سیاسی >>  سیاسی >> تیتر یک سیاسی
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۳۸۴۷۰۹
بازنگاهی به اظهارات اخیر رئیس دولت یازدهم و دوازدهم
به‌جای القای این گزاره که اگر جنگ شود، مقصر خودمانیم، باید واقع‌بینانه پذیرفت که دشمنی دشمن واقعیتی انکارناپذیر است؛ و اتفاقاً همین واقع‌بینی است که امنیت ایران را تاکنون حفظ کرده است.
پایگاه بصیرت / محمد پناهی
اظهارات اخیر حسن روحانی بار دیگر این پرسش را برجسته کرده است که چرا برخی سیاسیون، به‌جای تحلیل ریشه‌های دشمنی‌های آشکار غرب، تمام بار مسئولیت تقابل‌ها و تنش‌ها را بر دوش ایران می‌گذارند؟ روحانی این‌بار نیز با تکرار همان روایت یک‌طرفه و ساده‌انگارانه‌ای که هشت سال دولتش بر آن بنا شده بود، چنین القا می‌کند که اگر مشکلی رخ داده، اگر جنگی شکل گرفته و اگر فشار دشمن بیشتر شده، لابد خودمان مقصریم. این گزاره نه‌تنها خلاف واقعیت است، بلکه تجربه و حافظه تاریخی ملت ایران را تحریف می‌کند.
تاریخ معاصر ایران پر است از اسناد بدعهدی، زیاده‌خواهی و خباثت طرف مقابل. چه بسیار زمان‌هایی که جمهوری اسلامی، حتی فراتر از عرف دیپلماتیک، اقدامات اعتمادآفرین انجام داده است؛ از تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ تا امضای پرهزینه برجام در سال ۹۴. اما پاسخ غرب چه بود؟ تحریم‌های بیشتر، تهدیدهای گسترده‌تر، عملیات خرابکارانه در قلب تأسیسات ایران و حتی ترور دانشمندان هسته‌ای. اگر قرار بود حسن روحانی منصفانه سخن بگوید، باید توضیح دهد که براساس کدام منطق، کشوری که این‌چنین پای تعهدات خود ایستاده و حسن‌نیت را بارها نشان داده، مقصر اصلی معرفی می‌شود؛ اما طرفی که درست پس از امضا، توافق را پاره می‌کند و ترور شهید سلیمانی آن هم به صورت رسمی و با وقاحت تمام در بالاترین سطح ممکن اجرا می‌نماید، گویی موجودی منطقی، آدمیزاد و قابل اقناع معرفی می‌شود؟ این همان خطای بزرگ تحلیل روحانی است: او دشمن را بیش از حد معقول فرض می‌کند. جهان روحانی فطرت انسانی را می‌بیند و طبیعت انسانی را منکر می‌شود حال آن که انسان موجودی مرکب از هر دو بخش فطرت و طبیعت است.
اگر جنگ و فشار و تهدید همیشه ناشی از رفتار ماست، پس طبق همین منطق، بسیاری از مشکلات دوران روحانی نیز باید نتیجه قصورات همان دولت باشد. روحانی چرا در برابر خروج آمریکا از برجام نه اقدام بازدارنده‌ای داشت و نه حتی تحلیل درست از ماهیت دشمن؟ و چرا مسیر دیپلماسی را به نقطه‌ای رساند که آمریکا ۱۲ شرط تحقیرآمیز پمپئو را به‌جای پیشنهاد مذاکره، به‌عنوان فرمان تسلیم ایران صادر کرد؟
 
مصادیق بدعهدی و وقاحت غرب کم نیست؛ از کودتای ۲۸ مرداد با مشارکت مستقیم آمریکا و انگلیس گرفته، تا حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران، از حمایت همه‌جانبه غرب از صدام در جنگ تحمیلی تا کارزار فشار حداکثری، و از ترور شهید سلیمانی در فرودگاه بغداد تا ترور دانشمند برجسته کشور، شهید فخری‌زاده. همه این موارد، شواهدی روشن‌اند که دشمن نه اهل منطق بوده، نه قابل اعتماد، نه متعهد به توافقات. هر بار هم بدترین گزینه ممکن یعنی ریختن خون جوانان، دانشمندان و فرماندهان و انسان‌های ارزشمند ایران را انتخاب کرده است.
حال، روحانی با این پیش‌فرض که جنگ فقط تقصیر خودمان است چگونه می‌خواهد این فجایع را توضیح دهد؟ اگر منطق او درست باشد، پس چرا در دوره ریاست‌جمهوری خودش، دشمنی‌ها شدیدتر شد؟ چرا هم ترامپ برجام را پاره کرد، هم تحریم‌های ثانویه بازگشتند، هم عملیات سایه‌ای رژیم صهیونیستی علیه ایران گسترش یافت؟ اگر جنگ و فشار و تهدید همیشه ناشی از رفتار ماست، پس طبق همین منطق، بسیاری از مشکلات دوران خودش نیز باید نتیجه قصورات همان دولت باشد. روحانی به‌جای متوجه ساختن انگشت اتهام به نیروهای مسلح، دستگاه اطلاعاتی و مردم، بهتر است توضیح دهد که چرا دولتش در سوریه همراهی لازم را نکرد تا بازدارندگی منطقه‌ای تقویت شود؟ چرا در برابر خروج آمریکا از برجام نه اقدام بازدارنده‌ای داشت و نه حتی تحلیل درست از ماهیت دشمن؟ و چرا مسیر دیپلماسی را به نقطه‌ای رساند که آمریکا ۱۲ شرط تحقیرآمیز پمپئو را به‌جای پیشنهاد مذاکره، به‌عنوان فرمان تسلیم ایران صادر کرد؟
واقعیت این است که در سیاست بین‌الملل، هر کنشی واکنشی دارد. نمی‌توان توقع داشت جمهوری اسلامی الی الابد خویشتن‌داری کند و هر بار که پاسخ قانونی، مشروع و بازدارنده می‌دهد، بلافاصله متهم شود به تحریک دشمن. این انگاره که طرف مقابل خوب است و فقط باید قانعش کرد توهمی است که بارها هزینه‌های سنگین به ملت تحمیل کرده است. هیچ کشوری در جهان، حتی کشورهای هم‌پیمان آمریکا، از بدعهدی و مداخله‌جویی این ساختار سلطه در امان نبوده‌اند؛ از ونزوئلا و کوبا گرفته تا چین و حتی اروپایی‌ها. دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی با ایران، ریشه‌ای راهبردی دارد: مشکل آنها با ایران قوی، پیشرفته و مستقل و آزاد است؛ نه اینکه ایران جمهوری اسلامی چه می‌گوید یا چگونه رفتار می‌کند.
ایران در جنگ ۱۲ روزه و مواجهه با عملیات مشترک دشمن، موفق شد با اتکا به اتحاد ملی، تدابیر رهبر انقلاب و قدرت نیروهای مسلح از یک توطئه چندلایه عبور کند؛ اما همزمان، صدای روحانی از جایی بلند شد که تلاش می‌کرد به‌جای تقویت این اتحاد، آن را تضعیف کند. او بار دیگر همان خط قدیمی را تکرار کرد: کوچک‌سازی دشمن، متهم‌سازی داخل و تبرئه‌سازی غرب. این سخنرانی عملاً ادامه همان مسیر خطایی است که سال‌ها کشور را با توهم مذاکره‌محوری معطل نگه داشت.
به‌جای القای این گزاره که اگر جنگ شود، مقصر خودمانیم، باید واقع‌بینانه پذیرفت که دشمنی دشمن واقعیتی انکارناپذیر است؛ و اتفاقاً همین واقع‌بینی است که امنیت ایران را تاکنون حفظ کرده است. امروز بیش از هر زمان، ملت ایران به صداقت رفتار غرب واقف شده‌اند و دیگر حاضر نیستند سرنوشت کشور دوباره در مسیر تجربه‌های شکست‌خورده و تحلیل‌های خطای گذشته قرار گیرد. آنچه از سوی برخی چهره‌ها مطرح می‌شود نه نقد دلسوزانه، بلکه بازتولید همان روایت مخدوش و خطرناکی است که ضعف را به‌عنوان عقلانیت و عقب‌نشینی را به‌عنوان صلح و دیپلماسی معرفی می‌کند.