سالهای طولانی در یک جنگ شناختی و عملیات روانی علیه ملت ایران، به صورت مستمر اینچنین القاء میشد که اگر روزی آمریکا و رژیم صهیونیستی به کشورمان حمله نظامی کنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد شد. البته منظور از القاءکنندگان در این نوشتار، خود دشمنان نیستند؛ زیرا کار دشمن، دشمنی میباشد و دشمن هم در جنگ شناختی و عملیات روانی، برای مرعوبسازی، نهایت تلاشش را برای رجزخوانی و کریخوانی به میدان میآورد.
منظور در این نوشتار، غربگرایان مرعوبی هستند که در سالهای گذشته، همواره با بزرگنمایی قدرت دشمن و زیر سؤال بردن قدرت ملی، بر راهبرد مذاکره و کوتاه آمدن در برابر آمریکا تاکید داشته، سیاست مقاومت و ایستادگی نظام در برابر زیادهخواهیهای بیحد و اندازه جبهه استکبار را، غیر عقلانی و خسارتبار توصیف میکردند. به عنوان مثال بعد از لشکرکشی آمریکا به منطقه و اشغال افغانستان و عراق از سوی آمریکا و متحدینش، بیش از ١٢٠ نماینده مجلس ششم که همگی عضو حزب منحله مشارکت بودند، در نامهای سرگشاده به رهبر حکیم انقلاب اسلامی، تصریح کردند برای جلوگیری از حمله نظامی آمریکا به ایران که در صورت وقوع نتیجهی آن چیزی جز اشغال کشور همانند جنگ جهانی اول و دوم نخواهد بود؛ چارهای جز کوتاه آمدن نیست. نویسندگان در آن نامه، نوشیدن جام زهر را برای حفظ کیان کشور از سوی رهبری لازم دانسته و توصیه کردند!
یا در همان دوران، وقتی فرماندهان سپاه، به تهدیدات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی، پاسخ قاطع میدادند؛ برخی از چهرههای سیاسی که در فتنه آمریکایی - صهیونیستی ٨٨ نقشآفرین بودند، با صراحت از جنگ ایران با آمریکا، با تمسخر از جنگیدن با کلاشینکف در برابر موشک سخن گفته، نتیجه آن را نابودی ایران ارزیابی میکردند.
مشابه این دو نمونه از سال ١٣٧۶ تاکنون، فراوان وجود دارد. در واقع یک جریان فکری مرعوب غربگرا، راه نجات ایران را در برابر زیادهخواهی غرب و خصوصا آمریکا، سازش و کوتاه آمدن و در واقع تسلیم شدن در برابر این زیادهخواهی میداند!
اما در نقطه مقابل، در منظومه فکری امامین انقلاب اسلامی، نقشه راه نجات و اعتلای کشور، پیشرفت، عزت و سربلندی ملی، در تولید قدرت و ساخت ایران قوی ترسیم شده است. مبتنی بر چنین نقشهای، از آنجا که ملت ایران با انقلاب اسلامی در راه خدا قیام کرد و در مقابل زورگویی مستکبران عالم ایستاد، امامین انقلاب اسلامی در ۴٧ سال گذشته، همواره در مقابل تهدیدات دشمن، با استناد به وعدههای الهی، از پاسخ قاطع به متجاوز در صورت دست زدن به شرارت سخن گفته، ملت ایران را پیروز هر رویارویی احتمالی معرفی کردهاند.
به هر حال روز حادثه فرا رسید و رژیم صهیونیستی تحت امر آمریکا و با برخورداری از حمایتهای همهجانبه غرب، در سحرگاه جمعه ٢٣ خرداد ماه سال ١۴٠۴، علیه ایران وارد جنگ شد. جنگی که در ادامه، به ناچار خود آمریکاییها هم به صورت نظامی وارد آن شدند.
در تحلیل این جنگ، گفتنیها فراوان است؛ لکن دو نکته اصلی حائز اهمیت است:
١- به استناد صحبتهای مقامهای آمریکایی و صهیونیستی از جمله ترامپ و نتانیاهو، هر دو کشور برای راه انداختن چنین جنگی علیه ایران، بیش از ٢٠ سال کارهای ویژه انجام داده بودند. چه بسا همین کارهای ویژه بود که عدهای را در داخل کشور طی سالهای گذشته مرعوب نموده، و آنان را به انفعال کشانده بود.
٢- آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه متحدین خود در ۴٧ سال گذشته، با مجموعهای از اقدامات علیه جمهوری اسلامی، بر این تصور بودند که با عملیاتی شدن طرح حمله نظامی به ایران، آن هم طرحی که در قالب یک پروژه ٢٠ساله، روی تمامی ابعاد و زوایای مختلف آن برای رسیدن به اهداف راهبردی کار کردهاند؛ این اهداف در کوتاهترین زمان ممکن با آغاز جنگ، تحقق خواهد یافت.
اهداف راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی در این جنگی که به راه انداختند، فروپاشی ساختارهای دفاعی، حقوقی و سیاسی کشور، براندازی نظام جمهوری اسلامی، به تسلیم کشاندن ایران و تجزیه آن بود.
جنگ آغاز شد و در روزهای اولیه جنگ، دشمنان تصور پیروزی برقآسا و تحقق اهداف راهبردی تعریف شده، حداکثر تا یکم تیرماه را داشتند. از نظر آنان بعد از یک هفته از آغاز جنگ، دیگر موجودیتی به نام جمهوری اسلامی و ایران یک پارچه وجود نخواهد داشت. تصور نتانیاهو و ترامپ، این بود که با فروپاشی جمهوری اسلامی، مقاومت در منطقه به پایان خواهد رسید و با نابودی محور و خیمهگاه اصلی مقاومت، نابودسازی حزبالله در لبنان، انصارالله در یمن، حشدالشعبی در عراق، گروهای مقاومت مانند حماس و جهاد اسلامی در سرزمینهای اشغالی و دیگر کشورها، کاری سهل و آسان خواهد بود.
اما نتیجه این جنگ چه شد؟ جنگی که متجاوزان آمریکایی و صهیونیستی، بیست سال برای انجامش کارهای خاص، با سرمایهگذاریهای کلان انجام داده بودند.
تصور آمریکاییها و صهیونیستها این بود که، ضربات اولیه موشکی و بمبارانها، توان هر نوع واکنشی را از سوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی از بین برده، عملا ایران قدرت دفاعی خود را به طور کامل در همان ساعات اولیه جنگ از دست میدهد.
اما برخلاف این تصورات و توهمات دشمنان، سرنوشت جنگ به اذن الهی، با هدایتها و راهبریهای راهبردی رهبر حکیم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنهای مدظله العالی، همت والای نیروهای مسلح و پشتیبانی همه جانبه ملت خصوصا در قالب بسیج مردمی، به گونهای دیگر رقم خورد.
نکته قابل توجه اینکه در همان شام جمعه ٢٣ خرداد که دشمنان خود را در چند قدمی پیروزی احساس میکردند، رهبر معظم انقلاب اسلامی بعد از صدور حکم انتصاب فرماندهان عالی رتبهای که جایگزین شهدای گرانقدر این جنگ تحمیلی شدند، طی پیامی تصویری که از سیمای جمهوری اسلامی پخش گردید؛ به سبک و سیاق همیشگی و با اعتماد به تحقق وعدههای الهی مبنی بر نصرت مؤمنین در جنگ با کفار، و همچنین با ایمان به وفاداری ملت و تواناییهای نیروهای مسلح کشور، خطاب به دشمن فرمودند، اشتباه کردید، بیچاره خواهید شد!
چه زود به صورت معجزهآسا، نشانههای بیچارگی و زبونی دشمن متجاوز و مغرور آشکار گردید. از همان شب ٢۴ خرداد و برخلاف برآوردهای آمریکا و رژیم صهیونیستی، با پرتاب موشکهای بالستیک و پهپادها، اوضاع داخلی در سرزمینهای اشغالی گونهای دیگر شد. با گذر زمان در سرزمینهای اشغالی، صحنههایی از خرابیهای ناشی از اصابت موشکهای ایران پدیدار شد که تا پیش از جنگ، به ذهن صهیونیستها خطور هم نمیکرد که روزی در تلآویو، حیفا و دیگر شهرهای اسرائیل غاصب، چنین صحنههایی مشاهده شود. صحنههای وحشتناک، رعبآور و باورنکردنی، به گونهای که نتانیاهو و دیگر جنگطلبان در تیم و کابینه همراهش را به بهت و حیرت فرو برد.
انهدام و فرو ریختن ساختمان ستاد فرماندهی مرکزی ارتش رژیم در تلآویو، دفتر موساد و واحدهای شنود در تلآویو و حیفا، مؤسسه علوم وایزمن، پالایشگاهها در حیفا و بازان، پایگاه هوایی نواتیم، ساختمان اطلاعاتی در هرتزلیا، پایگاههای هوایی و پدافندی در تلآویو و دیگر مناطق راهبردی، تنها بخشی از ویرانیهای با خسارت بالا بود که صهیونیستها را، شگفتزده، غافلگیر و وحشت زده کرد تا به ناچار دست به دامن آمریکا برای ورود مستقیم به جنگ و متوقف ساختن آن شوند.
آری، جنگ ١٢روزه در بردارنده واقعیتها و حقایقی است که باید، با جمعآوری اطلاعات دقیق، آن را درست روایت کرد. در این تهاجم دشمنان به رغم ٢٠ سال سرمایهگذاری و آمادهسازی نیروها و امکانات برای جنگ علیه ایران، به صورت بیسابقه متحمل یک شکست راهبردی شدند.
جنگ ١٢ روزه، از عظمت ملت بزرگ ایران، کارآمدی نظام ولایت فقیه در حفظ کشور، پوشالی بودن قدرت دشمنان در برابر قدرت لایزال الهی حکایت میکند. حضرت امام خمینی رحمهالله علیه، با اعتقاد و اعتمادی که به نصرت الهی و سنتهای خداوند متعال داشتند؛ فرمودند، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و ما آمریکا را زیر پا له میکنیم. رهبر حکیم انقلاب اسلامی هم، با همین نگاه توحیدی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، ملت ایران را برابر آمریکا توانمند ساخت و نتیجه این توانایی ملی، در جنگ ١٢ روزه آشکار شد.
باید این قدرت ملی را، با تقویت وحدت و همدلی، عمق بخشی به ارزشهای اسلامی و گسترش تفکر بسیجی در لایههای مختلف جامعه، کار و تلاش برای پیشرفت کشور و حل مشکلات مردم، حفظ کرد.
بدون تردید، تضمینکننده کشور در برابر هر خطر و تهدیدی، پشتیبانی از ولایت فقیه است. این نظریه، یک بار دیگر در جنگ تحمیلی ١٢ روزه به اثبات رسد. یکی از راههای پشتیبانی از ولایت فقیه، عمل به توصیههای رهبر حکیم انقلاب اسلامی است. معظمله در بیانات خود که از سیمای جمهوری اسلامی در شب جمعه هفتم آذر پخش گردید؛ ضمن توصیف شناسه بسیج و ارائه تحلیلی دقیق از پیروزی ملت ایران در جنگ تحمیلی ١٢ روزه، چهار توصیه راهبردی شامل: حفظ وحدت در برابر دشمن، پرهیز از اسراف در مصرف آب، برق، سوخت و دیگر موارد مصرفی، حمایت از رئیسجمهور و دولت و تقویت ارتباط با خدا را به مردم داشتند. بدون تردید این توصیهها، از امور اولویتدار در شرایط کنونی است و باید مورد توجه همگان قرار گیرد. توجه به این امور، کشور و ملت را، از تمامی موانع پیش روی عبور خواهد داد و به اذن الهی، ایرانیان را بر قلههای عزت و اقتدار مستقر خواهد ساخت.