* به اعتقاد شما جامعه ایرانى به صورت ژنتیک، خصوصیات خلاقه را دارد ولى در دوره معاصر دچار عقب ماندگى شده است. مطالعه تاریخ ایران به ما نشان مىدهد، ایرانیان دوره باستان، با فتح مناطق و سرزمینهاى تحت سلطه تمدنهاى آشور و بابل، تمدن ماد و تمدن هخامنشى را تأسیس کردند و یا این که دو نفر چینى در رصدخانه مراغه به یادگیرى نجوم پرداختند و بعد از بازگشت به کشورشان رصدخانه مشابهى ساختند. با این حال ما علوم مختلف و از جمله نجوم و حتى خط و کتابت را از تمدنهاى واقع در بینالنهرین به عاریت گرفتیم. با توجه به این دو نکته، خلاقیت جامعه ایرانى در چه مرحلهاى فرصت بروز پیدا مىکند؟
** آریایىها قبل از این که تمدن جدیدى تأسیس کنند، تمدنهایى در بینالنهرین و مصر به وجود آمده بودند و زندگى شهرنشینى و یکجانشینى رایج شده بود. آرنولد توین بىاندیشمند غربى در این زمینه نظریهاى دارد که هر تمدنى در پروسه تمدنىاش، بعد از دوران شکوفایى روبه ضعف و افول مىرود و نیروهاى جدیدى جایگزین چنین تمدنهایى مىشوند و با در هم آمیختن عناصر تمدنهاى روبه ضعف رفته، تمدنى جدید با پویایى بیشتر و در ابعاد گسترده تر ایجاد مىکنند. توینبى، اعتقاد داشت اقوام غیرشهرنشین و غیریکجانشین پیرامون تمدنها مستقر مىشوند و با براندازى این تمدنهاى روبه زوال رفته و غرق در فساد، تمدن دیگر را پایهریزى کرده و به توسعه تمدن بشرى کمک مىکنند. به عبارت دیگر، تمدن فرتوت و پیر از بین مىرود و تمدنى بارور، با پویایى بیشتر جایگزین آن مىشود و به تدریج با آسیب پذیرشدن تمدن جدید، اقوام دیگرى از راه مىرسند و تمدن نوینى را ایجاد مىکنند و جانشین تمدنهاى قبلى مىسازند. توینبى، حرکت تمدن را از مرکز به پیرامون ارزیابى مىکند و درگام بعد، پیرامون تبدیل به مرکز مىشود و این دور و تسلسل ادامه پیدا مىکند. فرضاً آریایىها قلمرو تمدنهاى بابل، آشور و لیدى را متصرف مىشوند و تمدنهاى ماد و هخامنشى را جانشین آن تمدنهاى پیر و کهنه مىکنند و پروسه جابهجایى و توسعه تمدنها طى مىشود و یا بربرها قلمرو امپراتورى روم را اشغال کرده و در قرن دهم میلادى تمدن روم ـ بربر را ایجاد مىکنند.
* بنا به تعریف شما فرهنگ و جامعه ایرانى داراى نیروى خلاقه و آفریننده است. به نظر مىرسد یک سیر تاریخى را در نظر مىگیرید و با تعمیم یک یا چند وضعیت، به کل فرایند و روند تاریخى به این نتیجهگیرى مىرسید که آن نیروى خلاقه هنوز پابرجا است. چه مشخصاتى براى آن نیروى خلاقه جامعهمان قائل هستید؟
** به اعتقاد من، نیروى خلاقه خصوصیتى است که در جوهره فرهنگ و تمدن ایرانى وجود دارد. از جمله این خصوصیت، سازگارى است و در طول تاریخ این خصوصیت از نظر زبانى و نژادى وجود داشته است.
در تاریخ ایران هم در هر فرصتى که فضاى باز و مساعدى پدیدار شده، خلاقیت و آفرینندگى هم به منصه ظهور رسیده است. چون کشور ما داراى اهمیت ژئوپولتیک و ژئواکونومى خاصى است و چنین وضعیتى شرایط مناسب و مساعدى را براى استفاده بهینه ما فراهم مىآورد ولى فراهم بودن این شرایط به معناى این نیست که در همه موارد استفاده بهینه را به عمل آورده باشیم. از این رو، هنوز در زمره کشورهاى در حال توسعه محسوب مىشویم.
* با در نظر گرفتن وقایع گذشته نتیجهگیرى مىکنید که ایرانیان هرگاه با یکدیگر همکارى کردهاند و همزیستى مسالمتآمیز و هماهنگى داشتهاند، به موفقیتهاى بزرگى دست یافتهاند...
** مسأله همزیستى و همکارى، لازمه هر جامعهاى است که مىخواهد فعال و پویا باشد. اگر سیر تاریخ ایران را در نظر بگیرید، مىبینید آریایىها بعداز اقامت گزیدن در ایران، خراجگذار آشورىها بودند و تا وقتى قبایل ماد متفرق بودند و خصوصیت شبانى داشتند همواره مورد تهاجم آشورىها قرار مىگرفتند. در چنان اوضاع و احوالى قبایل ششگانه ماد تصمیم گرفتندبه اختلافات میان خودشان پایان دهند و در پى ایجاد نوعى تغییر در شیوه زندگى برآمدند تا بتوانند دوام بیاورند. آشورىها هم معتقد بودند تا زمانى که بین مادها اختلاف وجود دارد مىتوانند به راحتى بر آنها غلبه کنند. در چنین اوضاع و احوالى، قبایل مادى فردى از خودشان را به نام «دیااکو» به عنوان قاضى یا داور انتخاب کردند تا به اختلافات فیمابین خودشان پایان دهند. مادها به علت بیطرفى دیااکو در امر قضاوت تصمیم گرفتند او را به عنوان پادشاه انتخاب کنند. هردوت مورخ برجسته یونان باستان هم اعتقاد دارد اولین دولت (state) ایران در این هنگام به وجود آمده است. این دوره دوره تحول و دگردیسى قبایل ماد است. دیااکو معتقد بود، باید به ساختار شبانى پایان دهد و یکجانشینى و شهرنشینى و ساختار مقتضى با تغییرات جدید را به وجود آورد. به همین دلیل هگمتانه یا همدان را به عنوان پایتخت برمىگزیند. حتى من معتقدم به ظن قوى، زرتشت در این دوره ظهور کرده است. زیرا دگردیسى از شبانى به شهرنشینى به یک ایدئولوژى مشخص نیاز داشت تا نقش تسریعکنندهاى را ایفا کند. بر این اساس، زرتشت هم تأکید زیادى بر کشاورزى و آبادانى داشته است. بعد از دیااکو، شخصى به نام فراواتیس یا فریدون با انسجام خاصى به آشور حمله مىکند ولى به قتل مىرسد. چون ارتش مبتنى بر قبایل ماد توان رویارویى با ارتش آشورى را نداشت. مادها بعد از فریدون دچار اختلاف و ضعف درونى و پس از آن به مدت ۲۵ سال خراجگذار سکاهاى غربى مىشوند. اما با به قدرت رسیدن هووخشتره یا منوچهر، ساختار ارتش تغییر مىکند و دستههاى مختلف ارابه رانان، تیراندازان و سایر دستهها با نظم خاصى شکل مىگیرند. با این تغییرات، مادها موفق مىشوند به آشور حمله کنند و نینوا پایتخت مذهبى آن را به محاصره درآورند. سپس با متحد شدن با بابلىها که خراجگذار آشورىها بودند، پایتخت آشور را اشغال کردند و سرزمینهاى تحت تصرف آشور هم بین حکومت ماد و بابلىها تقسیم شد. منوچهر، اولین رهایى بخش جامعه ایرانى از امپراتورى مقتدر زمان است. بدین ترتیب وقتى مادها متحد شدند، نه تنها در مقابل چالشهاى خارجى ایستادند بلکه بزرگترین قدرت چالشگر وقت را از صحنه قدرت خارج کردند. مادها در زمان حکومت خود طرفدار همزیستى و بردبارى فرهنگى و تساهل نژادى بودند و بعدها که کوروش به قدرت رسید با استفاده از الگوى مادها امپراتورى هخامنشى را بنیان نهاد. مجموعه این عوامل اجازه مىداد ایرانىها ارائه کننده نظم و نسق نوینى در روابط و تعاملات بینالمللى و جوامع وقت باشند. ما مظاهر آن جوهره خلاق و آفریننده را دراین دوران مشاهده مىکنیم. در دوران متأخر هم که کشور ما به اشغال نیروهاى خارجى درآمد، آن جوهره از بین نرفت ولى به صورت غنوده و خفته استمرار پیدا کرده است. از جمله مکانیسمهایى که تا حدودى در استمرار و زنده نگه داشتن این جوهره خلاقه نقش داشتهاند دیوانسالاران ایرانى بودند. خاندانهاى نوبختى، برمکى و سهل که در دوران امویان، عباسیان و سلجوقیان وارد عرصه سیاسى و ادارى شدند، عرضهکننده ارزشهایى ایرانى هم بودند و نقش فرهیخته ساختن قدرتهاى مسلط وقت را به عهده گرفتند. ارنست رنان متفکر فرانسوى معاصر هم اعتقاد داشت، ارزشهاى فرهنگى ایرانى موجب شکوفایى تمدن ایرانى شده است. در دوره مغول هم مىبینیم وزرایى مثل رشیدالدین فضلالله و عطاملک جوینى به تلطیف روحیه عشیره ـ قبیلهاى حاکمان مغولى اقدام مىکنند و کار را به جایى مىرسانند که آخر سلاطین مغولى مثل غازانخان و ابوسعیدخان بهادر به ارزشهاى فرهنگ ایرانى پایبندى نشان مىدهند و در جهت آبادانى جامعه حرکت مىکنند. یعنى دیگر در جهت تخریب و غارت گام برنمىدارند. چون اقوام عشیرهنشین و بادهنشین، امنیت خودشان را در نابودى مخالفان مىبینند. در صورتى که جوامع داراى فرهنگ همزیستى اینگونه نیستند و توسعه و رشد تمدن را در همزیستى و همکارى جست وجو مىکنند. قدرتهاى فاتح مانند مغولان به علت عدم اطلاعشان از اصول کشاورزى، حدوداً هر ماه یک بار سراغ کشاورزان مىرفتند و از آنها طلب خراج و مالیات مىکردند. حتى نمىدانستند کشت یک محصول و برداشت آن چندین ماه زمان نیاز دارد. با توجه به این نوع ناآگاهىها و فشار بر کشاورزان و روستاییان بود که تعداد کثیرى از مردم زندگى یکجانشینى را رهاکرده و با پناه بردن به کوهپایهها زندگى متحرک و شبانى را آغاز کردند.
* فرهیخته کردن اقوام مهاجم در پیشرفت و توسعه جامعه هم مؤثر بود و یا اینکه عمدتاً هدف فرهیخته ساختن آنها پیگیرى مىشد؟
** فرهیخته ساختن به این معنا است که افراد فاقد خصوصیات تمدنى را با این ارزشها آشنا کنند، برخوردار از ارزشهاى فرهنگ والایى شوند که جوهره خلاقه را در خود دارد. در دورهاى که اقوام عشیرهنشین کشور ما را به اشغال در مىآورند، دیوانسالاران ایرانى، آنان را با آیین و اصول مدیریت و مملکتدارى آشنا مىسازند و تلاش مىکنند، مهاجمان را فرهیخته و صاحب فرهنگ کنند. از سوى دیگر، دیوانسالاران باید بکوشند مردم را آگاه سازند تا در مواجهه با دگرگونىها و شرایط جدید، دچار انفعال و یأس نشوند. اما چنین اقداماتى، وقتگیر و زمانبر است. به تدریج مىبینیم سلاطین متأخر مغولى مثل غازانخان و ابوسعید، پایبند با آیین جامعه ایرانى مىشوند، به دین اسلام ایمان مىآورند و مسجد و رصدخانه مىسازند. در مجموع، هروقت فضاى بازى در کشور حاکم شده، رشد و توسعه کشور هم شروع شده است و در عرصههاى علمى و فکرى اندیشمندانى همچون ابوعلى سینا، فارابى و خوارزمى فعالیتهاى گستردهاى انجام دادهاند. اما در دورههایى که نگرشهاى تنگنظرانه حاکم شده، توسعه فرهنگى و تمدنى کشور هم کمرنگتر شده است. با حمله مغول، ضربات قاطعى، هم از نظر مادى و هم از نظر معنوى بر جامعه ایران وارد آمده و دوران رکود آغاز مىشود. تنها جریانى که موفق مىشود در دوران رکود تا حدى نقش مؤثر داشته باشد، دیوانسالاران ایرانى هستند. البته از آنجا که مغولان، دین و آیین خاصى نداشتند، به نوعى طرفدار آزادى و تساهل مذهبى بودند و همین عامل باعث رونق گرفتن دو جریان خانقاهیان و تشیع مىشود. در این دوره، شاهد ظهور نهضت سربداران هستیم که شیعه مذهب بودند. ادامه دارد...