کشور ما ایران تا پیش از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و سقوط رژیم تزاری، تحت تصرف دو قدرت بزرگ استعماری انگلیس و روس قرار داشت و از استقلال آن جز نامی باقی نمانده بود. قزاقهای دستپرورده تزارها در شمال و پلیس انگلیسیها در جنوب یکهتاز بودند. امتیاز کشتیرانی کارون در دست انگلیسیها و حق کشتیرانی در کرانههای دریای خزر در اختیار روسها بود. روسیه تزاری و دولت انگلستان در مسابقه استعمار و تجاوز به حقوق مردم ایران همکاری و همزیستی مسالمتآمیزی داشتند.
پس از انقلاب 1917 روسیه، عملاً آنها ایران را ترک کردند و در این میان این انگلیس بود که یکهتاز این سرزمین شد. نویسنده کتاب «گذشته، چراغ راه آینده است» درباره اوضاع کشور در این مقطع تاریخی مینویسد:
«پس از انقلاب 1917 روسیه، حاکمان جدید بسیاری از قراردادهای ظالمانه عهد تزاری را ملغی اعلام کردند. چند ماه پس از آن انقلاب، تخلیه سربازان روس از ایران در دیماه ۱۲۹۶ شمسی آغاز و در فروردین سال بعد به پایان رسید. فقط گارد سفید ژنرال باراتف که به خدمت انگلیسیها در آمده بود در ایران باقی ماند. با این حال دولت وقت ایران (وثوقالدوله) همچنان زیر فشار انگلیسیها از شناسایی دولت جدید روسیه و پذیرفتن مامور سیاسی آن دولت امتناع میورزید و مناسبات خود را با «فوناتر» سفیر رژیم سرنگون شده تزاری حفظ کرده بود.
انگلیسیها با غیبت روسیه تزاری از صحنه سیاست ایران خود را در اجرای نقشههای توسعهطلبانه و استعماری خویش در ایران آزاد یافتند. از این رو در ماههای فروردین و اردیبهشت سال 1297 به بهانه نبرد با سپاهیان آلمانی و ترکی قسمت غربی و آذربایجان ایران را اشغال کردند و ژنرال «دنسترویل» با قوای خود از طریق همدان، قزوین، منجیل، رشت، عازم نواحی شمالی ایران گردید تا از این راه باکو و تفلیس را به تصرف درآورد. سپاهیان ژنرال «مالسون» نیز برای تصرف نواحی ماورای بحر خزر به سوی شمال شرقی ایران رهسپار گردیدند. در داخل کشور نیز کنترل بریگاد قزاق به دست افسران انگلیسی افتاد و بدین ترتیب ایران عملاً تحت اشغال نظامی انگلیس درآمده بود.»