صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۳  ، 
شناسه خبر : ۳۵۳۵۵۹
 وقتی متوجه شدم قرار است برود، لباس‌هایش را خیس کردم که هر زمان سراغ لباس‌هایش را گرفت، بگویم خیس است. پنج‌شنبه بود که دیگر مطمئن شدم نمی‌رود. لباس‌هایش را پهن کردم. دیدیم یک‌دفعه لباس‌های خیسش را پوشید. گفتم: «چه شده لباس پوشیدی؟» گفت: «می‌خواهم با بچه‌ها شوخی کنم، شما که نگذاشتید بروم.» داشتم قرآن می‌خواندم. رفت قرآن بزرگ خانه را آورد، دستی رویش کشید و بوسید و گفت: «چرا این قرآن را نمی‌خوانی؟» با اخم گفتم: «با همینی که دستم هست، می‌خوانم.» خواست که از زیر قرآن ردش کنم. قبول نکردم، گفتم عمرا. به شوخی پرسیدم: «راهی سوریه هستی؟» گفت: «نه.»   در حال رد شدن از زیر قرآن بود، به من گفت: «می‌توانی حداقل چندتا عکس از من بگیری.» بلند شدم با گوشی چندتا عکس گرفتم. عکسی که در حال بوسیدن قرآن است و عکسی که به من نگاه می‌کند. جایی نوشته بود: «طفلی پدر و مادرم که خبر نداشتند به سوریه می‌روم.» با همه تماس گرفته بود که هوای پدر و مادرم را داشته باشید. وقتی فهمیدم رفته، خیلی ناراحت شدم. برای اینکه سراغش را بگیرم به پادگان رفتم. یک روز بعد رفتنش حالم بد شد و راهی بیمارستان شدم. از همانجا عکس‌های حرم حضرت رقیه(س) را فرستاد که در حال زیارت است. بیمارستان بودم که عکس‌ها را نشانم دادند؛ یک لحظه انگار حالم خوب شد، خیلی خوشحال شدم.  پس از شهادتش تا چهار ماه در کوچه منتظرش می‌نشستم. عادت داشتم وقتی مجید بود، سر میدان منتظرش می‌ایستادم. چشم انتظارش بودم. الان هم همان حس را دارم؛ ولی فامیل هوایم را دارند. از طرفی فکرش را که می‌کنم، این انتظار برایم زیباست و به مجید افتخار می‌کنم. همیشه برایش دعای عاقبت بخیری داشتم. همه فامیل می‌دانستند چقدر دوستش داشتم. همیشه می‌گفتم شاید به واسطه این دعا کار خوب یا زندگی خوب داشته باشد؛ ولی فهمیدم قسمتش شهادت بود. در این سال‌ها همیشه آرزو به دلم ماندم کاش فقط یک بار برمی‌گشت تا مثل مادر شهید حججی او را از زیر قرآن رد می‌کردم.
به نقل از مادر شهید مجید قربان‌خانی
 
شهید «مجید قربان‌خانی» متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ تهران است. او با یک سفر اربعین چنان منقلب و شیفته مسیر شهادت شد که در به در به دنبال راهی می‌گشت تا خودش را به سوریه برساند و جزء مدافعان حرم شود. سرانجام او پس از گذر از فراز و نشیب‌های شدن‌ها و نشدن‌ها راهی سوریه شد. مجید پس از 13 ماه از آن انقلابی که در روحش در اربعینی حسینی(ع) رقم خورد، در 21 دی 1394 با رشادت‌هایی که از خود در خان‌طومان سوریه نشان داد به آرزوی شهادت خود رسید و پیکر مطهرش پس از گذشت سه سال از شهادتش، تفحص و به وطن بازگردانده شد.