(روزنامه همشهري – 1396/11/10 – شماره 7310 – صفحه 15)
در نیمه دوم امسال شاهد فعالیتهای اجتماعی متفاوتی از سوی جوانهای نسل جدید بودیم که باز هم ذهنهای بسیاری را برای شناخت درست و دقیق آنها به چالش کشیدند. روزی بخشی از آنها در زلزله کرمانشاه تلاش زیادی برای بهبود اوضاع زلزلهزدهها کردند و روزی تعدادیشان در تجمعهای اعتراضی شرکت کردند تا مطالباتشان را به گوش مسئولان برسانند؛ جوانهایی که حالا با عنوان دهههفتادی و دهههشتادی از آنها نام میبریم، برچسبهای مختلفی به آنها میزنیم و حتی در مقایسه با نسلهای گذشته، متفاوت میخوانیمشان؛ اما نمیدانیم که این تفاوت چیست و چرا به وجود آمده است! از خودمان نمیپرسیم چرا جوانان متولد دهه70 به اندازه جوانان دهه30 آرمانگرا نیستند؛ چرا تعدادی از جوانهای نسل جدید که امروز بزرگترینشان 26سال و کوچکترینشان 17سال دارد به خیابان آمدند تا از برخی مسائل اعلام نارضایتی کنند؛ این پرسشها و اتفاقهای اخیر باعث شد تا با نگاهی انتقادی به تغییرات سبک زندگی و خلقیات جوانان، میزگردی با همین عنوان در مؤسسه رحمان شکل بگیرد و اساتید جامعهشناسی از جمله دکتر محمدرضا جوادییگانه از دانشگاه تهران و دکتر علی جنادله از دانشگاه علامه طباطبایی به تبیین نظرات خود درباره این موضوع بپردازند. آنچه در ادامه میخوانید پرسشها و پاسخهاییاست که در این جلسه مطرح شد.
* یکی از فرضیههایی که درباره حوادث اخیر مطرح شده این است که جوانها نسبت به برخی از مسائل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بدبین شدهاند و درباره خیلی موضوعات دیگر سؤالاتی دارند اما جایی برای طرح یا بروز این خواستهها و مطالبات به شکل مدنی پیشبینی نشده است؛ برای همین میخواهیم از شما بپرسیم که چقدر با این فرضیه موافقید و اگر تحلیلی در این رابطه دارید، مطرح کنید.
** جوادییگانه: من، هم در رفتار اجتماعی جوانان در تجمعهای اعتراضی اخیر و هم در نتایج آماری مرحله سوم پیمایش ارزشها و نگرشها، مسائلی را مشاهده کردهام که شاید پرداختن به آنها مفید باشد. یکی از مهمترین این یافتهها، این است که نگاه جوانان به جامعه، منفیتر از نگاه اقشار دیگر جامعه است. ما میدانیم که طبیعتا همه افراد از وضع عمومی جامعه ناراضی هستند و فارغ از اینکه چقدر وضع جامعه خوب یا بد باشد، ناراضیبودنشان مشهود است. این نارضایتی اما در میان جوانان بیشتر است. بگذارید آمار و ارقام را شاهد بگیرم. وقتی 2سال پیش در پیمایش ارزشها و نگرشها از افراد پرسیده شد که «آیا واقعا حق هر فرد، بدون پول و پارتی پایمال میشود یا نه؟» میزان پاسخ «کاملا موافق» در میان جوانان، 27درصد و در میان گروههای سنی بزرگتر، 22درصد بود.
یا در سؤال دیگری که پرسیده شد «اگر مردم موقعیتی گیرشان بیاید سر هم کلاه میگذارند یا نه؟» 17درصد جوانان با آن «کاملا موافق» بودند که در مقابل پاسخ مثبت 14درصدی گروههای سنی بزرگتر قرار میگیرد. یا در میان کسانی که «موافق» بودند که «پس از توافق هستهای وضعیت اقتصادی بهتر میشود» متولدان دهه30 و قبلتر، 63درصد بودند اما به جوانان دهه 70 که میرسید، این عدد، 56 درصد میشد. این نگاه منفی و این بیشترناراضیبودن، در سایر جنبههای آرمانی و سیاسی هم دیده میشود که نشاندهنده یک تضاد ارزشی و شکاف بیننسلیاست. تضاد ارزشی آنجاست که طبق همین آمار جوانان با درصد بالاتری نسبت به متولدان دهه30 با «جدایی دین از سیاست» موافقند و درباره «بهبود وضع سیاسی موجود» هم جوانان با اختلافی 18درصدی نسبت به متولدان دهه30، با تغییر اساسی، بیشتر از اصلاحات موافقند. اینها نتایج مهمیاست که نشان میدهد چیزی در جوانان تغییر کرده و ما نشانههای تغییر را هم در همین اعتراضها دیدیم.
** جنادله: ما در تبیین این بحث، از یک طرف با خلقیات جوانان و از طرف دیگر با سبک زندگی آنها روبهرو هستیم؛ بنابراین آوردن واژه خلقیات جوانان ظاهرا تداعیگر این است که شاید بشود گفت همه جوانان ایرانی ویژگیهای مشترکی دارند. من در بحثهایم به آن بخش از خلقیات انتقاد دارم که در بررسی آنها جامعهشناسان سعی کردهاند علت توسعهیافتگی و عدمتوسعهیافتگی برخی جوامع را با عوامل فرهنگی توضیح دهند. از نظر من این نگاه، غلط است و اصولا بررسی خلقیات برای رسیدن به مهندسی فرهنگی را رد میکنم.
در مهندسی فرهنگی که هم در میان دانشگاهیان و هم در میان مدیران میبینیم، ایده خلقیات ایرانیها رویکردی آسیبشناسانه دارد و آنها اصلاح فرهنگی را تنها راه از بین بردن مسائل جامعه میدانند. این رویکرد آسیبشناسانه در ایده خلقیات، باعث میشود بدون درنظرگرفتن ساختاری که فرد را با مسائل و مشکلات درگیر کرده است، تنها خود او را مقصر بدانیم و تفکرها و رفتارهایش را زیر سؤال ببریم. برای مثال ما با کمبود آب در جامعه مواجه هستیم اما تمام راهحلهای مسئله آب تقلیل پیدا میکند به اینکه کسانی که در خانه آب مصرف میکنند، صرفهجویی کنند. مگر چند درصد آب مصرفی در ایران، خانگیاست؟ در مواجهه با سبک زندگی و تغییراتی که در جوانان رخ داده نیز ما باز با ایده خلقیات و نگاه مهندسی فرهنگی آسیبشناسانه پیش میرویم.
نمیپذیریم که ارزشهای جدیدی وارد جامعه ما شده و ارزشهایی ضعیف شده است و تماس فرهنگی ما، گسترش رسانهها و... عامل تغییر سبک زندگی در جوانان هستند. از نظر من باید دید خود را معطوف به تبیین دیگری هم بکنیم و آن، تبیین ساختاری است؛ یعنی شرایط ساختاریای را که باعث میشود تغییراتی در سبک زندگی جوانان در جامعه ما رخ بدهد هم مد نظر قرار دهیم و درباره آن مطالعه و پژوهش کنیم.
* شاید الان باید به این سؤال جدیتر پاسخ بدهیم که آیا سبک زندگی جوانان نسل جدید در ایران بهشدت در حال تغییر است؟ اگر جواب، مثبت است، باید پاسخ بدهیم این تغییر چه تأثیری بر جامعه دارد و آن را درگیر چه چالشهایی میکند؟
** جوادییگانه: اگر ما متوجه باشیم که جوانی یا جوانان در ایران در حال تغییر هستند، موضوعی که برایمان پیش میآید ابهام ارزشیاست؛ یعنی با یک مسئله اخلاقی ـ تربیتی یا اصول اخلاقی مواجه میشویم که خصوصا بزرگترها با خود میگویند «چرا وقتی ما جوان بودیم جامعه اینطور نبود؟» برای پاسخ به این سؤال باید بدانیم که در حال حاضر جوانان بیش از سایر بخشهای جامعه دچار آنومی هستند؛ آنومی به معنی سردرگمی. تقریبا در همه موارد جز تشخیص آدم خوب از بد، جامعه دچار ابهام است. اینکه فرزندان را آزاد بگذاریم یا کنترل کنیم، پنجاه ـ پنجاه است؛ اینکه پارتیبازی کنیم یا مراعات قانون، پنجاه ـ پنجاه است و چالش اصلی آنجاست که این ابهام را در میان جوانان بیشتر داریم؛ یعنی میزان ابهام جوانان در تشخیص آدم خوب از بد 65درصد است؛ در حالی که در 50سال به بالا، میشود 59درصد. در موضوع عمل بر اساس میل شخصی یا بر اساس مصلحت خانواده، میزان ابهام جوانان 51درصد و بین افراد 50سال به بالا 46درصد است.
این آمار درباره رعایت قانون یا پارتیبازی نیز در میان جوانان نسبت به بزرگسالان 47درصد به 41درصد است. من نمیگویم بر اساس کدام عمل کنیم؛ میگویم شرایطی وجود دارد که تکلیف آدم و بهخصوص جوانان، مشخص نیست. مسئله من این است که ما تقریبا هیچ نظام ارزشی روشنی نداریم که افراد دنبال میل خودشان باشند یا مصلحت جامعه؛ ارزشهای دینی را مراعات کنند یا امنیت مقدم است یا آزادی؟ شما یک منبع آموزشی نشان بدهید که مشخص کند اولویت ارزشی چیست! متأسفانه مبانی ارزشی ما بر پایه احساسات و شعر و ضربالمثل و داستان است و یک جا که بگوید برای تصمیمگیری این کار را بکن، وجود ندارد.
** جنادله: اگر نگوییم همه تغییرات در سبک زندگی جوانان، بخش عمدهای از آن، برآیند نحوه تعامل آنها با محدودیتهای ساختاریاست که جامعه برایشان بهوجود آورده است. در واقع ارزشهای جدید و الگوهای رفتاری جوانان را میتوانیم به مثابه استراتژیهای خلاقانه آنها در مواجهه با محدودیتهای ساختاری ببینیم. نگاه ما به سبک زندگی در جامعه خودمان باید با آنچه در سبک زندگی جوامع غربی رخ داده متفاوت باشد؛ چراکه سبک زندگی آنها مبتنی بر آزادی اراده است.
آنجا عاملیت فردی و آزادی بهقدری بالا رفته است که هر کس میخواهد زندگی خودش را خودش شکل بدهد اما در ایران میبینیم بسیاری از الگوهای جدیدی که جوانان در زندگی پیش میگیرند، بیشتر از اینکه از روی اراده باشد از سر اضطرار است؛ یعنی بزرگترین چالش برای آنها این است که وقتی با محدودیتهایی ساختاری مواجه میشوند برای پاسخ به این محدودیتها و از سر اضطرار، تن به چه الگوهای جدیدی بدهند؛ مثلا تأخیر در سن ازدواج یک انتخاب داوطلبانه و آزادانه نیست؛ وقتی شرایط اقتصادی به گونهایاست که فرد در سنین پایین آمادگی ازدواج پیدا نمیکند، طبیعیاست که ازدواج خود را به تأخیر میاندازد؛ اینجاست که پدیدهای به اسم ازدواج سفید یا همخانگی یا همباشی و یا هر چه اسمش را بگذاریم به وجود میآید.
اینها الگوهاییاست که ابتدا جوانان از سر اضطرار به آنها دست میزنند اما بعد تبدیل به یک گزینه در دسترس میشود؛ پس به این نتیجه میرسند که اینگونه هم میشود زندگی کرد و همین روند را ادامه میدهند. بنابراین بهتر است بخش قابلتوجهی از تغییراتی که در سبک زندگی جوانان جامعه صورت گرفته را بر اساس عاملیت جوانان و محدودیتهای ساختاری تبیین کنیم و بدانیم که چالشهای پیش رو بهوجودآورنده مسائل جدیتری برای جامعه خواهد شد.
* برای دفاع از جوانان که در چنین موقعیتی و در معرض چنین تغییرهایی قرار گرفتهاند چه میتوان گفت؟ اگر بگویند ما چه گناهی کردهایم که دوران جوانیمان در جامعهای با این ویژگیها میگذرد به آنها حق میدهید؟
** جوادییگانه: مسئله این است که شواهد میگوید جوانان سالمتر هستند اما جامعه خرابشان میکند. من هم میخواهم همین را بگویم و حق را به جوانان بدهم. آمارها و شواهد نشان میدهد که آنها به جامعه و روند آن اعتراض دارند و همانطور که در پیمایش ارزشها و نگرشها میبینیم تقریبا از همهچیز ناراضی هستند. این بهعنوان یک یافته مهم قابل توجه است اما مگر جامعه با جوانان چه میکند که جوانان روزبهروز ناراضیتر میشوند؟ اینجا بحث خلقیات مطرح میشود؛ کافیاست جوانی را تصور کنید که وارد فضای اجتماع میشود و آرمانهای مختلط، گاه متناقض، گاه مبهم و گاه غیرواقعی را وارد اجتماع میکند.
در عوض تمام تجربیاتی که با آن روبهرو میشود به او میگوید که هرچه آرمان دارد کاملا غلط است و باید همه را بگذارد کنار و برود جلو. مشکل اینجاست که ما یک نگاه کاملا رؤیاوار به جامعه داریم که میگوید جامعه کاملا خوب است اما جوان بیچاره را نمیبینیم که نخستین ضربه را از این تصور غلط در ازدواج و شغل میخورد. 2معیار عبور از جوانی به بزرگسالی، پیداکردن شغل و ازدواج، به معنی ثباتپیداکردن است اما در جامعه ما وسیله رسیدن به هر دوی اینها پول است، نه اخلاق و سواد و تحصیلات. سربازی هم یک معیار دیگر است که بهنوعی احساس تلفشدن عمر و بیگاری را به جوان القا میکند.
در ارتقای شغلی نیز چنین چیزی را میبینیم. در ارتقای شغلی چهکسی بر پایه دانش، توانایی، سختکوشی و کارآمدی به مرتبه بالاتر میرسد؟ اینها نشان میدهد که معیارهای واقعی جامعه چیزی دیگر است و هرچه آدمها بیشتر متوجه این موضوع میشوند، هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ خود افراد در تجربه زندگی، به این نتیجه میرسند که اشتباه کردهاند که بهدنبال سیاست و آرمانگرایی رفتهاند و حالا میخواهند خسارت بگیرند؛ خسارت عمر تلفشده و فرصتهای ازدسترفته را و این جبران خسارت باعث میشود که بیرحمانهتر با جامعه برخورد کنند؛ یعنی هرچه میتوانند بکنند و بروند. تحلیل من بر پایه این فضا این است که ساختارهای جامعه مقوم رفتار خلاف اخلاق است و در چنین جامعهای نهفقط به جوانان بلکه به همه اعضا میتوان حق شکایت داد.
** جنادله: ما داریم وارد مرحله جدیدی در زندگی جوانان میشویم که مرحله کنشگری است. جوانان الان دیگر از مرحله مقاومت نمادین عبور کردهاند و با کنش آشکار در حال نشاندادن مقاومت خود هستند. این را با اتکا به چند اتفاق اخیر میگویم. مورد اول، کنشگری و حضور فعالانه دانشجویان و جوانان در امدادرسانی به زلزلهزدگان کرمانشاه است. این حضور از 2جهت قابل بررسیاست؛ یکی اینکه بگوییم جوانان احساس وظیفه کردند و با اینکه به دهههفتادیها برچسبهای منفی زیادی از جمله بیمسئولیتی میزنند اما خلاف آن را نشان دادند؛ از طرف دیگر حرکتشان یک نوع قدرتنمایی در برابر ساختار کلان امدادی و دولتی هم بود. شاهد این مدعا هم این است که در دانشگاه علامه طباطبایی فراخوان جمعآوری کمک برای زلزلهزدگان میدهند و کمکهای بسیاری سرازیر میشود، به گونهای که از یک دانشگاه فراتر میرود.
خیلی از مردم هم تمایل بیشتری نشان میدهند که کمکهایشان را به جوانان بسپارند. جوانان فعالانه آنجا ورود پیدا میکنند و این برای بسیاری از نهادهای رسمی و دولتی هشداری میشود و نشان میدهد آنها با نسلی طرف هستند که میتواند در گستره وسیعی حرکتهای اجتماعی را شکل دهد؛ چه خیرخواهانه و چه در زمینههای دیگر! مورد دوم در کنشگری فعال جوانان نیز ناآرامیهای اخیر جامعه است. بر اساس آنچه معاون امنیتی وزیر کشور اعلام کرده است بیش از 90درصد دستگیرشدگان، جوانان با میانگین سنی زیر 25سال بودهاند. این بهنظر من حرکت جوانان علیه وضعیت موجود و محدودیتهای ساختاری جامعه است که باید به آن توجه کرد و صدایشان را شنید.
* شما در صحبتهایتان نقدی بر ساختار اجتماعی داشتید و تا اندازهای هم بر تأثیر خلقیات در رسیدن به وضع موجود تأکید کردید؛ آیا میتوان بهطور مشخص، مقصر اصلی را یکی از این دو عامل دانست؟
** جنادله: از صحبتهای آقای جوادییگانه اینطور برداشت کردم که جوان ما از یک فرد آرمانگرا به یک چپاولگر تبدیل شده است اما بهنظر من باید طور دیگری نگاه کرد. جوان ما آرمانگرایی خود را از دست داده و سؤال مهم این است که «چرا از دست داده؟ چه شرایطی باعث شده که جوان آرمانگرای سال57 به جوانی تبدیل شود که به آن چپاولگر بگوییم؟» تمام بحث من این است که در تغییرات، وزن بیشتری به ساختارها بدهیم و در کاستیها و آسیبهای جامعه، ریشه را در ساختارها ببینیم. وقتی بگوییم نگاه ما نگاه آسیبشناسانه نیست، باید به ملزوماتی هم تن بدهیم. نگاه آسیبشناسانه اینگونه است که به جای اینکه سعی کنیم تغییرات را درک کنیم، آنها را منفی تلقی میکنیم. دوم اینکه در این تغییرات منفی هم وقتی بخواهیم ریشهیابی کنیم میرویم سراغ جامعهپذیری نامناسب. آقای جوادییگانه اینطور مطرح کردند که ما یک نظام ارزشی مشخص نداریم که جوانان ما بدانند ارزش چیست. اتفاقا جوان جامعه ما با تورم ارزش روبهروست و از صبح تا شب به او میگویند که این کار را بکن و آن کار را نکن! بعید میدانم در جامعهای به اندازه ما تورم ارزشی وجود داشته باشد.
اما مسئله جامعه ما این است که ارزشهایی که فرهنگ رسمی دارد تبلیغ میکند با چیزی که در فرهنگ غیررسمی و عمومی وجود دارد زمین تا آسمان تفاوت دارد. ما با شکاف فرهنگ رسمی و غیررسمی یا عمومی جامعه روبهرو هستیم و اینکه در جامعه، فرهنگ رسمی همیشه سعی میکند خود را تحمیل کند. از طرفی ما با جوانانی کنشگر روبهرو هستیم. این مشارکتی که در زلزله کرمانشاه داشتند با تعبیری که میگوید جوان ما بدون آرمان است جور درنمیآید. جوانی که به فکر منافع شخصیاست، جوانی نیست که حاضر باشد در آن سوز سرما آسایش خودش را رها کند و برود به دل روستاهای سردسیر کرمانشاه. ما چون بعضی وقتها خوب نمیتوانیم بفهمیم که چه تحولاتی در حوزه جوانان در حال رخدادن است، ممکن است نگاهمان به سمت نگاه آسیبشناسانه برود. من میگویم این مسئله را باید در چارچوب محدودیتهای ساختاری جوانان درک کنیم.
** جوادییگانه: من تغییرات را منفی تلقی نکردم؛ درباره تورم ارزش هم صحبت نکردم بلکه به اولویت ارزشی تکیه داشتم؛ یعنی یک یا دو راهنمای روشن عمل که تکلیف آدمها را روشن کند. من که ندیدم اما شما اگر میتوانید به من نشان بدهید. از طرفی جوانان را چپاولگر توصیف نکردم بلکه گفتم در گذار از جوانی به بزرگسالی، چون سیستم به جوان آرمانگرا میگوید تو اشتباه کردهای و حالا باید خسارتات را از جامعه بگیری، این آدم بهدنبال راهی برای جبران خسارتش میگردد. این دیگر جوان نیست؛ بنابراین تعبیر من احساس غبن است نه چپاولگری. در واقع شرایطی را ترسیم کردم که در آن فرد از موقعیت نفع، دارد به غیرنفع تبدیل میشود. در موقعیت غیرنفع آدمها درست رفتار میکنند؛ بهعنوان مثال ما 2زلزله داشتیم؛ یکی در تهران و یکی در کرمانشاه. در زلزله کرمانشاه آدمها خیلی خوب رفتار کردند ولی همین آدمها در زلزله تهران به هم رحم نداشتند؛ برای اینکه در زلزله کرمانشاه شما از مالتان باید کمک میکردید ولی اینجا پای جانتان وسط بود؛ بنابراین تعبیر من موقعیت نفع و غیرنفع است که رفتار ما در این دو موقعیت کاملا عوض میشود.
* آیا میتوان گفت شکاف نسلی به تغییر سبک زندگی جوانان دامن زده است و با استناد به اختلاف آماری که دکتر جوادییگانه هم در ابتدای بحث به آن اشاره کردند باید نگران این شکاف باشیم؟
** جنادله: به دلیل همان نگاه آسیبشناسانه که هم بین مدیران و هم بین عامه مردم وجود دارد، میبینیم که حتی در سطح دانشگاهی، مقالههای زیادی درباره شکاف نسلی وجود ندارد. ما فکر میکنیم وقتی جوانها با بزرگترهایشان اختلاف در عقیده دارند، این شکاف نسلیاست اما بهتر است بگوییم در تحولات نسلی که با بحث جوانان هم ارتباط پیدا میکند با مسئله تفاوت توأم با تفاهم نسلی مواجهیم؛ یعنی تفاوتهایی که در خانوادهها وجود دارد تفاوتهایی نیست که لزوما منجر به شکاف نسلی شود؛ اینکه چه چیزی ارزشمند است؛ شاید الان در موقعیتی هستیم که نمیشود بهراحتی درباره یک ارزش واحد صحبت کرد. نهایتا میتوانیم بگوییم افراد، هدفمند باشند اما نمیشود بهراحتی یک هدف مشخص معین کرد. میتوانیم بگوییم افراد، زندگی خود را مبتنی بر اصول خاصی بنا کنند اما نمیتوانیم بگوییم این اصول چه چیزهایی باشد؛ برای همین شاید احساس میکنیم که جامعه دچار آنومی و سردرگمیاست اما حقیقت این است که ما با یک تکثر و تنوع مواجه هستیم و اگر این را متوجه شویم دیگر به آن، آنومی و سردرگمی و شکاف نسلی نمیگوییم.
* با توجه به شرایطی که ترسیم و علل و عواملی که از دیدگاههای مختلف بررسی شد، چه تصویری از آینده پیشرویمان است و چه راهحلهایی برای بهبود اوضاع به کار میآید؟
** جوادییگانه: من از همین استعاره زلزله استفاده میکنم. چیزی که در جامعه ایران میبینم پیشلرزهایاست که نشان داد جامعه ما روی گسل است،یکی وضعیت اقتصادیاست که همه به نوعی درگیر آن هستند؛ گسل دیگر، نارضایتی عمومی در جامعه ایران ـ ناشی از ندیدهشدن در همه ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ـ است. در انتخابات اخیر 18میلیون نفر رای ندادند. آن 18میلیون نفر کجا هستند؟ یک موضوع دیگر، همین موضوع جوانیاست. نسل جدید در حال یک تغییر جدی هستند؛ چه زمانی که به آرامگاه کورش رفتند، چه زمانی که در پاساژ کورش تجمع کردند و چه زمانی که در تشییع جنازه پاشایی حضور گستردهای از خود نشان دادند؛ همه این رویدادها نشان داد که ما درک درستی از نسل جوان نداریم.
یک موضوع دیگر، بحث تبعیضهاست؛ آنچه در همین اعتراضهای اخیر در شهرهای کوچک دیدیم. من فکر میکنم این گسلها چند وقتیاست که فعال شدهاند و روی هم اثر میگذارند؛ پس باید از این پیشلرزهها برای مقاومسازی کمک بگیریم. نمیدانم چگونه اما باید فکر و کار کرد. یک بخش هم رسانه است. در غیاب هر کنشگر فعال، یک رسانه ناشناس دارد قضیه را میچرخاند. در بُعد رسانهای هم ما با یک بحران روبهرو شدهایم و باید برای آن هم فکری کرد.
** جنادله: من با صحبت دکتر جوادییگانه موافقم. ما در آستانه یک وضعیت جدید در جامعه هستیم که ویژگی آن فعالشدن گسلهاییاست که قبلا دیده نمیشدند؛ نه اینکه وجود نداشتند. در حال حاضر مطالباتی را میبینیم که به هیچ جناح و جهتگیری سیاسی وابسته نیست و بهطور مستقل، دادخواهی میکند؛ یعنی مطالبات از سطح منازعات آرمانگرایانه به سمت منازعات عینی و واقعی گروههای مختلف مردم رفته است.
وقتی این تغییر در رقابتهای سیاسی پیدا شد، نیروهای زیادی بروز پیدا کردند؛ نیروهایی که قبلا هر دو اردوگاه اصلاحطلب و اصولگرا اهمیتی به آنها نمیدادند. به نظرم از آنجا به بعد، 4نیروی مهم تعیینکننده شدند؛ یکی اقشار فرودست، یکی قومیتها، یکی زنان و یکی هم گروه جوانان. در واقع این گسلها و نیروها فعال شدهاند. اینکه میگویید «سناریوی آینده چیست؟» به نظر من خود فعالشدن این مطالبات، بحران نیست؛ میتوانیم بگوییم یک چالش ولی بحران نیست. آنچه این را به بحران یا عدمبحران تبدیل میکند پاسخ ما به این چالش است. ما به این مطالبات جدید چه پاسخی میخواهیم بدهیم؟ نحوه پاسخگویی و برخورد جناحهای مختلف سیاسی با این مطالبات است که آینده را رقم میزند.
* و درنهایت جوانها در چنین جامعهای چه باید بکنند؟ جامعهشناسها چه راهی مقابلشان قرار میدهند؟
** جنادله: راهحل، تغییر ساختار است. اگر ساختارها تغییر نمیکند ما باید فشار بیاوریم که تغییر کند. جوان چه کند؟ شهروند چه کند؟ وظیفه همه ما کنشگری و مطالبهگریاست اما این کنشگری و مطالبهگری نباید زمینهساز پوپولیسم شود. پوپولیسم یعنی اینکه کسانی پیدا شوند که برای مسائل بدخیم و پیچیده جامعه بخواهند پاسخی ساده ارائه کنند. جامعه ما آنقدر مشکل دارد که ممکن است برخی افراد فرصتطلب بگویند ما برای تمام مسائل شما راهحل ساده داریم. ما باید مطالبهگر باشیم اما بدانیم راهحل رسیدن به این مطالبات، ساده نیست.
متأسفانه هر قدر مسئولان و سیستم، کمتر به این مطالبات پاسخ بدهند، زمینه برای پوپولیسم فراهم میشود و من در این اعتراضها و ناآرامیها زمینه پوپولیسم را هم دیدم. شعارهایی که داده شد و افرادی که فراخوانده شدند، محصول همین پوپولیسم است. افرادی که نه نقشی داشتهاند و نه از اوضاع داخلی جامعه اطلاعی دارند، متأسفانه دارند به قهرمانانی تبدیل میشوند که مردم برای حل مشکلات خود به آنها توسل بجویند. این خطریاست که جامعه ما با آن روبهروست؛ راهحل آن هم یکی کنشگری و مطالبهگریاست و یکی اینکه همیشه حواسمان باشد بقیه را مرتبا آگاه کنیم که مسائل پیچیده، راهحل ساده ندارد. جوانان باید کنشگری کرده و مطالعه کنند و ببینند برای مشکلات جامعه ما تجربه جوامع دیگر چه چیزی را نشان داده است و راهحل برای رفع تبعیضها چیست. باید آگاهی پیدا کنند و فکر نکنند که راهحل سادهای برای این مشکلات وجود دارد.
http://newspaper.hamshahri.org/id/5747
ش.د9604859