محمد ایمانی
انتشار نامه محرمانه حضرت امام خمینی خطاب به مسئولان (تیرماه 67) که در آن به تدارک برای پذیرش قطعنامه سازمان ملل و آتش بس در جنگ تحمیلی اشاره شده بود، بحث های گونه گونی را دامن زد. در این میان، جماعتی که جز «تسلیم طلبی» چیزی نمی فهمند و طی 3دهه گذشته به هر بهانه ای از ملت و مسئولان خواسته اند که دست ها را به نشانه تسلیم بالا ببرند، آفتابی شدند و این تردید را دامن زدند که نکند همزمان با مجادله اخیر بین دو تن از مدیران نظامی و سیاسی دوران دفاع مقدس، دست هایی در کار بوده اند تا از لا به لای مجادلات ، نتیجه خود را بگیرند مبنی بر این که چرا امروز در ماجرای چالش هسته ای با غرب، کوتاه نیاییم و به روشی واقع گرایانه دست از آرمان نشوییم! این نوع مغالطه اگرچه از سوی رسانه های خارجی وابسته به اردوگاه دشمن با الفاظ و لهجه های گوناگون بیان شد اما در داخل نیز همنوایان هماهنگی داشت که نمونه قابل تأمل آن ارگان مطبوعاتی حزب مدعی حمایت از یکی از طرفین مجادله بود. آیا آن حزب که اول بار بحث های مربوط به مدیریت تکنوکراتیک غیردینی، سازش با آمریکا، و فاصله گرفتن از ارزش های دینی را به عرصه اجرا آورد، این بار هم دستی بر آتش داشت؟
فارغ از ریشه یابی خاستگاه مغالطه اخیر رسانه ای- مصادره به مطلوب و تحریف منطق حضرت امام- به جاست که از این سبب خیر بهره جوییم و درباره «فاسد» بودن «شبه استدلال» رسانه های مذکور تأمل کنیم.
1- حضرت امام، تکلیف گرا و مرد جهاد بود و هرجا استطاعت دید از تکلیف و مجاهدت باز نایستاد. این، از اساس فرق می کند با شیوه منافقانی که هم در زمان صدر اسلام و هم در تاریخ انقلاب حضور داشته اند و مدام بهانه تراشی و کارشکنی می کنند تا به تکلیف در برابر دشمنان مستکبر عمل نشود. بله در این کشور، بنی صدر هم بود که همزمان با تهاجم سپاه دشمن و اشغال روزافزون میهن، مانع از امدادرسانی و پشتیبانی مدافعان مظلوم خرمشهر- و در رأس آنها محمد جهان آرا- می شد؛ با این ادعای غلط انداز که ما زمین می دهیم و زمان می گیریم. و بودند گروهک هایی که از همان روز اول تهاجم دشمن و اشغال خاک مملکت، از یک سو از نظام می خواستند کوتاه بیاید و به جنگ- دفاع اجباری و ضروری- پایان دهد و از طرف دیگر، نقش ستون پنجم دشمن را در انتقال اطلاعات به بیرون و تخریب روحیه عمومی در داخل انجام می دادند.
آنها و جریان های مشابه آنها امروز هم در چالش هسته ای و هر چالش مشابه دیگری که رخ داده یا رخ می دهد، به همان شیوه منافقان صدر اسلام عمل می کنند. در جهاد و دفاع همراهی نمی کنند و بهانه می تراشند و دیگران را هم از این کار بازمی دارند و می ترسانند و البته ادعای خیرخواهی دارند. و چون کار به ظفر برسد و حلقه محاصره بشکند، ادعا کنند که آنها نیز همراه و هم نظر جبهه اسلام بوده اند!
2- منطق امام در پذیرش قطعنامه، شکست طلبی نبود. حضرت امام آن روز، پی نظم جهانی تازه ای را می ریختند که در آن، اوضاع صددرصد به ضرر جبهه دشمن است. امام در همان مقطع که قطعنامه را پذیرفته بود، بشارت فتح لبنان و فلسطین و شکستن پشت ابرقدرت ها را می داد که همان گونه هم شد. درست به سان صلح حدیبیه که خداوند بشارت «فتح مبین» را در اثنای آن داد. آن روز هم جماعت مؤمن با رسول خدا(ص) بیعت رضوان بستند که تا پای جان در رکاب رسول اعظم(ص) بایستند و چون چنین شد، خداوند درباره شان فرمود: «پروردگار از مؤمنان راضی شد آن هنگام که زیر درخت با تو بیعت بستند و خدا دانست که از- صدق و راستی- در دلشان چه می گذرد، پس آرامش را بر آنها فرو فرستاد و آنها را با فتحی بزرگ و غنیمت های فراوان پاداش داد که بزودی به دست خواهند آورد» (سوره فتح). این گونه نبود که جماعتی نق زن، بزدل و منافق در میان مؤمنان باشند و در بحبوحه کش و قوس با کفار و مشرکین، دست بالا ببرند و از پیامبر بخواهند که تو نیز تسلیم شو، که این عین واقع گرایی و تدبیر و مصلحت است!
کسی نمی تواند خارج از اردوگاه اسلام و ایمان باشد یا منطقی بیرون از منطق این اردوگاه داشته باشد و در عین حال لاف گزاف بزند که دعوت به اجرای سیاست الهی و نبوی می کند یا پیرو خط خمینی(ره) است. جریان ها و رسانه هایی که به بهانه مجادله غفلت آمیز دو یار انقلاب و امام، وسط معرکه دویدند و چالش هسته ای را با ماجرای آتش بس قیاس کردند، تنها پرده نفاق از چهره خویش کنار زدند . آنها در عین حال ثابت کردند به رغم همه تلاش ها و پروژه های مشترک آنها با جبهه دشمنان خارجی، همچنان ولایت و رهبری سکه روز در این کشور است و خط امام، حرف اول را می زند. و اگر چنین است باید به آن جماعت گفت امروز هم تکلیف سیاست های کلان نظام را همان خط امام و رهبری تعیین می کند، به انضمام میراث اقتداری که مجاهدت های حضرت امام و رزمندگان پاکباخته ملت برای کشور به ارمغان آورده و سرمایه قدرت امروز نظام است. بنابراین جماعت مورد بحث حداکثر خوارجی خواهند بود فریب خورده دشمن که به جای اطاعت از مولا، در پی امامت و حاکمیت هستند حال آن که برخی از آنها- اشعث وار- پیش از این با دشمن ساخته اند.
3- مقدمات بحث طولانی شد. امروز دیگر آن روزگاری که ولی امر بخواهد قطعنامه و آتش بس بپذیرد، گذشته است. مدیریت الهی، مقتدرانه و بی نظیری که حضرت امام به خرج داد و نسلی که تربیت کرد، امروز در سایه نام و راه او، کشور را به چنان نقطه ای از اقتدار رسانده که دشمنان او مجبورند با او کنار بیایند و نمونه روشن آن همین چالش هسته ای است که به مثابه فرصتی بزرگ- برآمده از دل تهدید- ظرفیت های قدرت جمهوری اسلامی در دنیا را به رخ کشید و به همین دلیل نگاه های بسیاری را دردنیا متوجه خود کرد.
13-14ماه پیش که دولت جمهوری اسلامی (در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی) به حکم رهبر فرزانه انقلاب تصمیم گرفت تمام تعلیق های هسته ای را بشکند، ارعاب ها و هیاهوها آغاز شد و از جمله همین جماعت منافق حنجره پاره کردند که چه نشسته اید، روزگار مملکت سیاه شد و کشور از دست رفت، همین فرداست که ما را به شورای امنیت بکشانند و هجوم آورند و تحریم کنند و...! اکنون که بیش از یک سال از آن تاریخ می گذرد و چرخه فعالیت های هسته ای ایران در وضعیتی تصاعدی و رو به رشد در حال فعالیت است، مذاکره کننده ارشد ایرانی به طرف اروپا درباره تعلیق «نه» می گوید و طرف مقابل اصرار می ورزد که با این وجود، مذاکرات معلق نشود و آن طرف آقای جان بولتون نماینده افراطی آمریکا در سازمان ملل که از یک سال پیش قرار است ایران را به مجازات برساند، عنوان می کند «نمی دانم چه انتظاری باید از نشست بعدی لاریجانی و سولانا داشته باشم. فعلا باید صبر کنیم» یا آقای بوش با آن همه افراط کاری ها و گنده گویی ها مجبور می شود بگوید «باید فرصت بیشتری به اروپا برای مذاکره با ایران بدهیم» یا سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ابراز می کند که «ترجیح می دهیم تحریم را به تأخیر بیندازیم».
اگر امروز شیمون پرز معاون نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی خود در موسسه چتم هاوس لندن تصریح می کند که ماجرای لبنان نخستین نمایش قدرت و نفوذ منطقه ای ایران بود و در میان 6 جنگی که دولت اسرائیل تاکنون داشته، این جنگ با همه آنها متفاوت بود»، همزمان با او رابرت کاپلان نویسنده و خبرنگار روزنامه لس آنجلس تایمز تصریح می کند «ایرانیان زیرک و با مهارت، در جنگی ترکیبی، از آمریکا پیشی گرفته اند تا آنجا که هیچ یک از تلاش های دیپلماتیک کاخ سفید در قبال ایران نتیجه نداده است. ایرانیان به خاطر توفیق در جنگ ترکیبی (رسانه ای، تجاری، ژئوپلتیک، نظامی و...) جرئت و قدرت بیشتری پیدا کرده اند در حالی که دشمن آنها به واسطه شکست در عراق تضعیف شده است تا آنجا که حتی شورای روابط خارجی آمریکا در دعوت از احمدی نژاد برای نشست مشترک، به نظر دولت اعتنایی نکرد تا نشان دهنده میزان اعتبار اندک کاخ سفید باشد.»
یا هفته نامه آمریکایی «نیو ریپابلیک» طی تحلیلی به جایگاه قدرت ایران پرداخته و از جمله می نویسد «تحرکات دیپلماتیک ایران نشانگر تغییرات بزرگی در سیستم بین المللی و تشکیل ائتلاف جدید در خاورمیانه، آسیای شرقی و آمریکای لاتین مقابل کاخ سفید است... اعضای این ائتلاف جدید با بهره گیری از قدرت، اعتماد به نفس و علائق مشترک، به طور قطع از حصول برنامه هسته ای ایران حمایت به عمل می آورند و ایران شروع ائتلاف جدید خواهد بود... حضور ایران در چنین ائتلافی مانند اوپک قدرتمندی خواهد بود که قدرت هم دارد... وقتی در درگیری نظامی اسرائیل و لبنان، یک کشتی اسرائیلی توسط موشک های حزب الله هدف قرارگرفت، نیروهای امدادی به کمک آن شتافتند اما فقط با تکه پاره های شناور و سوزان کشتی مواجه شدند. ارتش کارآمد اسرائیل شوکه شده بود. موشک شلیک شده بسیار دقیق بود. به نظر می رسید این موشک، موشک پیشرفته ایرانی باشد... تهران اکنون به بسته پیشنهادی غرب به شکلی موذیانه و زیرکانه پاسخ می دهد در حالی که روسیه و چین هم مدام تعلل می کنند. این تحولات و رفتار مرموز ایران می تواند دریچه ای به آینده باشد.»