یکی از معضلات شاه پهلوی که به عاملی برای سرنگونی وی بدل شد، توهماتی بود که وی از حکومت خود داشت؛ البته اطرافیان چاپلوس در شکلگیری این تصویر نقشی اساسی داشتند. «فریدون هویدا» نویسنده کتاب «سقوط شاه» که در دربار رفت و آمد داشت، مینویسد:
«در اوایل اردیبهشت 1357 در یک بعدازظهر در کاخ منتظر فرارسیدن نوبتم بودم... بعد از اینکه نوبت ملاقات به من رسید، شاه بلافاصله سخنانی در باب لزوم تعقیب سیاست لیبرالیستی در مملکت آغاز کرد و مثل همیشه بدون آنکه حتی یک لحظه به من فرصت اظهارنظر بدهد، درست مثل شخصی که دارد تمرین نطق میکند پشت سر هم حرف زد...