تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۹  ، 
کد خبر : ۱۰۰۴۷۳

دیپلماسی رسانه‌ای و امنیت ملی (بخش اول)

اشاره: امنیت همواره کلیدی ترین عنصر زندگی بشر بوده است. ترس در همه حال و همه زمان ها نقش مهمی در تصمیمات و حتی جهت گیری های دولت ها ایفا کرده است. ترس دولت ها از یکدیگر آنها را به سمت شرکت در اتحادیه های امنیتی و حتی غیرامنیتی که منتهی به تضمین امنیت آنها می شود، سوق می دهد. از کنگره وین – به عنوان یکی از شناخته ترین و ابتدایی ترین اتحادیه دولتی که در جهت تضمین امنیت دولت های عضو اتحادیه نظام امنیت جمعی پایه گذاری شد – تا تأسیس جامعه ملل، سازمان ملل و اتحادیه های نظامی مهمی همچون ورشو و ناتو که همگی در نتیجه اهمیت تضمین امنیت تأسیس شده اند، حکایت از این دارد که دولت ها همواره دغدغه امنیت را در ذهن داشته اند. مسئله مهم، گسترش جنبه ها و ابعاد مفهوم امنیت می باشد. این مسئله به حوزه داخلی هم سرایت پیدا کرد و امنیت از حالت تک بعدی خارج شد و از حالت صرفاً امنیت نظامی به ابعاد دیگری همچون امنیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... نیز بسط یافت. در بسط و گسترش ابعاد امنیت، عوامل زیادی دخیل بوده اند که از مهم ترین این عوامل می توان به پیدایش و رشد رسانه های جمعی و تأثیر این رسانه ها در رشد افکار عمومی و به چالش کشیدن قدرت دولت ها و یا برعکس، ازدیاد قدرت دولت ها از طریق این رسانه ها و از طریق دیپلماسی رسانه ای در سطح داخلی و خارجی اشاره کرد. بخش اول این مطلب را باهم می خوانیم. مقدمه: اغلب اندیشمندان از امنیت به عنوان حیاتی ترین و مبرم ترین نیاز بشر برای یک زندگی اجتماعی، از دورانی که انسان ها زندگی جمعی را آغاز نموده اند تا به امروز که جهان به سمت نظمی یکپارچه به پیش می رود، یاد می کنند. اولین و مهم ترین دغدغه دولت ها نیز از ابتدا حفظ امنیت کشورشان بوده است. نکته مهم، در اختیار داشتن مؤلفه های امنیت است. در زمان جنگ سرد، داشتن سلاح های پیشرفته مهم ترین مؤلفه امنیت به شمار می رفت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشتن یک اقتصاد قوی به یکی از مهم ترین ملزومات برقراری و تأمین امنیت ملی تبدیل گردید. طی سال های اخیر نیز دارا بودن نظام اطلاع رسانی قوی و مستقل جزو مؤلفه های امنیت محسوب می شود. این تحولات به خاطر تغییر ماهیت امنیت از جنبه نظامی به جنبه اجتماعی و فرهنگی صورت گرفته است. در نظام های دموکراتیک غربی رسانه ها در تأمین امنیت ملی کشور نقش مهم و مؤثری ایفا می کنند، زیرا وجود نظام رسانه ای مستقل و آزاد از ابزارها و عناصر تحقق حکومت دمکراتیک به شمار می رود. برعکس، در نظام های دیکتاتوری، بیشتر رسانه ها دولتی و وظیفه شان حمایت از دولت می باشد. رسانه های مخالف یا اجازه فعالیت ندارند و یا این که به اشکال گوناگون از انجام رسالت واقعی شان جلوگیری می شود.

مفهوم امنیت
به رغم این که بشر از اولین روز آشنایی با مفهوم ترس، "امنیت " را احساس و در جهت تأمین آن تلاش نموده است، همواره این سئوال وجود داشته که معنای امنیت چیست؟
فرهنگ انگلیسی آکسفورد امنیت را به معنای «در حفظ بودن، فراغت از خطر یا اضطراب و تشویش» آورده است. در دانشنامه سیاسی آمده است: «امنیت را در لغت، به حالت فراغت از هرگونه تهدید یا حمله، یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله می گویند.»(1) دایره المعارف علوم اجتماعی، امنیت ملی را چنین تعریف کرده است: «توان یک ملت در حفظ ارزش های داخلی از تهدیدهای خارجی.»(2) در ابتدا مفهوم امنیت با نبود تهدید نظامی یا حفاظت از ملت در برابر براندازی یا حمله خارجی برابر بود. به طور مثال برژینسکی، سیاستمدار برجسته آمریکایی امنیت ملی را چنین تعریف می کند: «وجود شرایط مبتنی بر حفظ و برقراری اقداماتی که کشور را از اعمال نفوذ دشمن مصون نگه دارد.»(3) اما با وجود تحولات رخ داده در نظام امنیت بین الملل و همچنین تغییرات ایجاد شده در مبانی قدرت و راه های اعمال نفوذ، مفهوم امنیت ملی دیگر در حد صیانت از تمامیت ارضی کشور، پاسخگوی آسیب های امنیتی جدید نخواهد بود. «امنیت مفهومی فراتر از بقا و صیانت کشور دارد. به عبارت دیگر، در یک مقطع زمانی ممکن است تمامیت ارضی یک کشور تأمین و استقلال و حاکمیت آن نیز حفظ و برقرار شود، اما وجود تهدیدهای جدی در مقابل این ارزش ها و منافع زندگی سیاسی و اجتماعی، کشوری را به آشوب و هراس و سردرگمی دچار کند.»(4) در واقع طبق این تعریف حفظ ارزش ها معادل برقراری امنیت در نظر گرفته می شود. ریچارد کوپر می گوید: «امنیت ملی عبارت است از توانایی ملت برای بهره برداری و ترویج ارزش ها و فرهنگش.»(5)
بنابراین مفهوم امنیت در گذر زمان از حالت و بعد نظامی خارج شده و به حوزه های اقتصادی، محیطی و فرهنگی تسری یافته است. اما نکته مهم این است که در کانون مفهوم امنیت ملی، قابلیت های داخلی قرار دارد که این توانایی ها در اتحاد با عوامل مثبت یا تهدیدات خارجی در یک تعادل مثبت یا منفی با محیط خارجی قرار خواهند گرفت.
شواهد و بررسی ها حاکی از تغییرات اساسی است که در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی در سطوح امنیتی جریان های فراملی تا عرصه بین الملل رخ داده و مسایل امنیتی جدید و بدون پاسخ فراوانی را پیش روی قرار داده اند. این مسایل بعضاً بسیار پیچیده و نیازمند مطالعات عمیق و ترکیبی از مسایل ایدئولوژیک و فرهنگی، مسایل سیاسی – اقتصادی و عقب ماندگی ها تا مسایل بین المللی می باشد. به عنوان مثال واقعه 11 سپتامبر نشان داد که ایدئولوژی های به حاشیه رانده شده، ظرفیت های بزرگی برای به خطر انداختن امنیت کشورهای قدرتمند را در درون خود دارند و نظم امنیتی قدرتمندان در مقابل این نوع تهدیدها، نفوذپذیر می باشد.
مواد مخدر به نوبه خود مرزهای امنیتی را در نوردیده است. امروزه تهدیدهایی همچون تخریب محیط زیست و قربانیانی که تبعات این تخریب حتی از کشورهای توسعه یافته می گیرد، مناقشات فزاینده بر سر منابع آب، افزایش جمعیت و مهاجرت های اقتصادی به دلیل فقر که عمدتاً به سوی کشورهای پیشرفته در جریان است، نیز مطرح می باشد. اما مسئله مهمی که اخیراً در کشورهای جهان سوم به فراوانی مشاهده شده است، مسئله "امنیتی کردن "(6) پدیده ها است. "باری بوزان " امنیتی کردن موضوعات در جهان سوم را این چنین تشریح می کند: «امنیتی کردن دلالت بر این دارد که ما از هر تهدید ساده ای، یک تحلیل امنیتی بیرون بیاوریم و بدین ترتیب تهدیدها، حتی تهدیدهای ساده و پیش پا افتاده را تا سطح ملی و تهدید امنیتی بالا ببریم. برای پرهیز از این آفت که خود منجر به تضعیف امنیت ملی می شود و یک تهدید به حساب می آید، لازم است معیار مشخصی برای تمییز تهدید امنیت ملی از غیر آن داشته باشیم. پس از وضع چنین معیارهایی است که می توان تهدیدهای امنیتی را از غیر آن جدا ساخت و بدین ترتیب به "غیر امنیتی کردن "(7) مسایل و موضوعات غیر اساسی مبادرت ورزید. نتیجه این کار باقی ماندن مواردی است که از حیث امنیتی واقعاً برای کشور خطرساز به حساب می آیند و باید برای آنها اقدامات پیشگیرانه ای را طراحی و به بحث گذاشت. خلاصه کلام این که باید از امنیتی دیدن هر تهدیدی، پرهیز کنیم.(8)
بدون شک هابز، کانت و گروسیوس در معنادار کردن مفهوم امنیت ملی مؤثر بوده اند. کانت با اصول اخلاقی که مطرح نمود، جنبه ای انسانی و امیدوار کننده به امنیت ملی بخشید؛ هابز زمینه را برای سنت واقع گرایانه در نظریه سیاسی مهیا ساخت؛ شکاف بین این دو را گروسیوس با تلاشی که برای پیشبرد حاکمیت قانون از طریق ایجاد نهادها به عمل آورد، به هم پیوند داد.
همراه با منشور آتلانتیک در دهه 1940، دو عنصر جدید به مفهوم امنیت ملی افزوده شد؛ پذیرفته شد که یک نظام امنیتی تنها در صورتی پایدار خواهد ماند که هم بر مردود شدن زور و هم بر احترام به حقوق بشر مبتنی باشد. طبق این منشور «امنیت تمام اعضا به کمک یک نظام امنیت دسته جمعی تضمین خواهد شد که در مواقع استثنایی اجازه کاربرد زور برای دفاع از خود را می دهد.»
نکته مسلم این که به مفهوم امنیت ملی، پس از بروز مناقشه ها در سطح بین المللی و به دنبال آن تلاش برای تأمین امنیت کشورها توجه شده است. مطرح شدن این مفهوم بیشتر به منظور تأمین منافع اقتصادی و اعمال قدرت در خارج از مرزهای ملی صورت گرفته است. با این حال سال 1945 به بعد را می توان به عنوان سال هایی که این مفهوم به شکلی نسبتاً گسترده مورد توجه محافل دانشگاهی و مجریان سیاست خارجی دولت های قدرتمند قرار گرفت، برشمرد. در گذشته، این دلمشغولی ها تحت عنوان مطالعات سیاست خارجی بیان و از لحاظ سنتی نیز بیشتر این مطالب تحت همین عنوان طبقه بندی می شده است، اما بیشتر مطالعات سیاست خارجی بر مفهوم منافع ملی استوار بود و در واقع مفهوم امنیت ملی به خاطر نارضایتی از مفهوم منافع ملی پدید آمد. اما قرن بیستم با دو جنگ جهانی، مفهوم منافع ملی را در جهان دگرگون کرد. هر چه فاصله کشورهای قدرتمند از جهت قدرت اقتصادی، تکنولوژیک و نظامی با بخش های دیگر جهان عمیق تر می شد، کسب سرمایه های بیشتر از جهان به عنوان عاملی برای گسترش حیطه قدرتمندان، ضرورت می یافت و رقابت های نوینی را پدید می آورد. این تحولات باعث شد مفهوم منافع ملی نیز گسترش یابد و البته برای تأمین منافع ملی، مفهوم امنیت ملی با قابلیت بیشتری خودنمایی کرد. آنچه مسلم است این که، محافل دانشگاهی ایالات متحده آمریکا در رشد و گسترش این مفهوم نقش بسزایی داشته اند.(9)
این پژوهش بر اساس تعریفی که رابرت ماندل از امنیت ملی ارائه داد، سعی دارد تا رابطه رسانه های جمعی و امنیت ملی را با تأکید بر ریشه یابی و نقش مطبوعات در روسیه مورد بررسی قرار دهد. "رابرت ماندل " امنیت ملی را این گونه تعریف می کند: «توانایی جامعه برای تداوم بخشیدن به ویژگی های سیاسی و فرهنگی بنیادی خود تحت شرایط متحول و در مقابل تهدیدهای احتمالی یا واقعی.»(10)
ابعاد امنیت ملی
امنیت اجتماعات بشری به شش مقوله قابل تقسیم است: نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و فرهنگی.
الف: امنیت نظامی(11): این نوع امنیت معطوف به اثرات متقابل توانایی های تهاجمی - دفاعی مسلحانه دولت ها و نیز برداشت آنها از مقاصد یکدیگر بوده است. قدرت ملی(12) جوهر اصلی مفهوم امنیت ملی و امنیت نظامی نیز به عنوان اصلی ترین عنصر قدرت ملی محسوب می شود. به اعتقاد بسیاری، تهدید نظامی هنوز اصلی ترین تهدید برای یک دولت محسوب می شود، زیرا تهدید نظامی همه اجزای دولت اعم از حاکمیت، سرزمین و نهاد دولت و از سویی دستاوردهای صنعتی، اقتصادی و تمدنی جامعه را مورد هدف قرار می دهد. حادثه 11 سپتامبر نشان داد که هنوز تهدید نظامی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می باشد.
ب: امنیت سیاسی(13): تهدید سیاسی عموماً به عنوان زمینه ساز سایر تهدیدها و یا مکمل آنها نیز عمل می کند. هدف از تهدید ممکن است از فشار بر حکومت در مورد سیاست خارجی گرفته تا واژگونی حکومت، جدایی طلبی و برهم زدن بافت سیاسی دولت برای تضعیف آن پیش از تهاجم نظامی متفاوت باشد. از آنجا که دولت اصولاً موجودیتی سیاسی است، تهدید سیاسی امکان دارد به همان اندازه تهدید نظامی هراس انگیز باشد. این امر به خصوص در مواردی که دولت ضعیف است، صدق می کند. اما حتی در مواردی که دولت قوی وقدرتمند است، تهدیدهای سیاسی می تواند منبع نگرانی باشد.(14) بنابراین در بعد سیاسی امنیت ملی می توان به ابعاد فرعی مانند ساختار، ضعف و قدرت، کارآمدی، میزان مشروعیت، امنیت دولت، احزاب، مسئله قومیت ها و اقلیت ها در جوامع، میزان نهادمندی جامعه مدنی در کشورها و شیوه مشارکت سیاسی اشاره کرد.(15)
ج: امنیت اقتصادی(16): مفوم امنیت اقتصادی در خلال جنگ سرد، در کشاکش بالا بردن موازنه قدرت، ابتدا در بلوک غرب مطرح شد. اما شکل گیری نظریه هایی با مفهوم امنیت اقتصادی به طور مشخص پس از جنگ سرد آغاز شد، به طوری که امنیت اقتصادی به عنوان یکی از ابعاد مهم امنیت ملی مطرح گردید. اهمیت بعد اقتصادی امنیت ملی روز به روز افزون تر می شود؛ چنانکه مثلاً آمریکا برای برهم زدن امنیت ملی ایران قانون داماتو را تصویب و از سرمایه گذاری شرکت های بین المللی در ایران جلوگیری می کند. اهمیت امنیت اقتصادی تا به آنجاست که کلیه دولتمردان حاضر به هزینه کردن و سرمایه گذاری در این زمینه هستند. ماندل امنیت اقتصادی را چنین تعریف می کند: «میزان حفظ و ارتقای شیوه زندگی مردم یک جامعه از طریق تأمین کالاها و خدمات، هم از مجرای عملکرد داخلی و هم حضور در بازارهای بین المللی.»(17)
د: امنیت اجتماعی(18): برخی محققین امنیت اجتماعی را همتراز امنیت ملی دانسته اند، زیرا معتقدند که تهدید یک دولت متوجه امنیت آن است، اما تهدید یک جامعه متوجه هویت آن می گردد. امنیت اجتماعی ناظر بر پایداری الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، همبستگی و هویت و عرف های مذهبی و ملی در چارچوب شرایط قابل قبول برای تحول و تکامل آنهاست.(19)
و: امنیت زیست محیطی(20): جدیدترین جنبه امنیت ملی، امنیت زیست محیطی است. در پایان دهه 1980، طرح محیط زیست به عنوان یک موضوع امنیتی آغاز و به مرور به مسئله امنیتی برجسته تبدیل شد. موضوعاتی همچون گازهای گلخانه ای، تهی شدن اتمسفر از گاز ازن، ته نشینی اسیدها، از بین رفتن جنگل ها، کاسته شدن از ماهی های موجود و آب های تازه در کنار زوال منابع زیرزمینی از موضوعات مرتبط با امنیت محیط زیست است.
ن: امنیت فرهنگی(21): فرهنگ و به طور اخص مذهب، در سال های دور به عنوان یک عامل امنیت ساز در دولت های ملی و امنیت سوز در مناقشه های میان دولت ها مطرح بوده است. پس از جنگ سرد نیز شاهد نوعی از این گونه منازعات بوده ایم که نمونه بارز آن در منطقه بالکان رخ داد. اگر فرهنگ را مجموعه ای از سنت ها، آداب و عادات و مجموعه ای از ارزش ها تلقی کنیم که ساخت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر اساس آن استوار شده اند، می توانیم با این نگاه، فرهنگ ها را به عنوان شاخص های متمایز کننده جوامع و کشورها قلمداد کنیم. امنیت فرهنگی می تواند سبب تقویت یا تضعیف امنیت اجتماعی نیز شود.          ادامه دارد ...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات