در نیمه دوم سال 1360، یعنی در تاریخ 23 آذر، نخستوزیر وقت طی نامهای به مجلس، آقایان علیاکبر ناطقنوری و دکتر علیاکبر ولایتی را برای وزارت کشور و وزارت امور خارجه پیشنهاد داد که هر دو در تاریخ 25 آذر همان سال از مجلس رأی اعتماد گرفتند و اعضای کابینه کامل شد. این دو وزارتخانه هر یک از جنبههای گوناگونی اهمیت داشتند؛ اما تأخیر در تعیین وزرا جای تأمل دارد؛ زیرا ضمن اینکه مسئولیت امور داخلی بر عهده وزارت کشور بود، این وزارتخانه در تعیین استانداران و فرمانداریها دخیل بود و نقش اساسی داشت. از طرفی در سال 1360 وضعیت امنیت و نظم عمومی در اثر غائلهآفرینی گروهکهای تروریستی خوب نبود و وزارت کشور باید در این زمینه فعالیت میکرد و اوضاع سیاسی داخلی کشور را سامان میداد. نداشتن وزیر کشور در حالی است که در این ایام کشورمان درگیر جنگ و تجاوز رژیم بعث حاکم بر عراق بود و معضلات سیاسی و اجتماعی بسیاری در کشور وجود داشت. افزون بر آن، وزارت امور خارجه دولت از ابتدای تأسیس نظام دچار مشکلات عدیدهای بود و وقتی هم که دولت شهید رجایی تأسیس شد، به دلیل اختلافات مجلس با رئیسجمهور وقت، یعنی بنیصدر وزارت امور خارجه وزیر نداشت. گفتنی است، یکی از عناصر اصلی و مهم دولت در وضعیت جنگی، وزارت امور خارجه است؛ اما این وزارتخانه تا آذرماه سال 1360 وزیر امور خارجه نداشت؛ ضروری بود وزرای خارجه و سفرای کشورمان در برابر پیروزیهای نظامی و امنیتی ما هم در داخل کشور و هم در مرزها از خودشان تحرکی نشان میدادند و به دولتها تفهیم میکردند که حق با جمهوری اسلامی است یا حداقل کشورها را وادار میکردند که تجاوزگری رژیم بعث را محکوم کنند، البته نه با زور و قدرت، تهدید و ...، بلکه با استفاده از زبان دیپلماسی، واقعیتهای مسائل روز را توجیه میکردند و از حق ایران دفاع میشد. همه اینها در حالی است که خیلی روشن و آشکار رژیم بعث عراق هر جنایتی را مرتکب میشد، اما دستگاههای تبلیغاتی جملگی به عراق حق میدادند و هر دروغ و اتهامی را به ما میبستند و رسانهها و بلندگوهای کنفرانسها همه علیه ایران موضع مشترک میگرفتند؛ به گونهای که کشورهایی چون عربستان، بحرین، امارات، عمان، قطر و کویت همه را از ایران ترسانده بودند و ایران را کشوری توسعهطلب معرفی میکردند و از طرف دیگر این کشورهای همسایه به آمریکا و اروپا بیشتر متکی میشدند. دستگاههای تبلیغاتی آنچنان بدفهمیهای سیاسی را در برخی کشورها جا انداخته بودند که از صدور انقلاب سقوط رژیم یا کشورگشایی را برداشت میکردند. این تبلیغات وسیع و دامنهدار و حساب شده که حلقههای زنجیرهای توطئه جهانی را به گونهای به دنبال داشت که زمینه تجاوز و سلطهجویی قدرتهای به اصطلاح جهانی را فراهم میکرد؛ در حالی که ایران به دنبال دوستی، تفاهم، همکاری و زندگی مسالمتجویانه با کلیه دولتهای پیرامونی خود بود. ضعف فعالیت دستگاه دیپلماسی تا جایی بود که عملیاتهای بزرگی، همچون ثامنالائمه و طریقالقدس که دستاوردهای بسیار خوبی داشتند، از طریق دیپلماسی و چندان نمایش داده نشد و شاید دهها و صدها مباحث دیگری که جزء منافع ملی ایران و انقلاب اسلامی بود به دلیل نداشتن وزیر خارجه فرصتسوزی شد.