رضا احمدی
* آیتالله بروجردى چه نگاهى به بحث تفسیر و علوم قرآنى داشت و در عصر ایشان قرآن در حوزههاى علمیه چه جایگاهى داشت؟
** در عصر مرحوم آیتالله العظمى بروجردى در حوزهها اندیشه بازگشت به قرآن در حال شکل گرفتن بود. متفکران جهان اسلام در شیعه و اهل سنت به این نکته تاکید مىکردند که باید قرآن جایگاه اصلىاش را در جهان اسلام و در میان مسلمانان پیدا کند. آیتالله بروجردى سه ویژگى داشت: اولاً یک نگاه فرامذهبى داشت. دوم اینکه به تقریب بین مذاهب به جاى نزاع با مذاهب یا غلبه مذهبى بر سایر مذاهب قائل بود. سوم اینکه همین نگاه به رویکردش نسبت به قرآن تاثیر داشت و با جریان اخبارىگرى مبارزه مىکرد. با این سه مشخصه به مسئله قرآن و تفسیر توجه ویژه داشت. شاهد بر اینکه ایشان چنین نگاهى داشته مباحث علم اصول و فقه ایشان است که در کتاب نهایت الاصول که تقریرات درس ایشان است که توسط استاد معظم آیتالله العظمى منتظرى نگاشته شده منعکس است. در آنجا ایشان نگاه خیلى کلاننگر و جامع به مسئله قرآن و اهتمام به قرآن دارد. در حالى که کسانى به خاطر سطحىنگرى به روایات تحریف قرآن چشم مىدوزند، ایشان آن روایات را به شدت مخدوش مىدانست و مىگفت اینها توسط دو تا از راویان معروف وضاع و جعال نقل شده و وارد کتب حدیثى ما شده است. ایشان به شدت این روایات را نقد مىکند. ایشان با آن نگاه فرامذهبى خود تأکید مىکرد که ما در صورتى مىتوانیم وحدت جامع همه مسلمانها را داشته باشیم که قرآن به عنوان کتاب همه مسلمانها قداست و احترام خودش را داشته باشد. به همین دلیل ایشان با کسانى که مىخواستند این نوع نگاه تحریفى را طرح کنند مبارزه مىکردند. کما اینکه ایشان زمانى خبردار مىشود که برخى از این اخبارىها مىخواهند قرآنى منتشر کنند که به صیانت و قداست قرآن آسیب مىرساند، ایشان به شدت با این قضیه مخالفت کرد و مانع چاپ و نشر آن شد. این نشان مىداد که آن جریان چقدر سطحىنگر است و مىتواند براى عالم اسلام خطرناک باشد. بنابراین اهتمام آیتالله بروجردى در اصل به مسئله صیانت قرآن بود. چون اگر بخواهیم قرآن را به حوزه بازگردانیم و در حوزه تدریس بشود اول از همه باید قداستش و اصالت و سلامت آن از تحریف حفظ شود و این کتاب الهى جایگاه اصلى و واقعى خودش را پیدا کند. به همین دلیل بود که ایشان اهتمام داشت که یک مجموعهاى از کارهاى قرآنى منتشر بشود. در عصر ایشان بود که تفسیر بسیار مهم شیعه یعنى مجمعالبیان در مجمعالتقریب مصر با مقدمه شیخ شلتوت چاپ شد و ایشان خیلى از این کار استقبال کردند و مىدانید که تفسیر مجمعالبیان نقطه عطف جریان تفسیرى در شیعه است که از مصر شروع شد و ایشان جریان تقریب بین مذاهب را با این شیوه هم تائید و حمایت کرد.
* با توجه به این نگاه فرامذهبى و توجه به قرآن آیتالله بروجردى در آن زمان وضعیت حوزهها چگونه بود؟ آیا همراه با آیتالله بروجردى بودند یا جهت دیگرى داشتند؟
** سوگمندانه باید عرض کنم که نه، در عصر ایشان توجه خیلى جدى به قرآن وجود نداشت. این حرکت توسط علامه طباطبایى تقویت شد. وقتى اهتمام از سوى آیتالله بروجردى شکل گرفت و توسط شاگردانى که ایشان داشت رونق پیدا کرد، کسانى آمدند و در باب قرآن کار کردند و بحث و تفسیر کردند تا زمینههاى ظهور بیشتر تفسیر قرآن به وجود آمد. چنانکه شاهد هستیم که در آن عصر و بعد از فوت ایشان آرام آرام در حوزه چند درس تفسیر شکل گرفت که قبل از آن سابقه نداشت. به خاطر اینکه ایشان یک دفاع جانانه از صیانت قرآن کرد که با توجه به آن نگاه کلانى که به اسلام و مسلمین داشت و آفاق برون مرزى را مىدید در شاگردان و معاصران ایشان تاثیر گذاشت که چنین نگاهى را ترویج کنند. خواه ناخواه با ارتباطى که در حوزه آن عصر با جهان اسلام به وجود آمد و رفت و آمدهایى که انجام شد عملاً در حوزه توجه به قرآن آرام آرام پا گرفت. هر چند متاسفانه در حوزهها رویکرد خوبى را در آن زمان به این سمت نمىبینیم و درس تفسیر در میان طلاب و همچنین مباحث علوم قرآن به شکل جدى مورد بحث و بررسى قرار نمىگیرد. بعد از انقلاب اسلامى است که به طور جدى در حوزهها هم تفسیر و هم پژوهشهاى قرآنى شکل مىگیرد و مراکز قرآنى تاسیس مىشود. قبل از انقلاب دو درس بزرگ پررونق در حوزه داشتیم که حدود ۱۰ الى ۱۵ سال قبل از انقلاب یعنى پس از فوت آیتالله بروجردى با آن اهتمامى که ایشان داشت شکل گرفت و الحق در این زمینه علامه طباطبایى خیلى تاثیر بسزایى در اندیشه بازگشت به قرآن داشت.
* با توجه به اینکه یکى از مصادر احکام شریعت قرآن است، در مشرب فقهى آیتالله بروجردى قرآن چه جایگاهى داشت؟ با توجه به اینکه ایشان مشرب فقهى خاصى داشتند قرآن چه نقشى در رسیدن ایشان به این جمع بندى و شیوه استنباط داشت؟
** مقدمتاً عرض کنم که اگر بخواهیم در سیر تطور فقه یک بررسى داشته باشیم مىبینیم که در میان فقهاى قدیم ما توجه به قرآن در باب استنباط احکام فوقالعاده بود. یعنى وقتى کتابهاى آنها را نگاه بکنید در مقام استدلال اولین استدلال و دلیل آنها قرآن کریم است. اما در دورههایى به خصوص بعد از قدرت گرفتن جریان اخبارىگرى عملاً شاهد این جریان هستیم که توجه به حدیث بیشتر مىشود و قرآن از منبعیت اصلى خارج و در رتبه پس از حدیث قرار مىگیرد. آیتالله بروجردى در واقع مجدداً آن رویکرد را دگرگون کرد. چون ایشان صرف نظر از اینکه یک نقد جدى نسبت به استنباط از حدیث داشت و برخلاف جریان اخبارى گرى این مسئله را مطرح مىکرد که حجیت حدیث متوقف بر قرآن کریم است. ما در روایات اهل بیت داریم که باید روایات عرضه بر قرآن بشوند نه اینکه گمان کنیم ظواهر قرآن در صورتى حجت مىشود که ما حدیث داشته باشیم. نگاه اخبارى مىگفت ظاهر قرآن حجت نیست، قرآن را نمىشود تفسیرکرد مگر آن مطالبى که از معصوم در آن باره رسیده است. این نگاه برعکس مىگفت اصل قرآن است و اگر روایات در مقام توضیح و تفسیر موافق با قرآن بود حجت است. نکته دومىکه آیتالله بروجردى داشت این بود که ایشان مىگفت قرآن قطعىالصدور است و لذا ما نمىتوانیم با روایتى که قطعىالصدور نیست حجیتش را اثبات کنیم. آیتالله بروجردى مىگفت که اگر مجموعهاى از روایات راجع به یک مسئله فقهى رسید ما اجمالاً مىفهمیم که مسئلهاى در این زمینه رسیده اما اینکه بخواهیم به یک خبر واحدى استناد کنیم و فتوا بدهیم نمىشود انجام داد. در حالى که اگر خود قرآن یک مسئله اى را بیان کرده به دلیل قطعىالصدور بودنش مستند است. وانگهى اینکه گفته مىشود که روایات ما قطعىالدلاله است، نه روایات ما قطعىالدلاله نیست. ما با قرائن و شواهد قطعیت را از خود آیات به دست مىآوریم. اینکه آیتالله بروجردى نگاه فرامذهبى و یک نگاه تحقیقى و ضداخبارىگرى داشت، این رویکرد در استنباط احکام و تفقه عملاً تاثیر خودش را مىگذاشت. لذا شما مىبینید که ایشان استنادش به قرآن بیشتر و جدىتر است. همین اندیشه بر شاگردان ایشان نیز تاثیر جدى گذاشت. شما اگر به کتابهاى فقهى شاگرد بزرگ ایشان یعنى آیتالله العظمى منتظرى مراجعه کنید مىبینید که ایشان هرگاه بحثى از مباحث فقهى مطرح مىکند اول و به ترتیب روش قدما آیات قرآنش را بیان مىکند. اگر به کتابهاى شیخ طوسى و علامه حلى و سید مرتضى نگاه کنید آنها هم استنادشان در آغاز به قرآن است یعنى در واقع روایات در حاشیه قرآن حساب مىشوند نه اینکه اصل اول تلقى بشوند.
* با توجه به اینکه عقل یکى از مصادر استنباط احکام است، در مشرب فقهى آیتالله بروجردى چه نگاهى به این مسئله بود؟ با توجه به اینکه تعریف درستى از عقل نشده است. مباحثى مرحوم مظفر و دیگران مطرح کردهاند ولى هنوز جایگاه عقل در استنباط احکام به طور مشخص تثبیت نشده است.
** در نگرش اصولى عقل دو جایگاه دارد: یکى مستقلات عقلى و یکى هم غیرمستقلات عقلیه. در مستقلات عقلیه هرچیز که حسن و قبح اش قطعى شد، حجت مىشود. لازم نیست که انسان طریق شرعى داشته باشد. مثالى که اصولین مىزنند حسن عدل و قبح ظلم است که ذاتى هم هست. یعنى چه شرع بگوید و چه نگوید وقتى مسئلهاى عدل شد حجیت و اعتبار دارد و باید عمل شود. اگر یک جایى قبح شد و ظلم بود باید ترک شود چه شرع مستقیم بگوید چه نگوید. چون این مسائل ماقبل دین است. ما نگاه اشعرى به دین نداریم اما یک طریق دیگر هم داریم که غیرمستقلات عقلى هستند. غیرمستقلات عقلى چیزهایى هستند که با مقدمههاى عقلى درست مىشوند یعنى اینکه مقدمه اش را از عقل مىگیرد یک مقدمهاش را از شرع. مثلاً مىگویند اگر شارع چیزى را قبح شمرد باز ما باید ببینیم که چه جور به این قبح مىرسیم. همه راههایى که منجر به وصول به آن جهت مىشود باید طى بشود. آن مقدماتى که براى رسیدن به آن اصول لازم است گرچه یک امر عقلى است اما یک امر شرعى هم مىتواند باشد. منتها وقتى که اخباریون آمدند این جایگاههاى عقلى را مورد تردید قرار دادند. آقاى بروجردى یک فکر عقلانى و اصولى داشت و کمتر تحت تاثیر جریان اخبارىگرى بود، بلکه حساسیت هم نسبت به این جریان داشت. در زمان مرحوم وحید بهبهانى با اخبارىگرى مبارزه شد، اما متاسفانه بعد از آن به قول شاگرد دیگر آیتالله بروجردى یعنى استاد مرتضى مطهرى رسوبات اخبارىگرى در ذهن خیلى از فقهاى ما همچنان وجود داشت. یعنى ناخودآگاه مىگفتند ما اصولى هستیم ولى خیلى از حرفهاى اخباریون را کم و بیش مىزدند. آیتالله بروجردى چون آن نگاه عقلانى و اصولى را داشت وقتى مىخواست روایات را بررسى کند خیلى وقتها با نگاه عقلانى بررسى مىکرد و اگر مىدید که اشکال عقلى دارد زیر و بمش را مىزد. نمونهاش همان چیزى است که در باب روایاتى که در بحث تحریف قرآن رسیده گفتم. ایشان چون این بحث را با قرآن ناسازگار مىدید ولو اینکه اخبارىها به آن تکیه مىکردند، با قرآن از ریشه مىزد. ایشان با استناد به قرآن که با صراحت صیانت خودش را بیان کرده آن را رد مىکردند. یعنى حتى آن عقل جزیى را که مبناى استدلال است ایشان به کار مىگرفت و در نقد و بررسى روایات و استنباط فکرى تاثیرگذار مىدانست. لذا مىبینیم که استنباط فقهى ایشان از این جهت یک برجستگى خاصى دارد.
* با توجه به این ویژگىهایى که از آیتالله بروجردى برشمردید، این سئوال مطرح مىشود که در آن عصر چگونه شخصیت و دیدگاه ایشان شکل مىگیرد یا به عبارتى چه عواملى موجب بروز و ظهور چنین شخصیتى در حوزه مىشود؟
** آیتالله بروجردى چند مشخصه داشته که آنها را از جاهاى مختلف گرفته است. اولاً به دین یک نگاه اجتماعى داشته است. خیلى از فقهاى ما نگاه فردى به مسائل دارند یعنى وقتى به مقولهها و مسائل توجه مىکنند از بعد و زاویه فرد به آن نگاه مىکنند. مثلاً در مبارزات مذهبىکارى به نتایج و پیامدهاى این منازعات ندارند، به مسئله اختلاف مذهبى فکر مىکنند ولى به اثراتش در جامعه و جهان اسلام فکر نمىکنند. گاهى براى یک ساختمان از انسانها ارزش بیشترى قائلند یا براى حقوق انسانها جایگاه و ارزشى قائل نیستند. یا به کارکردها و پیامدهاى احکام فقهى آگاه نیستند. آیتالله بروجردى در وهله اول به لحاظ فقهى و اصولى شاگرد آخوند خراسانى بود. مىدانید که آخوند خراسانى یکى از بنیانگذاران مشروطه بود. مشروطه یعنى باید با استبداد مبارزه کرد، نظام اجتماعى باید یک سازمان پیدا کند، قانون بر جامعه حاکم باشد. آیتالله بروجردى شاگرد مبرز آخوند خراسانى بوده و از این جهت تحت تاثیر شخصیت ایشان بوده که هم اندیشه اصولى داشته و هم اندیشه عقلى و هم اندیشه اجتماعى داشته و به جهاتى هم مىشود گفت که اندیشه سیاسى داشته است.
از طرفى آیتالله بروجردى در اصفهان بوده و تحصیلاتش را در اصفهان گذرانده و اساتیدى را دیده که آنها هم در بنیانهاى فکرى او تاثیر گذاشتهاند. آنها هم کسانى بودند که هم فلسفه خوانده بودند، به حکمت توجه داشتند، به عقلانیت توجه داشتند و ایشان در عصرى در اصفهان زندگى مىکرده که براى دین یک حیات اجتماعى قائل بودند. به شدت از آن جریاناتى که زمینههاى گریز از دین و ستیز با دین را داشتند پرهیز مىکردند و ایشان را حساس مىکردند. در زمان ایشان جریاناتى در ایران شکل گرفت که شعارهاى مذهبى مىدادند و تکیه آنها در رونق دادن به دین مسائل ظاهرى و مسائل سطحى و شعارى دین بود. آنها مثل مرحوم نواب صفوى آیتالله بروجردى را به شدت زیر سئوال مىبردند که چرا از آنها حمایت نمىکند. اما مرحوم آیتالله بروجردى هرگز حاضر نشد از این جریان حمایت کند. در روایات هست امیر مومنان مىگوید که ادبار و اقبال دولتها و ثبوت و افول دولتها به چهار چیز است. یکى از آن معیارها تضییع الاصول است، اینکه اصول و بنیانهاى اصلى را از بین مىبرند و به فروع و جزئیات توجه زیاد مىکنند. دقیقاً آیتالله بروجردى با آن تربیتى که از اساتیدش در اصفهان و نجف از آخوند خراسانى دریافت کرده بود، توجه داشت که اگر ما بخواهیم دیندارى را در جامعه ببینیم باید یک نگاه کلان داشته باشیم، اصلاً نگاه فرامذهبى ایشان مبارزه با سطحى نگرى دینى است. بر این اساس بود که ایشان مىگفت لایههاى گوهرى دین را باید بشناسانیم. شعارها و شعائر خوب است ولى وقتى که اصول دین نباشد و پایههاى دین انضمام نشود، به حقوق انسانها و عدالت و آزادى توجه نشود، دین هم در آنجا رونقى پیدا نخواهد کرد. لذا ایشان به آن جریانات شکل گرا توجهى نمىکرد، گرچه بعضى هم مىآمدند و از ایشان مىخواستند حمایت کنند ولى آن مرحوم هرگز راضى نشد حمایت کند.
* روند حوزهها به چه سو رفت؟ از آن زمان بیش از چهل سال مىگذرد، به نظر شما اندیشههاى آیتالله بروجردى در این مدت آیا رشد و توسعه پیدا کرد، شکوفاتر و بالندهتر شد یا در پیچ و خم حوزهها مسکوت ماند؟
** من اعتقادم این است که حوزههاى ما گرچه از جهاتى رشد و رونق پیدا کردهاند، به لحاظ کمى و کیفى توسعه پیدا کردهاند اما در برخى از جهاتى که آیتالله بروجردى روى آن تکیه مىکرد متاسفانه عقب گرد هم داشتهایم. آیتالله بروجردى خیلى با مسئله تحجر و ظاهرگرایى و بستهاندیشى دینى مخالف بود. اندیشه تقریب مذاهب و توجه به جهان اسلام که توسط آیتالله بروجردى تاکید مىشد، متاسفانه شاهد هستیم که الان افول پیدا کرده است. آیتالله بروجردى با مسئله عزادارىهاى حسینى به آن شکلى که در آن عصر بود مثل شبیهخوانى یا روضهخوانىهایى که همراه با دروغ و تحریف یا غلو باشد به شدت مخالفت مىکرد. متاسفانه امروز نه تنها در سطح جامعه چنین چیزى رونق پیدا کرده، در حوزهها هم متاسفانه بعضاً دیده مىشود که برخى تابع عوام شدهاند، به جاى اینکه عوام تابع خواص بشوند و خواص آنها را هدایت بکنند مىبینید که عوام عملاً به این جهت رفتهاند، کارهایى مىکنند بعد از دو سه سال براى آنها فتوا و تائیدیه گرفته مىشود. در زمان آیتالله بروجردى به شدت با شبیهخوانى مبارزه شد. با آن حرکات و رفتارهایى که با دین سازگار نیست ایشان مبارزه مىکرد. ولى الان مىبینیم که این کارها رونق پیدا کرده و حمایت مىشود. عوامکارى را انجام مىدهند دو سه سال بعد حجیتش را از خواص مىگیرند. خیلى دردآور است. بنابراین من مىتوانم بگویم که جریان اخبارىگرى در حوزه رشد پیدا کرده است و به طور جدى آینده حوزهها و اندیشه دینى ما را تهدید مىکند. آن نگاه فرامذهبى و افق برون مذهبى که آیتالله بروجردى با حمایت از جریان تقریب بین مذاهب شروع کرد به شدت کاهش پیدا کرده است و الان حمایتهاى خاصى از گرایشات مذهبى مىشود. نگاه دیگرى که مىبینیم الان رایج است رونق خرافات و رونق عزادارىهایى است که مستند دینى ندارند. تحریفاتى در مورد امام حسین مىشود، به فلسفه حماسه حسینى بى توجهى مىشود و اصل و هدف آن حضرت مورد غفلت است، ما شاهد این هستیم که به جنبههایى که آیتالله بروجردى تاکید داشت کمتر توجه مىشود.