امروز با صحنهای مواجه هستیم که یک جریان بسیار فعال و با تولید محتوای بسیار زیاد، تلاش میکند آنچه را که اساساً جزء مسئولیتهای رهبری نیست، به پای رهبری بگذارد و این نهاد را ناموفق و ناکارآمد و پر ایراد جلوه دهد و از آن طرف آنچه بهعهده رهبری بوده و اتفاقاً بسیار مؤثر و کارآمد هم بوده است، نادیده بگیرد و اجازه ندهد اساساً کسی به آنها توجه کند. این در حالی است که اکنون ما با نسل چهارم انقلاب روبهرو هستیم و نسلهای جدید هم باید امام(ره)، کارآمدی امام(ره) و نهاد ولایت فقیه را درست بشناسند.
تفکیک بین رهبری و مدیریت یکی از مهمترین کارویژههایی است که در بحثهای مدیریتی مطرح میشود. این بحث در کشور ما نیز بسیار موضوعیت دارد؛ یعنی بعضیها میخواهند مشکلات کشور را پای رهبری بگذارند، در حالی که اساساً آنها مربوط به مدیریت است، نه رهبری.
مهمترین کار رهبر انقلاب، صیانت انقلاب از تحریفات است؛ ما میگوییم رهبر انقلاب؛ اگر دقت کنید خود این واژه «رهبر انقلاب»؛ یعنی کسی که باید انقلاب را راهبری بکند، هدایت این انقلاب بهعهده این نهاد است؛ خب این خیلی اهمیت دارد. به اهمیت آن از چند جنبه میتوانیم توجه کنیم:
اول اینکه، اساساً همه دستاوردهای انقلاب (به تجربه در طول این چهل و چند سال هم این قضیه خودش را خیلی خوب نشان داده است)، هر جا که مبتنی بر مبانی، اصول و آرمانهای انقلاب عمل کردیم، دستاورد داشتیم و هر جایی که از این مبانی، از این اصول و از این آرمانها فاصله گرفتیم، توفیق نداشتیم. پس صیانت از این آرمانها و اصول، یعنی رسیدن به دستاورد، پیشرفت و فاصله گرفتن از اینها، یعنی عقبافتادگی، درجا زدن و عقبگرد. مهمترین کارویژه رهبری، رهبری و صیانت از این انقلاب است، چون اگر این انقلاب حفظ شود، در همان جهت و مسیری که شکلگرفته و تحقق پیدا کرده است، دستاوردها و برکات به دنبالش خواهد آمد.
نکته دومی که اهمیت این قضیه را به ما نشان میدهد، تجربه انقلابهای دیگر است. این تجارب نشان میدهد، کار، خیلی کار سختی است، چون انقلابهای دیگر پس از دورهای منحرف شدند و از اصول اولیه خود برگشتند. پس اگر انقلابی پس از چهل و چهار سال هنوز در مسیر آرمانهای اولیه خودش هست، یک استثنا در بین انقلابهای بزرگ به شمار میرود و نشاندهنده این است که رهبری برخلاف رهبران آن انقلابها (که یا نتوانستند یا دچار انحراف شدند) کار خودش را درست انجام داده است.
از همین رو قاعده کلی وجود دارد و مکرر گفته شده است: «حفظ انقلاب از خود انقلاب مهمتر و سختتر است.» خیلی از دستاوردها اینگونه هستند که حفظ و صیانت از آنها از بهدست آوردنشان دشوارتر است و دشواری آن را هم ما میفهمیم. به اعتقاد من امروز هیچکس نمیتواند ادعا کند که رهبری از مسیر امام(ره) خارج شدهاند. ممکن است برخی ادعاهای دیگری داشته باشند، ولی کسی نمیتواند ادعا کند که ایشان از انقلاب، اصول انقلاب، آرمانهای انقلاب و از مکتب امام راحل فاصله گرفتهاند. ایشان نه تنها از خط امام فاصله نگرفتهاند؛ بلکه پرچمدار بودند و این مکتب را زنده نگه داشتند. در دورانی برخی آنقدر گستاخ شدند که با صراحت گفتند دوران امام تمام شده است. اینها با تفکرات وارداتی که داشتند، مطرح کردند که انقلابی دورانی دارد و بعد به نهاد تبدیل میشود و با مطرح کردن این حرفها میخواستند دوران انقلاب را تمام شده معرفی کنند و آن را به زبان آوردند. آنها میخواستند امام را یک چهره تاریخی که مثلاً باید در تاریخ از ایشان قدردانی کرد، معرفی کنند که بعد هم دیگر فراموش میشد. عدهای هم آمدند و بحث «امام نوفل لوشاتو» و «امام بعد از استقرار نظام» را مطرح کردند. این کار حضرت آقا، یعنی زنده نگهداشتن نام امام(ره) با آن تعابیر بسیار بلند که واقعاً عاشقانه و مثل رابطه یک مرید با مراد از امام یاد میکنند، اجازه نداد نام امام فراموش شود. مهمتر از نام امام(ره) تبیین اندیشه و تفکر ایشان بود که آقا در طول این سالها به خوبی این کار را انجام دادند.