اظهارات اخیر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، در نشست شورای مرکزی بار دیگر شکاف میان دو رویکرد مقاومت و سازش را نمایان کرد. عباس با لحنی توهینآمیز حماس را مسئول تداوم حملات اسرائیل به غزه دانست و خواستار تحویل اسرای صهیونیست و خلع سلاح این جنبش شد. این سخنان در بحبوحه بمباران غزه، موجی از انتقادها را در پی داشت. دیدگاه محمود عباس مبتنی بر تئوری سازش و اعتماد به دیپلماسی است؛ مسیری که از زمان توافقات اسلو ناکارآمدی آن آشکار شده و عملاً باعث گسترش اشغالگری شده است.
اظهارات جنجالی اخیر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، در نشست شورای مرکزی فلسطین بار دیگر شکاف عمیق میان دو رویکرد اساسی در مناقشه فلسطین و اسرائیل را به نمایش گذاشت: مقاومت یا سازش. عباس در این نشست، با لحنی تند و توهینآمیز، حماس را مسئول تداوم حملات اسرائیل به غزه دانست و از این جنبش خواست تا اسرای صهیونیست را تحویل دهد، سلاح خود را به تشکیلات خودگردان واگذار کند و به یک حزب سیاسی تبدیل شود. این سخنان، که در بحبوحه بمباران شدید غزه و کشتار روزانه صدها فلسطینی ایراد شد، موجی از انتقادات را از سوی گروههای مقاومت، نخبگان سیاسی و تحلیلگران فلسطینی برانگیخت. در ادامه این یادداشت، به بررسی این اظهارات و تأثیر آن بر دوگانگی نگاهها به مقاومت و سازش در سرزمین فلسطین خواهیم پرداخت.
سازش یا مقاومت؟
محمود عباس در سخنرانی خود در کنگره سیودوم تشکیلات خودگردان، با عباراتی، چون «پدر سگها» یا «توله سگها» خطاب به حماس، این جنبش را بهدلیل نگهداشتن اسرای صهیونیست مسئول ادامه «نسلکشی» در غزه دانست. او اظهار داشت: «هر روز صدها نفر کشته میشوند، هرچه به حماس میگوییم میگویند: نه نه.» این موضعگیری، که از منظر سیاسی آشکارا در راستای تضعیف مقاومت و ترویج سازش است، ریشه در پارادایم فکری عباس و تشکیلات خودگردان دارد که از زمان توافقات اسلو در دهه ۱۹۹۰ شکل گرفته است.
در نگاه کلان این اظهارات را میتوان در چارچوب دو نظریه متضاد تحلیل کرد: تئوری سازش و تئوری مقاومت. عباس، بهعنوان نماینده جریان سازش، معتقد است که مذاکره و تعامل دیپلماتیک با اسرائیل میتواند به حل مناقشه منجر شود. این دیدگاه، که مبتنی بر اعتماد به میانجیگری بینالمللی و سازوکارهای دیپلماتیک است، در عمل ناکارآمدی خود را نشان داده است. توافقات اسلو نهتنها به تشکیل دولت مستقل فلسطینی منجر نشد، بلکه با گسترش شهرکسازیها، تداوم اشغالگری و تشدید تجاوزات اسرائیل همراه شد. نداشتن حد یقف و محدودیت در اعمال زور و تجاوز و خشونت و افراطی گری از سوی رژیم منحوس صهیونی در طول هشتاد سال ترازدی تلخ اشغال گری سرزمین فلسطین باعث شده است که عملاً هیچ امکانی برای گفتوگو یا تعاملات دیپلماتیک باقی نماند. سیری ناپذیری رژیم در الحاق متر به متر کرانه باختری و محاصره نوار مرزی غزه و دادن مداوم طرحهایی مبنی بر کوچ اجباری یا اخراج فلسطینیان از سرزمینهای آبا و اجدادی خود به وضوح نشان میدهد که رژیم ملعون صهیونی نه به دنبال مدارا کردن بلکه به دنبال نسل کشی و اشغال گری دائمی سرزمینهای فلسطینی و از بین بردن تاریخ، فرهنگ و هویت فلسطینی از صحنه روزگار است. در این میان سکوتها و انفعالهای جهانی و سازمانهای بین المللی و عدم توفیق هیچ میانجی گری مبنی بر احقاق حقوق حقه و اولیه فلسطینیان باعث شده است که عملاً فلسطینیان نسبت به اسرائیل و روند سازش و تعاملات دیپلماتیک بی اعتماد باشند. ناکارآمدی سازش و تعاملات دیپلماتیک در همین هفتههای اخیر و با ادامه تجاوز گری اسرائیل به غزه و زیرپا گذاشتن توافق آتش بس و جلوگیری از اجرای مرحله دوم آتش بس در غزه کاملاً مشهود بود.
در مقابل، جریان مقاومت، که حماس و گروههای همسو با آن نمایندگیاش میکنند، بر اساس تئوری مقاومت عمل میکند. این رویکرد، که ریشه در تجربیات تاریخی ملتهای تحت سلطه دارد، بر این باور است که تنها از طریق ایستادگی مسلحانه و تحمیل هزینه به اشغالگر میتوان به حقوق مشروع دست یافت. این دیدگاه، که مورد حمایت ملتهای آزاده جهان به ویژه جمهوری اسلامی ایران و سایر اضلاع محور مقاومت است، با واقعیتهای میدانی فلسطین همخوانی بیشتری دارد و در طول دهههای گذشته دستاوردهای ملموسی به همراه داشته است. مقاومت و مقابله با اشغالگری در مقابل تجاوز و وحشی گری اسرائیلیها نه به عنوان یک کنش اولیه بلکه به عنوان واکنش طبیعی و مشروع و به حق فلسطینیان در برابر ادعاها و تجاوزات رژیم قلمداد میشود؛ بنابراین طرح ادعاهای صهیونیستها مبنی بر نابودی و حذف تفکر مقاومت از طریق ادامه تجاوزگریها و اعمال خشونت بر علیه مردم مظلوم فلسطین کاملاً باطل است چرا که مادامی که اشغال گری وجود داشته باشد و مادامی که تجاوزگری وجود داشته باشد، تفکر مقاومت و مقابله با زورگویان نیز وجود خواهد داشت. امروز گردانهای عزالدین قسام و کتائب و شاید فردا گردانهای یحیی سنوار و محمد ضیف پرچم دار مقاومت و مقابله با اسرائیل تبهکار خواهند بود.
گفتنی است که درست است که در نگاه اول ممکن است چنین به اذهان متبادر شود که مقاومت هزینه دارد و سازش ممکن است تا در برابر آلام و دردهای مردمی کارآمدتر باشد، اما در بلند مدت و نگاه وسیع به میدان کاملاً مشهود است که هزینه سازش بسیار بیشتر از مقاومت است و مقاومت اگر چه هزینه دارد، اما در مقابل شرف و اعتبار و آبرو نیز دارد و مقاومت زنده است و صدای بلند مردمی است که به دنبال جلوگیری از نابودی هویت و تاریخ و فرهنگ و میراث سالیان متمادی خود هستند.
واکنشها به اظهارات عباس و پیامدهای آن
اظهارات عباس با واکنشهای تند و گستردهای مواجه شد. کمیتههای مقاومت فلسطین در بیانیهای این سخنان را «توهینآمیز» و «خارج از آداب و سنتهای ملت مجاهد فلسطین» خواندند و از عباس خواستند از مقاومت و شهدا عذرخواهی کند. آنها تأکید کردند که مقاومت با تمام ادیان، قوانین و اسناد بینالمللی سازگار است و سلاح مقاومت «نشانی از شرف و کرامت» باقی خواهد ماند.
مراد حرفوش، تحلیلگر مسائل فلسطین، نیز اظهار داشت که این سخنان «مورد تأیید هیچیک از گروههای فلسطینی نیست» و در شرایطی که غزه تحت حملات شدید قرار دارد، تنها به تشدید اختلافات داخلی دامن میزند. از سوی دیگر، تیسیر العلی، نماینده مجلس ملی فلسطین، این اظهارات را «توهین به مردم» و مانعی بر سر راه وحدت ملی دانست و گفت که عباس با این موضعگیری، عملاً از مواضع افراطیون اسرائیلی مانند بزالل اسموتریچ حمایت کرده است.
حماس نیز در پاسخ، بر پایبندی خود به اصول مقاومت تأکید کرد و پیشنهاد داد که تمامی اسرای صهیونیست در ازای توقف جنگ و مبادله فراگیر اسرا آزاد شوند؛ پیشنهادی که با مخالفت اسرائیل مواجه شد. این واکنش نشاندهنده تفاوت بنیادین میان رویکرد مقاومت و سازش است: حماس بر ایستادگی و تحمیل شروط خود اصرار دارد، در حالی که عباس تسلیم و خلع سلاح را ترویج میکند.
از سوی دیگر باید دانست که این اظهارات در شرایطی که غزه در معرض «نسلکشی» قرار دارد، نهتنها به وحدت ملی آسیب میزند، بلکه به سود اشغالگران عمل میکند. عباس با این سخنان، بهجای تقویت جبهه داخلی، به ابزاری برای تضعیف مقاومت و مشروعیتبخشی به روایت اسرائیل تبدیل شده است.
مقاومت بهمثابه تنها راه رهایی و آزادی
تجربه تاریخی فلسطین و دیگر ملتهای تحت اشغال نشان میدهد که سازش بدون پشتوانه قدرت نظامی و مردمی، به تسلیم و تداوم سلطه منجر میشود. در مورد فلسطین، توافقات اسلو و تلاشهای دیپلماتیک پس از آن، نهتنها حقوق فلسطینیان را تأمین نکرد، بلکه به ابزاری برای مدیریت اشغال تبدیل شد. در مقابل، مقاومت مسلحانه بارها توانسته است توازن قوا را تغییر دهد و دستاوردهای ملموسی به ارمغان آورد.
بهعنوان مثال، خروج اسرائیل از نوار غزه در سال ۲۰۰۵ نتیجه مستقیم فشارهای مقاومت، بهویژه عملیاتهای حماس و انتفاضهها بود. همچنین، جنگ اخیر غزه نشان داد که مقاومت قادر است خسارات سنگینی به اسرائیل وارد کند و افسانه شکستناپذیری ارتش صهیونیستی را به چالش بکشد. عملیاتهای اخیر، مانند کمینهای موفق مقاومت که به کشته شدن افسران اسرائیلی منجر شد، گواهی بر پویایی و اثربخشی این رویکرد است.
با وجود موفقیتهای مقاومت فلسطینی، مشاهده چنین اظهارات و فتنه انگیزیهای داخلی و یا بعضاً خارجی نشان دهنده آن است که مقاومت در ادامه مسیر خود ممکن است با چالشهای متعددی رو به رو شود. اظهارات عباس نشاندهنده تلاش برخی جریانهای داخلی برای تضعیف مقاومت و ترویج سازش است. این رویکرد، که با فشارهای خارجی از سوی آمریکا و متحدانش همراه است، میتواند به تشدید اختلافات داخلی منجر شود.
علاوه بر این، فقدان وحدت ملی یکی از موانع اصلی در مسیر مقاومت است. در این راستا، توافق پکن، که با میانجیگری چین میان گروههای فلسطینی امضا شد، فرصتی برای تقویت جبهه داخلی فراهم میکند. این توافق، که بر برگزاری انتخابات سراسری و تشکیل دولت وفاق ملی تأکید دارد، میتواند اختلافات را کاهش داده و تمرکز را بر مبارزه با اشغالگران معطوف کند.
از سوی دیگر، حمایتهای بینالمللی از فلسطین، که در پی جنگ اخیر غزه افزایش یافته، فرصتی برای تقویت جایگاه مقاومت در عرصه جهانی است. با این حال، این فرصت تنها در صورتی به نتیجه میرسد که فلسطینیان وحدت خود را حفظ کنند و از رویکرد سازشکارانه فاصله بگیرند.
سخن پایانی
اظهارات اخیر محمود عباس بار دیگر ثابت کرد که جریان سازش نهتنها قادر به تأمین حقوق فلسطینیان نیست، بلکه با تضعیف مقاومت، به تداوم اشغال و تجاوز صهیونیستها کمک میکند. در مقابل، مقاومت مسلحانه، که ریشه در تاریخ و واقعیتهای میدانی دارد، تنها راه رهایی از سلطه اسرائیل است. تجربه دهههای گذشته نشان داده که هرگاه فلسطینیان به سازش روی آوردهاند، با تشدید سرکوب مواجه شدهاند، اما مقاومت توانسته است دستاوردهایی، چون خروج اسرائیل از غزه و تضعیف انگاره شکستناپذیری صهیونیستها را به ارمغان آورد.
در این مسیر، حفظ وحدت ملی، تقویت همکاری میان گروههای مقاومت و بهرهگیری از حمایتهای محور مقاومت، ضروری است. فلسطین امروز در آزمون تاریخ قرار دارد: یا تسلیم و سازش، که به معنای تداوم ذلت است، یا مقاومت و ایستادگی، که راهی به سوی عزت و آزادی میگشاید. تاریخ گواه است که تنها گزینه دوم (مقاومت) پاسخگوی آرمان ملت فلسطین خواهد بود. هرچند که در این میان برخی از خواص و نخبگان فلسطینی ملول و خسته شده و یا دل در گرو وعدههای متجاوزان داشته باشند و یا حتی اینکه ساده لوحانه تصور کنند که دشمن بد عهد و بد ذات صهیونی پایبندی به اصول انسانی و یا دیپلماتیک و عرف بین المللی دارد.