(روزنامه اعتماد - 1396/07/25 - شماره 3931 - صفحه 6)
مدتي است كه سيدمحمد موسويخويينيها، يكي از شخصيتهاي مطرح مجمع روحانيون مبارز كه در روزهاي پرفراز و نشيب ابتداي انقلاب حضوري پررنگ داشته، تاريخ انقلاب اسلامي را از دريچه چپ خط امامي روايت ميكند. اين نوع روايت از تاريخ انقلاب بيسابقه بوده و اين روزها او لب به سخن گشوده تا به بهانه پرسشهايي كه از او ميشود در كانال تلگرامياش برگهايي از دفتر انقلاب و ماجراهايي از نقاط عطف استقرار نظام جمهوري اسلامي تعريف كند. سيد محمد موسويخويينيها، عضو مجمع روحانيون مبارز به عنوان پدر معنوي چپ خط امامي هم در دوره اول مجلس شوراي اسلامي نايبرييسي را به عهده داشته و هم سابقه حضور در مجلس خبرگان رهبري و شوراي بازنگري قانون اساسي را در كارنامه دارد. او همراه با بنيانگذار انقلاب اسلامي براي استقرار نظام جمهوري اسلامي تلاش و فعاليت كرده است.
روزهاي پرالتهاب استقرار نظام اسلامي در دهه٦٠ كليد اختلافاتي را زد كه موجب طرد مرحوم آيتالله حسينعلي منتظري و نهايتا عزل او شد. حالا سيد محمد موسويخويينيها سعي دارد تا به همان روزهاي حساس تاريخ بازگردد؛ روزهايي كه باعث شد تا مردي كه نزديك به امام بود موقعيت خود را به تمامي از دست بدهد. نقطه رجوع موسويخويينيها به اين بخش از تاريخ البته بعد از عزل آيتالله منتظري و دوراني است كه او روزنامه سلام را منتشر ميكرد. روزنامهاي كه البته سرنوشتش توقيف بود اما همان روزهاي سال ٧٠ كه روي دكهها ميرفت به گفته موسويخويينيها خبر بستري شدن منتظري در بيمارستان تهران و رفتار نامناسبي كه برخي نهادها با او كرده بودند را انتشار داد. شايد جالبترين بخش سخنان موسويخويينيها ديدگاه امروزش به عزل آيتالله منتظري توسط بيانگذار انقلاب باشد. او در اين زمينه گفت: «من، با همه ارادتي كه به آن عزيز داشتم، ترديد ندارم كه در عزل ايشان حق با امام بود.»
البته او به صراحت ميگويد كه ارادت ويژهاي به او داشته و باز كردن آن پرونده را «دشوار» توصيف ميكند. او در اين خصوص توضيح داد: «گذشته از اينكه شاگرد آن عالِم مجاهد بودهام، مدتي با ايشان زير يك سقف زندگي كردهام و نهتنها من، كه هر كس با ايشان از نزديك آشنا ميشد، مجذوب اخلاق بزرگوارانه او ميشد. آنقدر با مردم صميمانه رفتار ميكرد و با همگان راحت معاشرت ميكرد كه او را يك نفر مانند خود ميديدند.» در واقع اين پرسش كه «روزنامه سلام در برابر حذف آيتالله منتظري چه موضعي داشت؟» او را به اين گردنه از تاريخ برده است. موسويخويينيها در پاسخ به اين سوال گفت: در زمان عزل مرحوم آيتالله منتظري -كه خداوند او را مشمول الطاف خاصه خود بفرمايد- هنوز روزنامه سلام متولد نشده بود، ولي «سلام» در سال ۱۳۷۰ خبر بستري شدن ايشان در يكي از بيمارستانهاي تهران و رفتار نامناسبي كه برخي نهادها با ايشان كرده بودند را منتشر كرد و همين سبب تشكيل پروندهاي در دادگاه شد.
وي با بيان اينكه باز كردن پرونده عزل آن فقيه عاليقدر براي من بسيار دشوار است، تصريح كرد: زيرا، گذشته از اينكه شاگرد آن عالِم مجاهد بودهام، مدتي با ايشان زير يك سقف زندگي كردهام و نهتنها من، كه هر كس با ايشان از نزديك آشنا ميشد، مجذوب اخلاق بزرگوارانه او ميشد. اين عضو مجمع روحانيون مبارز ادامه داد: آنقدر با مردم صميمانه رفتار ميكرد و با همگان راحت معاشرت ميكرد كه او را يك نفر مانند خود ميديدند. هر آنچه را نميدانست متواضعانه در پي فراگرفتنش از هر كس كه ميدانست ميشد؛ از نخستين كساني بود كه از آغاز در كنار رهبري نهضت اسلامي ايستاد. كسي را از ميان روحانيون سراغ ندارم كه به اندازه او در دفاع از امام و نهضت او پايمردي و پافشاري كرده باشد.
موسويخويينيها اظهار كرد: او در راه به ثمر رسيدن نهضت و انقلاب اسلامي چه مصيبتها كشيد، چه اهانتها و زخم زبانها، چه زندانها و شكنجهها، چه تبعيدها و محروميتها؛ فرزند عزيزش، فاضل مبارز، حجتالاسلام محمد منتظري، را منافقين كشتند و فرزند ديگرش جانباز دفاع مقدس شد. وي افزود: شايستگيهاي آن عالم وارسته سبب شد كه بزرگان كشور در زمان حيات حضرت امام (رض)، در يك اقدام مصلحتانديشانه، جايگاه قائممقام رهبري را براي وي به تصويب خبرگان رهبري رساندند و من در خبرگان شاهد بودم كه در اين كار بيشترين اهتمام از ناحيه مقام معظم رهبري و نيز مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني بود.
نايبرييس دوره اول مجلس شوراي اسلامي در بخش ديگري از سخنانش گفت: اما افسوس و صد افسوس كه آن عالم مجاهد، در كنار نقاط قوت فراوان، ضعفهايي هم داشت و اين ضعفها تا زمانيكه به ساحت كشورداري و مديريت كلان كشور ارتباط پيدا نميكرد، چندان ديده نميشد و مشكلي ايجاد نميكرد، ولي هنگامي كه اين ضعفها با مسائل مديريت كلان كشور گره ميخورد، مشكلاتي جدي به وجود ميآورد و شايد شنيده باشيد كه مرحوم بازرگان، زمانيكه نخست وزير بود، به همين علت از دست آن بزرگوار به فغان آمده بود.
وي با اشاره به اينكه اي كاش آن اقدام مصلحتانديشانه انجام نميشد تا آن جراحي دردناك اتفاق نميافتاد، تصريح كرد: آري، همان ضعفها بود كه امام را ناگزير از آن اقدام كرد. من از پزشك مخصوص حضرت امام (رض) شنيدم كه ضرباهنگ قلب ايشان در هيچ زماني به اندازه روزي كه آن تصميم را گرفتند نامنظم نبود.
موسويخويينيها در پايان گفت: من، با همه ارادتي كه به آن عزيز داشتم، ترديد ندارم كه در عزل ايشان حق با امام بود، اما امروز زمان را مناسب نميدانم تا به توضيح تمام آن ماجرا بپردازم. من انكار نميكنم كه هيچ چيزي با ارادت و ايمانِ من به امام خميني برابري نميكند، ولي در وجدان خود اطمينان دارم كه در اين ماجرا تنها به عنوان يك ناظر بيروني داوري ميكنم. اگر فرصتي مناسب به دست آمد، شايد بتوانم به شرح كامل اين ماجرا بپردازم.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=89200
ش.د9604613