گروه سیاسی، فرید مدرسی: مجلسی 86 نفره که روحانیون ارشد در آن با عالیترین مقام نظام مرتبط هستند و او را در صورت لزوم انتخاب میکنند، مکانی متفاوت با سایر ارکان نظام جمهوری اسلامی است. نوع تعاملات و علقههای سیاسی اعضای این مجلس کلانتر از سایر نهادها است و فراکسیون بندیها آنقدر شفاف و بنابر خط کشیهای سیاسی تحلیل نمیشود اما همچون سایر نهادهای موثر در قدرت در چشمان سیاسیون قابل تحلیل و رقابت است.
در مجلس خبرگان رهبری دوره اول و دوم همواره دو جناح فکری-سیاسی نقش خود را ایفا میکرد. جناحی برآمده از اندیشههای چپگرانه مذهبی و مدافع اقدامات انقلابی با محوریت روحانیون ارشدی که پس از مدتی «مجمع روحانیون مبارز»را شکل دادند و از «جامعه روحانیت» انشعاب کردند. در مقابل آنان روحانیون راستگرایی قرار داشتند که چپگرایان روحانی آنان را «مجافظه کار» مینامیدند.
روحانیون ارشد دو جناح سیاسی-فکری بازی در مجلس خبرگان را میان یکدیگر تقسیم کرده بودند و سایر گروهها و احزاب سیاسی در این عرصه در زیر تابلوی آنان قدم میزدند و دغدغههای خود را به روحانیون مسن همفکر اعلام میکردند؛ از یک سو «جامعه روحانیت مبارز» و «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»و در دیگر سو«مجمع روحانیون مبارز». مجمع روحانیون در دهه 60 با وجود حضور جدی در نهادهای قدرت و سمپاتی مسوولان دفتر امام به این جریان توانسته بود نقش عمدهیی را در مجلس خبرگان ایفا کند.
جامعه روحانیت مبارز نیز به دلیل تاثیر بر برخی نهادهای وابسته به روحانیون همچون نمایندگیهای ولی فقیه در استانها و تریبونهای نماز جمعه و نزدیکی به منبریهای مشهور قادر بود که در مجلس خبرگان موثر باشد. با وجود این که جامعه مدرسین همواره در کنار جامعه روحانیت حضور داشت و اکثر اوقات همفکر و همراه این تکشل بود، اما این تشکل نیز به دلیل حضور جدی در مرکز مدیریت حوزه علمیه قم و نهادهای حوزوی وابسته یا مستقل از حکومت توانسته بود حضور جدی خود را در مجلس خبرگان به نمایش بگذارد. این جناح بندی اندک اندک در دوره سوم به سوی فقط جریان جامعتین یعنی جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز تمایل یافت.
روحانیون هوادار اندیشههای فکری-سیاسی مجمع روحانیون مبارز در اقلیت قرار گرفته و اکثریت از آن جناح مقابل آنان – جامعتین-شد. از سوی دیگر پس از پایان جنگ، برخی اقدامات رفرمیستی در دولت«اکبر هاشمی رفسنجانی» از اعضای ارشد جامعه روحانیت مبارز توسط برخی مدیران دولت او شکل گرفت. مدیرانی که خود را «کارگزاران سازندگی» نامیدند و در مجلس پنجم لیستی مستقل از جامعه روحانیت انتخاب کردند و مرزبندی خود را با «راستگرایان سنتی»به نمایش عموم گذاشتند.
پس از این زمینه سازی، در انتخابات ریاست جمهوری 76دولتی بر سر کار آمد که از پیوند «کارگزاران سازندگی»و «چپگرایان تجدید نظر طلب» متولد شده بود. آغاز شکل گیری این دولت به ریاست «محمدخاتمی»و اعلام برخی شعارهای ناهماهنگ با نظارت سنت گرایان راستگرا از سوی آنان، باعث تغییر رفتار گروههای راستگرا شد و برخی نظرات رادیکال، اصولگرایانه و تهاجمی از سوی برخی گروههای نوظهور که از دل «راست»بیرون آمده بودند، با استقبال آنان روبه رو شد. محور اصلی اعلام این نظرات « محمد تقی مصباح یزدی»بود که در پیش خطبههای نماز جمعه تهران این مباحث را مطرح کرد. مباحثی که دولت محمد خاتمی را هدف گرفته بود و گروههای تحت عنوان «اصلاح طلب»را با مغایرت با اصول اسلامی و اهداف انقلابی نظام متهم میکرد. این پیوند«روحانیون راستگرای سنتی»و «روحانیون اصولگرا»ی رادیکال در مجلس خبرگان هم مشهود بود و حتی گاهی روحانیون راستگرا را در مقابل «اکبر هاشمی رفسنجانی»عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز قرار میداد. هماهنگی این دو مجموعه را میتوان در تحصن طلاب در برابر کاریکاتور نیک آهنگ کوثر، اعتراض به عطاءالله مهاجرانی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد در قم، اعتراض به سخنان آیت الله منتظری در 13رجب و واکنش تند نسبت به سخنرانی هاشم آقاجری در همدان و غیر مشروع اعلام کردن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی – یکی از گروههای حامی دولت خاتمی- و.. مشاهده کرد همانطور که دوم خرداد 76 عاملی در جهت ایجاد پیوند و قطع همکای برخی گروها شد و راستگرایان سنت گرا به اصولگرایان رادیکال نزدیک شدند، 4 تیر 84 نیز آرایش سیاسی میان حوزویان و روحانیون حاضر در مجلس خبرگان و کانونهای اقماری دگرگون شد.
با حضور «محمود احمدی نژاد»در کسوت رئیس جمهور در حالی که برخی از اعضای جامعه مدرسین و جامعه روحانیت از رقیب او یعنی «اکبر هاشمی رفسنجانی»حمایت کرده بودند، جبهه بندی جدید در مجلس خبرگان و میان روحانیون ارشد ایجاد شد. اگر چه دو تشکل جامعه روحانیت و جامعه مدرسین سعی میکردند خود را حامی رئیس جمهور و دولت او اعلام کنند، اما حمایت آشکار و جدی «محمد تقی مصباح یزدی»عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از احمدی نژاد و نقد تند علیه دولت هاشمی، این شکاف احمدی نژاد-هاشمی رفسنجانی را تشدید و آشکار ساخت. البته جامعه مدرسین با وجود همفکری سنتی با هاشمی رفسنجانی همواره در تلاش بود که این شکاف را ترمیم کرده و از بین ببرد. اما اعتراض چند روحانی نزدیک به آیت الله مصباح یزدی و عضو هیات علمی بودن برخی از آنان در موسسه او در مراسم سخنرانی هاشمی رفسنجانی در 15 خرداد 85 باعث شد که جامعه مدرسین موضع تند علیه آنان بگیرد. پس از این حادثه نیز جامعه مدرسین تمام هم و غم خود را متمرکز کرده بود که با اعلام خبر رویارویی یا به قول نایب رئیس این مجموعه سیاسی «ملاقات»میان اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد تقی مصباح یزدی در حاشیه مجلس خبرگان این شکاف را لااقل در انظار عمومی غیر واقعی جلوه دهد. این مساله توسط برخی از اعضای دفتر مصباح یزدی تکذیب شد و این تاکتیک هم به ثمر ننشست. بنابراین در مجلس خبرگان سه جبهه بندی سیاسی-فکری به وجود آمد؛ جبههیی بر محور آیت الله مصباح یزدی، جبههیی با محوریت جامعه مدرسین و جبههیی کوچک با محوریت چند روحانی چپگرای اصلاح طلب.
هاشمی رفسنجانی نیز در میان دو جبهه دیگر یعنی جامعه مدرسین و اصلاح طلبان از مقبولیت برخوردار بود میزان حامیان او در مجلس خبرگان به اکثریت قریب به اتفاق تبدیل شدند و مجلس خبرگان سوم با شکل گیری این سه جبهه سیاسی-فکری به پایان دوره خود نزدیک شد. در ابتدای آغاز رقابتها و زمزمه کاندیداتوری این و آن برای این مجلس تمامی تحلیل ها هم بر وجود این سه جبهه میان روحانیون ارشد جمهوری اسلامی ایران متمرکز شد. اما با آغاز کاندیداتوری اعضای هوادار این سه جریان عدم ثبت نام، رد صلاحیتها و قبولی یا عدم قبولی در آزمون شورای نگهبان بازی انتخابات را به گونهیی دیگر رقم زد. از یک سو برخی از اصلاح طلبان همچون «مجید انصاری»، «هادی خامنه یی»و « سید محمد حسین ارسنجانی »که از اعضای ارشد مجمع روحانیون مبارز هستند، رد صلاحیت شدند و برخی دیگر از هواداران این تشکل همچون «سید محسن موسوی تبریزی»،«هاشم هاشم زاده هریسی»و «محمدرضا توسلی»رای لازم را کسب نکردند. افرادی همچون «سید جلال الدین طاهری اصفهانی »نیز به دلیل کسالت در انتخابات خبرگان ثبت نام نکردند.«ابراهیم امینی نجف آبادی»از اعضای ارشد و معتدل جریان راستگرایان که به اصلاح طلبان نزدیک بود، هم همچون «طاهری»از ثبت نام برای کاندیداتوری خبرگان استنکاف کرد و «محمدرضا عباسی فرد»هم از جریان راستگرایان که او هم به اصلاح طلبان نزدیک بود و از هواداران «مهدی کروبی»به حساب میآمد نیز رد صلاحیت شد. از سوی دیگر«شاگردان آیت الله مصباح یزدی»،جبهه مقابل اصلاح طلبان که قبل از انتخابات خبرگان همه متفق القول آنان را داعیهدار خبرگان آتی میپنداشتند، اعضای ارشد آنان رد صلاحیت شدند و پس از این مساله نیز حضور جدی در انتخابات خبرگان نیافتند و به گونه یی آشکار در تهران لیست 11 نفره دادند و در سایر استانها غیر مستقیم افرادی را به گونه یی محدود معرفی کردند.
مرتضی آقا تهرانی، ناصر سقای بی ریا و علی مصباح یزدی رد صلاحیت شدند و دیگر اعضای این مجموعه هم دیرهنگام کاندیداتوری خود را اعلام کردند. با این توضیحات ستادهای «سقای بی ریا» در چهار محال و بختیاری از آن علیرضا اسلامیان عضو جامعه مدرسین شد که از سوی جامعتین در لیست قرار گرفته بود و توانست با حمایت «ستاد خبرگان حوزه و دانشگاه»( شاگردان آیت الله مصباح یزدی) وارد خبرگان شود و کاندیدای اختصاصی آنان در مجلس خبرگان باشد. البته آنان به صورت آشکار فقط 11نفر را در تهران معرفی کردند که کاندیدای اختصاصی آنان غیر از «محمد تقی مصباح یزدی»که برخی گروههای دیگر همچون کارآمدی و جامعتین نیز از او حمایت کرده بودند، «علی مومن پور» عضو جامعه مدرسین و از همفکران آنان و «عزیز خوشوقت»بودند که این دو هم به خبرگان راه نیافتند. آنان در سایر استانها به گونهیی آشکار لیست ندادند، بلکه غیر مستقیم از کاندیداهای همفکر خود حمایت کردند. با این وجود این مجموعه به نامهای سید محمدرضا مدرسی از آذربایجان غربی، محمد حسینزاده یزدی از اردبیل، محمد عمومی از اصفهان، غلامرضا فیاضی از زنجان، علی اسلامی از قزوین، حسن عالمی و عبدالجوار غروریان از خراسان رضوی، سید رحیم توکل از مازندران، محمود رجبی از هرمزگان و سیدمصطفی موسوی فراز از همدان نیز نتوانستند آرای لازم را کسب کنند و به مجلس خبرگان راه یابند. فقط جامعتین بود که با کمترین آمار و رد صلاحیت به دلیل این که اعضا و کاندیداهای آنان تمامی در حوزههای علمیه کرسی دارند و به تدریس میپردازند، توانستند به عنوان رکن جدی رقابتهای انتخاباتی خبرگان حاضر باشند و فقط لطفی از ایلام رد صلاحیت شد. و در مازندران کاندیداهای آن یک نفر کم داشت و در کردستان و گلستان کاندیدا معرفی نکردند البته فقط از جامعه مدرسین نزدیک به 30 نفر از اعضای شورای مرکزی آنان کاندیدا بودند. همچنین برخی از کاندیداهای آنان در رقابتهای انتخاباتی با سایر گروهها نتوانستند به خبرگان راه یابند و اکثریت آرا را از آن خود کنند.
افرادی همچون محمد صادق نجمی از آذربایجان شرقی، سید محمدرضا مدرسی(از فقهای شورای نگهبان و مشترک با لیست شاگردان مصباح) از آذربایجان غربی، سید مجتبی حسینی از ایلام، غلامرضا رضوانی و غلامرضا مصباحی مقدم از تهران، محمدرضا ناصری از چهارمحال و بختیاری، سید عبدالصمد ساداتی از سیستان و بلوچستان، محمد مهدی شب زندهدار از فارس، علی اسلامی از قزوین، محمد هاشمیان از کرمان، محسن اراکی از خوزستان و محمدعلی تسخیری از گیلان از جمله افرادی بودند که از راهیابی به مجلس خبرگان بازماندند و نتوانستند از سایر رقبای خود پیشی بگیرند. در آستانه برگزاری انتخابات خبرگان 5 لیست ارائه شد:«جامعتین (جامعه مدرسین و جامعه روحانیت)،نخبگان حوزه و دانشگاه(شاگردان آیت الله مصباح)، اصولگرایی و کارآمدی، حزب اعتماد ملی و حزب کارگزاران(البته به همراه خانه کارگر و حزب اسلامی کار)». با ارائه این 5 لیست میتوان در آینده در درون مجلس خبرگان با 4 جبهه روبه رو شد، زیرا «کارگزاران»و «اعتماد ملی»به دلیل اشتراکات سیاسی و فکری مطمئنا با یکدیگر هماهنگ خواهند بود و به عنان یک جبهه با عنوان« اصلاح طلبان»فعالیت خواهند کرد.
جبهه سنت گرایان
جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که اکثر کرسیهای خبرگان را از ان خود کرده است محور جبهه سنت گرایان خواهد بود. این جریان در تمامی نهادهای حوزوی جایگاه جدی دارد. آنان در عرصه خبرگان و معادلات سیاسی محافظه کار هستند و به دنبال این هستند که کمتر تغییر جدی در ساختارهای حکومت شکل یگیرد. همچنین به دلیل پایگاه فقهای این مجموعه و ارتباط قوی با اکثر مراجع تقلید از دفاع از آرای جدید در احکام فقه پرهیز میکنند. آنان بات وجه به این افکار ارتباط عمیقی را با توده مردم در عرصه امور دینی ایجاد کرده اند.جامعه مدرسین و جاغمعه روحانیت از یک طرف با «شاگردان مصباح»به ویژه همفکران« اکبر هاشمی رفسنجانی»همسایگی دارند. آنان حدود 67 کرسی را در خبرگان به خود اختصاص داده اند که اکثر آنان با برخی دیگر از گروهها مشترک هستند. البته حضور نزدیک به 30 عضو شورای مرکزی جامعه مدرسین و 10 عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت در میان اعضای راه یافته به خبرگان نشان از آن دارد که اکثریت قریب به اتفاق کاندیداهای مشترک با سایر گروهها و جامعتین بیش از دیگر گروهها سمپاتی دارند و هماهنگ با آنان عمل میکنند، چرا که خود در این دو مجموعه تاثیر گذارند.
جبهه اصلاح طلبان
جبهه اصلاح طلبان در مجلس خبرگان رهبری برخلاف گذشته که مجمع روحانیون مبارز محور بود، بر محور «اعتماد ملی»به همراه«حزب کارگزاران»شکل گرفته است. آنان با وجود این که حدود 57 کاندیدای قرار گرفته در لیست شان در مجلس خبرگان آتی حاضر میشوند، اما به دلیل وابستگی سیاسی تعدادی از این کاندیداهای مشترک به گروههای رقیب به ویژه «جامعتین»، مانور اکثریتی آنان مشهود نخواهد بود، بلکه با ائتلاف و همفکری با سایر گروهها در مقاطع زمانی مختلف میتوانند کارساز عمل کنند و فراکسیون اقلیتی فعال را پایه گذاری کنند. از کارگزاران 45 کاندیدا و از حزب اعتماد ملی 47 کاندیدا حضور یافتند که با در نظر گرفتن این دو گروه به عنوان یک جبهه حدود 57 نفر از لیست انتخاباتی این دو جریان برروی کرسیهای مجلس خبرگان قرار میگیرند. آنان معمولا هماهنگ با سایر گروههای اصلاح طلبان تحت برخی نظرات نوگرایانه هستند. البته با وجود محوریت اعتماد ملی و کارگزاران عملگرایی در میان آنان نمود بیشتری دارد. اصلاح طلبان از یک سو درکنار خود جامعتین را دارند و در دیگر سو«جبهه اصولگرایی و کارآمدی» که در آینده امکان نزدیکی این جریان به جبهه کار آمدی که عملگرایانه رفتار میکنند، بیشتر است. البته با وجود نقش جدی اکبر هاشمی رفسنجانی در خبرگان احتمال نزدیکی آنان به بخشی از جامعتین وجود دارد.
جبهه عملگرایان
جبهه عملگرایان تحت تاثیر ورود جریان جدیدی به نام «ائتلاف اصولگرایی»حدود 62کاندیدای مشترکشان با سایر گروهها به مجلس خبرگان راه یافتند که به دلیل جوان بودن این مجموعه امکان حمایت کاندیداهای راه یافته اندک به نظر میرسد. جوهره اصلی این جبهه برمبنای گروهی به نام«خبرگان و کارآمدی»ایجاد شده است که اعضای این گروه«اسماعیلی، قائم مقامی، هادوی، قمی، نواب و فاضل گلپایگانی»هستند. آنان اکثرا افرادی هستند که در نهادهای نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها رشد یافتند و با وجود اعتقاد جدی به ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی نقدهایی را به جریان هوادار آیت الله مصباح وارد میکنند. البته نگاه نوگرایانه آن در برخی از مسائل فقهی و سیاسی تاحدی ناهماهنگ با جامعتین به نظر میرسد. در آستانه انتخابات خبرگان، آنان بر مستقل بودن خود پای فشردند و خواستار نظارت مستمر خبرگان بر عالیترین رکن نظام بودند. سید عباس حسینی قائم مقامی که رئیس مرکز اسلامی هامبورگ است در گفت و گو با بازتاب بر لزوم نظارت خبرگان بر نهادهای منسوب به رهبری پای فشرد و مهدی هادوی تهرانی نیز بر پاسخگو بودن رهبری در برابر خبرگان تاکید کرد. حمایت رسانهیی آنان در طول دوره تبلیغات از سوی سایت بازتاب انجام میشد که این مساله نشان از ارتباط این جریان با تکنوکراتهای اصولگرای منتقد نگرش حاکم بر دولت دارد. به هر حال در کنار این جریان اصطلاح طلبان قرار دارند که در برخی آرا هماهنگی بین این جریان به وجود خواهد آمد.
جبهه اصولگرایان رادیکال
جبهه اصولگرایان رادیکال بر محور لیست «شاگردان آیت الله مصباح یزدی»شکل گرفته است که شخص مصباح یزدی نقش کلیدی در این جریان دارد. این جبهه بر محور افکار و تئوری این روحانی ارشد شکل گرفته که منتقدان این جریان به ویژه در اواخر دوره سوم و در دوره چهارم از تمامی جریانها به حساب میآیند. البته به دلیل عضویت برخی حامیان آیت الله مصباح و شخص او در جامعه مدرسین امکان نزدیکی این جریان فقط به مجموعه جامعتین وجود دارد؛ البته در برخی مسائلی که شخص هاشمی رفسنجانی نقشی در آن نداشته باشد زیرا حضور هاشمی و مصباح بر سر یک موضوع بار دیگر این شکاف را فعال خواهد کرد و اجازه ائتلاف و همرایی را نخواهد داد. این گرو با توجه به ارائه برخی کاندیداهای مشترک با سایر گروهها تنها توانسته است 29 نامزد را از لیست محدود خود به داخل مجلس خبرگان راهی کند که تنها چند تن از آنان حامی جدی این جریان هستند.
با این تفاسیر مجلس خبرگان آتی با 4 جبهه رو به رو است؛«جبهه سنت گرایان»،«عملگرایان»،«اصلاح طلبان»و «اصولگرایان رادیکال».با وجود اقلیت بودن اصولگرایان رادیکال امکان دارد که نوع جبهه گیری در درون مجلس خبرگان میان «جبهه سنتگرایان با محوریت اکثر اعضای جامعه مدرسین و جامعه روحانیت منهای حامیان جدی هاشمی»و«جبهه اصلاح طلب موتلف با عملگرایان با حمایت هاشمی رفسنجانی»شکل گیرد و تمامی مباحث در درون خبرگان بین «حفظ وضع موجود خبرگان و عدم تغییر روال گذشته»و در مقابل«تغییر وضع موجود، اطلاع رسانی عمومی و نظارت جدی»در چالش قرار گیرد. البته به دلیل این که مناسبات حاکم میان روحانیون ارشد فقط بر مبنای مناسبات جریانهای سیاسی نیست و برخی دغدغههای خاص این مجموعه هم در آن لحاظ میشود، بنابراین امکان تغییر جبههیی اعضای مورد حمایت گروهها وجود دارد و قرار گرفتن برخی اعضای مجلس خبرگان در لیست این 5 گروه سیاسی به معنی هواداری آنان از این مجموعهها نیست.