اگر آمریکا برای مذاکره شرط بگذارد «در ایران تلگرام باید قطع شود»، همینها با کمال میل قبول میکنند و تازه شروع میکنند علیه روسیه شعار دادن که تلگرام لانه جاسوسی روسهاست!
جریانی در کشور ما وجود دارد که با هر نوع مدیریت فرهنگی مخالفاند؛ از قانون برای مطبوعات گرفته تا ممیزی کتاب، مدیریت فضای مجازی، فیلترینگ محتوای مخرب، گزینشها، مساله آقازادههای دو تابعیتی یا حتی تعیین حداقل چارچوب برای پوشش. وقتی گفته شود فضای مجازی باید مدیریت شود تا جلوی شایعه، فیکنیوز، تخریب شخصیتها، ترویج فساد و آزار روانی خانوادهها گرفته شود، فریادشان بلند میشود که «نه به فیلترینگ، نه به نظارت!» حتی وقتی خود مردم، والدین، ورزشکاران و چهرههای عمومی از فضای افسارگسیخته مجازی گلایه میکنند، باز اینها میگویند هیچ مدیریتی نباید باشد.
اما همینها وقتی به اقتصاد میرسند، منطقشان کاملاً عوض میشود؛ نهتنها نظارت را میپذیرند، بلکه ریزترین و سختگیرانهترین شکلش را علیه مردم اجرا میکنند. برای فیلتر یارانه، به حساب مردم سرک میکشند، درآمد و هزینهها را خطبهخط پایش میکنند و کوچکترین بهانه برای محدود کردن معیشت کافی است. در اینجا نظر مردم اصلا مهم نیست آزادی برای فرهنگ؟ مطلق. آزادی برای سفره مردم؟ صفر. نظارت بر رسانه را
همینها سختترین فیلترینگ آمریکا، چه در هستهای، اقتصادی یا بانکی، را راحت میپذیرد، اما اگر قرار باشد داخل کشور برای مقابله با فساد، شایعه، جنگ روانی و ابتذال چارچوب گذاشته شود، ناگهان مدافع آزادی مطلق میشوند.
دیکتاتوری میدانند، اما نظارت بر جیب مردم را حکمرانی منطقی. تضاد اصلی همین است: فرهنگ باید بیمرز باشد، اما اقتصاد مردم باید بیرحمانه فیلتر و کنترل شود. برق و آب و گاز را فیلتر میکنند، برای فیلترینگ بنزین، صد شرط و تبصره می آورند، و هیچ انعطافی هم در کار نیست.
عجیبتر اینکه همینها سختترین فیلترینگ آمریکا، چه در هستهای، اقتصادی یا بانکی، را راحت میپذیرد، اما اگر قرار باشد داخل کشور برای مقابله با فساد، شایعه، جنگ روانی و ابتذال چارچوب گذاشته شود، ناگهان مدافع آزادی مطلق میشوند. مشخص نیست الگوی این جماعت چیست؟ حتی در آمریکا هم مدیریت و نظارت بر فضای مجازی وجود دارد. حاج قاسم و شهدای مقاومت از پلتفرمها حذف میشوند و محدودیتهای سنی، امنیتی و اطلاعاتی در شبکههای اجتماعی حتیخ برای ترامپ اعمال میشود. رهبر انقلاب سالها قبل هشدار داد: «برخی مطبوعات پایگاه دشمن شدهاند»؛ دیروز ابزار روزنامه بود، امروز شبکههای اجتماعی و پلتفرمها، مأموریت همان، فقط شکل عوض شده است!
ظاهرا اگر آمریکا برای مذاکره شرط بگذارد «در ایران تلگرام باید قطع شود«، همینها با کمال میل قبول میکنند و تازه شروع میکنند علیه روسیه شعار دادن که تلگرام لانه جاسوسی روسهاست! اما اگر همین تصمیم از طرف داخل گرفته شود، فریاد میزنند که این ضد مردم و ضد آزادی است. مسئلهشان نه آزادی است، نه رفاه مردم، نه منطق حکمرانی؛ تنها معیارشان این است که چه چیزی قدرت سیاسی آنها را تقویت میکند و چه چیزی آن را تضعیف.
این جریان هر زمان میدان عمل پیدا میکند، خروجیاش نه ارتقای فرهنگ، بلکه اغلب ابتذال و سطحیسازی است؛ نمونهاش نمایش خانگی و سینما
این جریان هر زمان میدان عمل پیدا میکند، خروجیاش نه ارتقای فرهنگ، بلکه اغلب ابتذال و سطحیسازی است؛ نمونهاش نمایش خانگی و سینما که بهجای محتوای فاخر، پر میشود از هنجارشکنیهای عامدانه، شوخیهای سخیف و تکرار روابط بیقید که نه مسئله جامعه را حل میکند و نه چیزی به آن اضافه میکند. روش اینها «آزادی برای چارچوبزدایی» و مرزشکنی است.
در قاموس اینها «رأی مردم» هم فقط وقتی قبول است که به نفع خودشان باشد. کافی است نتیجه برخلاف میلشان باشد، سریع کل مفهوم مردم را مصادره میکنند؛ مثل سال ۸۸ که وقتی نتیجه را نپسندیدند، اصل رأی مردم را زیر سؤال بردند، در ذهن اینها، مردم فقط کسانی هستند که شبیه خودشان رأی بدهند؛ باقی اصلاً مردم حساب نمیشوند، صدایشان شنیده نمیشود و رأیشان ارزش تحلیل ندارد و باید فیلتر شود!