آنچه در این میان قابل توجه بود، حجم روایتهایی بود که بلافاصله در فضای مجازی شکل گرفت و مدیران کانالهای مختلف تلاش کردند هر یک توجهات را به خود جلب کرده و گوی سبقت را از رقیبان بربایند و روایت خود را به روایت اول و اصلی بدل کنند!
انفجار بیسابقه در بندر شهیدرجایی همه ایران را بهتزده کرد. حجم انفجار تا آنجا بود که صدای آن در شهرهای اطراف نیز شنیده شد و طبق آنچه قابل مشاهده است، خسارات فراوانی به مهمترین بندر تجاری کشور وارد کرده است. در این بین، دهها نفر زخمی شده و طبق آمار تا صبح امروز متأسفانه 14 نفر از هموطنان جان خود را از دست دادهاند!
اما آنچه در این میان قابل توجه بود، حجم روایتهایی بود که بلافاصله در فضای مجازی شکل گرفت و مدیران کانالهای مختلف تلاش کردند هر یک توجهات را به خود جلب کرده و گوی سبقت را از رقیبان بربایند و روایت خود را به روایت اول و اصلی بدل کنند! گمانهزنیها یکی پس از دیگری ردیف شد، بدون آنکه راویان تلاش کنند برای ادعای خود دلیل و اسناد قابل قبولی ارائه کنند و باز هم افکار عمومی در وادی حیرت و سردرگمی قرار گرفت و آتش به اختیار هرکس هر تحلیلی را که خود دوست داشت، برگزید و قبول کرد، بدون آنکه برای پذیرش خود به اندازه کافی سند و مدرک مشاهده کرده باشد!
اینجا بار دیگر این سؤال مطرح میشود که در چنین شرایطی واقعاً چه باید کرد؟ چطور میتوان کاسبان حوادث را نزد افکار عمومی بیاعتبار کرد و اجازه نداد تا این رمالان و پیشگویان رسانهای و این «بدلفروشان روایت و خبر»، میداندار این معرکه شوند؟!
به نظر میرسد، در چنین وضعیتی وقتی اتاق بحران برای رسیدگی تمام قد به رخداد شکل میگیرد، یکی از مهمترین ارکان اتاق عملیات، باید شکل دادن به اتاق رصد و روایت باشد تا آنچه اتفاق افتاده، برای افکار عمومی روایت کند. روایتی معتبر که نه مبتنی بر ذائقه مخاطب و نه برای کسب فالوور، بلکه مطابق با واقعیات میدانی باشد که از بزرگنمایی و کوچکنمایی و رؤیاپردازی فاصله گرفته است! در این مسیر البته زمان نیز عامل تعیینکنندهای است و باید لحظه به لحظه خبر اول در دست این اتاق رسانه باشد و با دادن اطلاعات و اخبار دسته اول، برتری و اشراف خود را به رخ رقبا بکشد و آنها را منفعل و حاشیهنشین کند و امور افکار عمومی را در دست گیرد!
باید باور داشته باشیم که وجود چنین اتاقی در رخدادها و حوادث این چنینی به اندازه همان اهدای خون به مصدومان حادثه حائز اهمیت است؛ چرا که آن اهدا، جان دهها نفر را نجات خواهد داد و این دیگری اذهان میلیونها نفر را از انحراف و سردرگمی بیرون خواهد آورد و اجازه نخواهد داد عدهای سوار بر کار شده و افکار عمومی را دچار خطای در محاسبه کنند!(مهدی سعیدی) ضرورت اتاق رصد و روایت
انفجار بیسابقه در بندر شهیدرجایی همه ایران را بهتزده کرد. حجم انفجار تا آنجا بود که صدای آن در شهرهای اطراف نیز شنیده شد و طبق آنچه قابل مشاهده است، خسارات فراوانی به مهمترین بندر تجاری کشور وارد کرده است. در این بین، دهها نفر زخمی شده و طبق آمار تا صبح امروز متأسفانه 14 نفر از هموطنان جان خود را از دست دادهاند!
اما آنچه در این میان قابل توجه بود، حجم روایتهایی بود که بلافاصله در فضای مجازی شکل گرفت و مدیران کانالهای مختلف تلاش کردند هر یک توجهات را به خود جلب کرده و گوی سبقت را از رقیبان بربایند و روایت خود را به روایت اول و اصلی بدل کنند! گمانهزنیها یکی پس از دیگری ردیف شد، بدون آنکه راویان تلاش کنند برای ادعای خود دلیل و اسناد قابل قبولی ارائه کنند و باز هم افکار عمومی در وادی حیرت و سردرگمی قرار گرفت و آتش به اختیار هرکس هر تحلیلی را که خود دوست داشت، برگزید و قبول کرد، بدون آنکه برای پذیرش خود به اندازه کافی سند و مدرک مشاهده کرده باشد!
اینجا بار دیگر این سؤال مطرح میشود که در چنین شرایطی واقعاً چه باید کرد؟ چطور میتوان کاسبان حوادث را نزد افکار عمومی بیاعتبار کرد و اجازه نداد تا این رمالان و پیشگویان رسانهای و این «بدلفروشان روایت و خبر»، میداندار این معرکه شوند؟!
به نظر میرسد، در چنین وضعیتی وقتی اتاق بحران برای رسیدگی تمام قد به رخداد شکل میگیرد، یکی از مهمترین ارکان اتاق عملیات، باید شکل دادن به اتاق رصد و روایت باشد تا آنچه اتفاق افتاده، برای افکار عمومی روایت کند. روایتی معتبر که نه مبتنی بر ذائقه مخاطب و نه برای کسب فالوور، بلکه مطابق با واقعیات میدانی باشد که از بزرگنمایی و کوچکنمایی و رؤیاپردازی فاصله گرفته است! در این مسیر البته زمان نیز عامل تعیینکنندهای است و باید لحظه به لحظه خبر اول در دست این اتاق رسانه باشد و با دادن اطلاعات و اخبار دسته اول، برتری و اشراف خود را به رخ رقبا بکشد و آنها را منفعل و حاشیهنشین کند و امور افکار عمومی را در دست گیرد!
باید باور داشته باشیم که وجود چنین اتاقی در رخدادها و حوادث این چنینی به اندازه همان اهدای خون به مصدومان حادثه حائز اهمیت است؛ چرا که آن اهدا، جان دهها نفر را نجات خواهد داد و این دیگری اذهان میلیونها نفر را از انحراف و سردرگمی بیرون خواهد آورد و اجازه نخواهد داد عدهای سوار بر کار شده و افکار عمومی را دچار خطای در محاسبه کنند!