صبح صادق >>  پاسدار >> خبر ویژه
تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۵۵۳۱۱
دیدار جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه با خانواده شهدا مدافع حرم تیپ فاطمیون
به حوالی جنوب شرقی‌ترین نقطه تهران، یعنی خیرآباد ورامین رسیده بودیم. جایی که قرار بود «حجت‌الاسلام طیبی‌فر» جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه به همراه هیئتی متشکل از مدیر ایثارگران و مدیر قضایی به دیدار ده نفر از خانواده‌ شهدای مدافع حرم، تیپ فاطمیون در منطقه ورامین برویم. روزها منتسب به حضرت فاطمه(س) بود[...]
پایگاه بصیرت / احسان بهاری/ گروه سپاه
به حوالی جنوب شرقی‌ترین نقطه تهران، یعنی خیرآباد ورامین رسیده بودیم. جایی که قرار بود «حجت‌الاسلام طیبی‌فر» جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه به همراه هیئتی متشکل از مدیر ایثارگران و مدیر قضایی به دیدار ده نفر از خانواده‌ شهدای مدافع حرم، تیپ فاطمیون در منطقه ورامین برویم. روزها منتسب به حضرت فاطمه(س) بود و همین بهانه‌ای برای تجدید دیدار با خانواده شهدای تیپ فاطمیون بود. در این برنامه همیشه یک قانون نانوشته‌ای شکل می‌گیرد که در جاهای دیگر کمتر دیده می‌شود؛ سکوت کردن و پای درددل خانواده‌های شهدا نشستن. این قانون حقی است که ذهن و فکر آدمی به خانواده‌ شهدا می‌دهد. شهدایی که حق به آینده این مملکت دارند. خانواده‌های شهدا مثل شهدا آنقدر آبرومند و مهمان‌نواز بودند که در حرف‌‎های‌شان رنگ و بویی از دنیا وجود نداشت و از دنیا به اندازه‌ای می‌خواستند که دنیاشان بگذرد. بخش‌هایی از این دیدارها را در ادامه می‌خوانیم:
 
پای‌مان به خانه ساده و بی‌غل و غش مادر شهید ذبیح‌الله جعفری رسیده بود. ذبیح‌الله جوان، مجرد و با دنیایی از آرزو بود. اما هیچ یک از این‌ زیبایی‌های دنیا نتوانسته بود او را پا گیر دنیا کند. بنابراین، وقتی از وجود نامحرم حول حرم آل الله با خبر شد، پا در رکاب رزمندگی و رشادت کرد و خود را به صحنه نبرد رساند. همین غیرت او بود که خدا خریدارش شد و او را در سال 1394، در 21 سالگی و در منطقه حلب سوریه برای خودش انتخاب کرد و شهادت را به او هدیه داد. برادر شهید جای پای برادر شهیدش گذاشته و این روزها در سوریه است. برادر دیگر شهید در ایران رسالت مراقبت از مادر را دارد. مادر شهید آنقدر مأخوذ به حیا، آبرومند و رشید است که با وجود درد و بیماری ذره‌ای از مهمان‌نوازی‌اش کم نشده است.
 
 در باقر شهر هستیم؛ جایی که خانواده شهید سیدعلی حسینی زندگی می‌کنند. شهیدی که غیرت و مردانگی‌اش اجازه نداده بود خانواده‌اش در راحتی باشند؛ ولی در آن سوی مرزها مظلومان در آشوب و تلاطم. شهید در سال 1395 در 34 سالگی با همسر و چهار فرزندش خداحافظی کرده و خود را به وسط معرکه رسانده بود. پدر شهید خادم مسجد بود و مادرش خانه‌دار. برادر شهید بیماری صعب‌العلاجی داشت که زندگی را برای پدر و مادر شهید سخت کرده بود. پدر و مادر شهید آنقدر آبرودار بودند که از کسی انتظاری نداشتند؛ ولی این انتظار نداشتن‌ها سبب نمی‌شود که ما به زندگی عادی‌مان برگردیم و به این سکوت‌ها توجهی نکنیم.
 
 اشتباه می‌کنند که می‌گویند خانواده‌هایی که تعداد فرزند بیشتری دارند داغ شهادت را کمتر متوجه می‌شوند. به نظرم هر فرزندی عطر خاص خود را دارد. شهید عبدالخالق حسنی از دل یک خانواده پر جمعیت سر برآورد و رشادت آفرید. او سه خواهر و سه برادر دارد؛ اما داغ نبودنش آنقدر به دل خانواده نشسته که چین و چروک دلتنگی را می‌توان در چهره هر یک از این برادر و خواهرها دید. 
خانه اجاره‌ای ولی دل‌ در رهن کامل خداوند. این خصوصیت خانه مادر شهید سیدعلی حسینی بود. شهید حسینی در سال 1395، 35 ساله بود که شربت شهادت را نوشید. از او دو فرزند به یادگار مانده است. دوست داشتیم خانواده شهید را هم می‌دیدیم و پای صحبت‌های‌شان می‌نشستیم؛ اما برای زندگی به پیشوای ورامین رفته بودند و ما از دیدار خانواده شهید محروم شدیم.
 
 پدر و مادر شهید محمد اکبرغلامی از جوانی و 19 سالگی شهید می‌گفتند که در سال 1395 به شهادت رسیده بود. محمداکبر تنها نام‌خانوادگی‌اش غلامی نبود؛ بلکه خودش به تمام معنا غلام خانواده بوده و مطمئناً همین مهربانی و احترام او بود که شهادت را نصیبش کرده بود.
 
خانه اجاره‌ای بود، ولی مادر شهید سیدرضا حسینی مالک همه دل‌هایی بود که در آن خانه مهمان بودند. مادر شهید با برادر شهید با هم زندگی می‌کردند. همسر شهید نیز به همراه دو فرزندی که از شهید به یادگار داشت، در پیشوای ورامین ساکن بودند. 
 
بچه‌های شما از مظلومان دفاع کردند؛ کاری هم به دین و ایمان فرد مظلوم نداشتند. آنها به این فرمایش امام علی(ع) عمل کردند: «كونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»؛ پيوسته دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد. ان‌شاءالله که فرزند شما از شفاعت‌کنندگان است. این جمله حاج‌آقا طیبی‌فر در خانه شهید اصغر احمدی بربری تمام مسیری بود که شهدای مدافع حرم آن را طی کرده بودند. خواسته‌های کوتاه و به دور از دنیای خانواده شهدا عجیب به دل آدم تلنگر می‌زند. 
 
دو دختر و دوپسر یادگار شهید ناظرحسین رحیمی است. خانواده ناظرحسین درددل‌هایی در خصوص کار جوان و خانه‌شان داشتند که حجت‌الاسلام طیبی‌فر در این دیدار دستور پیگیری، رسیدگی و حل مشکل آنان را به هیئت همراه خود داد.
 
 قلب خانواده محمدی، مصطفی بود، که پیکرش همچنان در سوریه است. شهید محمدی 18 ساله در سال 1396 وقتی در سوریه شهید شد، در همانجا ماند و کسی تا به امروز پیکر او را پیدا نکرده است. پدرش با یک جمله روضه‌ای خواند که شنیدنش آه از نهاد هر پدری در می‌آورد: «خیلی این پسر را دوست داشتم... هر روز انتظار آمدنش را می‌کشم». پدر و مادر شهید مستأجر بودند.
 
 همسر شهید رضا حسینی با چهار فرزند زندگی می‌کند. حجت‌الاسلام طیبی‌فر صبر و تحمل همسر شهید را در اداره زندگی تمجید کرد و از فرمانده حوزه خواست که در حل مشکلات این خانواده اهتمام خود را به بهترین شکل به کار بگیرد.