمان ارتش در ابتداي انقلاب چون شغل سازماني نداشته، به‌صورت داوطلب در همان سال 59 به جبهه مي‌رود و قائم‌مقام توپخانه لشكر 21حمزه نيروي‌زميني ارتش مي‌شود. با انتصاب شهيد صياد شيرازي به فرماندهي نيروي زميني ارتش در سال60 و بنا به دعوت وي به قرارگاه فرماندهي نيروي زميني مي‌آيد و در نقش افسر عمليات اين نيرو خدمت نظامي مي‌كند. انتقال تجربيات جنگ به سربازان ارتش را نيز در كنار درس رسمي نظامي به فرماندهان ارتش دنبال مي‌كند و از راه‌اندازي هيأت معارف جنگ شهيد صياد شيرازي به‌عنوان يك ابتكار در اين زمينه ياد مي‌كند.
پایگاه بصیرت / محسن تولایی

(روزنامه همشهري ـ 1396/07/05 ـ شماره 7209 ـ صفحه 28)

* مطالعه روابط خارجي ايران و عراق پس از انقلاب حكايت از تنش‌هاي ديپلماتيك و لفظي مقامات 2كشور در كنار تحركات و غائله‌هاي جدايي‌طلبانه از سوي گروهك‌ها دارد كه بعدتر اتفاق افتاد. سؤال اساسي اينجاست كه آيا جنگ قابل پيشگيري بود؟ مناسبات ديپلماتيك با صدام حسين تا چه حد مي‌توانست از بروز يك جنگ تلخ با بيش از 200هزار شهيد عليه ايران جلوگيري كند؟

** از جنبه ‌نظري نمي‌توان گفت نمي‌شد جلوي اين جنگ را گرفت. شايد مي‌شد گرفت و اساسا دستگاه ديپلماسي و سياست براي اين است كه جلوي بحران، جنگ و هر حادثه وخيم ديگري را بگيرد. سؤال شما را به‌گونه ديگري مطرح مي‌كنم كه آيا جنگ گريزناپذير شده بود؟ بايد بگويم پاره‌اي ظواهر اينگونه نشان مي‌دهد. آيا ما تلاش كرديم جلوي اين جنگ را بگيريم يا اينكه صدام آدمي غيرقابل انعطاف بود و قطعا تصميم به اين جنگ داشت؟ اگر ما تلاش‌هايي را براي جلوگيري از جنگ به عمل آورده بوديم، امروز مي‌توانستم جواب شما را به‌صورت قانع‌كننده بدهم و بگويم تلاش كرديم و نتيجه‌اي نداد.

* معمولا گفته مي‌شود جنگ ما همانقدر اجتناب‌ناپذير بود كه صدام در سال ۹۱ ميلادي به كويت حمله كرد. چنين استدلالي را مي‌پذيريد؟

** كار ديپلماسي اين است كه تهديدها را تبديل به فرصت كند. ديپلماسي بايد بتواند جلوي بحران را بگيرد. پس جنگ چگونه شكل گرفت؟ واقعيت‌هايي را مي‌توان مورد بحث قرار داد. با وقوع انقلاب اسلامي نظم امنيتي منطقه خليج‌فارس به هم ريخت. ايران و عربستان به‌عنوان ۲پايه منطقه خليج‌فارس از لحاظ قدرت نظامي و توانمندي مالي امنيت منطقه را برقرار مي‌كردند تا صدور نفت و انرژي به دنياي صنعتي ادامه داشته باشد. انقلاب اسلامي، ايران را از دامن غرب بيرون آورد. ما ديگر در بلوك غرب نبوديم. بلوك شرق يا همان اتحاد جماهير شوروي سابق توقع داشت اگر ايران با انقلاب اسلامي از بلوك غرب خارج مي‌شود به دامن شوروي بيفتد. درست است كه ما چيزي به نام كنفرانس غيرمتعهدها نيز داشتيم ولي كشورها به‌طور عموم بايد بين يكي از اين ۲قطب حركت مي‌كردند. ايران از دامن قطب غرب خارج شد، ولي وارد دامن قطب شرق هم نشد؛ بنابراين نظم امنيتي منطقه خليج‌فارس كه متكي به حضور ايران و عربستان به‌عنوان ۲قدرت منطقه‌اي بود به هم خورد و در اين هنگام آمريكا تلاش كرد تا اين نظم جديد را كه از سوي ايران با شعار نه شرقي نه غربي دنبال مي‌شد، به حالت سابق خود برگرداند. آنها مي‌خواستند ايران با هر انقلابي سياست‌ها و منافع منطقه‌اي آمريكا را رعايت كند.

* علي‌القاعده ايران از پشتيباني شوروي هم نمي‌توانست در مواجهه با اين شرايط بهره‌مند باشد؟

** بله. شوروي هم مايل بود ايران جديد در دامن بلوك شرق باشد ولي اين اتفاق نيفتاد؛ بنابراين ظاهرا قرارشان بر اين شد تا گوشي از نظام جديد ايران پيچانده شود تا هم بلوك شوروي و هم بلوك طرفدار آمريكا بفهمند اگر پايشان را از گليم خودشان بيرون بگذارند و بخواهند رفتاري مثل ايران را پيشه كنند، منتظر عواقبش باشند. اتفاقي كه در منطقه افتاد اين بود كه به هم خوردن اين نظم باعث مي‌شد خودبه‌خود يك حالت تهديد در منطقه ايجاد شود.

* انقلاب باعث جنگ شد؟

** بدون اينكه بخواهم شعار بدهم بايد بگويم نه. انقلاب ايران يك واقعيت و يك پديده بود كه در اين كشور به‌وجود آمد. چون در دهه ۴۰ و ۵۰ روش بركناري حكومت‌هاي ديكتاتوري و تك‌نفره اين بود كه از طريق انقلاب اين حكومت را بركنار كنند، نه از طريق رفورم. انقلاب پديده‌اي بود كه به هر حال رخ مي‌داد؛ چون وضع اقتصادي مردم خوب شده بود، ولي وضع سياسي نه. طيفي از ايرانياني كه در بهبود شرايط معيشتي توانستند به دنيا سفر كنند، به اروپا و آمريكا بروند و تحصيلات بالا در آن كشورها داشته باشند، متوجه شدند كه از لحاظ سياسي آزادي نداريم و به همين‌خاطر دنبال آزادي گشتند. در چنين شرايطي دانشگاه زياد مي‌شود، ولي نقايصي دارد و نارضايتي ايجاد مي‌كند. اين نارضايتي‌ها در مجموع بحران‌هاي منتهي به انقلاب بهمن سال ۵۷ را رقم زد. مي‌خواهم تأكيد كنم كه انقلاب ما انقلابي براي كسب آزادي‌هاي سياسي، حقوق بشر و حقوق مدني بود.

* يعني معتقديد نگراني ۲ابرقدرت از تقويت چنين مطالباتي در ميان مردم منطقه و گسترش انقلاب‌ها يكي از فاكتورهاي مؤثر بر بروز جنگ ايران و عراق بود؟

** همسايه غربي ايران را بايد در دوره صدام به‌عنوان يك پديده شر نگريست. آدمي كه در آنجا در رأس حكومت است از لحاظ شخصيتي و كنش به‌گونه‌اي است كه مي‌خواهد در منطقه خليج‌فارس قدرتمند باشد و مي‌بيند يك قدرت خودش را كنار كشيده است؛ ايران مي‌گويد نمي‌خواهم ژاندارم منطقه باشم. عراق مي‌خواهد جاي ايران را در منطقه بگيرد و به همين‌خاطر سعي مي‌كند در منطقه قدرت‌نمايي كند. عراق براي جايگزيني خلأ قدرت ناشي از خروج ايران از منطقه قدرتي خليج‌فارس تلاش مي‌كند. صدام حسين حاكم عراق از حيث روان‌شناختي انساني بود كه از ايراني‌ها خوشش نمي‌آمد و از مسئله قرارداد ۱۹۷۵ نيز ناراضي بود. همه اينها دست به‌دست هم داد تا خطري را متوجه ايران كند. اينكه آيا ما اقدامي كرديم تا جلوي اين خطر را بگيريم يا تخفيفش بدهيم، به‌نظر من چنين كاري صورت نگرفت؛ بنابراين خودبه‌خود جنگ محتمل ‌شد.

* نقش شوروي را در تحريك عراق براي حمله به ايران چگونه مي‌بينيد؟

** شوروي از سال ۱۹۷۲ يك قرارداد ۱۵ساله امنيتي با عراق بسته بود. شوروي مي‌خواست خودش را در منطقه خليج‌فارس جلو بياورد و ايران به او اجازه چنين كاري را نمي‌داد. افغانستان و پاكستان نيز به همين ترتيب بودند؛ بنابراين تلاش خودش را معطوف به عراق كرد و توانست عراق را به جانب خودش بكشاند. عراق به نوعي جزو كشورهاي اقماري شوروي محسوب مي‌شد. از اين رو تهديدات عراق حتما بدون اطلاع شوروي نبود و اينطور نبود كه شوروي كمكش نكند. تمام تسليحات عراق روسي بود و اصلا ارتش عراق آموزش و فرم شوروي را دارد. پس در اينكه شوروي در اين بين نقشي داشته هيچ ترديدي نداشته باشيد؛ به‌خصوص اينكه آنها از بابت اينكه ايران به دامن شوروي نيفتاده گله‌مند بودند و بدشان نمي‌آمد ايران درگير جنگي شود تا از سر تسليم رو به شوروي بياورد. شوروي با تقويت عراق مي‌خواست در منطقه قدرت‌نمايي كند. آمريكا نيز كه به‌دنبال بازگرداندن سياست‌هاي ايران به سياست‌هاي سابق منطقه‌اي ايالات متحده بود و چون نتوانست به چنين هدفي دست يابد با روسيه دست به‌دست هم دادند و تلاش كردند تا صدام حسين را تحريك كنند.

* عراق بدون پشتوانه و تحريك قدرت‌ها مرتكب چنين جنگي مي‌شد؟

** صدام حسين خودش از منظر رواني انگيزه حمله به ايران را داشت. آنها نيز تحريك مي‌كردند. اينكه بگوييم صدام حسين مطلقاً گوش به آمريكا يا شوروي سپرده بود، قابل پذيرش نيست. خودش چنين انگيزه‌اي را داشت و متأسفانه منافعش با منافع شوروي و آمريكا جور درآمد و به ايران حمله كرد. جنگ ايران و عراق را بايد چندعاملي ديد. تمام اين عوامل دست به‌دست هم دادند تا جنگ تحميل شود. در عين حال توجه به اين نكته ضروري است كه اگر ايران مي‌توانست يكي از اين عوامل ازجمله در بحث حفظ ساختار ارتش، توانمندي نظامي يا ديپلماسي را تحت اختيار خود درآورد از احتمال چنين جنگي كاسته مي‌شد.

* توانمندي‌هاي نظامي ايران از حيث ادوات و جنگ‌افزارهاي زميني، هوايي و دريايي در ابتداي جنگ چندان متفاوت از عراق نبود و در برخي زمينه‌ها ازجمله هوايي چه بسا برتري‌هايي داشتيم. عراق به حمايت‌هاي آتي قدرت‌ها چشم دوخته بود؟

** در ابتداي جنگ قدرت نظامي ايران و عراق تقريبا در يك سطح قرار داشت. البته ما به‌علت مسائل ناشي از انقلاب دچار مشكلاتي از حيث نفرات و نيروي انساني بوديم. تغييراتي رخ داده بود؛ ازجمله اينكه خدمت سربازي يك‌ساله شده بود اما از حيث تجهيزات و آموزشي چيزي از عراق كم نداشتيم و چه بسا برتر هم بوديم اما سطح انضباط و وضعيت پرسنلي ما كاهش يافته بود. در مقابل نيروهاي نظامي عراق از وضعيت فرماندهي خوب و وحدت دروني سود مي‌بردند. ضمن اينكه تحريم‌هاي سياسي و اقتصادي هم نداشتند ولي ما حمايت‌هاي خارجي‌مان را از دست داده بوديم.

* جايي گفتيد ارتش 12هزار نفر از نيروهاي خودش را بعد از انقلاب در مسائل تسويه و پاكسازي از دست داد. ارتش در چنين شرايطي چگونه مي‌توانست انسجام خودش را در شرايط جنگي حفظ كند؟

** بلافاصله يك هفته بعد از انقلاب -اگرچه ارتش دچار هجمه‌هاي سنگيني شده بود و نظرات مختلفي وجود داشت كه اين ارتش به درد نمي‌خورد- درگيري‌هاي مناطق غربي، خوزستان و آمل و حركت ضدانقلاب باعث شد مقامات احساس كنند براي حفظ امنيت يك نيروي مسلح لازم است؛ بنابراين برخي عناصر كج‌انديش داخلي از فشارهاي داخلي خود كه مي‌خواستند ارتش را از دايره هويت و حيات خودش خارج كنند، كاستند. ارتش بنا به وظيفه و اعتقادش براي برقراري امنيت در كنار حكومت قرار گرفت و شروع كرد به‌كار كردن. اين به انسجام ارتش كمك و از مشكلات كم كرد. در نهايت با حمله عراق عرق وطن‌پرستانه و ويژگي كاريزماتيك امام خميني(ره) باعث شد خيلي سريع سازمان خودش را احيا كند.

* باوجود توضيحات شما درباره نگراني‌هاي بلوك شرق و غرب از انقلاب ايران، اختلافات ايران و عراق در دوره پهلوي هم سابقه داشت. جنس اختلافات 2كشور چه تفاوت‌هايي در دوره قبل و بعد از انقلاب داشت؟

** عراق يك كشور ساخته شده توسط انگلستان پس از جنگ جهاني اول است و يك كشور با تاريخ ريشه‌دار نيست. عراق اساسا از 10آگوست 1920تشكيل شد. سوريه، لبنان و تركيه امروزي نيز كشورهاي ساخته شده توسط فاتحان جنگ جهاني اول هستند. ما با عراق تشكيل شده در 1920اختلافات مرزي داشتيم؛ اختلافاتي كه عراق از دوره عثماني به ارث برده بود. ما با عراق در همان دوره پهلوي 3بار تا پاي جنگ رفتيم. من خودم با درجه ستوان يكمي و بعد سرواني شاهد اين قضايا بودم. البته بحران ايران و عراق در دوره پهلوي به‌شدت پس از انقلاب نبود. پيش از انقلاب درگيري‌هاي كوتاه‌مدت مرزي بين ايران و عراق وجود داشت ولي چون عراق در خود توانمندي درگيري با ايران را نمي‌ديد، وارد جنگ نمي‌شد. افزون بر اين، طمع تاريخي عراق به خوزستان همواره وجود داشت.

* قبل از انقلاب چه سالي در درگيري‌هاي مرزي ايران و عراق حضور داشتيد؟

** سال 1348در سراسر مرز ايران و عراق به‌ويژه در منطقه خوزستان و همينطور سال‌هاي بين 1351تا 1353. اين اختلافات بر سر مرز آبي شط‌العرب (اروندرود) بود و بعدش هم در پشتيباني ما از خودمختارطلبي كردهاي ملامصطفي و آقايان بارزاني و طالباني بود.

* ولي پس از انقلاب چون اين توانمندي و انسجام ارتش ايران را از دست رفته مي‌ديد وارد جنگ با ايران شد. درست است؟

** بعد از وقوع انقلاب ايران، عراق با توجه به شرايط منطقه‌اي پيش آمده اقدام به حمله كرد. قبل از انقلاب، ايران به نوعي آوردگاه شرق و غرب محسوب مي‌شد ولي چون در بلوك غرب جاي مي‌گرفت، از حمايت آمريكا برخوردار بود و ريسك حمله قدرت‌هاي ديگر به آن كمتر وجود داشت. با انقلاب ايران اين ريسك از بين رفته بود. از سويي آن اختلافات گذشته نژادي عرب و فارس كه عراق به آن دامن مي‌زد دوباره احيا شده بود.

* تسويه‌هاي انجام شده در ارتش و ساختار به هم ريخته آن در ابتداي انقلاب ازجمله دلايلي عنوان مي‌شود كه عراق به آن چشم طمع دوخته شود و به ايران حمله ‌كرد. سازماندهي مختل شده ارتش در ميان ساير دلايلي كه درخصوص حمله به ايران برشمرديد، چقدر پررنگ بود و چه ضريبي داشت؟

** عراق اول انقلاب به ايران حمله نكرد. عراق از نخستين كشورهايي است كه انقلاب را به ما تبريك گفت و خيلي هم احساس دوستي با ما كرد. توقع عراق اين بود كه با رفتن رژيم شاه، رژيم جديد ايران قرارداد 1985را ملغي اعلام كند و عراق به خواسته‌هاي خودش كه حاكميت بر رودخانه اروند يا به قول خودش شط‌العرب بود برسد ولي چون نظام جديد ايران خواسته عراق را قبول نكرد و گفت اين يك قرارداد رسمي بين‌المللي است و محل تجديدنظر ندارد، روابط رو به تيرگي گذاشت. دوم اينكه عراق مي‌گفت ايران جزاير تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي را به اعراب بازگرداند ولي ايران تأكيد داشت حاكميت ملي ايران بر اين جزاير تعلق دارد.

* صدام از چه زماني تحركاتش عليه ايران را آغاز كرد؟

** آثار دخالت، پشتيباني و تحريك عراق از ماه‌ها قبل در پاره‌اي از استان‌هاي مرزي ما مشخص بود. به‌عنوان مثال در استان زرخير و حياتي خوزستان جنبش التحرير عربستان يعني جبهه آزادي‌بخش خوزستان راه افتاده بود؛ چون عراقي‌ها به خوزستان مي‌گويند عربستان. كاملا مشخص بود كه دست عراق پشت سر كساني است كه بمب‌گذاري و ترور مي‌كنند و دنبال تجزيه‌طلبي و خودمختارطلبي هستند. حركت عراق و عواملش كاملا مشخص بود. ايران اين مسئله را شناسايي كرده و چندين بار به عراق اخطار داده بود. طمع تاريخي عراق به خوزستان همواره وجود داشت. در ساير مناطق مانند كردستان، آمل و بلوچستان نيز دست دخالت عراق و حمايت رژيم بعث از ضدانقلاب ديده مي‌شد.

* اگر بنا را بر اجتناب‌ناپذير بودن شرايطي بدانيم كه در 20‌ماه پس از انقلاب ايران منجر به آغاز حمله سراسري عراق به ايران در 31شهريورماه 1359شد، چرا ايران نتوانست در كمتر از 2سال نخست جنگ با وجود پيروزي‌هاي گسترده‌اي كه در همين 2سال به‌دست آورده بود، جنگ را خاتمه دهد؟ طي 4عمليات فتح‌المبين، ثامن‌الائمه، طريق‌القدس و بيت‌المقدس از دوم فروردين‌ماه سال 60تا خردادماه سال 61ايران توانست خوزستان و خرمشهر را بازپس بگيرد؛ همين به‌معناي دست برتر ايران در اين جنگ نبود و عراق را مجبور به بازگشت به مرزها نكرده بود؟

** بحث خاتمه جنگ متداول است. بدون علت هم نيست. ايران بيش از 200هزار شهيد در اين جنگ داد و پايان زودتر اين جنگ از شدت آسيب‌هاي انساني آن كم مي‌كرد. ما بهتر است براي قضاوت عادلانه به شرايط سوم خردادماه سال61 نگاه كنيم. ما امروز از يك نماي دور به ماجرا نگاه مي‌كنيم و تحليل‌هايمان با حذف زوايا و حواشي متعدد شرايط جنگي ايران در آن سال‌ها همراه است. جنگ را از منظر يك جوان آباداني، خرمشهري، ماهشهري، ايلامي، مهراني، كرمانشاهي، سرپل ذهابي و بسيجي ببينيد كه شهرهايشان را ويرانه مي‌ديدند. خرمشهر آزاد شده بود ولي چطور مي‌خواستيم جنگ را تمام كنيم؟ هنوز 3تا 4هزار كيلومترمربع ديگر از خاك ايران در اشغال عراق مانده بود و صدام آماده نبود كه آنها را تخليه و رفع اشغال كند. عراق همچنان مي‌خواست شرايط خودش را به ايران تحميل كند. در آن زمان تصميم‌گيرندگان سياسي كشور مي‌ديدند اگر بخواهند با عراق سر ميز مذاكره بنشينند، دست بالا را ندارند، چون عراق زمين در اختيارش است. عراق شكست خورده بود ولي بدبخت نشده بود. خانواده شهدا، رزمندگان و 5ميليون آواره خوزستان و ايلامي آيا حاضر بودند عراق را در شرايط احساسي آن روز به‌راحتي رها كنند؟

* يعني اين عمليات‌ها ايران را به اندازه كافي در موقعيت برتر نظامي قرار نداده بود؟ چون صدام مي‌گفت ايران خرمشهر را بازپس بگيرد تا كليد بصره و بغداد را در اختيارش بگذارد.

** ايران را در موقعيت برتر نظامي قرار داده بود ولي ارتش عراق را كه از پا نينداخته بود. ارتش عراق هنوز قدرت جنگيدن داشت. عمليات بيت‌المقدس نقطه عطف تاريخ جنگ ايران است. اين عمليات منجر به فتح خرمشهر شد. خرمشهر تنها شهري بود كه به‌دست عراق افتاده بود و بازپس‌گيري آن از عراق آرزوي ملي بود. ما وقتي خرمشهر را گرفتيم ورق جنگ برگشت و در يك موضع نسبي برتري قدرت نظامي نسبت به عراق قرار گرفتيم. من نمي‌خواهم بگويم فرصت خوبي نبود. مي‌خواهم بگويم شرايط موجود برخي تصميم‌گيرندگان را قانع مي‌كرد كه بهتر است جنگ را ادامه دهند تا حق‌شان را بگيرند. ايران مي‌خواست عراق به‌عنوان متجاوز شناخته شده و غرامتش پرداخت شود و از باقيمانده مناطق اشغال شده بيرون رود. عراق مي‌گفت اين كار را نمي‌كند. وقتي شرايط ايران را نمي‌پذيرفت راه ديگري جز تداوم شرايط جنگي در پيش نبود. ايران مي‌خواست عراق تنبيه شود و به‌عنوان متجاوز شناخته شده. راهش اين بود كه از اينجاي كار به بعد ايران از صرف نقش دفاعي خارج شود و حتي حمله كند. اگر دزدي به منزل شما بيايد و قالي را جمع كند ولي متوجه شويد و اموال‌تان را پس بگيريد آيا ساده او را رها مي‌كنيد تا برود؟ حتما دنبالش مي‌كنيد تا او را تحويل پليس بدهيد.

* به همين علت نيز ايران عمليات‌هاي خودش را به خارج از خاك كشور برد و در عراق عمليات انجام داد؟

** بله. براي تنبيه عراق. اين باز هم دفاع ايران بود تا به خواسته‌هاي خودش براي پايان جنگ برسد. اين براي فشار به عراق بود و مي‌خواستيم از او گرو بگيريم تا مجاب به پذيرش خواسته‌هاي ايران شود.

* پيشنهاد اين حمله‌ها كه از عمليات رمضان شروع شد از سوي چه‌كسي بود و موافقتش از سوي چه‌كسي صادر شد؟

** موافقتش با شوراي‌عالي دفاع بود. امام(ره) فرمانده كل قوا بودند و هر تصميم راهبردي‌اي كه گرفته مي‌شد، بدون مجوز ايشان نبود. رئيس شوراي‌عالي دفاع رئيس‌جمهور بود و وزراي دفاع، اطلاعات و دارايي نيز اعضاي آن بودند، به‌اضافه مقامات طراز اول نظامي در آن زمان اين پيشنهاد از سوي شوراي‌عالي دفاع و كارشناسان نظامي مطرح شد و امام(ره) نيز پذيرفتند و انجام شد.

* اين تجربه موفقي نبود و جنگ را به سمت فرسايشي شدن تا عمليات فتح فاو و بازپس‌گيري مجدد آن تا فتح فاو پيش مي‌برد. اين شكست‌ها ناشي از چه بود؟

** هدف ما اين بود كه عراق تنبيه شود. ما بايد به يك جايي مي‌رسيديم. بايد به خواسته خودمان مي‌رسيديم و در اين راه تلاش مي‌كرديم. كاميابي‌هايي داشتيم و ناكامي‌هايي نيز بود. اينگونه هم نبود كه بعد از عمليات فتح خرمشهر هميشه ناكام باشيم. عمليات‌هاي محرم، مسلم بن عقيل و فاو موفق بودند. ما زمان‌هايي اميدوار بوديم با منكوب كردن نظامي عراق به خواسته خودمان برسيم. ارتش در سال اول جنگ 17عمليات انجام داد و 3مورد از آنها به اهداف از پيش تعيين شده نرسيد. اما همان 3عمليات هم نتايج قابل توجهي براي ما داشت. ما اگر در عمليات 23مهر 59درمقابل عراق به اهداف‌مان نرسيديم، اما همين باعث شد كه عراق هم ديگر جلوتر نيايد. اين مسئله مهمي است. نيروهاي عراقي تعجب مي‌كردند كه در شرايط نابسامان سازمان ارتش در ايران، به آنها حمله شده و جلوي آنها گرفته مي‌شود. عراق كمي بعدتر حمله كرد تا وارد انديمشك شود و نتوانست وارد شود. دشمن داشت به خانه ما مي‌آمد، ما به او حمله كرديم و او بيرون ماند. اين برد است.

* بازگشت شما به نيروي زميني ارتش با مسئوليت شهيد صياد شيرازي به‌عنوان فرمانده وقت نيروي زميني ارتش اتفاق مي‌افتد. مختصات فرماندهي شهيد صياد شيرازي در اتفاقات سال نخست جنگ چه بود و چه ويژگي‌هايي داشت؟

** صياد شيرازي يكي از قهرمانان ملي جنگ ماست. ايشان افسر بسيار برجسته‌اي بود و در سن جواني به مسئوليت فرماندهي نيروي زميني ارتش رسيد. ايشان ويژگي‌هاي خاصي مديريتي و نظامي داشت و در دوران فرماندهي نيروي زميني‌شان تلاش كرد دانش، تجهيزات و دكترين ارتش را با سپاه هماهنگ كند و قدرت سينرژيك و مضاعفي از اين همكاري بسازد. شهيد صياد شيرازي به‌خاطر رفتارش در اين كار بسيار موفق بود و باعث شد ما در سال دوم جنگ به توفيقات بسيار بزرگي برسيم. البته كه از اين دوران به بعد برخي اختلاف‌هاي روشي ميان سپاه و ارتش پديدار شد.

* نقش شهيد صياد در عمليات مرصاد و انهدام منافقين چشمگير بود و ترور وي در سال 78شايد در انتقام نقش چشمگيري بود كه شهيد صياد در مبارزه با اين گروهك اتخاذ كرده بود. در مطالعات شما ردپاي منافقين در چه خيانت‌هايي در طول جنگ ديده مي‌شود؟

** منافقين از همان ابتداي جنگ به‌صورت اطلاعاتي براي عراق كار كردند. در سال 1365از فرانسه وارد عراق شدند و در عراق به‌صورت يك نيروي سازمان‌يافته نظامي توسط عراق عليه ما سازماندهي شدند و صدمات بسيار سنگيني به ما وارد كردند؛ به‌خصوص از نظر اطلاعاتي. پاره‌اي از مسائل اطلاعاتي خيلي خطرناك‌تر از تجهيزات و جنگ‌افزار است. در عمليات مرصاد نيز آنها با توجه به اينكه ايران قطعنامه 598 را پذيرفته بود، تصور مي‌كردند ايران در يك نقطه ضعف و فروپاشي قرار گرفته است. 5هزار نفر از آنان از طرف قصر شيرين شروع به حركت كردند تا به تهران برسند و نظام جمهوري اسلامي را براندازي كنند تا خودشان بر رأس حكومت بنشينند اما در 40كيلومتري كرمانشاه و در تنگه چهارزبر محاصره، متوقف، كنترل و منهدم شدند. نقش شهيد صياد شيرازي نيز در ساماندهي هلي‌كوپترهاي كبري براي حمله به منافقين خيلي موثر بود.

http://www.hamshahrionline.ir/details/383648/Defence/imposedwar

ش.د9603608