صبح صادق >>  جبهه >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۴  ، 
شناسه خبر : ۳۶۲۸۶۸

«شهید حمید صالحی» در دوم بهمن‌ سال ۱۳۴۴ در تهران به دنیا آمد. سال‌های اول انقلاب، مدرسه که تمام می‌شد، پاتوق حمید و رفقای هم‌کلاسی‌اش، خیابان انقلاب و جلوی دانشگاه تهران بود. او با اینکه بچه پرهیاهو و شلوغی بود، درسش را خوب می‌خواند. تابستان سال ۱۳۶۰، حمید تازه دوم دبیرستان را تمام کرده بود که برای اولین بار، چند هفته به جبهه رفت و با گروه جنگ‌های نامنظم همراه شد. حمید اولین نفر از بچه‌های دوره سه «مفید» بود که پایش به جبهه باز شد.
 آبان ماه سال ۱۳۶۰، با ۷ نفر دیگر از هم‌کلاسی‌هایش، اولین گروه دانش‌آموزان مدرسه مفید بودند که دسته‌جمعی برای آموزش به پادگان امام حسین(ع) رفتند. در عملیات‌های «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» شرکت کرد و در بیت‌المقدس مجروح شد. او که پس از قبولی در دانشگاه مشغول درس خواندن در رشته مکانیک دانشگاه تهران شد، همزمان در جبهه نیز حضور ‌یافت تا اینکه شب ۱۲ اسفند ۱۳۶۵، همراه با چهار نفر دیگر از هم‌مدرسه‌ای‌هایش، محسن فیض، علی بلورچی، سیدحسن کریمیان و منصور کاظمی به شهادت رسید.
مادر شهید نقل می‌کند: «توی خانه یک کتابخانه خیلی خوب داشت که پایینش حالت کمد بود و اثاثیه‌اش را می‌گذاشت آنجا، بالای کمد هم کتاب‌هایش بود. کتاب‌هایش را هم خودش می‌خرید. ۲۰ جلد «تفسیر المیزان» خریده بود. تحریر‌الوسیله امام را هم داشت. «حلیه‌المتقین» علامه مجلسی را زیاد می‌خواند. بیشتر اهل کتاب‌های مذهبی بود تا رمان و داستان. هر وقت می‌خواست برود جبهه، ساکش را پر از کتاب می‌کرد که توی اوقات فراغت بخواند. حتی خوراکی که می‌خواستم برایش بگذارم، می‌گفت: «مامان تو فکر کردی ما اونجا گرسنه هستیم؟ می‌خوایم چکار کنیم این‌همه خوراکی؟ از همه چی واجب‌تر کتابه.»
 آقای جهانگیری همرزم شهید می‌گوید:«حمید جلودار بودن خود را از همان اوائل جنگ نشان می‌داد. هیچ وقت یادم نمی‌رود که همیشه در هر موقعیتی از جنگ که احساس کمبود نیرو می‌کرد بحث قاطع خودش را در مورد جبهه رفتن در جلسات هفتگی پیش می‌کشید و پای بحث می‌ایستاد و به تمام سوالات جواب می گفت و در آخر با 7_ 8 تا از بچه ها به عملیات می‌رفتند. جنبه دیگری از حمید هنر و هنر دوستی او بود اغلب با هم فیلم های حوزه اندیشه و هنر اسلامی را تماشا می‌کردیم و راجع به آن‌ها با هم صحبت می‌کردیم و به اصطلاح نقدی به آن ها می‌زدیم. حمید نسبت به تمام مسائل جامعه اسلام حساس بود از خودش واکنش نشان می داد. به خودش سختی می داد تا آگاهی خود را بالا ببرد و آن را صرف جامعه بکند».