پسرم مهدی نمیگذاشت کسی متوجه کارهایش شود. سعی میکرد خیلی پنهانی کارهایش را انجام دهد. مثلاً در را میبست و نمازش را در خلوت خودش میخواند. یا در خلوتش مشغول خواندن کتاب مداحی اهل بیت(ع) میشد. مخالف شدید ریا بود و دوست داشت کارهای عبادی و دینیاش را خیلی عمیق در خفا انجام دهد. حتی به هیئتهای محل زندگیمان نمیرفت. ما ساکن اکباتان هستیم و مهدی به هیئتهای میدان خراسان و میدان امام حسین(ع) میرفت که مراسمشان را سنتی برگزار میکردند و غریب بودند و مشارکت فعالی داشت. کمکهای زیادی به این هیئتها میکرد و متولیانشان پس از شهادت به ما از آقا مهدی گفتند. پس از شهادت بعضی هیئتها عکس مهدی را زده بودند و وقتی دوستانش متوجه شدند، گفتند مهدی در غرب تهران زندگی میکرد، چرا عکسش را در شرق تهران زدهاند؟ متولیان هیئت نیز میگفتند آقامهدی در مراسمهای مختلف به هیئت ما میآمد و کمکهای زیادی هم میکرد. من تمام اینها را بعد از شهادتش متوجه شدم.
من برای اینکه مهدی وارد سپاه پاسداران شود، خیلی تلاش کردم. وقتی علاقهاش را سنجیدم و دیدم بیشتر به سمت سپاه علاقهمندی نشان میدهد، خیلی کمکش کردم تا به هدفش برسد. وقتی ایشان میخواست استخدام شود، در آن فاصله اتفاقات عجیبی افتاد. استخدام و شهادت مهدی حالت اعجاز داشت. استخدام در سپاه خیلی سخت است و کار آقا مهدی در بعضی مسائل به مشکل خورده بود. مهدی بسیجی عادی بود و کارت بسیج فعال نداشت و سر این موضوع با مشکل مواجه شده بود. ما تقریباً از استخدام ایشان ناامید شده بودیم. یک شب من در خواب شخصیت بزرگواری را دیدم که به من امید داد و گفت، نگران استخدام آقا مهدی نباش. صبحش خوابم را برای مهدی تعریف کردم.
گفتم برویم و پیگیری کنیم و کار را نیمه رها نکنیم. به محل استخدام رفتیم و آنجا رئیس استخدام سپاه خیلی ما را تحویل گرفت. از طرفی فهمید من در نیروی هوایی ارتش هستم و وضعیت جسمانی و ظاهری مهدی را هم دید و گفت: «مهدی را استخدام خواهیم کرد.» در نهایت استخدام آقا مهدی اتفاق افتاد. وقتی قضیه داعش پیش آمد، آقا مهدی پس از ۱۳ـ ۱۴ سال خدمت، چهار بار داوطلب شد و بالاخره به شهادت رسید.
به نقل از پدر شهید مهدی ذاکرحسینی
تکاور جاویدالاثر مدافع حرم «مهدی ذاکرحسینی» از رزمندگان لشکر عملیاتی ۲۷ حضرت محمدرسول الله(ص) در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ در حومه شهر حلب سوریه بر اثر موشکباران دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مهدی ذاکرحسینی از تکاوران بسیار شجاع لشکر ۲۷ بود و هنگام شهادت ۳۱ سال داشت.