عملیات کربلای پنج 28 شبانهروز به درازا کشیده شد و همه اهداف به تصرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. در این عملیات 80 تا 85 هواپیمای دشمن منهدم شد و حدود 50 هزار کشته و زخمی داشتیم. دشمن فشار زیادی میآورد و گردانهای ما هم جانانه در خط میجنگیدند. شهید کلهر برا ی تقویت روحیه بچهها و هدایت عملیات از ما جدا شد. من خیلی نگران حاج کلهر بودم تا اینکه دو یا سه ساعت بعد تماس گرفتند که حاج یدالله هم به سختی مجروح شده است. من بلافاصله بعد از شنیدن خبر مجروحیت ایشان از نورعلی شوشتری اجازه گرفتم و به جاده آمدم تا وقت عبور دادن حاج یدالله از شهرک دوئیجی ایشان را ببینم؛ اما گویا قبل از رسیدن من از آن جا عبور کرده بودند. بعد خبر رسید که ایشان را به بیمارستان صحرایی منتقل کردند و چون حال ایشان وخیم بود، از آنجا به بیمارستان شهید بقایی انتقالشان دادهاند. فکر میکنم حدود 24 ساعتی را شهید کلهر در بیمارستان مقاومت کردند؛ چون ایشان از بنیه فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه سعی و تلاش خودشان را انجام دادند، اما با همه این اوصاف ایشان به حالت عادی برنگشتند و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و در نهایت شهادت ایشان شد.
وقتی حاج یدالله شهید شدند، به بچهها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر بیاورند تا همه رزمندگان با ایشان وداع کنند. وقتی پیکر ایشان به اردوگاه آمد، آن را به حسینیه بزرگ اردوگاه بردیم و همه رزمندگان به جز عده معدودی که برای نگهبانی مستقر شده بودند، به این حسینیه آمدند. در زمانی که بر گرد پیکر شهید کلهر مشغول روضهخوانی و وداع بودیم، هواپیماهای دشمن بعثی در 24نوبت آمدند و کل اردوگاه را بمباران کردند و به اصطلاح اردوگاه کوثر را «شخم زدند». بمبها و راکتها به همه جای اردوگاه اصابت کرده بود به جز حسینیه بزرگی که همه در آن گرد پیکر شهید کلهر جمع شده بودند. تلفات آن بمباران سنگین دشمن تنها یک شهید و پنج مجروح بود و هیچ کس باور نمیکرد چنین چیزی ممکن باشد؛ اما چون خدا خواسته بود ممکن شد. اینگونه بود که خون یک شهید از خون هزاران رزمنده دیگر که میتوانستند از شهدای کربلای 5 باشند، حفاظت کرد.
به نقل از سردار سرتیپ حاج علی فضلی
«حاج یدالله کلهر» سال ۱۳۳۳ در روستای «باباسلمان» شهریار به دنیا آمد. در شهریور ۱۳۵۸ با تشکیل سپاه کرج به عضویت این نهاد درآمد و به دلیل شایستگیهای او به عنوان «جانشین عملیات سپاه کرج» مشغول به خدمت شد. وی در نخستین گروه اعزامی از سپاه کرج به کردستان، سرپرستی گروه را بر عهده گرفت و در آزادسازی شهر سنندج با وجود آنکه نیروهای تحت فرماندهی او پس از پایان مأموریت به کرج بازگشتند، او در منطقه ماند و به «فرماندهی عملیات شهر تکاب» منصوب شد. وی در عملیات «کربلای ۵»، یعنی روز اول بهمنماه ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به همرزمان شهیدش پیوست.