حادثه تروریستی اخیر در دمشق و هدف قرار دادن ساختمان کنسولگری کشورمان به وسیله سامانههای رژیم صهیونیستی را میتوان شروع و فصل جدیدی از تهدیدآفرینی رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت در نظر گرفت؛ چرا که تا پیش از این رژیم صهیونیستی از تهدید اماکن دارای مصونیت دیپلماتیک به واسطه نگرانی از عوارض بینالمللی چنین اقدامی به هر شکل اجتناب میکرد.
با این حال، در واقعه اخیر نیروهای هوایی رژیم صهیونیستی با استفاده از چندین فروند موشک هوا به زمین ساختمان کنسولگری کشورمان را هدف قرار داد و موجب شهادت تعدادی از مستشاران ارشد نظامی کشورمان شد. وقوع چنین جنایتی آن هم در حالی که به شکل آشکار نقض کنوانسیونهای بینالمللی درباره مصونیت اماکن دیپلماتیک به وقوع پیوسته است و با استناد به تنها همین جنایت میتوان محکومیت سنگین رژیم صهیونیستی در مجامع و دادگاههای بینالمللی را رقم زد، خود نشان از استیصال رژیم صهیونیستی در مقابله با جبهه مقاومت دارد.
برای فهم بهتر شرایط پیچیده و پر فشار حاکم بر رژیم صهیونیستی که زمینهساز انجام این اقدام تروریستی شده است، باید به این نکته دقت کرد که در پی طولانی و فرسایشی شدن جنگ غزه و تبدیل این جنگ و میدان نوار غزه به باتلاقی برای قوای صهیونیستی دیگر امیدی به تأمین اهداف اولیه این جنگ، به ویژه نابودی حماس باقی نمانده است، از قضا این نکته هم به خوبی از سوی حامیان غربی تلآویو به ویژه کاخ سفید درک شده است. در واقع، حتی آمریکا که به شکل سنتی از روابط عمیق راهبردی با رژیم صهیونیستی برخوردار است، مایل نیست که عوارض جنگ غزه بیش از این افزایش یابد، خصوصاً عوارض روانی و رسانهای این جنگ، چرا که این دست عوارض افکار عمومی را به شدت تحریک کرده و در نتیجه میتواند فضای سیاسی و انتخاباتی آمریکا را به سمت و سویی مخالف منافع جریان حاکم و پیروزی جناح مخالف با محوریت دونالد ترامپ هدایت کند.
علاوه بر این، به خوبی این واقعیت پیش روی ائتلاف غربی پشتیبان جنگ غزه قرار گرفته که نتانیاهو از طریق ادامه جنگ بی سرانجام تنها به دنبال ادامه حیات سیاسی خود در منصب نخستوزیر است؛ لذا از قربانی کردن منافع حامیان داخلی و خارجی خود هیچ ابایی ندارد.
باید به این نکته توجه داشت که بازگشت مخالفان نتانیاهو به خیابانها خود نشاندهنده پایان صبر استراتژیک مخالفان او و شروع مجدد تنشهای ویرانگر داخلی در بطن فضای سیاسی داخل رژیم است.
از این رو و در چنین شرایطی شاهد تحرکاتی هستیم که آن را میتوان تقلا برای خروج از بنبست جنگ غزه و باز کردن جبههای جدید در منطقه یاد کرد. در همین راستا رژیم صهیونیستی عملیات هدف قرار دادن ساختمان کنسولگری کشورمان در شهر دمشق را اجرا کرد تا از طریق تحمل خسارت سنگین انسانی و تولید فشار مضاعف بر تصمیمگیران راهبردی کشورمان، پای تهران را به نقشه از پیش طراحی شده خود بکشاند.
در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که رصد اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی از فهم دقیق طرف اسرائیلی از سیاست صبر راهبردی کشورمان در مواجهه با تحولات منطقهای حکایت دارد؛ به همین دلیل طی ماههای اخیر رژیم صهیونیستی از طریق هدف قرار دادن نمادهای مقاومت در منطقه، به شکل جدی با در نظر گرفتن پیوست رسانهای و عملیات روانی متمرکز بر تحریک افکار عمومی وبه دنبال تولید فشار از پایین به بالا از سوی آنها برای وادار کردن سیاستگذاران مقاومت به عبور از سیاست پر ابهام صبر استراتژیک است که نقطه اوج این دست تلاشها را میتوان در حادثه اخیر دمشق مشاهده کرد.
برای فهم مبنای این استراتژی صهیونیستها باید به کتاب «هنر جنگ» مراجعه کرد. «سان تزو» فیلسوف معروف چینی حدود 3 هزار سال قبل در کتاب «هنر جنگ» خود اصل «شکل دادن به دشمن» را مورد تأکید قرار داده و اظهار داشته است، برای کسب پیروزی در هر جنگی باید تلاش کرد تا طرف مقابل آنگونه که مطلوب ما و نه خود اوست، شکل گیرد؛ چرا که از این طریق طرف مقابل ناخواسته با استراتژی مطلوب دشمن خود هماهنگ خواهد شد و در زمان و محلی به نبرد رو خواهد آورد که از پیش برای دفع و به شکست کشاندن آن برنامهریزی شده است. همانگونه که مشخص است، این راهبرد بر پایه فریب، خدعه و ایجاد تفرقه در میان جبهه مقابل بنا شده است.
بدون شک، برای غلبه بر این توطئه در گام اول باید آگاهی افکار عمومی در داخل جبهه مقاومت، به ویژه کشورمان را درباره مسائل میدانی افزایش داد تا بینش عمومی نسبت به دستاوردهای مقاومت در جریان تحولات پسا طوفانالاقصی ارتقا یابد و در پی آن افکار عمومی به چرایی دست زدن رژیم صهیونیستی به چنین جنایاتی پی ببرد.
همزمان افکار عمومی باید به این اطمینان و باور دست یابد که سیاستگذاران جبهه مقاومت تمام منافع جهان اسلام و خاصه کشورمان را در نظر گفته و با تدبیر، سیاست مقابلهای و پاسخهای مناسب در قبال اقدامات دشمن را تنظیم میکنند. در این زمینه از تریبونهای رسمی رسانهای کشور انتظار میرود، در شرایط حساس منطقه با آگاهی و دقت نظر درباره چنین حوادثی محتوا تولید کنند. لذا ضروری است تریبونهای پرمخاطب داخلی با آگاهی و دقت نظر در حوزه بصیرتافزایی سیاسی به کار گرفته شوند.
اما فرای این ابعاد داخلی پرداختن به این موضوع هم مهم و اساسی است که رژیم صهیونیستی در پس اقدامات اخیر در حال پیشبرد دو هدف راهبردی در قبال پرونده سوریه است. اولین آن افزایش هزینههای انسانی جبهه مقاومت و دومین آن تحریک دولت سوریه به اتخاذ سیاستهای تحدید کننده حضور نمادهای جبهه مقاومت و ایران در این کشور است.
در این زمینه، باید به این نکته اشاره کرد که در سال 2021 میلادی اندیشکده صهیونیستی «مرکز مطالعات خاورمیانه و آفریقا موشه دایان» در مقالهای با عنوان «ایران در سوریه: از گسترش تا نفوذ» نمادهای حضور ایران در سوریه را در شرایط پسا بحران داخلی این کشور بررسی کرده و تداوم یا افزایش تعداد این نمادها اعم از مراکز سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را تهدیدی برای رژیم صهیونیستی در نظر گرفته بود. موضوع مقابله با نمادهای حضور ایران در سوریه پسا بحران به حدی برای رژیم صهیونیستی اهمیت دارد که علیه آنها دست به اقدام میزند.
افزون بر این، باید این واقعیت را نیز مد نظر داشت که با توجه به تثبیت نظام سوریه و بازگشایی اغلب سفارتخانهها در پایتخت این کشور، دولت سوریه به دنبال رفع مهمترین چالش حال حاضر خود، یعنی مسئله اقتصاد است؛ اما طبیعتاً تداوم تهدیدات نظامی و امنیتی آن هم در قلب پایتخت تأثیر منفی بر تلاشهای دولت این کشور دارد؛ لذا به نظر میرسد رژیم صهیونیستی از طریق انجام حملات قابل توجه به پایتخت سوریه در پی تحریک دولت این کشور به اتخاذ سیاستهای تحدیدکننده گسترش نمادهای ایرانی در این کشور است تا در قبال آن چنین حملاتی تداوم نیابد.
در هر صورت با عنایت به تمام آنچه بیان شد، جبهه مقاومت باید سیاست کلیدی و پر ابهام خود، یعنی صبر استراتژیک را در قبال رژیم صهیونیستی با قدرت ادامه دهد و تنها در زمان و مکان مناسب و با لحاظ تمام فرصتها و تهدیدات احتمالی سیلی محکم خود را نثار رژیم صهیونیستی و ساختار شکننده آن کند؛ البته این موضوع که صبر استراتژیک تحمیل انتظاری دردناکی به دشمن صهیونیستی است نیز به تبیین عمومی نیاز دارد و باید از تمام ظرفیتهای رسانهای برای آگاهسازی افکار عمومی نسبت به کارآمدی این راهبرد و منفعت آن برای مصالح ملی بهره برد.