صبح صادق >>  پرونده >> پرونده
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۳۶۱۸۲۹
پایگاه بصیرت / حنیف غفاری/ گروه پرونده

فرود آمدن مهیب دو بمب هسته‌ای از سوی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی، پایان خونین و دهشتناک جنگ جهانی دوم را رقم زد. پس از آن، واشنگتن و متحدان غربی آن در جنگ، درصدد خلق و تثبیت «نظم جهانی» بر اساس انگاره‌ها و مؤلفه‌های مدنظر خود برآمدند. در این روند، «مفاهیم» در خدمت «مصادیق» قرار گرفت! به عبارت بهتر، مفاهیمی مانند حقوق بشر، حقوق شهروندی و حق حیات هیچ یک به صورت ذاتی اصالت و موضوعیت نداشته و صرفاً زمانی موضوعیت پیدا می‌کردند که مصادیق آن مبتنی بر خواسته‌ها و مطامع بازیگران غربی پیروز در جهان جهانی دوم باشد. متأسفانه، ساختار سازمان ملل متحد در چنین فضایی ترسیم شد که نتیجه آن را ما امروز، در سال 2024 میلادی و در جریان نسل‌کشی تمام عیار در غزه و سکوت و انفعال وقیحانه آن مشاهده می‌کنیم. حقوق بشر غربی در چنین بستر و فرامتنی باید تجزیه و تحلیل شود. در این زمینه سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست اینکه حقوق بشر در آمریکا حتی یک «قرارداد اجتماعی» نیز به شمار نمی‌آید؛ زیرا دارای «مبنا» و «ثوابت مصداقی» نبوده و تنها بر اساس «تفسیر سیاستمداران» مورد توجه و استناد قرار می‌گیرد. این همان نگاه ابزارگرایانه (و نه اصیل) آمریکا در قبال مفاهیم حقوقی، از جمله حقوق بشر و حقوق شهروندی است. بر همین مبنا، سرکوب دانشجویان مدافع فلسطین در دانشگاه‌های کالیفرنیا و تگزاس مصداق برقراری نظم به شمار می‌آید و در مقابل، هر گونه اقدامی در راستای جلوگیری از اغتشاش در کشورهای مخالف آمریکا، مصداق نقض حقوق بشر است! در چنین معادله‌ای، نسل‌کشی آشکار رژیم اشغالگر قدس در فلسطین دفاع مشروع توصیف می‌شود و در مقابل، به هلاکت رسیدن اشغالگران صهیونیست در حمله به غزه و رفح مصداق حادثه‌ای اسفبار! در اینجا ماجرا از استانداردهای دوگانه نیز فراتر رفته و به نوعی وقاحت در «تفسیر واقعیات مطلق» از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا رسیده‌ایم. در عین حال، همین تفسیر کاذب و ابزارگرایانه از حقوق بشر در غرب، به واسطه ارتباط مستمر سیاستمداران و رسانه‌های ظاهرا مستقل! در آمریکا و اروپا صورت می‌گیرد. بازیگران غربی در حوزه مفاهیم، کلید واژه‌هایی مانند حق توسعه، حقوق شهروندی، حقوق بشر و واژگانی از این قبیل مدام به صورت مستمر در رسانه‌ها و حتی در ادبیات سیاستمداران خود پمپاژ می‌کنند. این رویکرد کلان دهه‌هاست ادامه دارد، در تفسیر این واژگان دیگر شاهد اصالت مبانی اخلاقی و حقوقی بر منافع سیاسی نیستیم و در حقیقت غرب بر اساس منافع سیاسی و رویکرد ابزاری این مفاهیم و مصادیق را با هم تطبیق می‌دهد.
نکته دوم اینکه جنگ غزه، نسل‌کشی در یمن، نسل‌کشی مسلمانان میانمار، اتفاقی که در جریان نسل‌کشی مسلمانان بوسنی رخ داد و فجایع دیگری که ما آنها را مصداق عینی نقض حقوق بشر می‌دانیم، با بایکوت و سانسور سیاستمداران و رسانه‌های غربی مواجه می‌شوند. گویا اساساً اتفاقی رخ نداده و جان هزاران انسان بیگناه قربانی توحش غرب و رژیم اشغالگر قدس نشده است! برای نمونه، آمریکا قصد دارد در جریان جنگ اخیر غزه، نقش یک «واسطه‌گر» را در مذاکرات بازی کند، حال آنکه خود در تولید و استمرار این نسل‌کشی وقیحانه مهم‌ترین نقش ممکن را ایفا کرده است! در تشریح رویکرد وقیحانه اخیر غرب، همین بس که واشنگتن نه تنها حامی اصلی رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه است، بلکه در عرصه میدانی و عملیاتی نیز فرماندهی بخش‌های گسترده‌ای از عملیات نسل‌کشی کودکان بی‌دفاع فلسطینی را بر عهده داشته و دارد. این روند متوقف نشده و حتی در جریان تهاجم صهیونیست‌ها به رفح نیز شاهد آن هستیم. واقعیت ماجرا این است که متعاقب خیزش عمومی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا، احساس نیاز غرب نسبت به مانورهای تبلیغاتی و خبری کاذب و ارائه آدرس‌های انحرافی در قبال جنگ غزه بیشتر شده و همین مسئله، هوشیاری افکار عمومی و رسانه‌های حامی ملت فلسطین در دنیا را می‌طلبد. از سوی دیگر، نقش آمریکا در به شکست کشاندن مذاکرات آتش‌بس در قاهره نیز مسجل است. با این حال، مقامات دولت بایدن تلاش می‌کنند خود را حامی آتش‌بس در غزه جلوه دهند! این قاعده درباره دولت‌های مکرون در فرانسه و اولاف شواتس در آلمان نیز صدق می‌کند.
نکته سوم، به نقش مهم و پررنگ جمهوری اسلامی ایران در افشای چهره واقعی غرب در حوزه حقوق بشر و متعلقات آن مربوط می‌شود. ایران اسلامی نه تنها راهبرد‌های منطقه‌ای و عملیاتی غرب را در منطقه به چالش کشیده، بلکه فراتر از آن با ترویج گفتمان انقلاب اسلامی شاهد هستیم که آن منظومه فکری و رسانه‌ای غرب هم عملاً قدرت مانور خودش را در میان واژگان زیبا، اما مصادیق ناملموس از دست داده است. این مهم، در سایه جهاد تبیین حاصل شده و این روند باید با قوت و قدرت دیگری در این پیچ تاریخی مهم و حساس ادامه پیدا کند. ایران در این خصوص، حتی ساختارها و مناسبات ساخته و پرداخته غرب در نظام بین‌الملل را به چالش کشیده است. از آنجا که ساختار سازمان‌های بین‌المللی، پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه سازمان ملل متحد و کمیته‌های اصلی و فرعی آنها از سوی آمریکا و متحدانش چیده و تعریف شد، مشاهده می‌کنیم که خروجی این ساختار به جز تأمین منافع نظام سلطه نیست.
در نهایت اینکه جنگ غزه، کوس رسوایی حقوق بشر غربی را به صدا در آورده و تطابق نداشتن مفهوم و مصداق آن را علنی کرده است. امروزه حتی شهروندان کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز درباره این پارادوکس آشکار آگاه شده و ساختار قدرت و حکمرانی ضد حقوق بشری در کشورهای‌شان را به چالش کشیده‌اند. مثلث آمریکا‌ـ رژیم صهیونیستی‌ـ اتحادیه اروپا طی ماه‌های اخیر هزینه‌های زیادی در ابعاد تبلیغاتی و رسانه‌ای صرف کرده است تا بلکه بتواند از ظهور و بروز چنین شعور مقدس و خیزشی ممانعت به عمل آورد؛ اما در این مسیر با شکست مفتضحانه‌ای رو‌به‌رو شد. تبلور آگاهی و استواری در میان ملت‌های دنیا، موضوعی نیست که غرب بتواند با هم‌افزایی سیاستمداران و رسانه‌های طرفدار سلطه آن را تحریف یا انکار کند. بدون شک، در آینده‌ای نزدیک، ثمره این درک و آگاهی جهانی را در افول و سقوط غرب و رژیم صهیونیستی مشاهده خواهیم کرد.