صبح صادق >>  پرونده >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۳۸۳۸۹۸
پایگاه بصیرت / سیدپویا هاشمی

رهبر معظم انقلاب در سخنانی صریح، شفاف و بی‌ابهام، پاسخی روشن به پیام‌های غیررسمی و پشت‌پرده آمریکا دادند؛ پاسخی که نه از موضع گریز از مذاکره، بلکه از جایگاه حفظ شأن ملی، حقوق ملت ایران و تجربه انباشته چهار دهه مواجهه با رفتار واقعی ایالات متحده در منطقه صادر شد. ایشان دو شرط مشخص را برای هرگونه همکاری و هرگونه سخن گفتن از (عادی‌سازی) مطرح کردند: نخست قطع حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی و دوم برچیدن پایگاه‌های نظامی این کشور از منطقه. این دو شرط نه شعار احساسی‌اند و نه حرکت نمادین در سطح اعلام موضع سیاسی؛ اینها مرز و خط قرمز امنیت ملی ایران و ملت‌های منطقه است.

برای افکار عمومی ایرانی که تجربه تاریخی رفتار آمریکا را در برجام، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، ایران پهلوی، پس از انقلاب، و نقش این کشور در اقتصادی‌ترین، رسانه‌ای‌ترین و امنیتی‌ترین پروژه‌های جنگ هیبریدی دیده است، این شروط نه عجیب هستند و نه غیرمنتظره. بلکه اتفاقاً طبیعی‌ترین پاسخ ممکن در برابر دولتی است که برای سال‌ها ایران را نیروی مزاحم نظم مطلوب خود در منطقه فرض کرده، و هر مسیر تعامل را نه بر اساس هم‌پایگی، بلکه بر اساس فشار، تهدید، امتیازگیری و تحمیل خواسته‌ها طراحی کرده است.

در ماه‌های اخیر، پیام‌های غیرعلنی‌ای از سوی آمریکا ارسال شد؛ اما واشنگتن همیشه یک الگوی تکراری دارد: در ظاهر از گفت‌و‌گو حرف می‌زند، اما همزمان در میدان، در رسانه، در لابی‌های منطقه‌ای، در حمایت از اسرائیل، و در پایگاه‌های نظامی خود، همان سیاست‌های قدیمی را ادامه می‌دهد. همین دوگانگی است که رهبر فرزانه انقلاب در سخنان اخیر نیز به آن اشاره کردند و این پرونده را برای ما ضروری کرده است: ما نمی‌توانیم فقط براساس ادعاها، گزاره‌های دیپلماتیک، یا ادبیات رسانه‌ای آمریکا ارزیابی کنیم؛ ما باید تاریخ واقعی عملکرد این کشور در منطقه را ملاک قرار دهیم.

چرا مذاکرات متوقف شد؟
هیچ‌گاه آمریکا حاضر نشد از مقدمه درست وارد مذاکره خارج شود؛ یعنی تصور واشنگتن همیشه این بوده که ایران (باید) امتیاز بدهد تا آنها نرم‌تر رفتار کنند. آمریکا تصور می‌کرد تعلیق‌های مقطعی، تعهد‌های نادقیق، وعده‌سازی و نشانه‌هایی از ایجاد فضای رابطه، برای حساسیت‌زدایی کافی است؛ اما ایران این مسیر را یک بار تجربه کرده است. تجربه پسابرجام نشان داد که قرار نیست با توافق، اعتماد ساخته شود؛ بلکه آمریکا حتی توافق را به ابزار فشار جدید تبدیل می‌کند.
اکنون، رهبر فرزانه انقلاب شفاف‌ترین خط را کشیدند: اگر آمریکا واقعاً دنبال تفاهم است، باید در میدان واقعی سیاست تغییر کند نه در جمله‌سازی‌های رسانه‌ای. حمایت از رژیم صهیونیستی و حضور نظامی در منطقه، دو ستون اصلی سیاست مداخله‌گرانه آمریکا در غرب آسیاست. حذف این دو ستون، یعنی تعیین تکلیف با ریشه نزاع؛ یعنی تغییر (ماهیت) رفتار. از همین نقطه است که ایران می‌تواند تنها در صورت واقعی شدن این تغییرات، از همکاری سخن بگوید.
ما در این پرونده با همین چارچوب و با همین زاویه نگاه، وارد تحلیل می‌شویم. هدف ما نه بازخوانی روایت رسمی آمریکا و نه بازتولید کلیشه‌های رسانه‌های غربی است. هدف ما بررسی دقیق و مستند عملکرد میدانی و واقعی آمریکا در منطقه طی دو دهه اخیر است؛ در عراق، در سوریه، در افغانستان، در لبنان، در یمن، در پرونده ایران، و در نسبت دائمی حمایتی از تل‌آویو. ما می‌خواهیم نشان دهیم این شروط تازه رهبر فرزانه انقلاب، از کف واقعیت منطقه و عملکرد واقعی آمریکا آمده است. این شروط، یک واکنش دفاعی و طبیعی به چهار دهه مداخله، اشغال‌گری و طراحی بی‌ثبات‌کننده نظم منطقه‌ای است.
از این منظر، این پرونده نه صرفاً یک موضوع سیاسی روز، بلکه یک پرونده تاریخی ـ امنیتی است؛ پرونده‌ای برای فهم چرایی اینکه چرا ما از نقطه گفت‌و‌گو عبور کردیم و به نقطه تعیین تکلیف با رفتار رسیده‌ایم. در بخش‌های بعدی، گزارش‌های ما با تکیه بر داده‌ها، شواهد، مصاحبه‌ها و روندشناسی تحولات منطقه، تلاش خواهند کرد این دو خط قرمز را در متن سابقه عملکرد آمریکا قرار دهند. این پرونده برای دفاع از ایران است؛ و نشان خواهد داد راه تعامل واقعی، از مسیر تغییر میدان و رفتار می‌گذرد، نه از مسیر جمله‌سازی‌های تبلیغاتی و پیام‌های پشت پرده.