تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۵  ، 
شناسه خبر : ۹۴۵۸۲

مهدی امینیان
باز هم به فصل جدیدی از انتخابات در کشور و نمایش اوج بالندگی و رویش انقلاب اسلامی و رخ‌نمایی آن به تمام جهانیان خصوصا دشمنان اسلام ناب و ایران مستقل، سرافراز و پیشرو رسیده‌ایم. در این میان تمامی تلاش دلسوزان انقلاب در قالب افراد، گروهکها و احزاب سیاسی باید معطوف به برگزاری هر چه پرشورتر و باشکوهتر این انتخابات و استفاده از آن در جهت حرکت پرسرعت کشور به سمت اهداف و آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و مردمسالاری دینی باشد. متاسفانه در ده سال اخیر شاهد ظهور و رویش قارچ‌گونه برخی گروهکهای سیاسی هستیم که با عدول از ارزشهای انقلاب اسلامی و اقبال به آموزه‌های لیبرالیسم، تنها و تنها به فکر بسط دامنه قدرت خویش و استفاده از تمامی امکانات کشور در جهت اهداف و مطامع گروهی و حزبی خویش می‌باشیم.
کارنامه عملکرد این گروهکهای اقتدارگرا و ساختارشکن کاملا گویای این مطلب است که ایشان در جهت رسیدن به مطامع خویش از هیچگونه عملکرد غیرقانونی و خارج از حیطه اخلاق سیاسی در اسلام فروگذار نبوده و تمام تلاش خویش را برای از میان برداشتن موانع قانونی در جهت رسیدن به این اهداف و مطامع مبذول می‌‌‌نمایند. همینک شاهد حضور مجدد این گروهکهای سیاسی در عرصه انتخاباتی کشور هستیم که همین امر، لازمه بررسی گذرای مبانی لیبرالیستی ایشان را متذکر می‌گردد.
اهمیت این موضوع زمانی بارزتر و مشهودتر می‌شود که توجه داشته باشیم، اولا در طی شش سال اخیر جوانانی به جمع واجدین شرایط رای دادن محلق گردیده‌اند که به حسب سن خویش هیچگونه اطلاع دقیقی از تفکرات و نوع عملکرد این گروهکهای ساختارشکن و اقتدارگرا ندارند، ثانیا به جهت هجمه عظیم و سیاه‌نمایی گسترده مدعیان اصلاحات علیه دولت اصولگرا و انتقادهای مغرضانه و غیرمنصفانه علیه دولت محترم (که البته منجر به ناراحتی رهبری از این امر و تذکر ایشان گردید)، باعث ایجاد فضایی غبارآلود علیه دولت گردیده که در این فضا برخی از رای‌‌دهندگان قادر به تشخیص واقعیت از دروغ، تهمت و سیاه‌نمایی نمی‌باشند، ثالثا برخی دیگر از رای‌دهندگان نیز به جهت گذر ایام، گرد فراموشی بر ذهن ایشان نشسته یادآوری دقیقی از افراطی‌گری و طمع‌ورزی این افراطیون در سالهای گذشته ندارند.
موفقیت آقای خاتمی در دوره هفتم انتخابات ریاست جمهوری (سال 1376) محل تولد جبهه‌ای با نام جبهه دوم خرداد با حضور احزاب، گروه‌ها و گروهک‌های سیاسی متعدد بود. این جبهه نام «جبهه اصلاحات» ‌بر خود نهاد و داعیه‌دار آغاز «اصلاحات بنیادین» در عرصه‌های مختلف گردید. شعار اصلی و محوری این طیف سیاسی، اصلاحات در تمامی عرصه‌ها و در راس آن «اصلاحات و توسعه سیاسی» بوده است. در آن میان، ریشه‌ای‌ترین مشکل و بحران دست به گریبان این جبهه سیاسی که سرمنشا بسیاری از اختلاف‌نظرات، تشتت آرا و زیاده‌خواهی‌های گروههای منتسب به این جریان سیاسی بود، مقاومت سرسختانه اصلاحاتیان در برابر شفافیت نظری و روشنی مرزهای تفکر اصلاحات و عدم تعریف و تبیین دقیق و منطقی مفاهیم کلیدی و مهمی چون «اصلاحات»، «آزادی»، «دموکراسی» حقوق بشر و نیز عدم تبیین نسبت میان آرمانهای «اصلاحات» با دین و اسلام(به عنوان بنیادی‌ترین مولفه فرهنگ و جامعه ایرانی) بود.
این ابهام تئوریک، زمینه لازم برای به وجود آمدن فضایی هرمنوتیکی جهت ارائه تعاریف و چهارچوب‌های نظری مختلف از مفاهیم ذکر شده را فراهم نمود. گروه‌ها و گروهک‌های ریز و درشت موجود در جبهه «اصلاحات» هر یک با ارائه تعاریف مختلف از مفاهیم مورد ادعای اصلاحاتیان و تعیین خط قرمزهای «اصلاحات»، تعریف خویش را دقیق‌تر و صحیح‌ترین تعاریف دانسته و آن را به عنوان مانیفست اصلاحاتیان ارائه می‌نمود. در این میان جبهه اصلاحات بعد از خرداد 76 شاهد رویش غیراصولی(قارچ‌گونه) یا جان گرفتن مجدد گروه‌ها و گروهک‌های سیاسی تحت لوا و پرچم خویش نیز بود. این ابهام تئوریک در نهایت منجر به شکل‌گیری صف‌بندی‌های سیاسی مختلف و تشکیل دو زیر جبهه محوری گردید: 1ـ ساختارگرایان (دوم خردادی‌های اصولگرا) و 2 ـ ساختارشکنان (دوم خردادی‌های لیبرال سکولار).
گذری بسیار کوتاه بر آراء و عملکرد ساختارشکنان (اصلاحاتیان لیبرال سکولار)
طیف ساختارشکنان اصلاحات طیفی شامل گروه‌ها (یا به عبارتی دقیق تر گروهک‌های) افراطی و تندرو و کاملا معتقد به مکتب لیبرال سکولار و به سرکردگی و علمداری جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و نهضت آزادی بوده است. سازمان مجاهدین، ‌گروه یاست با قدمت حدود سه دهه و با تجربه فعالیت برخی اعضای خویش در نهادهای اجرایی و تقنینی. جبهه مشارکت نیز گروهی است که پس از دوم خرداد و بر سر امواج متلاطم و ناهمگون اصلاحات دوم خرداد توسط برخی از افراطیون و یا همراهی و مساعدت برخی اعضای سازمان مجاهدین شکل گرفته و ظهور یافت.
این طیف افراطی و ساختارشکن از زمان تاسیس تاکنون به جهت قبول مبانی و اصول مکتب لیبرالیسم به تدریج و با سرعت فراوان به سمت اهداف و شعارهایی با رنگ و بوی لیبرالیستی سکولاریستی حرکت نموده و نائل آمدن به این شعارها را جزء اهداف و سیاست‌های اصلی خویش معرفی نموده‌اند. نفوذ، شکل‌گیری و تحکیم تفکر سکولاریستی و لیبرالیستی در ابعاد مختلف نظام فکری این گروه‌های سیاسی موجب فاصله گرفتن شدید و کناره گیری ایشان از ارزش‌ها و آرمان‌های نظام اسلامی گردیده است اهداف و شعارهای مدنظر این طیف اصلاحاتیان به جهت اعتقاد راسخ ایشان به مبانی لیبرال و تضاد کامل این مبانی با نظام مردمسالار دینی و ولایت مطلقه فقیه جامع‌الشرایط (و نه ولایت پاپ‌گونه کاریکاتوری و بدون اثر) است، موجب فاصله گرفتن شدید و کناره‌گیری ایشان از ارزش‌ها و آرمانهای نظام اسلامی و تبدیل شدن اهداف و شعارهای مدنظر این طیف اصلاحاتیان، به صبغه‌ای کاملا ساختارشکنانه باشد.
لبه تیغ نظریه سیاسی این طیف اصلاحاتی آن است که ساختار فعلی نظام که معادل نظری آن قانون اساسی است ساختاری کاملا اقتدارگرایانه و غیردموکراتیک است!!! که ظرفیت کافی برای بر دوش کشیدن بار آن چیزی که در یک کلمه «جامعه مدنی» نامیده می‌شود و شامل تمامی ارزش‌های سیاسی مدرن است، دارا نبوده و در نتیجه می‌بایست از اساس متحول گردد. آقای علوی‌تبار از همین طیف افراطی، به همفکران خویش متذکر گشته بود که: «باید از نقد اشخاص دست برداریم و به نقد ساختار بپردازیم.» مصادیق و نشانه‌های اتخاذ ارزش‌ها و شعارهای سکولاریستی و لیبرالیستی و به رخ کشیدن اعتقاد راسخ به مبانی و آموزه‌های این مکتب، و نیز تعهد و التزام به لیبرال دموکراسی مبتنی بر آن که در خوشبینانه‌ترین حالت منجر به تشکیل نام سکولار دینی از سوی افراطیون می‌گردد، را می‌توان در مخالفت مستقیم این گروهک‌ها با نظریه بنیادین ولایت فقیه و تلاش ایشان در جهت قد علم کردن در برابر ولایت و تلاش برای محدود نمودن قدرت و اختیارات ولی و در نهایت تبدیل آن به ولایتی صوری، پاپ‌گونه و کاریکاتورری دانست.