سیاسی >>  سیاسی >> یادداشت سیاسی
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۳  ، 
شناسه خبر : ۳۸۴۵۲۳
به مناسبت تشییع ۱۰۰ شهید وطن در سالگرد شهادت حضرت فاطمه
نمی‌توان اقامه یاد شهید نظیر تشییع و یا زیارت او را از یک اندیشه و عملِ سیاسی و اجتماعی جدا کرد و آن را تشریفاتی صرفا اخلاقی دانست.
پایگاه بصیرت / مهدی اسکندری
در فرهنگ عامه ما مسلمانان ایرانی، شهادت اتفاقی است که خداوند برای بندگان مومن و برگزیده خویش مقدر کرده است و مرگِ این شهدا، در مسیری رخ می‌دهد که حماسه در پس حزن و غم قد علم می‌کند. اما گویی شهادت برای ما در یک تفرّد و تنهایی است که هر شهیدی متولی شهادت خود است و با هیچ چیز رشته پیوندی ندارد. مسأله آن است که باید به مقوله شهادت، آنطور که در اندیشه اسلامی و منظومه فکری شیعیان قرار دارد نگاهی دوباره انداخته شود. وقتی در باب حضرت امام حسین(سلام‌الله علیه) و جناب حمزه(علیه‌السلام) لقبی چون سیدالشهدا استفاده می‌شود و می‌دانیم که این القاب از لسان کسانی چون پیامبر و سایر معصومین صادر شده‌اند که «ما ینطق عن الهوی» هستند، باید به این امر ملتفت باشیم که شهادت نه  یک اتفاق دراماتیک و آمیخته با حُزن و حماسه برای یک مومن یا مجاهد؛ که در بدایت امر ناظر به سلسله‌ای به بزرگی تاریخ است و جریانی است که از هابیلِ شهید تا سیدالشهدا و پس از آن در عصر کنونی که جولانگاهِ هیولای نهیلیسم و بی‌معنایی ارزش‌هاست، ادامه دارد.
زیارت شهید و تشییع و اقامه ذکر او، در اصل اقامه اندیشه‌ و تفکری است که فرد برای آن خونش را ریخته و ارزش شهید از آن روست که تفکری بر جسم بی‌جان و استخوان‌های سفت و سخت او احاطه پیدا کرده است
 
ه هیچ‌روی نمی‌توان شهادت را امری «درخود مانده» تصور نمود، بلکه سلسله شهادت دارای الگوی متناسب و رهبری مخصوص به خود است و هر کدام از شهدا در این مقام گواهی بر آن چیزی است که  خونش را برای آن بذل فرموده است و آن امر به همان سلسله و جریان اشاره دارد. به تعبیر معلم انقلابی، علی شریعتی:«شهید کسی است که همه وجود خویش را یکجا در راه آن ایده آل مقدسی نفی می‌کند که سرچشمه تقدسی است که همه بدان معتقدیم. بنابراین طبیعی است که همه تقدس آن ایده آل و هدف یکجا به وجودِ نفی شده‌اش منتقل گردد. این است که وجودش ناگهان معدوم و صفر می‌شود اما ارزش آن هدف را که در راه آن خود را نفی کرده است به طور مطلق به خویش منسوب می‌کند و به همین دلیل است که وی در شناخت و ذهن افراد تبدیل به قداست مطلق می‌شود.  یک انسان نسبی تبدیل به یک انسان مطلق می‌گردد.» وقتی اسم شهیدی می‌آید، پیش و بیش از آنکه شخص و شخصیت شهید؛ اعم از ظواهر و خلقیاتش برای ما تداعی شود، آن چیزی به خاطرمان می‌آید که او برایش جانی را تقدیم کرده و با خونِ سرخ حدود حریمی را ترسیم نموده است. از این رو، شهادت، گواه بر یک اندیشه و تفکر است و شهید جدای از آن که خود با مرگش تبدیل به آن فکر می‌شود و همواره به مثابه یک گواه پیش چشمان ماست، آن اندیشه در وی ثبوت و حضور پیدا می‌کند و از این رو بار دیگر شهید را زنده و احیا می‌نماید.
از این نظرگاه، زیارت شهید و تشییع و اقامه ذکر او، در اصل اقامه اندیشه‌ و تفکری است که فرد برای آن خونش را ریخته و ارزش شهید از آن روست که تفکری بر جسم بی‌جان و استخوان‌های سفت و سخت او احاطه پیدا کرده است، لذا نمی‌توان اقامه یاد شهید نظیر تشییع و یا زیارت او را از یک اندیشه و عملِ سیاسی و اجتماعی جدا کرد و آن را تشریفاتی صرفا اخلاقی دانست. تشییع شهید و زیارت او، بیش از آنکه متوجه شخص به خون خفته باشد، ناظر بر سلسله شهادت است، سلسله‌ای که ابرار جهان در مسیر آن خون خود را بسان گلی سرخ، به پای عروسِ توحید و بندگی ریخته‌اند.