سخنگوی دولت در اظهارات اخیر خود بیان داشته است: «رویکرد ما رویکرد مذاکره است به شرط آنکه عزتمندانه باشد.» این جمله، موضع درستی است، براساس همین نگرش است که مذاکره با آمریکا اساساً نمیتواند عزتمندانه باشد، در اثبات این مدعا کافی است به چند مقطع تاریخی رجوع کنیم:
در دوره پهلوی دوم شاهد تحولاتی هستیم که میتوان از آن به مدرنیزاسیون تعبیر کرد. در این راستا، توسعه صنعتی به مهمترین دغدغه «محمد رضاشاه» تبدیل شد. «مهندس شریف امامی» وزیر صنایع و معادن وقت، مذاکراتی را با آلمانها آغاز کرد و قرار شد قرارداد ساخت یک کارخانه بزرگتر ذوبآهن را امضا کنند. قرار بود قرارداد بهصورت رسمی در دفتر وزیر در وزارت اقتصاد امضا شود، اما در موعد مقرر و زمانی که همه آماده امضای قرارداد بودند، آلمانها سر قرار حاضر نشدند. چرایی به امضا نرسیدن این قرارداد به کارشکنیهای آمریکا و تلاش این کشور به حفظ منافع خود در ایران بر میگردد، به گونهای که رئیسجمهور آمریکا پس از باخبر شدن از این مذاکرات به رئیسجمهور آلمان گفته بود: «اگر کارشناسان شما این قرارداد را امضا کنند ما آهنهای تولیدیمان را که در شیکاگو درست میکنیم نمیتوانیم بفروشیم. دستور دهید اینها برگردند.» این ظلم بزرگ، درست زمانی علیه ملت ایران رخ میدهد که ایران یکی از متحدان برجسته آمریکا بود.
«کارتر» در آستانه ۱۹۷۹ به طرز غیر قابل درکی در تهران از شاه ستایش کرد و با جملاتی بی معنی گفت:«هیچ رهبری در جهان وجود ندارد که من با او دارای چنین احساس عمیق دوستی شخصی باشم.» اما زمانی که شاه بیش از هر زمان دیگر منتظر ثمره این دوستی بود، جز تحقیر آوردهای نیافت. او پس از سرنگونی بسیار مایل بود که به آمریکا برود، حتی برای این موضوع کیسینجر و راکفلر هم واسطه شدند؛ اما کارتر چنین جواب داد: «به جهنم کیسینجر چه می گوید، من رئیسجمهور این مملکت هستم.» در واقع کارتر حضور شاه را در جهت تأمین امنیت منافع آمریکا نمیدانست.
اتفاقاً پس از انقلاب نیز در پاسخ به برخی تلاشها برای مسائل میان تهران و واشنگتن، بوش پسر ایران را «محور شرارت» نامید.
پس از تلاش های فراوان دولت دوازدهم نیز در موضوع برجام، آقای ظریف در سال 97 و پس از پاره کردن برجام به دست ترامپ گفت: «هیچ توافقی با دولت ایالات متحده آمریکا ارزش جوهری که برایش صرف شده ندارد»؛ اکنون آیا همچنان کسی میتواند ارتباط با آمریکا را عزتمندانه بداند؟ اما کیسینجر سیاستمدار، دیپلمات و نویسنده آمریکایی میگوید: «دشمن آمریکا بودن ممکن است خطرناک باشد؛ اما دوست آمریکا بودن کشنده است.» لذا تجربه ثابت کرده است آزموده را آزمودن خطاست.