صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱  ، 
شناسه خبر : ۳۸۰۷۸۵
در میانه‌ی تحولات غرب آسیا، اتاق‌های فکر رژیم صهیونی استراتژی نوینی را دنبال می‌کنند که نشان می‌دهد به جای لشکرکشی‌های سنتی و اشغال سرزمینی، تمرکز بر فروپاشی تدریجی کشورها از درون است. این الگوی تهاجمی ترکیبی پیچیده از عملیات اطلاعاتی، جنگ روانی و ضربات محدود نظامی است که با هدف تضعیف ستون‌های ثبات سیاسی و اجتماعی کشورها اجرا می‌شود. این اقدام با وجود ظرافت فراوان، در میدان عمل نه‌تنها موفقیتی برای طراحان استراتژی به همراه نداشته، بلکه به تقویت انسجام ملی و مقاومت در برابر این تهاجم منجر شده است.
پایگاه بصیرت / حسن نوروزی
در میانه‌ی تحولات غرب آسیا، اتاق‌های فکر رژیم صهیونی استراتژی نوینی را دنبال می‌کنند که نشان می‌دهد به جای لشکرکشی‌های سنتی و اشغال سرزمینی، تمرکز بر فروپاشی تدریجی کشورها از درون است. این الگوی تهاجمی ترکیبی پیچیده از عملیات اطلاعاتی، جنگ روانی و ضربات محدود نظامی است که با هدف تضعیف ستون‌های ثبات سیاسی و اجتماعی کشورها اجرا می‌شود. این اقدام با وجود ظرافت فراوان، در میدان عمل نه‌تنها موفقیتی برای طراحان استراتژی به همراه نداشته، بلکه به تقویت انسجام ملی و مقاومت در برابر این تهاجم منجر شده است.
این مدل تهاجمی که در سال‌های اخیر در کشورهایی مانند ایران، لبنان و یمن آزموده شده، به جای تسخیر فیزیکی سرزمین‌ها، ایجاد اختلال در ساختارهای داخلی و تضعیف پیوندهای اجتماعی، در چرخشی ۱۸۰ درجه موجب انسجام هر چه بیشتر مردم شده است. رویکرد تل‌آویو که با عناوینی چون «جنگ ترکیبی» یا «بی‌ثبات‌سازی نرم» شناخته می‌شود، شامل مجموعه‌ای از عملیات اطلاعاتی است که با تحریکات روانی برای ایجاد شکاف اجتماعی و حملات محدود نظامی برای افزایش فشار همراه است. با این حال، نتایج این پروژه‌ها نشان‌دهنده یک خطای محاسباتی بزرگ است.
بزرگ‌ترین اشتباه طراحان این استراتژی، نادیده گرفتن نقش کلیدی «مردم» در معادلات سیاسی و اجتماعی است. آن‌ها گمان می‌کردند با چند عملیات هدفمند و موج‌های جنگ روانی می‌توانند شکاف میان ملت و حاکمیت را تعمیق کنند، اما نتیجه کاملاً معکوس بود. در ایران، لبنان و یمن، این فشارهای خارجی نه‌تنها به تضعیف منجر نشد، بلکه به عاملی برای تقویت همبستگی ملی تبدیل شد. در ایران، به‌ویژه، دیوار بلند انسجام ملی و پیوند عمیق میان مردم و نهادهای حاکمیتی، تهاجم نرم را خنثی کرد و روحیه مقاومت در برابر تهدیدات خارجی را تقویت نمود.
این شکست، ریشه در عدم درک درست از فرهنگ و ارزش‌های جوامع هدف دارد. طراحان صهیونیست تصور می‌کردند با تضعیف اعتماد عمومی و ایجاد ناامیدی، می‌توانند ساختارهای حکومتی را متزلزل کنند، اما همدلی اجتماعی و اعتماد به نهادهای دفاعی در این کشورها، به‌ویژه ایران، به سدی نفوذناپذیر در برابر این تهاجم تبدیل شد. این انسجام، نقطه‌ کوری بود که تل‌آویو قادر به پیش‌بینی آن نبود.
برای مقابله با چنین تهاجماتی در آینده، تقویت وحدت ملی بیش از پیش ضروری است. برگزاری رزمایش‌های اجتماعی با محوریت «هم‌صدایی ملت و دولت» می‌تواند به‌عنوان یک سپر روانی عمل کند. در میدان نبرد نوین نیز وحدت ملی مانند یک میدان مین عمل می‌کند که هر حرکت نادرست دشمن را با انفجاری از مقاومت پاسخ می‌دهد. تجربه ایران و دیگر کشورهای منطقه نشان داده است که قدرت واقعی نه‌فقط در تسلیحات، بلکه در انسجام و همدلی یک ملت نهفته است.