نسل امروز ایرانی را کودکان و نوجوانان و جوانانی تشکیل میدهند که به دنبال تحولات عظیم سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی در دهه جدید و در جشن ۵۰ سالگی انقلاب پا به عرصه گذاشتهاند. باید گفت ورود به دهه پنجم انقلاب اسلامی و در مواجهه جدی سایر کشورها با غرب مدرن، ایران را به یک قدرت استراتژیک در منطقه تبدیل کرده است که تثبیت پیشرفت آن متوجه نسل جوان و نیروی انسانی تمدنسازی است که از طریق آموزش و پرورش میسر خواهد شد.
سرمایهگذاری برای نسل آینده
سرمایهگذاری برای تربیت و آموزش نسل جوان و نوجوان، از لحاظ امر مدیریتی و کشورداری گامی رو به جلو به شمار میآید؛ چنانکه حتی با وجود ساختار مناسب آموزشی و محتوای درسی مطلوب، در صورت نبود منابع انسانی و نیروی آموزشی، امکان به ثمر رسیدن هیچ یک وجود نخواهد داشت.
رشد و توانمندی نیروی جوان انقلابی و اسلامی، از طریق نظام آموزش و پرورش، وامدار نیروهای خدومی است که در بستر آموزش عالی کنترل شده فرهنگیان رشد یافته است.
معلمانی هستند که در بدنه آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان بهطور خاص به منزله مبدأ تحولات کشور رشد کردهاند.
کمبود نیرو یا مازاد آن
اما درست در بحرانیترین روزهای جنگ نرم و هیبریدی دشمن، اینگونه تربیت معلمان فهیم و معتقد و وفادار به نظام و انقلاب دستخوش تحولاتی عظیم شد. جذب معلم برای تربیت سرمایههای انقلاب، هزینهبر معرفی شد و نیروهای حقالتدریس بدون گزینشهای هفت خوان رستم به بدنه آموزش و پرورش ورود یا بهتر است بگویم نفوذ کردند و شاید انعکاس و تبلور یافته و حالا به دنبال گسترش تفکری هستند که نه تنها نیاز نیست، بلکه مغایر با آن است.
سازوکارهای عجیب در استخدام
چند سالی میشود که به دلیل نداشتن فهم درست از مسائل و چالشهای ساختاری آموزش و پرورش، شاهد جذب معلم و نیروی انسانی از طریق سازوکارهایی هستیم که برخلاف منویات رهبری و سند تحول بنیادین درحال حرکت بوده و خواهد بود.
پیشبینیها حاکی از تغییرات عظیم در جذب نیرو در سال جاری و کمبودهای بالای نیروی متخصص در تربیت و تعلیم است. در حالی که پیش از آن با محاسباتی نادرست معلمان را با بحران ازدیاد دانشآموز مواجه کردیم و معلمان را مازاد دانستیم.
چگونه جبران کنیم؟
عدم ساماندهی مطلوب معلمان در کنار کمبود معلم و بازنشستگی حدود ۳۰۰ هزار نفر تا سال ۱۴۰۲، این بحران را شدیدتر کرده است.
ایجاد و توسعه رویکرد آموزش تخصصی و حرفهای تربیت محور معلمان مبتنی بر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، به تجویز مسکنهای موقتی روی آوردند؛ در حالی که برای چنین بحران مزمنی، راهکار موقتی جوابگو نبود و لازم بود با آماری دقیق از پیشبینی اوضاع نیروی انسانی در آموزش و پرورش، برای آن چارهاندیشی کنیم.
تازه نفسهای حرفهای
حالا تعداد بسیاری معلمان تازهکار قرار است طی چند آزمون استخدامی به بدنه تعلیم و تربیت کشور ورود کنند و اتفاقا از همان خوانهای معروف رستم گذر کرده و نیروهایی در خور انقلاب و برای تربیت نسلهای بعدی انقلابی و متعهد در برابر آرمانها جذب شوند تا تربیت نسل زندهکننده آرمانهای انقلاب را بر عهده بگیرند.
استخدام معلمانی با رنج سنی ۴۰ـ۵۰ سال و کلاسهای پرجمعیت برای جبران این کمبود راهی نامطلوب بود که در نتیجه آن توسعه و گسترش مدارس خصوصی و غیردولتی را برای دستیابی به معلم با کیفیتتر و جمعیت کمتر کلاسها به دنبال داشت که خود در راستای بیعدالتی آموزشی پیش میرود.
به جای چنین تدابیری، باید در پی سرمایهگذاری روی دانشگاه فرهنگیان باشیم تا هم افرادی با صلاحیتهای علمی و حرفهای و هم تربیت برمدار هویت معلمی را مشاهده کنیم. زمانی که آموزش و پرورش اولویت اصلی دولتها باشد و برنامههای مشخص و مدونی برای ابعاد ساختاری آن و مسائل به هم پیوسته و مرتبط طراحی و اجرا کند، شاهد بهبود مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... نیز خواهیم بود و با زمینهسازی، در جهت تحقق تمدن اسلامی حرکت خواهیم کرد. بنابراین، آزمونهای استخدامی معلمان هم از جنبه میزان سواد و دانش مورد نیاز و هم از نظر صلاحیت حرفهای و اخلاقیشان سنجیده میشوند و این یعنی آینده بار دیگر از آن ماست.