مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

">

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

">

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

">

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

">

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

">

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.

"> جهان زیر پاشنه زنان
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۲:۳۸  ، 
شناسه خبر : ۴۶۹۶۳

مقدمه:

آنقدر ما اصرار کردیم و دوستان انکار که بالاخره در آمریکای لاتین هم زنان به قدرت رسیدند. حالا با یک حساب ساده سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که در 5 قاره جهان زنان قدرتمندی حضور دارند که معادلات دنیای سیاست را به هم زده‌اند، زنانی که برخی از آنها مثل کاندولیزا رایس آنقدر از دایره احساسات زنانه خارج شده‌اند که لقب ملکه سیاه جنگ را گرفته‌اند و برخی هم مثل آخرین خانم سیاستمدار خانواده گاندی در هند کماکان به صلح فکر می‌کنند.

حضور پرقدرت زنان در عرصه‌های سیاسی اگرچه از گذشته‌های دور وجود داشته و حتی در ایران خودمان مادر ناصرالدین شاه در دوره‌ای از چنان قدرتی برخوردار بوده که برخی از او به عنوان نفر دوم مملکت یاد می‌کرده‌اند، اما حالا شتاب روزافزونی گرفته است، در اکثر کشورهای جهان زنان از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند یا دردسرهای زیادی را برای رقبای مردشان به وجود می‌آورند. نمونه‌اش همین کشور فرانسه که سگولن رویال رقابت جانانه‌ای با سارکوزی داشت و توانست در انتخابات شانه به شانه او حرکت کند.

در خیلی از کشورها هم اگر چه زنان مقام اول کشور را در اختیار نگرفته‌اند، اما از قدرتی تعیین‌کننده در معادلات داخلی و خارجی برخوردار شده‌اند، نمونه‌اش همین کشور چین که معاون رئیس‌جمهور آن یکی از زنان قدرتمند جهان است که توانسته در میدان سیاست و قدرت گرد و خاک کند، آنقدر که نه تنها به فهرست 100 زن قدرتمند جهان راه یافته بلکه رده‌های بالایی جدول را هم از آن خودش کرده است.

در ایران نیز زنان پس از پیروزی انقلاب نقش و جایگاه ویژه‌ای در معادلات سیاسی پیدا کردند، در همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در بین دانشجویانی که رهبری تسخیر سفارت آمریکا را به عهده داشتند، نام یک خانم به چشم می‌خورد و حالا هم در سومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی، چیزی که بیش از همه به چشم آمد، حضور پررنگ زنان بود، در بسیاری از شهرهای کوچک هم زنان در انتخابات شوراها پیروز شدند، این مساله آنقدر نمود داشت که در شهر بزرگ و پرجمعیتی مثل شیراز بیشترین رای را یک خانم از رای‌دهندگان گرفت و به عنوان نفر اول منتخب مردم راهی شوراهای شهر شیراز شد. اکنون هم زنان ایرانی با تمام قوا خود را برای حضور پررنگ در رقابت‌های انتخاباتی مجلس هشتم آماده می‌کنند، درست مثل زنانی که در سایر کشورها آماده فتح بالاترین قله‌های قدرت شده‌اند، همه اینها در کنار هم باعث شده تا ما این هفته به سراغ پرونده زنان سیاستمدار و در راس قدرت برویم، آن هم در اقصی نقاط جهان.


دیگر این روزها شنیده شدن این خبر که زنی بر بالاترین عرصه کنترل و هدایت کشوری تکیه زده خبری نیست که خیلی تعجب‌برانگیز باشد و با وجود این که هر بار با انتخاب شدن یک زن سروصدای زیادی به پا می‌شود، اما روسای جمهور فنلاند، ایرلند، لتونی، فیلیپین، سریلانکا، و سن‌مارینو همگی زن هستند و هر روز زنان دیگری وارد عرصه‌های جدی سیاسی می‌شوند. به گزارش اتحادیه بین‌المجالس جهان در فوریه 2006 یک پنجم نمایندگان منتخب پارلمان‌ها و مجالس قانون‌گذاری کشورهای جهان در سال 2005 را زنان تشکیل داده‌اند. برمبنای همین گزارش میانگین تعداد نمایندگان زن در پارلمان‌های 187 کشور جهان از 7/15 درصد در دسامبر 2004 به 3/16 درصد در سال 2005 افزایش یافته و علاوه بر این در 28 کشور از 39 کشوری که در سال 2005 انتخابات پارلمانی برگزار کرده‌اند، تعداد زنانی که خود را نماینده انتخابات کرده بودند، نیز با افزایش چشمگیری روبه‌رو بوده است. بیشترین افزایش نمایندگان زن در آمریکای لاتین دیده می‌شود و کشورهای نیوزیلند، نروژ، لهستان، پرتغال، بروندی، لیبریا، افغانستان و تانزانیا نیز شرایط تازه‌ای را برای افزایش مشارکت زنان فراهم کرده‌اند.

با این حال سال گذشته تعداد نمایندگان زن در پارلمان‌های 8 کشور جهان کاهش یافت و حتی در کشوری مثل قرقیزستان به صفر رسید. کشورهای بلغارستان، دانمارک، دومینیکن، مصر، آلمان و سنت وینسنت نیز از این نظر سیر نزولی را تجربه کردند. با همه این حرفها تعداد نمایندگان زن در پارلمان 19 کشور جهان بیش از 30 درصد کل نمایندگان پارلمان‌هاست و در کشورهایی مثل روآندا با 8/48 درصد، سوئد با 3/45 درصد، نروژ، فنلاند، دانمارک، هلند، کوبا، اسپانیا، آرژانتین، آلمان، نیوزیلند، ایسلند و حتی موزامبیک و آفریقای جنوبی و تانزانیا با حول و حوش 35 تا 37 درصد زنان از موقعیت مناسبی در تصمیم‌گیری‌های کشوری برخوردارند. در این میان آمریکا با داشتن سهم 2/15 درصدی زنانش در مجالس نمایندگان و سنا، در بین 187 کشور جهان رتبه 69 را در اختیار دارد.

البته در این میان استثناهایی هم وجود دارد که شامل حال کشورهای بحرین، قرقیزستان، میکرونزی، نارو، نپال، پالااو، عربستان سعودی، جزایر سلیمان، تووالا، امارات متحد عربی و سنت کیتس می‌شود. در این کشور مطلقا هیچ زنی به عنوان نماینده در پارلمان حضور ندارد. یکی از نظر‌سنجی‌های جالب که در بلژیک انجام شد حاکی از این است که شهروندان بلژیکی از به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط زنان خرسند هستند و دست کم 94 درصد از مردم خواستار نیروی سیاسی برابر برای مردان و زنان هستند. جالب‌تر این که برمبنای این نظرسنجی که 1051 نفر با سنی بین 15 تا 64 سال به آن پاسخ داده‌اند 50 درصد از بلژیکی‌ها عقیده دارند یک زن هم به اندازه یک مرد ممکن است کشور را به سوی جنگ ببرد.

هر چند آمار در مناطق سه گانه بلژیک اندکی تفاوت دارد ولی تمامی مرم گفته‌اند که سیاستمداران زن و مرد فرق چندانی با هم ندارند و در این میان 40 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که برای تصمیم‌گیری در مورد جنگ با یک کشور دیگر زنها باید شخصیتی مردانه داشته باشند!

از سوی دیگر هنوز یک ماه از اعتراض زنان سوئیس به دیدگاه‌های مردسالارانه در این کشور نمی‌گذرد. در این تظاهرات تعدادی از زنان سوئیسی که نامزد انتخابات مجلس این کشور هستند، در حرکتی اعتراضی با چسباندن مقداری موی قرمز بر پشت لبان خود به عنوان سبیل خواستار مقابله با دیدگاه‌های مردسالارانه در انتخابات این کشور شدند و این زنان دلیل اعتراض خود را وضعیتی دانستند که موجب شد در دوره گذشته انتخابات نمایندگی مجلس 6 مرد نمایندگی این ایالت را در مجلس نمایندگان سوئیس بر عهده داشته باشند. قابل توجه این که زنان سوئیسی 53 کرسی از 200 کرسی مجلس نمایندگان این کشور را در اختیار دارند.

تب تند سیاست

همه اخباری که از این دست می‌رسد حاکی از این است که تب سیاستمدار شدن زنان این روزها چنان عرق کرده که خواب راحت سالها حکومت بی‌چون و چرای آقایان را از چشم محترم آنها زدوده است. زنان امروز به آینده‌ای چشم دوخته‌اند که در آن سهمی مساوی با مردان را برای خود متصور می‌بینند و مردان هم با لبخندی کمابیش تمسخر‌آمیز بر لب در دل شاید نگران این تازه واردان دنیای سیاست‌ورزی هستند، احتمالا بعید هم نیست که در خفا تدارکاتی برای سد کردن راه «خانم‌ها» ببینند.

تماشای حضور پرشور زنان در کنفرانس‌های مطبوعاتی، سخنرانی‌هایی که در روزنامه‌ها نمودی پرفروغ دارد و خلاصه هزار و یک جور تلاش سیاسی با حضور زنان پرقدرتی در عرصه‌های مختلف از آنجلا مرکل و کاندولیزا رایس گرفته تا سونیا گاندی و هیلاری کلینتون دیگر نمی‌تواند خیال چندان راحتی برای آقایان باقی بگذارد.

رویای آرژانتینی

زنان سیاست‌پیشه آمریکای لاتین هم در این میانه نبردی را آغاز کرده‌اند که به نظر نمی‌رسد حالا حالاها فروکش کند و هر روز فتح یک سنگر جدید به دست یکی از زنان لاتین‌تبار خبر از تداوم این آتش‌بازی گسترده دارد. همین یکی دو سال پیش بود که نام میشل باچلت به عنوان اولین رئیس‌جمهور زن شیلی در راس خبرهای جهانی جای گرفت و بعد هم یک رئیس‌جمهور زن دیگر این بار از آرژانتین با یک نام پرآب و تاب لاتینی «کیستینا فرناندز کرشنر» که آدم را به یاد قهرمان‌های گارسیا مارکز می‌اندازد، در راس امور یکی دیگر از کشورهای مهم آمریکای لاتین جای گرفت. این خانم البته چندان هم از حضور در کاخ ریاست جمهوری احساس یگانگی نمی‌کند چرا که از 5 سال پیش تاکنون به عنوان همسر رئیس‌جمهور در این کاخ ساکن بود. با این حال باید دید کریستینا تا چه حد از پس این کار بر می‌آید و آیا می‌تواند بهتر از شوهرش سکان کشتی در این دریای ناآرام و همیشه توفانی را در دست داشته باشد یا خیر؟ البته نباید اویتای افسانه‌ای را فراموش کرد که سالها پیش در کسوت همسر خوان پرون در همین کاخ سکونت داشت و دل و دین آرژانتینی‌ها را از آن خود کرده بود. او هنوز هم به عنوان زنی زیبا و خوش‌پوش و فردی هنرپرور و دوستدار مردم در حافظه تاریخی و عاطفی این مردم جای دارد.

نبرد از نوع آمریکایی

در این میان یک زن پرقدرت دیگر که در همان قاره آمریکا، اما در نیمه شمالی آن جای دارد هم رد تدارک ورود به کاخ ریاست جمهوری برای بار دوم است؛ هیلاری کلینتون هم که زمانی به عنوان همسر رئیس‌جمهور محبوب این کشور در کاخ سفید حضور داشت حالا تلاش می‌کند تا به عنوان اولین رئیس‌جمهور این کشور نام خود را در تاریخ ثبت کند. او در هر حال به عنوان سناتور نیویورک و یک حقوقدان 60 ساله از جایگاهی ویژه در میان سیاستمداران این کشور برخوردار است.

در این کشور البته ملکه جنگ (رایس) جایگاه ویژه‌ای در هرم قدرت دارد و طی این سالها همیشه ردپای او را در جنگ‌افروزی‌های آمریکا در نقاط مختلف جهان دیده‌ایم. رایس هم چندان بی‌میل نیست که به عنوان نامزد نومحافظه‌کارها اسبش را برای رسیدن به بالاترین مقام این کشور زین کند.

شکست رویال

یکی دیگر از امیدهای انتخاباتی به عنوان یک رئیس‌جمهور زن «سگولن رویال» 53 ساله، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه بود که با محور قرار دادن جنسیت خود، صفحه‌ای جدید از تاریخ سیاسی فرانسه را به وجود آورد. او در جریان مبارزات انتخاباتی با تاکید بر اقتصاد، میزان بالای بیکاری و جهانی شدن، خود را به عنوان «مادر حامی ملت» معرفی کرد. هر چند استراتژی او بیشتر زنانه بود تا فمنیستی جای تعجب ندارد که این زن رقابت انتخاباتی را به رقیب مرد خود «نیکلاس سارکوزی» واگذار کرد. زنان در کشور فرانسه برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم بود که از حق رای برخوردار شدند و مجلس ملی فرانسه با 6/12 درصد نماینده زن نشان دهنده ضعف این ملت در حمایت از زنان سیاستمدار است. هر چند تصور بسیاری از مردم کاملا با واقعیت‌های موجود تفاوت دارد و بسیاری از مردم با نگاه دیگری به حضور زن و مرد در این کشور نگاه می‌کنند.

حضور پررنگ زنان در قاره کهن

حضور زنان فقط به قاره‌های اروپا و آمریکا محدود نمی‌شود که اتفاقا پر سر و صداترین زنها همواره از قاره آسیا برخاسته‌اند. یکی از موفق‌ترین حوزه‌های فعالیت زنان در آسیا در شبه قاره هند و برخی کشورهای همجوار آن از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و بیشتر زنان در این منطقه با اتکا به میراث خانواده‌های سیاسی، بر کرسی اداره کشور تکیه زده‌اند.

دردسرهای بوتو در پاکستان

اشکهای بی‌نظیر بوتو و کشتار 140 نفر از مردم پاکستان در بمب‌گذاری که تنها هدف آن همین خانم بوتو بود یکی از اتفاق‌های بزرگ یکی دو هفته اخیر بوده است. بوتوی 54 ساله یک بار دیگر پس بارها رفتن و آمدن در نبردی نابرابر با مردان نظامی کشورش که خون پدر او را هنوز بر دستهایشان می‌توان دید، اکنون آماده است تا برای رسیدن به قدرت حتی با نواز شریف رقیب سیاسی‌اش در یک طرف بازی قرار بگیرد.

بی‌نظیر بوتو، قهرمان اعاده دموکراسی در سال 1988 که سالها بین لندن و دبی در رفت و آمد بود. بوتو و نواز شریف هر دو 2 مرتبه و در مجموع 4 بار، قدرت را از طریق انتخابات به دست گرفته‌اند و هر بار با حکم ویژه رئیس‌جمهور یا کودتا برکنار شده‌اند؛ اما بوتو که در خانواده‌ای سیاسی تربیت شده هنوز مایوس نشده است.

گاندی‌ها هنوز زنده‌اند

یکی دیگر از سیاسی‌ترین خانواده شبه قاره خانواده گاندی است. یک خانواده که از نظر سیاسی تقریبا برای تمامی مردم جهان شناخته شده است. با این حال این خانواده از بخت بلندی در این زمینه برخوردار نبوده و سیاست جز مرگ برای اعضای این خانواده رقم نزده است.

با این حال همواره پس از ترور مردان سیاسی این خانواده این زنان بوده‌اند که میراث سیاسی این خانواده را به دوش کشیده‌اند. هنگامی که جواهر لعل نهرو، از بانیان استقلال هند، در گذشت، ایندیرا دختر محبوب و دردانه او به رهبری حزب خانوادگی آنها، یعنی حزب کنگره برگزیده شد و به مدت 2 دهه حزب و کشور را رهبری و هدایت کرد. هنگامی که در 1984، ایندیرا به دست محافظ سیک‌تبار خود کشته شد باز هم ریاست خانواده به مردان رسید و راجیو فرزند او عهده‌دار جانشینی مادر شد. این سنت بعد از ترور راجیو در اوایل دهه 90 بار دیگر تکرار شد و سونیا گاندی همسر وی به رهبری حزب رسید.

سونیا که ایتالیایی‌الاصل است، اکنون در عین آن که قدرتمندترین و محبوب‌ترین سیاستمدار هند یک میلیارد نفری است، داوطلبانه از قدرت فاصله گرفته و پیشنهاد نخست‌وزیر شدن را رد کرده است. می‌گویند او به اصرار پسرش رائول و دخترش پریانکا این سمت را نپذیرفته زیرا آنها نگران بوده‌اند که بعد از مادربزرگ و پدر، مادرشان نیز قربانی ترورهای سیاسی شود.

با وجود این، کسی تردید ندارد که امروز سونیا «رهبر در سایه» است و در مقام رهبر حزب کنگره و فراکسیون پارلمانی آن، از نخست‌وزیر نیز قدرتمندتر است. اما او خود نیز می‌داند که در معرض تهدید بسیاری از هندوهای افراطی است. افراطی‌ها بر این اعتقادند که سونیای ایتالیایی‌تبار نمی‌تواند و نمی‌باید بر مسند اداره هند قرار گیرد. شاید خود سونیا گاندی نیز، که در اوج پختگی و درایت و تدبیر سیاسی عمل کرده، این احساس را بیش از هر کس دیگر درک می‌کند، اگر چه او خود را تبعه هند و متعهد به تلاش برای توسعه و پیشرفت آن می‌داند.

زنان در بنگلادش

در جنوب آسیا و بخش دیگری از شبه قاره هند، یعنی در بنگلادش، رهبری مبارزه با حکومت ژنرال‌ها را دو سیاستمدار برجسته زن بر عهده داشته‌اند: شیخ حسینا واجد، رهبر حزب عوامی لیگ خالده ضیاء، رهبر حزب متحد ملی، اولی دختر اولین رئیس‌جمهور و دومی همسر اولین رئیس‌جمهور نظامی بنگلادش است. مبارزه مشترک این دو سیاستمدار با دولت نظامی در دهه 80 سرانجام باعث کناره‌گیری ژنرال حسین محمد ارشاد از قدرت و بر سر کار آمدن یک دولت دموکراتیک در بنگلادش به رهبری خالدضیاء شد.

این دولت، ژنرال حسین محمد ارشاد، حاکم نظامی سابق کشور، را به دادگاه کشاند و او را به اتهام سرکوب مخالفان به زندان محکوم کرد.

با وجود این، هنگامی که در انتخابات پارلمانی اواسط دهه 90، حزب تحت رهبری شیخ حسینا بر حزب خالده ‌ضیاء پیروز شد، دور جدیدی از مبارزه ناتمام با ژنرال‌ها و حاکمان نظامی سابق شروع شد.

شیخ حسینا، که با پیروزی در انتخابات نخست‌وزیر کشور شده بود، پرونده دیری برضد ژنرال‌ها گشود و پا را از محاکمه عاملان کودتا اوایل دهه 80 فراتر نهاد و مساله محاکمه ژنرال‌های سازمان دهنده کودتای اواسط دهه 70 را نیز پیش کشید. ژنرال‌های بنگلادشی که در اواسط دهه 70 با کودتای نظالمی برضد دولت دموکراتیک شیخ مجیب الرحمان، پدر شیخ حسینا و رئیس‌جمهور وقت بنگلادش، وی و اعضای خانواده‌اش (برادران و خواهران شیخ حسینا) را به قتل رسانده بودند، مورد پیگرد قانونی قرار گرفتند.

دولت شیخ حسینا به این نیز قانع نشد و از کشورهای خارجی که ژنرال‌های مذکور در آنها اقامت داشتند درخواست کرد تا آنان را برای محاکمه به بنگلادش تحویل دهند.

اکنون نیز سرنوشت کشور در دست شیخ حسینا، دختر رئیس‌جمهور سابق، و خالده ضیاء، همسر ژنرال ضیاء رئیس‌جمهمور نظامی و فرمانده اسبق ارتش، است. در طی 10 سال گذشته، همواره یکی از این دو نخست‌وزیر بوده و دیگری رهبر حزب مخالف و راهبر تظاهرات خیابانی ضد دولتی. پلیس هم که برایش فرقی ندارد تظاهر کننده طرفدار چه کسی باشد، همیشه به وظیفه خود عمل می‌کند. دیروز در خیابان‌ها، به دستور شیخ حسینا، تضاهر کنندگان طرفدار خالد ضیاء را کتک می‌زد و امروز، به دستور خالد ضیاء طرفداران شیخ حسینا را سرکوب می‌کند.

نبرد در فیلیپین

در جنوب شرقی آسیا و در فیلیپین نیز رهبری مبارزه برای سرنگونی حکومت دیکتاتوری فردیناند مارکوس برعهده یک سیاستمدار زن بوده است.

کورازون اکینو، که در دهه 80 رهبری مبارزات دموکراتیک برضد رژیم مارکوس را بر عهده داشت، نه تنها وی را از قدرت ساقط کرد، بلکه پس از سالها، دموکراسی را برای مردم فیلیپین به ارمغان آورد. ارزش این دستاورد چنان بود که بعد از کناره‌گیری او از قدرت نیز ژنرال‌های فیلیپینی ترجیح دادند به جای مقابله با نظام دموکراتیک کشور، خود را نامزد انتخابات کنند و به شیوه‌ای دموکراتیک به قدرت برسند.

اکینو در دوران حکومت خود مبارزه بی‌امانی را برای بازگرداندن اموال عمومی، که به صورت ثروت شخصی خانواده مارکوس به خارج از کشور منتقل شده بود، شروع کرد. این مبارزه سرانجام منجر به بازگرداندن میلیون‌ها دلار از موجودی حسابهای شخصی مارکوس در خارج از کشور به دولت و ملت فیلیپین شد.

تاخت و تاز در سریلانکا

اندکی این طرف‌تر کوماراتونگا که در اغلب سالهای دهه 90 قدرتمندترین شخصیت سیاسی سریلانکا بوده مدتهاست بر اریکه ریاست جمهوری تکیه زده و بارها در مقابل نخست‌وزیر و کابینه ایستاده است تا مانع از اعطای امتیاز به چریکهای تامیل شود. او حتی سال گذشته نخست‌وزیر را برکنار و پارلمان را منحل کرد و حاضر نشد موارد توافق بین نخست‌وزیر و کابینه و چریک‌های تامیل را بپذیرد. تکرار پیروزی در انتخابات پارلمانی نشان داد که کوماراتونگا هنوز نفر اول کشور است و همین جایگاه باعث شده تا مواضع سرسختانه‌تری در قبال چریکها اتخاذ کند. البته کوماراتونگا نیز خود میراث‌دار یک زن سیاسی دیگر است. روزی سریلانکا را با نخست‌وزیری چون باندرانایکه می‌شناختند و امروز کوماراتونگا رئیس‌جمهور کشور است. او ماههاست که سرسختانه رقبای خود را مجبور به عقب‌نشینی کرده و جالب آن که مردم در آخرین انتخابات هم باز به او و حزب تحت رهبری‌اش رای داده‌اند.

آن سان سوکی هم که دیگر برای بسیاری از مردم جهان شناخته شده است زنی است که وزن او احتمالا به زور ممکن است به 40 کیلوگرم برسد. این زن در میانمار، کشوری که طی دهه‌های اخیر همواره زیر فشار دیکتاتوری نظامی قرار داشته است، رهبری مخالفت‌های سازماندهی شده ضد دولتی را یک تنه بر عهده داشته است.

آن سان سوکی، برنده جایزه صلح نوبل که در انتخابات سال 1990 این کشور 80 درصد آرا را به خود اختصاص داد، اکنون مهمترین مانع بر سر راه ادامه حکومت ژنرال‌ها در رانگون به شمار می‌رود.

وی که بارها تحت فشار و بازداشت دولت نظامی قرار گرفته، در خارج از میانمار، صدای دموکراسی‌طلبی مردم این کشور شناخته می‌شود و به رغم تمامی موانع، هم اکنون نیز به مبارزه خود با دولت ژنرال‌ها در این کشور ادامه می‌دهد.

تقسیم قدرت

با توجه به همه آنچه رفت دیگر جای تعجب ندارد اگر مجله فوربس به عنوان یکی از مهمترین نشریات جهانی هر سال به انتخاب برترین زنان جهان بپردازد و زنان سیاستمداری چون آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان را در صدر فهرست قدرتمندترین زنان جهان قرار دهد. خانم مرکل که در رقابتی دشوار بر گرهارد شرودر چیره شد تا بتواند اولین صدراعظم زن آلمان شود در این مدت توانست به اقتصاد فرتوت کشورش تحرک بخشد و به عنوان یک فیزیکدان سابق از آلمان شرقی اعتقاد راسخ به سرمایه‌داری بازار دارد و توانسته به لطف دیپلماسی بی‌هیاهوی خود، در عرصه جهانی اعتبار یابد و در آلمان به محبوبیت برسد. قابل توجه این که همتایان او در جهان سیاست آلمان از جمله خانم آلیس شوارتزه فمینیست صاحب نام آلمانی وقتی خانم مرکل انتخاب شد گفت نخست‌وزیر آلمان به این می‌ماند که در آمریکا پوستی به کاخ سفید راه بیابد!