صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۳۷۲۳۰۸
دریای خیالی، مروارید ندارد!، رئیس‌جمهور برف زمستانی را هم دید!، وحدت رمز خنثی‌سازی توطئه دشمنان؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

دریای خیالی، مروارید ندارد!

سعدالله زارعی
دشمن شناخته‌شده ملت ایران تلاش می‌کند استقلال و قدرت ایران را به یک موضوع موهوم یعنی بهبود معیشت از طریق فروش استقلال، پیوند زده و ایران را از جایگاه رفیعی که به واسطه تلاش مجاهدانه ملت ایران به دست آورده است، عقب بزند. در سوءنیت و زیاده‌خواهی این دشمن همین‌بس که این روزها شاهد تلاش آن برای پراکندن یک ملت صاحب سرزمین ـ غزه ـ از سرزمین خود به اطراف هستیم تا یک جمعیت جعلی ـ اسرائیل ـ بتواند راحت زندگی کند و فریادهای دادخواهی یک ملت مظلوم، خواب خوش غاصبان جنایتکار را به‌هم نزند! این دشمن در طول 16 ماه جنگ غزه به اعتراف رسانه‌های آن بیش از 120 هزار تن سلاح در اختیار طرف متجاوز قرار داده تا یک ملت و منابع آن را نابود کند. این دشمن همان است که دادگاه داوری لاهه به جرم آنکه سران جنایتکار اسرائیل را به دلیل کشتن زنان و کودکان محکوم کرد، تحریم نمود! این دشمن در حالی که در یکی، دو هفته اخیر اعلام کرد مسئله‌اش با ایران فقط عدم دستیابی جمهوری اسلامی به ساخت بمب هسته‌ای است، به محض آنکه بعضی در داخل ایران صحبت از مذاکره و توافق کردند، یک یادداشت اجرائی منتشر نمود و طی آن از ایران خواست از برنامه هسته‌ای خود دست بکشد، ساخت موشک‌های خود را متوقف کند، از حمایت دولت‌ها و گروه‌های مقاومت که در مقابل تجاوزات رژیم اسرائیل ایستاده‌اند، دست بردارد و در زمینه حقوق بشر ـ منظور آزادی عمل براندازان مسلح و غیرمسلح ـ تغییرات سیاستی مدنظر غرب را بپذیرد. این قلم در یادداشت اخیر توضیح داد که آمریکا برخلاف آنچه تبلیغ می‌شود، مایل به مذاکره با ایران برای حل مسایل بین طرفین نیست، بلکه اصرار دارد ایران هر آنچه که جنبه‌های قدرت آن به حساب می‌آید را رها کند و به یک «طعمه آسان» در برابر آن تبدیل گردد. 
از نظر آمریکا، ایران باید نظیر سال‌های 1332 تا 1357 دستور کار خود را از آن بگیرد، نه اینکه خود برای خود دستور کار تعیین کند. خب دستور کار آمریکا برای ایران چیست؟ طبعاً همان دستور کار سابق و یا همان دستور کاری است که همین امروز برای کشورهایی در دنیا در نظر گرفته شده است. در تهران باید دولتی سر کار بیاید که اگر آمریکا بخواهد آن را وارد پیمان‌هایی کند که با منافع ملی ایران ناسازگار بود، همراهی نماید. باید دخالت آمریکا در اداره داخلی ـ انتخاب رئیس‌جمهور، وزرا، نمایندگان، استانداران و در تعیین چگونگی اداره موقعیت‌های نظامی، مالی و صنعتی ـ بپذیرد. دولت ایران باید از هر توانمندی نظامی که کاربرد آن در ایران تعیین شود، به‌طور کلی دست بکشد ـ همین چند روز پیش یک مقام ارشد آمریکا با صراحت اعلام کرد، برد موشک‌های ایران نباید از 300 کیلومتر فراتر برود ـ ایران نباید در روابط منطقه‌ای، دست به مراوداتی بزند که در نهایت آن را به یک قدرت تبدیل کند، ایران نباید عده‌ای از کشورها را تحت یک محور درآورد و بازی مستقلی ورای بازی آمریکا و عوامل آن ـ اسرائیل و... ـ راه بیندازد. ایران باید بپذیرد که چیزی بنام فرهنگ ملی و انتخاب داخلی وجود ندارد، آنچه وجود دارد فرهنگ جهانی و انتخاب بین‌المللی است. در این فرهنگ، انتقاد از اقدامات جنایتکارانه رژیم اسرائیل، یهودستیزی و ممنوع است و در همان حال سوزاندن قرآن کریم و چاپ کاریکاتور علیه پیامبر خاتم ـ صلوات الله علیه و آله ـ در مطبوعات رسمی آزاد و مصداق آزادی بیان است و قس‌‌علیهذا ده‌ها و صدها مقوله فرهنگی ـ اجتماعی دیگر. 
حال بعضی می‌گویند برای اینکه وضع‌تان بهتر شود بیایید با دولتی با چنان مختصاتی دور میز بنشینید و به توافق برسید! در این‌جا هیچ توافق واقعی اتفاق نمی‌افتد و به‌طور واقعی، به هیچ وعده توافق‌‌شده‌ای نمی‌توان اعتماد کرد. در چنین فضائی چطور توقع داریم با ورود به چنین چرخه‌ای وضعیت اقتصادی ایران بهبود یابد؟ ما وقتی ده‌ سال پیش انواعی از امتیازات داده‌ایم و حتی روی ادبیات آمریکا نسبت به خود هیچ تأثیری نداشته‌ایم، چطور توقع داریم با چنین کشوری و با چنان آدمی که عملکرد او پیش روی ماست، به توافقی که منتهی به رفع یا کاهش مشکلات ایران شود، دست یابیم؟ 
واقعیت این است که راه‌حل ما در دست دشمن نیست. کمااینکه راه‌حل هیچ ملتی در دست دشمن آن نیست. راه‌حل ما لاجرم در داخل است، اما نه به این معنا که وارد محیط بین‌الملل نشویم و نه به این معنا که خود تولید کنیم و خود مصرف نمائیم. اقتصاد ایران اساساً تجارت‌محور است. حداقل در طول 70 سال گذشته این‌طور بوده و تا صدها سال آینده هم تجارت‌محور خواهد بود و تجارت هم با اتخاذ سیاست «درون‌گرا» تناسب ندارد. بنابراین اینکه می‌گوئیم کلید حل مشکلات در داخل ایران است به این معناست که تصمیم باید در داخل گرفته شود، نه اینکه دشمن خود را وارد در تصمیم کنیم و در نهایت تسلیم تصمیم دشمن شویم. وقتی گفته می‌شود کلید حل مشکلات در داخل ایران است به این معناست که اجرای تصمیماتی که در داخل گرفته می‌شود، به‌طور جدی توسط نیروهای داخلی دنبال شود تا به نتیجه برسد. از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار روز جمعه همافران قهرمان نیروی هوائی ارتش فرمودند «آنچه مشکلات را برطرف می‌کند، عامل داخلی یعنی همت مسئولان متعهد و همراهی ملت متحد است.» 
براساس تجربه تاریخی ایرانیان و به‌خصوص با توجه به قضایایی که در نزدیک به 200 سال اخیر بر این کشور رفته است، «مسئولین» و «مردم» نقش اساسی در نحوه برون‌رفت ایران از گذرگاه‌های حساس داشته‌اند. در این میان آنگاه که مسئولین هوشمند و بااراده، اداره کشور را در دست داشته‌اند، با استفاده از ظرفیت‌های فراوان کشور، تحولات عمده‌ای در ایران رقم خورده است. در سپهر دولت‌های ایران، «میرزامحمدتقی‌خان امیرکبیر» سه سال اداره ایران را در دست داشت. فضای آن زمان ایران و افکار حاکم بر دربار قاجار این بود که بدون عنایت روس و انگلیس نمی‌توان کار کرد. اما علی‌رغم آنکه او با کارشکنی خارجی و عدم همراهی دربار مواجه بود، توانست تحولات عمده‌ای در وضع داخلی و خارجی ایران پدید آورد. یا در سپهر دولت‌های ایران، «سیدابراهیم رئیسی» هم کمتر از سه سال اداره ایران را در دست داشته است، اقتضای برساخته دولت قبل از آن این بود که بدون موافقت آمریکا و اروپا حتی نمی‌توان مشکل آب این کشور را برطرف کرد. اما این دولت توانست اقتصاد کشور را علی‌رغم تحریم‌های غرب، به رشد چهار درصد برساند و مقدمات حل و فصل بسیاری از مشکلات داخلی را فراهم کند. تجربه دولت‌های میرزاتقی‌خان و سیدابراهیم رئیسی که به فاصله حدود 173 سال از یکدیگر شکل گرفته‌اند، برای اثبات اینکه کلید حل مشکلات ایران در داخل کشور است، کفایت می‌کند چه اینکه گفته‌اند مهم‌ترین دلیل ممکن بودن وقوع یک شیء ، واقع شدن آن است. 
ممکن است گفته شود در روابط خارجی و مناسبات بین‌المللی، «اعتماد» به طرف مقابل معنا ندارد. وقتی بین دو کشور جنگی رخ می‌دهد و در نهایت برای پایان جنگ، به پای میز مذاکره رفته و با توافق کار را تمام می‌کنند، مگر به یکدیگر اعتماد دارند؟ بنابراین چه ایرادی دارد که ایران در عین بی‌اعتمادی به آمریکا به مذاکره با آن تن دهد؟ مذاکره می‌کنیم، در این بین اگر توانستیم اهداف خود را محقق کنیم، به مراد خویش رسیده‌ایم و اگر نتوانستیم به اهداف خود برسیم، دنیا که به آخر نمی‌رسد، مذاکره را به هم می‌زنیم و برمی‌گردیم به وضعیت قبل از مذاکره. اصل مذاکره که یک امر عقلانی است و منافاتی هم با مبانی دینی ندارد را چرا رد ‌کنیم؟ 
واقعیت این است که مذاکره میان دو کشور در دو وضعیت کلی رخ می‌دهد؛ یک وضعیت اجباری است یعنی برای حل و فصل موضوعی هیچ‌گریزی از مذاکره و توافق وجود ندارد. مذاکرات برای پایان دادن به یک جنگ یا مذاکرات برای حل و فصل موضوعات به‌جای مانده از جنگ، یکی از مصادیق «مذاکره و توافق اجباری» است. یک وضعیت هم، وضعیت اختیاری است. یعنی شما می‌توانید وارد مذاکره شوید و می‌توانید وارد مذاکره نشوید. در این صورت باید ببینید برای چه می‌خواهید وارد مذاکره شوید. یعنی موضوع شما در مذاکره مشخص و مورد قبول خودتان قرار گرفته باشد و نیز باید ببینید آیا طرفی که شما می‌خواهید با او «مذاکره اختیاری» راه بیندازید، طبق دستور کار خودش وارد مذاکره می‌شود یا طبق دستور کار شما و یا طبق دستور کار مشترک میان شما و او. وقتی وارد چنین میدان معامله‌ای می‌شوید، باید پاسخ این سؤالات روشن باشد. اگر به جمع‌بندی مثبت رسیدید، می‌توانید وارد میدان مذاکره شوید و احتمال ‌دهید که من‌حیث المجموع به نتیجه مناسب می‌رسید. اما اگر به جمع‌بندی منفی رسیدید، به هیچ‌وجه نمی‌توانید به امید دست یافتن به‌موقعیت مثبت وارد گود مذاکره شوید. 
دونالد ترامپ نزد ملت ایران و به‌خصوص در باب مذاکره، پیشینه مشخصی دارد و نگاه او به ایران اصلاً نامعلوم نیست. ترامپ همان است که علی‌رغم مخالفت سازمان ملل، مخالفت کشورهای اروپایی، مخالفت اغلب دولت‌ها و مخالفت اکثریت دستگاه‌های حکومتی آمریکا، توافق با ایران را در 18 اردیبهشت 1397 نقض کرد و 20 ماه بعد سردار بزرگ مبارزه با تروریسم، شهید حاج قاسم سلیمانی را با شلیک موشک در فرودگاه مدنی کشور دیگری ـ عراق ـ به شهادت رساند. ترامپ همان است که از انواعی از معاهدات بین‌المللی خارج شده است. 
بعضی ممکن است بگویند آن ترامپ با این ترامپ تفاوت می‌کند و این زمانه اقتضاء دیگری دارد. عملکرد دوره دوم ترامپ، به این موضوع پاسخ داده است. ترامپ در همین یک هفته اخیر از سیاست‌های آتی خود راجع به ایران پرده‌برداری نمود. او یک یادداشت اجرائی منتشر کرد که استحکام و جنبه لزوم‌الاجرا بودن آن از «فرمان اجرائی رئیس‌جمهور» مهم‌تر است؛ چرا که برخلاف فرمان اجرائی، یادداشت اجرائی رئیس‌جمهور آمریکا، نه نیازمند موافقت کنگره، نه نیازمند استناد به یکی از مصوبات کنگره و یا اصلی از اصول قانون اساسی و نه حتی نیاز به ثبت دارد. یک هفته پیش «یادداشت رئیس‌جمهور» برای اجرا به چندین وزارت‌خانه آمریکا ابلاغ گردید. رئیس‌جمهور آمریکا در این یادداشت که در واقع بازتولید یادداشت 12 ماده‌ای دوم خرداد 1397«مایک پمپئو» وزیر خارجه او در دولت اول است، تمام دیدگاه‌ها و خواسته‌های آمریکا درباره ایران و در واقع همه موضوعات مذاکره را از منظر واشنگتن مشخص کرده است و در عین حال در آن کمترین اشاره‌ای به اینکه در صورت عمل جمهوری اسلامی به این موارد قرار است چه اتفاقی به نفع ملت ایران بیفتد، نکرده است! بنابراین کاملاً واضح است که در سیستم سیاسی واشنگتن، هیچ حسی که به معنای واقعی دنبال توافق با ایران باشد، وجود ندارد. این ترامپ است که می‌گوید ایران باید بدون دریافت هیچ مابه‌ازایی عقب بنشیند. 
با این وصف معلوم است که اگر ما به هر دلیل ـ ساده‌لوحی و یا خطا و یا شیفتگی ـ با دستور کار اعلام شده آمریکا وارد مذاکره شویم، به هیچ‌کدام از خواسته‌های خود شامل رفع تحریم‌های ظالمانه و یک‌طرفه، عدم دخالت آمریکا در امور داخلی ایران، عدم اخلال آمریکا در روابط خارجی ایران با دولت‌های همسایه، عدم مداخله آمریکا در قراردادهای مالی ایران با کشورهای خارجی و حتی به خواسته‌های بسیار کوچک‌تری مثل آزادسازی دارایی‌های توقیف‌شده ایران در آمریکا و یا صدور مجوز آزاد شدن دارایی‌های ایران در بانک‌های قطر نخواهیم رسید. چون اصلاً برای اینکه دوطرف بگویند چه مطالباتی از طرف مقابل خود دارند، میز شکل نمی‌گیرد. میز یک دستور کار بیشتر ندارد و آن فهرست مدعیاتی است که اگر ایران به آن‌ها، به امید گشایش تن دهد، وارد چرخه‌ای بی‌پایان از امتیازدهی شده است. 
قرآن کریم در آیات 88 تا 90 سوره مبارکه حجر چه زیبا اندرز داده است که برای حل مسئله خویش به آنان‌که پذیرای حق نیستند، چشم مدوز و آهنگ مؤمنان کن و برای آنان پر و بال بگستران و دشمنان اخلا‌ل‌گر و تفرقه‌افکنان را محکم انذار بده.

رئیس‌جمهور برف زمستانی را هم دید!

مرتضی سیمیاری

همزمان با راه افتادن دوباره خط فشار حداکثری علیه ایران از سوی امریکایی‌ها، ریچارد نفیو که خودش را معمار تحریم‌ها می‌خواند به ترامپ پیشنهاد داده بود که برای بار آخر هم که شده مسیر دیپلماتیک دیگر بین تهران و واشینگتن را باز و به عبارتی شانس آخر خودش را بار دیگر امتحان کند. 
پیشنهاد نماینده سابق امریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌ای در تهران نیز هوادارانی دارد، از جمله یکی از مشاوران سابق دولت روحانی که اخیراً در جلسه‌ای گفته است می‌شود برنامه هسته‌ای را روی میز گذاشت و به قیمت مناسب به ترامپ فروخت. او گفته که این معامله می‌تواند آخرین برگ بازی بین ایران و امریکا باشد و پزشکیان و ترامپ هر دو شخصیت لازم برای نشستن پشت این میز را دارند، حتی بیشتر از حسن روحانی!
مشاور روحانی در ادامه، اما حرف خطرناک‌تری را نیز بر زبان آورده و مدعی شده است که اگر رئیس‌جمهور مذاکرات را به نتیجه نرساند، عطای کار را به لقایش ببخشد و قبل از باریدن برف زمستانی در تهران پاستور را ترک کند. 
این جمله البته نه فقط در میان هواداران دولت بلکه در میان مخالفانش نیز داغ است. برخی از جریانات مشکوک سیاسی که پس از انتخابات اخیر شکل‌گرفته نیز بر این باور هستند که پزشکیان را باید به سمتی هل داد که بدون انجام مذاکره دچار ناکارآمدی شود و در وضعیتی قرار بگیرد که یا خودش استعفا بدهد یا آنکه در مسیر تندباد‌های سخت استیضاح در مجلس قرار بگیرد. 

این خط خطرناک برای کنار رفتن رئیس‌جمهور مانند دو لبه یک قیچی عمل کرده و در تلاش است تا قبل از پایان سال کشور را با بحران‌های عمیق سیاسی روبه‌رو کند و در سال آینده میوه این شکاف با مجموعه آشوب‌های داخلی و عملیات‌های خارجی ثمره بدهد. در این عملیات مشترک، اما غیر هماهنگ شبکه ضدانقلاب، به‌ویژه واحد عملیات سایبری گروهک تروریستی منافقین در اشرف ۳ و نیز قرارگاه تروریستی ۱۰۰ نیز به طرح حذف پزشکیان ضریب خاصی داده‌اند. 
این پروژه ضد ایرانی به‌عنوان مکمل طرح ترامپ عمل خواهد کرد. از نگاه سرویس اطلاعاتی دشمن انباشت نارضایتی‌های ناشی از ناکارآمدی منعکس در افزایش فقر و نابرابری، در کنار ناسازگاری‌های فزاینده فرهنگی، منجر به اعتراضات آغشته به اغتشاشات متنوعی در ایران می‌شود که نمونه آن در آبان سال ۹۸ تجربه شده است. ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که در طراحی جدید تدارکات اعتراضاتی به مراتب خشن‌تر از فتنه بنزینی و با فراگیری بیشتر از فتنه روسری پراکنی در سال ۱۴۰۱ طراحی‌شده باشد. 
البته خط استعفای پزشکیان علاوه بر عامل بیرونی دارای سرخط‌هایی در داخل خود دولت نیز بوده است. برخی محافل نزدیک به رئیس‌جمهور که پس از تحولات اخیر با رؤیای باز کردن سفارت امریکا در ایران دوباره فعال‌شده‌اند ازجمله گروه‌هایی هستند که روی ماجرای کنار رفتن دولت کارکرده‌اند. 
این جریان در دوره خاتمی باهدف گرفتن امتیاز طرح استعفای رئیس‌جمهور را مطرح کرده و در دولت روحانی با نیت ایجاد نا بسامانی سیاسی آن را روی میز گذاشته بودند. در دولت پزشکیان برآیندی از هر دو در پشت در‌های پاستور مشغول برنامه‌ریزی است. بدون توجه به این موضوع که پزشکیان نه به دلیل دادن شعار‌های رادیکال بلکه به دلیل شعار‌های محوری بود که درباره اجرای سیاست‌های کلی نظام می‌داد. 
هرچند که طرح کنار رفتن رئیس‌جمهور از قدرت درمیان طیف‌های متفاوت با انگیزه‌های متعدد دارای هوادارانی بوده است، اما رفتار معقول رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه حکایت از آن داشت که هر دو بازیخوانی خوبی از امریکایی‌ها و مکمل‌های داخلی و خارجی آن دارند. 
 درحالی‌که تیم امنیتی ترامپ، به هم خوردن اجماع داخلی، نفت ایران و جهش شبکه آشوب را نشانه رفته، پزشکیان نشان داد که مقهور دو قطبی‌سازی‌های کاذب حول مذاکره نخواهد شد. 
 این هوشمندی و بازی درخشان باعث شد که رئیس‌جمهور امروز در پاستور نه‌تنها برف زمستانی و پربرکت در کشور را تماشا کند، بلکه آماده برداشت میوه‌های تابستانی نیز باشد. آقا در بیاناتشان در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی ارتش فرمودند که چیدن این میوه به همت مسئولان متعهد و وحدت داخلی نیازمند است.

وحدت رمز خنثی‌سازی توطئه دشمنان

حجت‌الاسلام مامد کلشی‌نژاد

امسال با توجه به مقارن‌بودن ایام‌ا... دهه فجرانقلاب اسلامی با ایام فرخنده ماه شعبان‌المعظم، روز‌های مبارک این دهه با عناوین مختلف نامگذاری شد که یکشنبه ۲۱بهمن هم روز وحدت اقوام و ادیان الهی، امید به آینده نامیده شده است. قطعا نباید از نظر دور داشت که انقلاب اسلامی در سال ۵۷ انقلابی بود که توانست با حضور همه اقوام، همه ادیان و همه اقشار جامعه ایرانی به پیروزی برسد.

یکی از مهم‌ترین شعار‌های این انقلاب تاکید بر وحدت جامعه اسلامی بود که همه ظرفیت‌ها در جامعه را در بر می‌گرفت و موجب توازن و پیشرفت در جامعه اسلامی بود. انقلاب اسلامی ایران بر پایه دین مبین اسلام شکل گرفت، دینی که کامل‌ترین ادیان است و همه ظرفیت‌های لازم برای پیشرفت و توازن در جامعه را داراست. این انقلاب همه را به همکاری، اتحاد، انسجام و آرامش دعوت کرد. بنیانگذار انقلاب اسلامی به این واقعیت واقف بودند که تنها قانونی که می‌تواند در برگیرنده همه اقشار و ادیان باشد، دین مبین اسلام است و جمهوری اسلامی بر مبنای اسلام پیروزشده و قانون اساسی کشورمان نیز بر گرفته از تعالیم اسلامی و ایرانی است. این انقلاب با خون هزاران نفر از اقشار مختلف این مرز و بوم آبیاری شده و امروز نهال نوپای سال ۵۷ به درخت تنومند انقلاب اسلامی مبدل شده است. اما در این راستا نگاهی به قانون اساسی کشورمان که از شریعت اسلامی الهام گرفته نشان می‌دهد که حقوق همه ادیان و اقوام در این قانون در نظر گرفته شده تا آنجا که حتی در احوال شخصیه، اقوام و ادیان مختلف براساس شریعت خودشان در سیستم قضایی کشور مورد توجه قرار می‌گیرند تا کوچک‌ترین اجحافی در حق آنها صورت نگیرد و این نشان‌دهنده احترام جمهوری اسلامی به حقوق همه شهروندان است. حضور فعال اقوام و ادیان مختلف درپست‌های مدیریتی و اجرایی کشور، نشان دهنده اعتماد نظام به همه اقوام و ادیان درکشور است. امروز شاهد هستیم که اهل سنت درمعاونت‌های مختلف، سیستم قضایی و حتی پست‌های امنیتی کلان کشور مسئولیت‌های مهمی را بر‌عهده دارند. برای مثال، اهل سنت نمایندگان خود را درسیستم مدیریت کشور دارند. درعین حال چنین شرایطی حکایت از دیدگاه مقام‌معظم‌رهبری و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد که ملاک انتخاب را شایستگی افراد می‌داند. یادمان باشد که قبل از انقلاب، حتی یک کارمند اهل سنت در سیستم قضایی استان سیستان و بلوچستان حضور نداشت، اما امروز شاهد حضور گسترده اقوام و ادیان مختلف در همه سطوح مدیریتی و اجرایی کشورهستیم. به عنوان مثال در استان آذربایجان غربی نمایندگان کرد و اهل سنت بیشتر از نمایندگان ترک شیعه هستند که این امر نشان‌دهنده عدالت و توازن درنظام جمهوری اسلامی است. با این حال نباید فراموش کرد که دشمنان همیشه سعی می‌کنند با القای شایعات نادرست، برای ایجاد تفرقه میان اقوام و ادیان، احساس نارضایتی را در میان اقشار مختلف ایجاد کنند. اماعمل به قانون اساسی و تأکید بر وحدت، رمزی است که توانسته این توطئه‌ها راخنثی و فضای همدلی و همکاری را در کشور تقویت کند. این وحدت نه تنها به پیشبرد امور کشور کمک کرده، بلکه مانع بزرگی دربرابر توطئه‌های دشمنان ایجاد کرده است.

ترامپ چه چیزی را امضا کرد؟

حسن بهشتی پور

مفهوم یادداشت اجرایی در فرهنگ لغت حقوقی در آمریکا چنین تعریف شده است: «به یک دستورالعمل یا راهنمایی صادر شده توسط رئیس جمهور یا یک مقام عالی‌رتبه دولتی اشاره دارد که نیاز به انتشار رسمی و عمومی ندارد. این یادداشت‌ها معمولاً در محدوده دستگاه‌های اجرایی دولت باقی می‌مانند و به عنوان دستورات داخلی شناخته می‌شوند.»
ترامپ در دولت قبلی خود پس از خروج از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ به منظور اتخاذ فشار حداکثری بر ایران فرمان اجرایی ( Executive Order) صادر کرده بود. با توجه به تعریفی که در فرهنگ حقوقی در آمریکا از این مفهوم می شود:« فرمان اجرایی یک دستور رسمی است که توسط رئیس جمهور ایالات متحده صادر می‌شود و تأثیر قانونی دارد. این دستورات معمولاً بر اساس اختیارات قانونی رئیس جمهور صادر می‌شوند و باید به طور رسمی منتشر شوند.» از آنجا که فرمان‌های اجرایی برای اجرای قوانین موجود، تعیین سیاست‌های جدید، و یا هدایت دستگاه‌های دولتی به انجام وظایف خاص استفاده می‌شوند در حالی که یادداشتهای اجرایی معمولاً برای تعیین سیاست‌های داخلی، تعیین روش‌ها و راهبردهای اجرایی، و ارتباطات داخلی مانند آئین نامه های اجرایی درون ادارات دولتی استفاده می‌شوند، می توان چنین برداشت کرد که از لحاظ حقوقی دستور ترامپ درمورد تمدید فشار حداکثری به ایران که دیروز صادر شد چون در قالب یادداشت اجرایی صادره شده بار حقوقی کمتری نسبت به دستور قبلی او دارد. پس احتمالا او با این تفاوت در رویه قبلی خواسته نشان دهد قصد ندارد از همان شیوه قبلی شکست خورده استفاده کند بلکه می خواند ابتدا با ایران برخورد تندی نداشته باشد و سخت نگیرد تا زمینه سازی برای مذاکره احتمالی داشته باشد. اگر این برداشت درست باشد پس ترامپ در عمل توپ بازی را به زمین ایران پرتاب کرده است تا نشان دهد که اهل انعطاف است و می تواند این دستورالعمل را که از لحاظ حقوقی بار کمتری نسبت به فرمان اجرایی دارد تغییر دهد همچنین با اعلام آمادگی برای تماس با مسئولین ایرانی و گفتگو با رئیس جمهور ایران می خواهد این پیام را منتقل کند که او برخلاف اردیبهشت ۱۳۹۷ که با نقشه اسرائیل از برجام خارج شد، اسیر بازی نتانیاهو برای برهم زدن هر نوع توافقی با ایران نیست . حالا باید دید ترامپ در عمل چه می کند و آیا حاضر است با برخی از اقدامات احتمالی، حسن نیت خود را نشان دهد و این پیام را برساند که آماده مذاکره عادلانه و شرافتمندانه است

عربستان سعودی یا ترکیه؛ انتخاب حیاتی برای سوریه

اردوان امیراصلانی
 

احمد ‌الشرع در تاریخ ۲ فوریه اولین سفر رسمی خارجی خود را به ریاض انجام داد، در حالی که پیش‌تر نخستین مصاحبه خود را به روزنامه پان‌عربی سعودی الشرق‌الاوسط اختصاص داده بود. حاکم جدید دمشق برای مشارکت پادشاهی نفتی در بازسازی سوریه که نزدیک به 15 سال جنگ آن را ویران کرده، به عربستان سفر کرده است. ریاض از به قدرت رسیدن شورشیان اسلام‌گرا در ۸ دسامبر گذشته استقبال کرد. اولا، به این دلیل که روابط بین پادشاهی سعودی و سوریه از ابتدای درگیری به دلیل حمایت عربستان از شورشیان سوری متوقف شده بود.

 

ثانیا، زیرا ریاض به دنبال بهره‌برداری از کاهش نفوذ ایران در منطقه است. اگرچه احمد ‌الشرع با حمایت ترکیه به قدرت رسید، اما امروز برای بازسازی سوریه‌ جنگ‌زده به حمایت مالی کشورهای نفت‌خیز نیاز دارد. او همچنین به دنبال استفاده از روابط خوب محمد بن‌سلمان با دولت جدید آمریکا برای لغو هرچه سریع‌تر تحریم‌های اقتصادی است که کشورش را تحت فشار قرار داده است. با این حال، احمد ‌الشرع دو روز بعد در تاریخ 4 فوریه به آنکارا نیز سفر کرد تا با رجب طیب اردوغان دیدار کند، چراکه احتمالا می‌دانست رئیس‌جمهور ترکیه به‌ عنوان شریک اول سوریه به راحتی کنار گذاشته‌شدن را نخواهد پذیرفت. به نظر می‌رسد که احمد ‌الشرع قصد دارد بین دو قدرت سنی منطقه مانور دهد، اما این کار می‌تواند باعث احیای رقابت تاریخی بین ترکیه و عربستان سعودی شود. امپراتوری عثمانی بیش از ۴۰۰ سال، از قرن شانزدهم تا بیستم، از مغرب تا یمن بر جهان عرب مسلمان تسلط داشت و در مقام نگهبان اماکن مقدس اسلام یعنی مکه و مدینه، خود را به عنوان رهبر جهان سنی معرفی کرد. از قرن هجدهم، مشابه آنچه در قرن شانزدهم با تشیع رخ داد، قبایل منطقه امروزی عربستان سعودی بر محور وهابیت متحد شدند و در برابر حکومت عثمانی ایستادند. امروزه، اگرچه ترکیه به طور رسمی حاکمیت عربستان بر اماکن مقدس را به چالش نمی‌کشد، اما گفتمانی انتقادی نسبت به ریاض دارد. این رقابت جنبه سیاسی – مذهبی نیز دارد.

عربستان سعودی و ترکیه دو مدل متفاوت از رهبری در جهان اسلام را نمایندگی می‌کنند. از زمان ظهور اسلام‌گرایی سیاسی در ترکیه با حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان، آنکارا تلاش کرده است تا با میراث عثمانی خود پیوند برقرار کند و به عنوان رهبر جهان سنی مطرح شود. عربستان سعودی این جاه‌طلبی‌ها را به ویژه به دلیل ارتباط ترکیه با ایدئولوژی اخوان‌المسلمین با دیده تردید می‌نگرد. در حالی که این جریان همراه با بهار عربی ۲۰۱۱ نفوذ زیادی پیدا کرد، پادشاهی‌های نفت‌خیز خلیج فارس، از جمله ریاض و ابوظبی در سال ۲۰۱۴ هم‌زمان با سرنگونی رئیس‌جمهور مصر محمد مرسی توسط عبدالفتاح السیسی، اخوان‌المسلمین را ممنوع اعلام کردند. اگرچه دمشق به سرمایه‌گذاری‌های سعودی نیاز دارد و از سوی دیگر ترکیه با وضعیت اقتصادی دشوار خود توانایی رقابت با آن را ندارد، اما در عین حال سوریه باید روابط قوی خود با آنکارا را به ویژه برای حل مسئله کردها حفظ کند. اردوغان برای جلوگیری از تشکیل یک دولت کردی در مرز جنوبی ترکیه به حمایت سوریه نیاز دارد و احمد ‌الشرع نیز برای بازپس‌گیری کنترل شمال شرقی سوریه که در حال حاضر تحت مدیریت نیروهای دموکراتیک سوریه است، به همکاری با آنکارا نیاز خواهد داشت. در نهایت، رئیس‌جمهور جدید دمشق درک کرده است که باید بین تأمین مالی عربستان سعودی و قدرت نظامی ترکیه توازن برقرار کند. او با انتخاب ریاض به عنوان نخستین مقصد سفر خود، به اردوغان نشان داد که ترکیه دیگر تنها شریک سوریه نیست. آینده نشان خواهد داد که آیا ایالات متحده آمریکا تصمیم دارد میان متحد سعودی خود و ترکیه عضو ناتو، نقش داور را ایفا کند یا خیر.

سه كلمه راه‌گشا!

محمدكاظم انبارلویی
امام خامنه‌ای در دیدار فرماندهان نیروی هوایی سه کلمه راه‌گشا برای حل مشکلات کشور ، تضمین امنیت ملی و نیز تعیین تکلیف در برابر دشمن مطرح فرمودند که تأمل در این باب ضروری است.

۱- مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد.
۲- اگر آمریکایی‌ها به ما تعرض کنند ما هم تعرض خواهیم کرد. اگر تهدید کنند ما هم آن‌ها را تهدید می‌کنیم. اگر تهدید را عملی کردند ما هم تهدید خود را عملی می‌کنیم.
۳- آنچه مشکلات کشور را حل می‌کند همت مسئولان متعهد و همراهی ملت است.
۲۲ بهمن امسال ویژگی‌های خاص خود را دارد. عملیات محیرالعقول طوفان‌الاقصی به اهداف از پیش تعیین شده خود رسید. جبهه مقاومت؛ رژیم صهیونیستی و ناتو را وادار کرد در برابر اراده ملت فلسطین زانو بزنند. از میان این طوفان‌ عظیم قدرت ایران قوی و ملت بزرگ ایران نمایان شد. به‌گونه‌ای که حتی دشمن به ابعاد این قدرت اعتراف کرد.
درباره آن سه کلمه کلیدی سخن‌ها بسیار است که به گوشه‌ای از آن در زیر اشاره می‌شود.
الف: کسی که از عقل سلیم برخوردار باشد و اندکی هوش و نیز به شرافت ملت ایران فکر کند، می‌فهمد امروز سخن از اشتیاق به مذاکره نوعی بلاهت است.
ده‌ها دلیل و برهان وجود دارد که با دشمن بدعهد نمی‌توان مذاکره کرد. چون او به گرفتن امتیاز نقد و وعده نسیه فکر می‌کند و حاضر نیست یک‌قدم از مواضع خصمانه خود عقب بنشیند. مذاکرات ۴۰ ساله ایران و آمریکا از آزادی گروگان‌ها تا گفت‌وگوهای برجامی این حقیقت را مثل روز نشان می‌دهد. ما با دشمنی روبه‌رو هستیم که سه صفت؛ «طاغی»،«باغی» و «یاغی» را با هم دارد.چرا برخی نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند.
ب: ده‌ها راه‌حل برای حل مشکلات کشور وجود دارد که اصلا مذاکره به‌عنوان یک راه‌حل در برابر آن هیچ است. بسط روابط خارجی با دنیای واقعی، همین کشورهای پیرامونی و نیز قدرت‌های نوظهور جهان، بخشی از آن راه‌حل است که امروز دارد به‌سرعت از سوی دستگاه دیپلماسی کشور دنبال می‌شود.
ج: از اول انقلاب اسلامی حتی پیش از آن همواره یک عده‌ای از روی غفلت یا جهل سه «نه» را  مطرح می‌کردند. «نمی‌توانیم» ، «نمی‌شود» و «نداریم»!
تاریخ انقلاب از ۱۵ خرداد تاکنون ثابت می‌کند می‌توانیم ، می‌شود و داریم.
می‌گفتند نمی‌شود شاه را سرنگون کرد. ملت نشان داد می‌شود! می‌گفتند نمی‌شود با ابرقدرت‌ها درافتاد ثابت شد می‌شود اکنون از ابرقدرت شوروی خبری نیست.
اکنون ابرقدرت آمریکا در فلاکت دست‌وپا می‌زند به‌گونه‌ای که حتی با شرکای خود اعلام جنگ کرده است. می‌گفتند «صد» دام در برابر انقلاب وجود دارد ، رهایی از هر دام کلی هزینه دارد. ثابت‌شده به‌راحتی می‌شود از این دام‌ها عبور کرد.
می‌گفتند برای اداره کشور و اداره انقلاب هزینه لازم دارد ، نداریم. ملت نشان داد داریم کافی است مسئولین کمی اطراف خود را نگاه کنند و داشته‌های خود را احصا کنند. حل مشکلات کشور به روایت امام خامنه‌ای دو چیز لازم دارد. «همت» مسئولان ، «همراهی» ملت ، دومی حاصل است اولی را باید به دنبال آن بود .
د: اکنون دولتی در آمریکا سر کار است که حاضر است هر کاری بکند الا اینکه نمی‌خواهد هزینه‌های خود را بالا ببرد. ترامپ رفته خزانه‌داری‌کل نشسته است هر حرفی یا هر اقدامی یا هر دستورالعمل اجرایی صادر می‌کند یا متضمن درآمد برای آمریکایی‌ها است یا مدیریت هزینه و جلوگیری از هرزرفت منابع است. به نظر می‌‌رسد این جایگاه خوبی برای استراتژیست‌های آمریکا‌ نیست. این جایگاه نشان می‌دهد آن‌ها چرتکه دست گرفته‌اند می‌خواهند محاسبات غلط گذشته خود را که هزاران میلیارد دلار هزینه برای مالیات‌دهندگان آمریکا دارد را بازبینی و بازخوانی کنند. این بازخوانی مستلزم آن است که آن‌ها اندکی انگشت خود را روی شلیک ماشه برای کشتار و ارتکاب جنایات جنگی شل کنند. آتش‌بس در لبنان وغزه و کوتاه آمدن در جنگ اوکراین نتیجه این چرتکه‌اندازی است. این در حالی است که ملت ایران و جبهه مقاومت نه‌تنها در عزم خود برای مبارزه با ستم و تباهی سستی راه ندادند بلکه استوارتر و نیرومندتر درآینده ظاهر خواهند شد. راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال این اراده و عزم پولادین را به نمایش خواهد گذاشت.
 
آیا سیاست ترامپ در موضوع ایران تغییر کرده؟
رضا رحمتی
ترامپ از یک سو بخشنامه اجرایی ریاست‌جمهوری درباره ایران را امضا می‌کند که محتوای آن فشار حداکثری علیه ایران است، از سوی دیگر درباره ایران با احتیاط سخن می‌گوید و دم از مذاکره با رئیس‌جمهور ایران می‌زند و بدون رعایت تشریفات معمول ریاست‌جمهوری در ایالات متحده می‌گوید «آماده گفت‌و‌گو با رئیس‌جمهور ایران هستم»؛ جمله‌ای که در عرف روابط خارجی ایالات متحده معمول نبوده است؛ این موضوع در دیدار با نخست‌وزیر رژیم اسرائیل نیز تکرار شد.  ترامپ تاکید کرد «ایران کشور قدرتمندی است» و در حالی که خبرنگار تلاش می‌کرد بگوید ایران ضعیف شده است، ترامپ دوباره تاکید کرد «ایران قوی است». این نوع سخنان توسط دموکرات‌هایی شبیه اوباما نیز گفته نشده بود، چه رسد به جمهوری‌خواهانی که همواره با نگاه سختگیرانه‌تری با ایران برخورد داشته‌اند و در حالی که روابط دیپلماتیک ایالات متحده در پیچ و خم‌های مختلف کاخ سفید و در خط‌مشی‌های غیرروشن دنبال می‌شود، این صحبت‌های ترامپ را چگونه باید برداشت کنیم تا بتوانیم درک مناسبی از ترامپ در ۴ سال آینده داشته باشیم. به نظر می‌رسد ابتدا باید فلش‌بکی به دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ و نسبتش با ایران بزنیم و بعد سراغ «تغییر مواضع» برویم.
* نخست؛ سابقه مواجهه ترامپ با برجام؛ فقط «فشار حداکثری»
در دور نخست ریاست‌جمهوری ترامپ بر ایالات متحده آمریکا، ترامپ هم در کارزار انتخاباتی خود و هم بعد از استقرار به عنوان رئیس‌جمهور دائما از نکوهش برجام سخن می‌گفت تا اینکه نهایتا بعد از یک و نیم سال از برجام خارج شد. در نخستین اقدام، ترامپ شهروندان ایرانی را از ورود به ایالات متحده ممنوع کرد، سپس قانون کاتسا (قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریم) را در 11 مرداد سال 1396 امضا کرد که مجوز استفاده از بسته متنوعی از تحریم‌ها به صورت یکجا علیه ایران را صادر می‌کرد؛ از حقوق بشری تا موشکی، منطقه‌ای و برنامه تسلیحاتی. بعد از آن 18 اردیبهشت 1397 از برجام خارج شد و تحریم‌های یکجانبه پیشابرجامی علیه ایران را بازگرداند و «فشار حداکثری علیه ایران» را شروع کرد. 19 فروردین 1398 سپاه پاسداران را به فهرست «سازمان‌های تروریستی» وارد کرد. 2 اردیبهشت 1398 با هدف استراتژی «تصفیر نفت» ایران، معافیت‌های کشورهایی را که از نفت ایران در شرایط تحریم خرید می‌کردند لغو کرد. در اقدامی شوکه‌کننده در 13 دی 1398 سردار حاج‌قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را در یک حمله مستقیم پهپادی در فرودگاه بغداد به شهادت رساند و ادعا کرد در صورتی که ایران پاسخی نامتناسب دهد، «هدف گرفتن 52 نقطه در ایران» از جمله مناطق فرهنگی در دستور کار آمریکا قرار خواهد گرفت. در این فهرست اقدامات ضدایرانی دیگری نیز وجود داشت، از جمله اینکه ترامپ در نخستین ماموریت‌هایی که به نمایندگان آمریکایی در کشورهای دیگر تفویض کرده بود، به آنها هشدار داده بود از وتوی خود برای ممانعت از اعطای وام و پول به ایران در محافل بین‌المللی مثل صندوق بین‌المللی پول استفاده کنند و مانع از دریافت وام توسط ایران از این صندوق شوند؛ موضوعی که عملیاتی و منجر به تحدید دسترسی ایران به منابع مالی و تسهیلاتی بین‌المللی در صندوق‌های مختلف شد. ترامپ سفرای خود را مامور کرد تمام دسترسی‌های تجار این کشورها به بازار ایران را محدود کنند و چیزی غیر از اراده کاخ سفید در تعامل با ایران دنبال نشود. این وضعیت سختگیرانه تماما ایده سنتی آمریکا درباره ایران یعنی ایده «مهار» و «کنترل» را دنبال می‌کرد؛ چیزی که در ادبیات سیاست خارجی این کشور تحت عنوان «چماق» از آن یاد می‌شود.
* ترامپ منطق سیاست آمریکایی را فهمیده؟
اما این اقدامات و این همه فشار ترامپ در قبال ایران، یک چیزی کم داشت که موجب انتقاد رقبای دموکرات ترامپ در محافل سیاست‌گذاری و قانونگذاری این کشور شده بود و آن «در باغ سبز» بود. از ابتدای انقلاب اسلامی ایران تا ریاست‌جمهوری ترامپ بر آمریکا، ایالات متحده درباره ایران ۲ وضعیت را همزمان و به صورت موازی دنبال می‌کرد (حتی در دوره سختگیری‌های جورج واکر بوش نیز این سختگیری‌ها بر اساس همین منطق موازی انجام شد) و آن فشار واقعی در کنار امتیاز انتظاری بود. در عمل ایالات متحده تلاش کرده است از نظر واقعی بیشترین فشار را به ایران وارد کند و در کنار آن انتظار امتیاز را نیز در سیاست و جامعه ایرانی زنده نگه دارد. این تنها در دوره ترامپ بود که یک پای سیاست آمریکایی در قبال ایران می‌لنگید و تنها گزینه فشار واقعی وجود داشت، بدون اینکه انتظاری در جامعه ایرانی یا سیاست ایرانی نسبت به ایالات متحده زنده باقی بماند.
ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود فشار آورد، کنترل کرد، ترور کرد، تحریم کرد، تصفیر را دنبال کرد، ایرانیان را از ورود به کشورش ممنوع کرد و... همه آن چیزهایی که در زمان روسای جمهور قبلی ایالات متحده نیز انجام می‌شد اما سیاست ترامپ چه چیزی نداشت؟ انتظار امتیاز! انتظار امتیاز همان چیزی است که جامعه هدف را نسبت به سیاست‌های اعمالی آمریکا علیه کشورشان منتظر نگه می‌دارد؛ انتظار «در باغ سبز» و «بهبود روابط»، همان استعاره سنتی سیاست آمریکایی علیه ایران، یعنی «هویج». در دوره اوباما همین «انتظار امتیاز» سبب تسهیل روند روابط بین ایران - آمریکا شد. این همان چیزی بود که با توجه به پروپاگاندای فشرده غربی سبب شد جامعه ایرانی تنها راه بهبود شرایط اقتصادی را در «امتیازاتی» دنبال کند که با «انتظار» رابطه با غرب بویژه آمریکا آن را برساخته بود. چنین وضعیتی می‌توانست به صورت همزمان سیاست ایرانی را نیز دستخوش دستکاری‌های سیاسی طرف غربی و فشار جامعه ایرانی کند. به نظر می‌رسد برجام مهم‌ترین گرانیگاه برای همین موضوع انتظار امتیاز بوده است. بررسی زمینه‌های اجتماعی و سیاسی امضای برجام نشان می‌دهد از نظر روانشناختی سیاسی، این پرونده روابط ایران - آمریکا، یکی از بهترین مثال‌ها برای سیاست فشار واقعی-انتظار امتیاز بوده است. برجام حتی در زمان اوباما هم برای ایران هویجی به دنبال نداشت، نمود آن را می‌توان در 18 ماه بعد از امضای آن و ناتوانی ایران برای ارتباط با محافل اقتصادی بین‌المللی به عیان دید اما برجام یک مولفه بارز داشت که همینک نیز در ذهنیت انسان ایرانی رسوب کرده و آن شکل‌گیری انتظار امتیاز در جامعه و سیاست ایران بود. جامعه و سیاست ایرانی همینک نیز تصور می‌کند برجام سبب شکل‌گیری امتیازات ویژه در زمینه اقتصادی شد و منتظر رسیدن به آن امتیازات است. صحبت‌های اخیر ترامپ که تلاش می‌کند (به صورت نامتعارفی) به قدرت ایران احترام بگذارد، در کنار نتانیاهو می‌نشیند و می‌گوید «ایران کشوری قوی است»، می‌گوید «آماده گفت‌وگو با رئیس‌جمهور ایران هستم»، فرقی نمی‌کند آنها تماس بگیرند یا نه اما او آماده است، می‌گوید به دنبال شکوفایی ایران است و اینکه ایرانیان بتوانند خوب زندگی کنند، می‌گوید دوستان ایرانی زیادی دارد و... اینها و دیگر صحبت‌هایش، بیشتر از سیاست فشار حداکثری، با منافع آمریکا سازگاری دارد. در منطق آمریکایی جامعه و سیاست ایرانی باید «نسبت به انتظار امتیازاتی که آمریکا به ایران می‌دهد» امیدوار باقی بماند؛ در این صورت ترامپ می‌تواند امتیازات درشتی از ایران دریافت کند. ترامپ تنها با فشار نمی‌تواند از ایران امتیاز بگیرد. باید جامعه را نیز نسبت به انتظارات درباره رابطه با آمریکا شرطی باقی گذارد تا بتواند میوه آن را در زمان مناسب بچیند اما اینکه آیا ترامپ موفق به این کار خواهد شد یا آیا ترامپ که از نظر روانشناختی تمایل دارد سریعا به نتیجه برسد، منتظر می‌ماند تا نتیجه صحبت‌هایش را ببیند و بر اساس آن رفتار خود را دنبال کند، موضوعی است که نیازمند گذر زمان است. دست‌کم 6 ماه زمان نیاز است تا ببینیم این رفتار جدید ترامپ چگونه باید ارزیابی شود.