موضع رسمی ایران شفاف و تغییرناپذیر است. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، اعلام کرده است که برنامه موشکی کشور برای دفاع از موجودیت ایران توسعه یافته و موضوع مذاکره نیست. این توانمندیها هسته مرکزی استراتژی دفاعی-امنیتی ایران، یعنی «بازدارندگی»، را تشکیل میدهد و هرگونه تردید درباره آن، تهدید امنیت ملی قلمداد میشود.
در ماههای اخیر، هشدارهای مکرر مقامات غربی و صهیونیست درباره توانمندیهای موشکی ایران به یکی از محورهای اصلی گفتمان امنیتی غرب آسیا تبدیل شده است. اظهارات اخیر لیندسی گراهام، سناتور آمریکایی، پس از بازدیدهای متعدد از فلسطین اشغالی، جلوهای از این نگرانی عمیقتر است. گراهام با اشاره صریح به تهدید واقعی برنامه موشکی ایران برای رژیم صهیونی، پرسشی حیاتی مطرح کرد: «آیا سامانه دفاعی گنبد آهنین و سایر لایههای دفاع موشکی اسرائیل واقعاً میتوانند در برابر موجی از موشکهای بالستیک ایرانی مقاومت کنند؟»
این نگرانی ریشه در دادهها و گزارشهای میدانی دارد که به تدریج از پشت پرده تبلیغات جنگی خارج میشوند. کانال تلویزیونی عبری «کان» در گزارشی اعتراف کرد که موشکهای ایرانی خسارات قابل توجهی به اهداف رژیم صهیونی وارد کردهاند و این خسارات در چارچوب «روایت موفقیت اسرائیلی» منتشر نشدهاند، اما تأکید میکنند که این سلاح بسیار مؤثر عمل کرده است.
موضع رسمی ایران شفاف و تغییرناپذیر است. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، اعلام کرده است که برنامه موشکی کشور برای دفاع از موجودیت ایران توسعه یافته و موضوع مذاکره نیست. این توانمندیها هسته مرکزی استراتژی دفاعی-امنیتی ایران، یعنی «بازدارندگی»، را تشکیل میدهد و هرگونه تردید درباره آن، تهدید امنیت ملی قلمداد میشود.
اعترافات منابع صهیونیست نشان میدهد محاسبات تلآویو درباره هزینه یک درگیری تمامعیار با ایران در حال بازنگری است. ایران بر توسعه موشکهای دقیقتر، با سرعت و برد بیشتر تمرکز دارد و رژیم صهیونی و متحدانش ناچارند میلیاردها دلار صرف ارتقای سامانههای دفاع موشکی و جنگ الکترونیک کنند. موشکهای بالستیک ایران از یک تهدید نظری به عاملی عملی و تعیینکننده در معادله امنیتی غرب آسیا ارتقا یافتهاند و هزینه هر حمله به ایران را به شدت افزایش میدهند.
در آینه نگرانی سناتور آمریکایی و اعتراف تلویزیون رژیم صهیونی، تصویری جدید از توازن قوا دیده میشود؛ توازنی که بازدارندگی موشکی ایران را به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل کرده و سیاستگذاریهای آینده غرب و رژیم صهیونی را ناچار به پذیرش این واقعیت یا مواجهه با ریسک غیرقابل محاسبه میسازد.