با فرونشستن جنگ لفظی رهبران باکو و ایروان، دو طرف گامهایی هر چند آهسته برای حل و فصل مناقشه کهنه قرهباغ برمیدارند. پس از گذشت نزدیک به ۱۳ سال از این غائله در کنار برخی ادعاهای قومی و تاریخی که ناظران را نسبت به آینده خطه قرهباغ دچار تردید میکند اما هنوز عوامل زیادی هستند که امید به صلح را میان ملتهای دو کشور قفقاز زنده نگه داشته است. از زمره این عوامل امید بخش، عقلانیت برخی از سیاستمداران باکو و ایروان است که چراغ مذاکره و دیپلماسی را در دو دههای که از بحران میگذرد فروزان نگه داشتهاند. همین گروه از سیاستمداران هستند که در رسانهها و تریبونها دائم در نفی توسل به روشهای نظامی در قرهباغ سخن میگویند و گزینه جنگ را برگشتناپذیر معرفی میکنند.
این گروه از سیاستمداران به تجربه دریافتهاند که اعتمادسازی در روابط دو کشوری که نزدیک ۶ سال رودرروی هم قرار گرفتند به زمان نیاز دارد لذا در این راستا آنها از هر فرصت و امکانی برای گستردن بساط مذاکره بهره میجویند و انواع روشها و فرمولهای تجربه شده در منازعات تاریخ را برای خشکاندن ریشههای خصومت در قرهباغ میآزمایند.
از اقدامات و ابتکارهای جالب طیف دیپلماتهای صلحطلب آذری و ارمنی گسیل آنها به کشورهایی است که تجربهای موفق در برقراری صلح پشت سر نهادهاند. در میانه ماه نوامبر سه اکیپ کارشناسان ارمنستان و آذربایجان و قرهباغ با هدف بررسی تجربه عینی صلح تاجیکستان به شهر دوشنبه پایتخت این کشور عزیمت کردند.
آنگونه که منابع خبری دو طرف نقل کردهاند این هیأت آذری و ارمنی با قشرها و محافل مختلف کشور تاجیکستان دیدار و گفتوگو کرده و روشها و ابتکارات آنان در برقراری آشتی ملی را مورد مطالعه قرار دادهاند.
البته هیأتهای آذربایجان و ارمنستان در این دیدارگویا از مساعدت سازمان بینالمللی پاسدار صلح نیز بهرهمند بودند. دسیسلاوا روساناوا مدیر برنامههای ارواسیایی سازمان درباره این دیدار میگوید: این هیأتهای کارشناسی نمایندگان جامعه شهروندی آذربایجان و ارمنستان بودند که ۱۳ سال به این طرف برای حل بحران قرهباغ کوهستانی تلاش بیوقفهای انجام میدهند.
این کارشناس در باره نتایج و دستاورد مذاکرات دوشنبه میگوید: ما در نمونه تجربه تاجیکستان دیدیم که دست یافتن به صلح و حل مناقشه به صورتی مسالمتآمیز امکان دارد. ما با افرادی که دستاندر کار صلح تاجیکستان بودند نشستی داشتیم و با نمایندگان هر دو جانب مخالف در گذشته ملاقات کردیم.
به هرحال چنان که شواهد نشان میدهند برخی دیپلماتهای آذری و ارمنی با نگاهی واقع بینانه به تمرین یکی از کارهای سخت دنیای سیاست یعنی تفاهم در عین رقابت مبادرت میورزند.
و این واقعبینی خود یک گام گره گشا و امید بخش محسوب میشود. به عبارتی آنها میدانند که همانند گذشته رقیب هم هستند و در اکثر موارد نقطهنظر دارند، اما سخت معتقدند که باکو و ایروان مانند دهه ۹۰ نه میخواهند و نه میتوانند این رقابتجویی خویش را باروشهای نظامی پیش ببرند. پس در این شرایط باید برای نهادینه کردن فرهنگ همنشینی و همجواری و فرهنگ گفتوگو کردن کوشید.
الهامپذیری از الگوهای موفق صلح وآشتی
تحلیلگران رسانههای دو طرف پس از دیدار شهر دوشنبه اغلب در پی این بودند که دیپلماتهای ایروان و باکو چه بخشی از تجربه صلح آسیای مرکزی و تاجیکها را مورد توجه قرار دادهاند. اوزا کساناوا رئیس سازمان غیردولتی پژوهشگاه انسانی آذربایجان در جواب به این سؤال که کدام بخش از آموزه صلح تاجیکستان میتواند برای حل قضیه قرهباغ مؤثر باشد میگوید: تجربه کمیسیون آشتی ملی در تاجیکستان دارای نکاتی ظریف در تفاهم دو جناح متخاصم است و وقتی ما در مورد بهرهگیری از تجربه ملتهای دیگر برای رفع مشکل قرهباغ صحبت میکنیم، ابتکارات کمیسیونهای آشتی و مصالحه را که به رفع سوء تفاهم میان آنها پرداختهاند را از نظر میگذرانیم. این کارشناس آذری میافزاید؛ تجربه کمیسیونهای صلح در عصر امروز یک تجربه نو است و باور داریم که این تجربهها به ما کمک خواهد کرد و شرکت کنندگان در نشست دوشنبه بر این عقیدهاند که باید حکومتهای خود را برای دستیابی هرچه سریعتر به صلح وادار کنند.
با این حال، همچنان که اغلب محققان سیاست تأکید کردهاند تجربههای صلح درست است که برای همه ملتهای درگیر نزاع الهام بخش هستند اما این الگوها یا فرمولهای صلح ویژگیهای خاص خودشان را دارند. لذا نباید انتظار داشت که یک الگوی صلح در منطقهای مانند بالکان یا آسیای مرکزی عیناً در کشور دیگری پیاده شود.
این واقعیت از نگاه طرفهای درگیر در قرهباغ نیز پنهان نمانده است. از همین روست که آنها تأکید کردهاند که طبیعت نزاع تاجیکستان با سرشت بحران قرهباغ تفاوت دارد. بارزترین تفاوت این دو بحران این جاست که مسأله جنگ داخلی تاجیکستان اختلاف میان دو جناح سیاسی این کشور بود اما در بحران قرهباغ دو کشور و دو حاکمیت مستقل دعوا و اختلاف مرزی دارند.
این نکتهای است که گرینی مارکانوسین، استاد دانشگاه ایروان در بحبوحه سفر تاجیکستان ابراز داشت. او گفت: تجربه صلح تاجیکستان بیشتر از حیث روانی و سیاسی است که به فرایند حل بحران قرهباغ کمک میکند. ما باید از این تجربه، برای نزدیک ساختن افکار دوطرف و نیز برای نشان دادن اراده صلحجویانه خویش بهره ببریم. او اضافه میکند که هرچند همه نزاعها از حیث عوارضی که به بار میآورند همه شبیه به هم هستند اما مسأله قرهباغ به جهت آن که یک مسأله بین قومی است دارای ویژگیهای اختصاصی است که میانجیگران باید به آن توجه کنند. کارشناسان آذربایجان نیز در باره پیچیدگیهای بحران قرهباغ همین تصور را دارند، کریم کریکی، رئیس اتحادیه مهاجران اجباری آذربایجان که در گذشته در قرهباغ زندگی کرده است معتقد است که استفاده از تجربه صلح تاجیکان برای حل نزاع میان آذریها و ارمنیها از جهات گوناگون مساعدت خواهد کرد. وی خاطر نشان میسازد که جناحهای درگیر تاجیکستان زمانی به صلح دست یافتند که طرفین به بیهودگی جنگ پی برده و ضرورت امضای توافق نامه صلح را درک کردند . لذا شکی نیست که در قرهباغ نیز روزی باید به این درک تاریخی رسید.
به گفته دسیسلاوا روساناوا مسئول سازمان بریتانیایی International Alert شاید سختترین بخش در پیمودن پروسه صلح در بحرانهای قومیمانند قرهباغ کشاندن طرفهای درگیر پای میز مذاکره است. او تأکید میکند که اجلاس شهر دوشنبه از این نظر حائز اهمیت بود که طلسم مذاکره در این بحران را شکست. او میافزاید : نمایندگان آذربایجان و ارمنستان ابتدا با نوعی اکراه و نگرانی به این سفر مشترک تن دادند ولی بعد از دو روز این نگرانیها از بین رفت.
عواقب فراموشی مناقشه قرهباغ
در طول ۲ دهه که از زمان وقوع بحران قرهباغ میگذرد ابرهای تیره خصومت همچنان بر فضای سیاسی قفقاز سایه افکنده است.
شرایط نه جنگ و نه صلح این سالها در منطقه بدون تردید به کام طیف جنگطلبان بوده است. طی این سالها رئیسجمهورهای ارمنستان و آذربایجان بیش از بیست سال با انگیزه یافتن راهحل صلح آمیز برای اختلافات فی ما بین با یکدیگر دیدار کردهاند. با این همه این دیدارها کمک چندانی به پیشرفت مذاکرات نکرده و دو طرف با ذهنی بدبین نسبت به آینده به پای مذاکرات رفته و با همان بدبینی اتاق مذاکره را ترک گفتهاند.
برای عبور از این فضای یأس، تصمیمها و اقدامهای مهمی لازم است. این تصمیمها چیزی بیش از لبخند و گشادهرویی سیاستمداران باید باشد. شاید عاجلترین کار در این راستا آن باشد که آن بخش از نشانهها و نمادهای فیزیکی خصومت یا بدبینی از حد فاصل مناسبات دو طرف برداشته شود. از مهمترین این نمادهای بیاعتمادی باقی ماندن بخشی از اراضی آذربایجان در اشغال است. این مسأله افزون بر پرونده حاکمیت قرهباغ است. بحث بر سر ادامه تصرف چند شهر مهم آذری از سوی ارامنه است. این تصرفات که بر پایه راهبرد تغییر موازنه قوا و اثبات برتری نظامی ایروان انجام گرفته راه هر گونه مذاکرهای را میبندد و به باور ناظران نخستین گام حسننیت باید از همین نقطه برداشته شود. البته در کنار این کار حیاتی طرفین برای ذوب کردن یخهای خصومت با الهام از تجربه ملتهای دیگر میبایست به مجموعهای از ابتکارعملها دست بزنند.
این ابتکار عملها میتواند شامل مواردی مانند مبادله اجساد، آزادی اسرای باقیمانده، بستن دفاتر فعالیت اپوزیسیون مسلح باشد.
جنگ ۶ ساله قرهباغ همه این عوارض ناگوار را برای دو ملت به ارث نهاده است. در این نزاع مسلحانه بیش از ۲۰ هزار نفر کشته شدند و چندین نفر معلول و مجروح یا اسیر و باعث آوارگی صدها هزار تن شد. دو کشور از سال ۱۹۹۴ آتش بس اعلام کردهاند. از طرفی این جنگ باعث شد تا کنترل این منطقه در دست افراطیون بیفتد که خواهان جدایی از دو طرف و اعلام استقلال هستند.
در این جا شاید یادآوری تجربه چند سال تلاش ناکام هیأت میانجیگری اروپا یا همان گروه مینسک لازم باشد. دیپلماتهای آذری و ارمنی نزدیک یک دهه را در چرخه مذاکرات مینسک سپری کردند. گروه مینسک با رهبری سازمان همکاری و امنیت اروپا شامل ۹ کشور عضو بود و از سال ۱۹۹۰ به طور مداوم مذاکره برای رسیدن به توافقی در مورد صلح قرهباغ را دنبال کرد. در جریان این مذاکرات آذربایجانخواهان آزادسازی فوری مناطق اشغال شده بود در حالی که ارمنستان به یک راهحل کلی اظهار علاقه کرد که شامل حل مسأله قرهباغ علیا نیز باشد.
در توصیف تجربه گروه مینسک ولادیمیر کازیمیروف، یکی از رؤسای روسی سابق این گروه اعتقاد دارد که ریشه تمامی این مشکلات در سرسختی دو طرف است و او معتقد بود که مذاکرات باید هم زمان در سه جهت ادامه داشته باشد: حل مشکل موقعیت قرهباغ یا دستکم رسیدن به توافق بر سرایجاد یک نظام موقت برای اداره این ناحیه ـ بازگرداندن آوارگان ـ بازگرداندن مناطق اشغال شده.
به هر حال همه آنهایی که به صلح و توسعه در خطه حساس قفقاز میاندیشند نمیتوانند از وجود بحرانی که هنوز هم خاکستر آن سرد نشده چشم بپوشند. غائله قرهباغ افزون بر همه تأثیرات تلخی که در دو سرزمین و میان تابعان دو مذهب بر جای گذاشته، بر روابط ایروان و باکو با دولتهای منطقه سایه افکنده است . در این مدت شاید بیش از همه سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در معرض آثار سوء این بحران بودهاند.
متأسفانه در برههای بحران قرهباغ به میدان رویارویی برخی بازیگران منطقهای و طرفهای بینالمللی تبدیل شد. از جمله مسائلی که در بحبوحه جنگ در اوایل دهه۹۰ باعث عمیقتر شدن این فاجعه شد صفبندیهای سیاسی بود که دولتهای وقت مسکو و آنکارا و طرفهای غربی علیه همدیگر بوجود آوردند. از آن روز ایروان بر حمایت و مداخله یک لابی قدرتمند غربی متکی شد که به دلیل نفوذ بیحد در کانونهای تصمیمساز اروپا و آمریکا راه هرگونه انعطاف و امتیازدهی را بست. امروز گرچه سایه آن لابیها در فضای منطقه حکمفرماست اما در عین حال تغییرات بنیادینی در ساختار حکومت دو بازیگر منطقهای قفقاز یعنی آنکارا و مسکو صورت گرفته است و به نظر میآید هر دو دولت اردوغان و پوتین در صورتی که کشورهای منطقه اراده کنند آمادگی حمایت از یک پروسه صلح در این نقطه را دارند.
از همین منظر است که جمهوری اسلامی در هر برههای اشتیاق خویش را به از سرگیری چرخه مذاکره در قرهباغ اعلام میکند و دولت نهم نیز سازمان کنفرانس اسلامی را به تحرک بیشتر در این راستا فراخوانده است.
بیگمان انتظار برای آن که گذشت زمان این زخم سیاسی را التیام بخشد امری بیهوده است گرچه برخی از تحلیلگران منطقه همچون کارشناس آذری «عارف یونس اف» اعتقاد دارند که برای حل این مسأله باید نسل تازهای وارد عرصه شود اما واقعیتهای درون جوامع دو کشور میگوید که گذشت زمان تا حدی به سود افراطیون پیش رفته است تا جایی که در این دو دهه جریانی همچون داشناکها که موتور جنگ شوونیستی در قرهباغ بودند به تثبیت مواضع خویش در عرصه نظامی و سیاسی دست زدهاند. بنابراین هرچند تاکنون علائم درگیری جدی نظامی در منطقه دیده نشده است، ولی کارشناسان همواره احتمال بازگشت تشنج به مناسبات دو طرف را بعید نمیدانند. با این فرض برای حل مشکل قرهباغ نباید دست روی دست گذاشت و قبل از هر چیز باید در جهت تقویت اراده صلحجویی در دو طرف همت ورزید. از مهمترین کارها تقویت خواست و اراده مسئولین دو طرف برای پیمودن مسیر صلح است اما بیش از آن باید میان نخبگان و طوایف و شهروندان دو کشور میل و انگیزه لازم برای برچیدن دیوار بیاعتمادی حاصل آید.