محسن مقصودی
در سالهای پس از انقلاب اسلامی همواره یکی از کارکردهای مهم دانشگاهها، کارکرد سیاسی و فرهنگی آن بوده است و تشکلهای دانشجویی در مقاطع مختلف در شکلگیری گفتمان غالب کشور نقش اساسی داشتهاند. تاریخچه جنبش دانشجویی پس از انقلاب اسلامی دارای فراز و فرودهای متعدد بوده است، گاه دانشجویان انقلابی، «انقلاب دوم» را با فتح لانه جاسوسی رقم زدهاند و گاه دانشجویان رادیکال، جاده صافکن احزاب سیاسی و حتی گروههای ضدانقلاب گشتهاند و البته در دورههایی نیز غبار رخوت و خماری بر دانشگاه سایه افکنده و جنبش دانشجویی تنها نظارهگر حوادث و تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است. اما این روزها که اندکی از آغاز سال تحصیلی جدید میگذرد باید پرسید که اکنون بر جنبش دانشجویی ما چه میگذرد؟
در دو سال اخیر و خصوصا پس از حماسه سوم تیر 84، با تغییر فضای سیاسی کشور و شنیده شدن انقلابیترین شعارها از سوی رئیسجمهور منتخب، جنبش دانشجویی به ناگاه در خوابی عمیق فرو رفت و فضای رکود و رخوت در فضای تشکلهای دانشجویی سایه انداخت و متاسفانه از فرصت بینظیری که در پایان دهه سوم انقلاب رخ داده بود، با رکود جنبش دانشجویی به خوبی استفاده نشد.
جنبش دانشجویی که روزگاری پیشگام و خطشکن بسیاری از تحولات سیاسی اجتماعی در کشور بود، در سالهای اخیر یا نظارهگر وضع موجود بوده و یا متاسفانه تنها به تمجید و تحسین مسئولان پرداخته و یا اینکه اسیر جنگهای حزبی و سیاست بازیهای روزمره شده، آنچنانکه در دو سال اخیر هیچ موضوع مهم و تحولی را نمیتوان نام برد که جنبش دانشجویی بانی اصلی آن بوده باشد و تشکلهای دانشجویی اصولگرا همچنان خود را با مصاحبهها و بیانیههای روزمره و شعاری سرگرم کردهاند، بدون آنکه دهها موضوع مهم جاری کشور و همچنین آرمانهای بلند انقلاب اسلامی آنها را به خلق تحولی و یا نقد صریح و مطالبهای جدی رهنمون سازد. شاید بتوان گفت که امروز بود و نبود جنبش دانشجویی تفاوت خاصی برای جامعه و مردم نمیکند، چرا که اساسا جنبش دانشجویی امروز از رسالت اصلی خویش که نگاه نقادانه نسبت به قدرت یا رویکردی آرمانگرایانه است، فاصله گرفت و جنبش دانشجویی امروز اگر چه در شعارها و مصاحبهها آرمانگرا و انقلابی به نظر میرسد اما در عرصه عمل و در آنجا که باید شعارها عینیت یابند، دچار محافظهکاری و مصلحتاندیشی گشته است و این مصلحتاندیشی، جنبش دانشجویی مسلمان و بسیاری از تشکلهای دانشجویی اصولگرا، به تقدیس و تمجید از وضع موجود مشغولند، بدون آنکه مسئولان را با نگاه به قلهها و آرمانهای انقلاب اسلامی به نقد بکشند.
امروز در کنار موفقیتهای چشمگیر نظام، فهرست بلندی از معضلات و بیعدالتیها وجود دارند که یا از دید مصلحتاندیش مسئولین مخفی ماندهاند و یا فشار باندهای قدرت و ثروت اجازه اقدام علیه آنها را به مسئولین نظام نداده است و جنبش دانشجویی میتوانست و میتوانست و میتواند، چشم بیدار ملت باشد و خطشکن جبهه عدالتخواهی و مبارزه با فقر و تکاثر در عمل (و نه در شعار) باشد که متاسفانه فضای راکد و خواب عمیق جریان دانشجویی دلایل متعددی ذکر شده است که پرداختن به آنها در این متن نمیگنجد و انشاءالله در فرصتی دیگر بدان خواهیم پرداخت، اما بدون شک یکی از دلایل این رکود را باید در عملکرد وزارت علوم دولت نهم جستجو کرد که در ادامه به آن اشاره میشود:
وزارت علوم یکی از علل رکود جنبش دانشجویی
متاسفانه نوع نگاه وزارت علوم به جنبش دانشجویی، بیش از آنکه ایجابی و مثبت باشد، یک نگاه سلبی و منفی است. معاون محترم فرهنگی وزارت علوم، که البته از اساتید محترم و اهل اندیشهاند، جنبش دانشجویی در کشورهای غربی نگریسته میشود، در حالیکه کارکرد و انتظار از جنبشهای دانشجویی در کشورهای غربی نگریسته میشود، در حالیکه کارکرد و انتظار از جنبش دانشجویی در یک کشور انقلابی و اسلامی که نگاهی الهی و آرمانگرایانه و اندیشهای جهانی دارد با کارکرد جنبشهای دانشجویی در کشورهای غربی نظیر فرانسه، آلمان، انگلستان، کانادا و... که اساسا حرکتهای دانشجویی برگرفته از مسائل و مشکلات صنفی و یا معضلات و کمبودهای اجتماعی و اقتصادی است، متفاوت است.
معاون فرهنگی وزیر علوم در تیرماه سال جاری در مصاحبهای با روزنامه سیاست روز، نگاه وزارت علو م به جنبش دانشجویی را تشریح کردند که این مصاحبه حیرت نگارنده و بسیاری از دانشجویان را برانگیخت و البته بخشی از علل رکود جنبش دانشجویی را با رجوع به همان مصاحبه و بررسی نگاه ناقص و اشتباه وزارت علوم به جنبش دانشجویی و مقایسه این نگاه با نگاه رهبر فرزانه انقلاب میتوان دریافت. وی در این مصاحبه علت رکود جنبش دانشجویی و مقایسه این نگاه با نگاه رهبر فرزانه انقلاب میتوان دریافت. وی در این مصاحبه علت رکود جنبش دانشجویی را در ناتوانی احزاب میداند و جنبش دانشجویی مطلوب را زمانی میداند که با رشد احزاب سیاسی و یارگیری آنها از تشکلهای دانشجویی، جنبش دانشجویی به پختگی و رشد مطلوب دست یابد! ایشان در این مصاحبه میگویند: «در صورت تقویت احزاب سیاسی در کشور فعالیتهای سیاسی دانشجویی خود به خود، بخشی از فعالیتهای سیاسی احزاب میشوند و احزاب از درون فعالان سیاسی دانشجویی خود به خود، بخشی از فعالیتهای سیاسی احزاب میشوند و احزاب از درون فعالان سیاسی دانشجویی یارگیری میکنند، در همه دنیا هم همین طور است... دو مجموعه در کشور، جورکش عدم سلامت یا عدم توانمندی فضایسیاسی هستند، مطبوعات و فضای دانشجویی. چرا صحبت از جنبشدانشجویی در کشورهای فرانسه، انگلستان، کانادا و استرالیا نمیشوند؟ علت این است که احزاب و فعالیتهای سیاسی، هدفمند و دارای طرفدارانی در داخل و خارج دانشگاهها هستند در مواقعی که در ایران نیز چنین میشود، مثلا «حزب اعتماد ملی» یا «اتخاذ ملی» یا احزاب دیگر شکل گرفته و درست پیش برود، فعالیتهای دانشجویی با ارتباط با احزاب مطبوع خود برای پیشبرد این هدف، سامانمند میشوند. بنابراین اگر احزاب بتوانند گفتمانی تولید کنند که دانشجو ارضا شده و به آن متمسک شود، احساس میکند میتواند افزودههایی داشته باشد و تحولی ایجاد کند.» همانطور از این سخنان و متن کامل مصاحبه ایشان برداشت میشود نگاه وزارتعلوم به جنبش دانشجویی، نگاهی سلبی و منفعلانه است ظاهراً از نگاه ایشان جنبش دانشجویی مستقل بیشتر تهدید است تا فرصت و انتظار وزارت علوم از تشکلهای دانشجویی این است که حد کمال خود را در حزبی شدن ببینند، تا جنبش دانشجویی آرمانگرا و مستقل، تبدیل به شاخه دانشجویی مستقل بیشتر تهدید است تا فرصت انتظار وزارت علوم از تشکلهای دانشجویی این است که حد کمال خود را در حزبی شدن ببینند، تا جنبش آرمانگرا و مستقل، تبدیل به شاخه دانشجویی احزاب گردد، بدیهی است با چنین نگاهی روحیه آرمانگرایی که وجه تمایز اصلی حریانهای دانشجویی با سایر گروههای سیاسی است نابود میگردد و حق طلبی و آرمانگرایی و مطالبات اجتماعی جای خود را به منافع حزبی و مصلحت اندیشیهای سیاست بازان محافظه کار خواهد داد. با این نگاه جنبش دانشجویی به جای آنکه پیشگام و خط شکن تحولات سیاسی باشد، آلت دست و عمله احزاب سیاسی خواهد شد و به جای آنکه به آرمانهای انقلاب اسلامی بیاندیشد به مطامع سیاسی حزب متبوع خود مینگرد.
با این رویکرد وزارت علوم نقد جدی و مطالبه از مسئولان و گفتمان سازی در جامعه از وظایف دانشجویان نیست و در حالی که شخص رئیس جمهور محترم میگویند: «دانشجویان هر جا بیعدالتی دیدند، فریاد بزنند» ظاهراً برخی مسئولان وزارت علوم، دانشجویی پاستوریزه میخواهند، دانشجویی که فقط درس بخواند و رسالت سیاسی و اجتماعی خود را نسبت به انقلاب نادیده گرفته و تماشاچی تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه باشد.
در پایان برای اینکه تفاوت آشکار رویکرد وزارت علوم در خصوص تشکلهای دانشجویی با بیانات و انتظارات رهبر فرزانه انقلاب از حرکتهای دانشجویی مشخص شود به برخی از این سخنان اشاره میشود: «مشکل دیگر (حرکتهای دانشجویی)، مشکل آلت دست جریانات سیاسی شدن و سیاسی کاری در دانشگاه است. گاهی اوقات، دانشجو خودش هیچ ایده و انگیزهی سیاسی خاصی ندارد؛ اما آلت دست یک جریان و یک گروه سیاسی کار قرار دار میگیرد که آنها از او، چماق میکنند و به سر هر کسی که میخواهند، میزنند. این هم یک مشکل بسیار بزرگ و حساس است. (8/7/69)» ایشان همچنین سال 78 در دانشگاه شریف برخی خصوصیات بارزش جنبش دانشجویی مطلوب را اینگونه معرفی میکنند: خصوصیت اوّل، آرمانگرایی در مقابل مصلحتگرایی است؛ عشق به آرمانگرایی در مقابل مصلحتگرایی است، عشق به آرمانها و مجذوب آرمانها شدن... خصوصیت سوم، آزادی و رهایی از وابستگیهای گوناگون حزبی و سیاسی و نژادی و امثال اینهاست... غالباً در این جا از تقیّداتی که معمولاً مجموعههای گوناگون سیاسی و غیرسیاسی برای افراد خوشان فراهم میکنند، خبری نیست و جوان حوصله این قید و بندها را ندارد. این جنبش باید دنبال آرمانها باشد؛ یعنی دنبال عدالت، دنبال مساوات، دنبال آزادی معنوی، دنبال آزادی اجتماعی، دنبال عزّت اجتماعی، دنبال سرآمد شدن ملی در جهان.» همچنین لازم است به طور اختصار اشاره شود که یکی دیگر از دلایل رکود جنبش دانشجویی اصولگرا، اقدام حذفی وزارتعلوم در خصوص برخی تشکلهای متعلق به اردوگاه اصلاحطلبان است. به نظر میرسد حذف بخشی از این تشکلها که البته به مبانی انقلاب و نظام معتقد هستند، از جمع اتحادیههای دانشجویی و حذف آنها از دیدارهای رسمی مسئولان با جنبش دانشجویی اشتباه دیگری است که متاسفانه به رخوت و سکون جریانهای دانشجویی اصولگرا کمک کرده است.