در هفتههای اخیر، کاهش محبوبیت دونالد ترامپ در میان افکار عمومی آمریکا به یکی از موضوعات مهم در تحلیلهای سیاسی تبدیل شده است. نظرسنجیهای معتبر، از جمله واشنگتنپست و ایبیسی نیوز، نشان میدهند که تنها ۳۹ درصد از مردم آمریکا عملکرد او را تأیید میکنند؛ این رقم، در مقایسه با ۴۵ درصد در فوریه، کاهش قابلتوجهی را نشان میدهد. این روند نزولی، ریشه در ناکارآمدیهای اقتصادی، تعمیق شکافهای اجتماعی، هجمه رسانهای و شکستهای سیاست خارجی او دارد.
1. ناکارآمدی اقتصادی: سیاستهای اقتصادی دولت ترامپ، یکی از اصلیترین عوامل افت محبوبیت او بهشمار میرود. سیاستهای تجاری تهاجمی، بهویژه اعمال تعرفههای سنگین بر چین، نهتنها به رونق اقتصادی منجر نشد، بلکه موجب بیثباتی در بازارها و افزایش هزینههای زندگی شد. بر اساس گزارش فدرال رزرو، جنگ تجاری با چین تا سال ۲۰۲۵ حدود ۳۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا خسارت وارد میکند و قیمت مصرفکننده را نیز تا ۳ درصد افزایش میدهد.
2. شکافهای اجتماعی و سیاسی: تصمیماتی مانند اعمال محدودیتهای مهاجرتی و مدیریت ضعیف اعتراضات نژادی، جامعه آمریکا را به سمت دوقطبی شدن سوق داده است. طبق گزارش مرکز تحقیقات پیو، ۷۸ درصد آمریکاییها معتقدند کشورشان بیش از هر زمان دیگری دچار تفرقه و شکاف شده است.
3. نقش رسانهها: رسانههای جریان اصلی آمریکا نیز نقش مؤثری در شکلگیری این روند ایفا کردهاند. شبکههایی مانند سیانان و انبیسی، تصویری منفی از ترامپ به نمایش گذاشتهاند. بر اساس مطالعه مرکز تحقیقات رسانهای، ۹۲ درصد پوشش خبری درباره ترامپ منفی بوده است.
4. شکست در سیاست خارجی: در حوزه سیاست خارجی نیز رویکرد «اول آمریکا» نهتنها موجب افزایش نفوذ جهانی ایالات متحده نشد، بلکه باعث انزوای آن گردید. خروج یکجانبه از توافقهایی مانند برجام و پیمان اقلیمی پاریس، روابط واشنگتن با متحدان سنتی را تیره و تار کرده و اعتماد جهانی به رهبری آمریکا را به ۲۸ درصد کاهش داده است. بهعلاوه، ناکامی در مدیریت تنشها با چین، روسیه و کره شمالی نیز ضعف راهبردی سیاست خارجی ترامپ را برجسته کرده و اعتبار داخلی و بینالمللی او را خدشهدار ساخته است. بسیاری از تحلیلگران، اقدامات دولت ترامپ در برابر سایر کشورها را مصداقی از خوی استکباری میدانند که نهایتاً به تضعیف جایگاه خود آمریکا منجر میشود.
جمعبندی: کاهش محبوبیت ترامپ نتیجه ترکیبی از ناکارآمدیهای اقتصادی، دوقطبیسازی اجتماعی، فشار رسانهای و شکستهای سیاست خارجی است. این روند نهتنها نشانهای از بحران در رهبری و مدیریت اوست، بلکه نمادی از افول تدریجی قدرت ایالات متحده نیز تلقی میشود. آینده سیاسی آمریکا ممکن است به سمت تغییراتی بنیادین پیش رود، اما ناتوانی سیاستهای کنونی در پاسخگویی به چالشهای داخلی و بینالمللی، کاملاً آشکار است.