شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر به یکی از پررونقترین و تأثیرگذارترین عرصههای تولید محتوای تصویری در ایران تبدیل شده است. این شبکه که ابتدا با هدف فراهم کردن بستری برای آزادی بیان و تولید آثار متفاوت و نوآور شکل گرفت، کمکم به بستری برای جولان ولنگاری فرهنگی بدل شده است؛ پدیدهای که در آن مرزهای اخلاق، هنجارهای اجتماعی و اصول فرهنگی به راحتی زیر پا گذاشته میشود. این وضعیت نه تنها نگرانی نهادهای فرهنگی و مسئولان را برانگیخته، بلکه خانوادهها و جامعه را نیز به چالش کشیده است.
از یک سو، پلتفرمها به دنبال جذب مخاطب بیشتر با نمایش محتوای جنجالی و هیجانانگیز هستند و از سوی دیگر، نبود نظارت و سیاستگذاری هوشمند باعث شده فضای تولید محتوا به سمتی حرکت کند که آسیبهای جدی فرهنگی و اجتماعی را به همراه دارد. در این گزارش، با نگاهی دقیق و تحلیلی، تلاش میکنیم روند شکلگیری و رشد این ولنگاری فرهنگی را در شبکه نمایش خانگی واکاوی کنیم، نمونههای شاخص آن را معرفی کرده و در نهایت، راهکارهای مؤثری برای بازگرداندن تعادل فرهنگی و ایجاد فضای سالم و مسئولانه پیشنهاد دهیم.
روایت یک انحراف تدریجی
ابتدا شبکه نمایش خانگی به واسطه آثاری مانند شهرزاد توانست مخاطبان را با داستانسرایی پیچیده و توجه به دغدغههای اجتماعی جذب کند. آن سریالها گرچه محدودیتهایی داشتند، اما تلاش میکردند به مسائلی مانند روابط خانوادگی، مشکلات اجتماعی و هویت ملی بپردازند و از این طریق، پیوندی معنادار بین مخاطب و اثر برقرار کنند. اما به مرور و با افزایش رقابت میان پلتفرمها، جهتگیری تولیدات تغییر کرد و تمرکز بر جذب مخاطب با استفاده از موضوعات جنجالی و تحریککننده جایگزین شد. این تغییر راه را برای تولید محتواهایی باز کرد که اغلب فاقد پیام مثبت و حتی حامل پیامهای آسیبزننده فرهنگی بودند.
خشونت، خیانت، بیپناهی
نمونههای بارز این تغییرات در سریالهایی، چون زخم کاری، پوست شیر، یاغی و اخیراً تاسیان قابل مشاهده است. این آثار، تصویر تاریکی از جامعه ارائه میدهند که پر است از خیانت، خشونت و فروپاشی نهاد خانواده. شخصیتهای اصلی اغلب یا خلافکارند، یا دچار بحرانهای عمیق روانی و اخلاقی، و زنها یا قربانی یا بازیچهاند. بهویژه تاسیان که با نمایش خانوادهای کهنهکار و آکنده از فساد و درگیریهای درونی، هیچ نشانهای از امید یا راه نجات ارائه نمیدهد و بیشتر بر سقوط و شکست تأکید دارد. این نوع روایتها مخاطب را نه تنها در برابر مسائلی واقعی بلکه در مقابل تصویری تحریفشده و اغراقشده قرار میدهند که بیشتر به هیجانفروشی شبیه است تا بازتاب واقعیت.
پلتفرم یا پمپاژگر؟
پلتفرمهای اصلی نمایش خانگی مانند فیلیمو و نماوا در این میان نقش مهمی ایفا میکنند. این مجموعهها به جای آنکه ناظر و سیاستگذار محتوا باشند، بیشتر نقش فروشندهای را دارند که هر آنچه فروش میرود، عرضه میکند. این رفتار باعث شده است که محتوای پر از خشونت، بدزبانی و روابط ناهنجار بیشتر دیده و تبلیغ شود و محتواهایی که بر ارزشهای خانواده، امید و اخلاق تأکید دارند، کمرنگ و نایاب شوند. رقابت تجاری و نگاه صرفاً اقتصادی، پلتفرمها را به عرصهای برای جولان ولنگاری فرهنگی تبدیل کرده است.
فرهنگ بیصاحب، رسانه بیراهبرد
مسئله فقط پلتفرمها نیستند؛ نبود نهاد نظارتی قوی و معیارهای مشخص فرهنگی و اخلاقی نیز به تشدید این وضعیت دامن زده است. نهادهایی مانند ساترا، وزارت ارشاد و صداوسیما یا ورود مؤثری ندارند یا برخوردهاشان بیاثر است. وقتی معیارهای مشخصی برای تعریف «محتوای سالم» یا «خط قرمزهای فرهنگی» وجود ندارد، تصمیمات سلیقهای میشود و این خود منجر به سردرگمی و بینظمی بیشتر میگردد. این وضعیت باعث شده است فضای تولید محتوا به جای تعامل سازنده و ارتقاء فرهنگی، تبدیل به میدان بیقانونی و ولنگاری شود.
از سانسور نترسید، از بیقانونی بترسید
یکی از اعتراضهایی که همواره در این حوزه مطرح است، ترس از بازگشت سانسورهای سختگیرانه است. واقعیت، اما این است که آزادی خلاقیت با ولنگاری فرهنگی تفاوت دارد. آنچه در شبکه نمایش خانگی میبینیم نه آزادی بلکه غیردستیاری و بینظمی است. نبود سیاستگذاری هوشمند و خطکشیهای دقیق باعث شده فضای تولید محتوا به سمت عبور از همه مرزهای اخلاقی و فرهنگی حرکت کند؛ بنابراین باید میان آزادی هنری و رعایت قواعد فرهنگی توازن ایجاد شود تا مخاطب هم در معرض محتوای آسیبزننده قرار نگیرد و هم هنرمند امکان بیان نظرات و خلق آثار ناب را داشته باشد.
نمایش عادیسازی انحراف
مشکل بزرگتر از نمایش خود ناهنجاریها، عادیسازی آنها در ذهن مخاطب است. سریالهایی مانند یاغی و زخم کاری خیانت را امری هیجانانگیز و گاه قابل تحسین جلوه میدهند. پوست شیر خشونت را به نوعی قهرمانسازی بدل میکند و تاسیان نهاد خانواده را به حاشیه میراند. این روند بهتدریج تصویر غلطی از واقعیت اجتماعی ارائه میدهد که ممکن است در بلندمدت آسیبهای جدی به فرهنگ و اخلاق جامعه وارد کند.
راهحل: تنظیمگری هوشمند، نه خطکشی کور
شبکه نمایش خانگی فرصتی بزرگ برای روایتگری خلاقانه و توسعه فرهنگ تصویری در ایران است؛ اما اگر این ظرفیت بدون ضابطه و بینظارت رها شود، میتواند به تهدیدی جدی برای بنیانهای اخلاقی و فرهنگی جامعه بدل گردد. ولنگاری فرهنگی که امروز شاهد آن هستیم، محصول فقدان سیاستگذاری دقیق، نظارت هوشمند و معیارهای مشخص فرهنگی است. برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر، لازم است تنظیمگری هوشمندانه و مبتنی بر ارزشهای ملی و اجتماعی شکل گیرد که هم آزادی خلاقیت هنری را تضمین کند و هم مانع از تولید محتوای مخرب و آسیبزننده شود. تنها با همکاری نهادهای نظارتی، تولیدکنندگان محتوا و جامعه میتوان مسیر سالم و فرهنگی شبکه نمایش خانگی را تضمین کرد و آیندهای روشن برای رسانههای تصویری کشور رقم زد.