تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۷  ، 
کد خبر : ۱۰۳۲۱۳

داستان صنعت گاز در ایران (بخش ششم)


* آیا صنعت گاز ایران بدون دردسر و حسادت‌های صاحب‌منصبان و بخشی‌نگری آن‌ها رشد کرد؟
**  شیرازی در ادامه خاطرات خود به مخالفت‌های نفیسی که از مقام‌های عالیرتبه صنعت نفت بود، اشاره کرده و می‌گوید که او معتقد بود توسعه صنعت گاز به کاهش استفاده از فرآورده‌های نفت منجر شده و پالایشگاه‌های نفت ورشکست می‌شوند... شیرازی به مخالفت روحانی که در آن زمان وزیر آب و برق بود نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: دیدگاه‌های او برخلاف نظرات ما در شرکت گاز بود. در ادامه خاطرات وی، مساله قیمت گاز و اختلاف سلیقه‌ها بار دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
* که در واقع مبنای کار شما نفت بود؟
** فرآورده‌های نفتی به طور کلی.‌این تخفیف به ترتیبی باشد که آن خرجی که مصرف‌کننده می‌کند برای تبدیل وسائل نفت سوز به گازسوز در ظرف دو یا سه سال برگشت داده بشود. وسائلی که مصرف‌کننده احتیاج دارد انشعاب (service connection) است، دستگاه اندازه‌گیری و تنظیم فشار (meter and regulator) است که برای مصرف‌کننده‌های بزرگ هزینه‌اش نسبتا زیاد است، لوله‌کشی داخلی است و مشعل‌های گازی و وسائل گازسوز. بعد حد پایینی ‌این قیمت‌ها به ترتیبی باشد که با تفاوت هزینه گاز در دروازه ورودی گاز به شهر و قیمت فروش گاز به مصرف‌کننده اجرای طرح‌های گازرسانی را اقتصادی بکند، هم از نظر اقتصاد طرح (financial feasibility) و هم از نظر اقتصاد ملی.
* این مطلبی که شما می‌گویید، شیوه قیمت‌گذاری برای سیستم‌های مونوپولی یا شبه مونوپولی است. طبیعتا شرکت ملی گاز در آن قالب قرار می‌گرفت؟
** بله. البته ولی در اصول قیمت‌گذاری ما اصول متداول در بازار آزاد را در نظر گرفتیم. یعنی ما مصرف‌کننده‌ای را مجبور نمی‌کردیم که بیاید گاز مصرف بکند و تخفیف زایدالوصفی هم نمی‌دادیم که به ضرر اقتصاد ملی یا اقتصاد طرح باشد. برای مصرف‌کنندگان با ترغیب‌های تجاری و یک کمی تبلیغاتی که ما انجام می‌دادیم خودشان ترغیب می‌شدند و می‌آمدند و قرارداد امضا می‌کردند. یا ما می‌رفتیم و آنها را قانع می‌کردیم که گاز برایشان به‌صرفه است. بررسی اقتصادی به خصوص برای مصرف‌کننده‌های بزرگ صنعتی انجام می‌دادیم، برنامه‌هایی داشتیم که مهندسان فروشگاه به صنایع تربیت کرده بودیم که اینها می‌رفتند و با صنایع صحبت می‌کردند، برایشان محاسبه اقتصادی انجام می‌دادند و آنها را قانع می‌کردند که مصرف گاز به نفعشان است. ‌این عینا به ترتیبی است که یک شرکت خصوصی هم انجام می‌دهد. در زمینه اقتصاد ملی وقتی صحبت می‌کنیم، آن بحثی است که مفصل‌تر خواهد بود ولی در همین جا من ‌اشاره بکنم که گاز در بخش صنعتی جانشین نفت کوره می‌شد ولی به خصوص در بخش خانگی و تجاری نقش حساس‌تری داشت چون گاز جانشین فرآورده‌های میان تقطیر، که نفت سفید و نفت گاز، است می‌شد و تامین ‌این فرآورده‌ها یکی از مشکلات بزرگ شرکت ملی نفت بود. برای اینکه به علت صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی کشور مصرف آنها به سرعت بالا می‌رفت. به خصوص نفت گاز (گازوییل). برای تولید هر بشکه فرآورده میان تقطیر که جمع نفت سفید و نفت گاز است، شرکت ملی نفت مجبور بود دو بشکه ظرفیت پالایشگاهی ایجاد بکند.
سوم ساختمان تعرفه‌های گاز به ترتیبی در نظر گرفته شدند، چون ما گاز فراوان داشتیم، که با افزایش مصرف قیمت گاز تقلیل پیدا می‌کرد، زیرا توسعه هرچه سریع‌تر مصرف گاز از نظر تجاری به نفع شرکت ملی گاز بود و از نظر اقتصادی هم به نفع مملکت. اصل بعدی، قیمت‌ها بر اساس منطقه‌ای در نظر گرفته شد. دولت می‌خواست صنایع از تهران دور بشوند بنابراین ما بالاترین قیمت‌ها را برای تهران در نظر گرفتیم. همچنین، بنا براصل اقتصادی تعرفه بالاتر برای انتقال بیشتر گاز، بالاترین قیمت را منطقه تهران داشت و پایین‌ترین قیمت را منطقه خوزستان که روی منابع گازی بود. سایر مناطق منطقه عمومی نامیده شد. بنابراین کشور به سه منطقه از نظر قیمت‌گذاری تقسیم شده بود.
علاوه‌بر آن با در نظر گرفتن حداقل صورتحساب که طبق فرمولی براساس حداکثر مصرف در ساعت هر مصرف‌کننده‌ای تعیین می‌شد، عملا ما demand charge را هم در نظر گرفته بودیم که یک اصل مهم در utility است. البته ما پاره‌ای از مصرف‌کننده‌ها را از demand charge معاف می‌کردیم، مثل کارخانه‌های قند، کوره‌های آجرپزی، چون اینها فصلی کار می‌کردند و علاوه‌بر آن عملا کمک می‌کردند به متعادل کردن بار مصرف. برای هزینه انشعاب مصرف‌کننده‌هایی که روی شبکه قرار داشتند به طور استاندارد طبق فرمولی که تابع حداکثر مصرف ساعتی بود هزینه انشعاب گرفته می‌شد و اگر مصرف‌کننده‌ای خارج از شبکه بود با صاحب صنعت مذاکره می‌شد و باید تمام هزینه انشعاب را به شرکت ملی گاز می‌پرداخت. در طرح قیمت‌گذاری علاوه‌بر آن ما تمام مقررات مصرف گاز را هم گنجاندیم، یعنی یک فصل داشتیم برای مقررات مصرف گاز که مصرف‌کننده مسوولیت‌‌های خودش را بداند، مسوولیت‌‌های شرکت ملی گاز را هم در قبال خودش بداند. یعنی طرفین به مسوولیت‌‌هایشان واقف باشند. ‌این اصولی بود که ما در طرح قیمت‌گذاری در نظر گرفتیم.
گزارش طرح قیمت‌گذاری تهیه و طبق مفاد اساسنامه شرکت ملی گاز تقدیم شد به هیات‌‌مدیره برای تصویب. دکتر اقبال که در آن جلسه به اهمیت ‌این کار پی برد که منبع جدیدی وارد بخش انرژی مملکت می‌شود، طرح را واگذار کرد به آقای فتح‌الله نفیسی، یکی از مدیران ارشد و اصلی شرکت ملی نفت ایران، برای بررسی. دراین جا داستان جالب من با آقای نفیسی شروع شد و من عینا وقایع را به همان ترتیب که واقع شده ذکر می‌کنم. باز در مقدمه این بخش باید بگویم نهایت احترام را برای آقای نفیسی دارم، از پیشکسوتان صنعت نفت ایران بودند و خدماتشان بلاشک بسیار ارزنده و مثبت بوده ولی من یک کار حرفه‌ای و ملی در اینجا انجام می‌دهم و حقایق و وقایع را فقط توضیح می‌دهم.
آقای نفیسی جلسه‌ای در دفتر خود با شرکت عده‌ای از صاحب‌منصبان شرکت نفت تشکیل دادند و من هم نماینده شرکت ملی گاز بودم که برای دفاع از طرح به آن جلسه رفتم. آقای نفیسی نظرات خودشان را به این ترتیب بیان داشتند: گاز در بخش انرژی ایران بایستی فقط وارد بخش خانگی و تجاری بشود تا با جانشینی فرآورده‌های میان تقطیر، نفت سفید و نفت گاز، به تامین کمبود تولید آن، که یک مساله مشکل و بزرگی برای شرکت ملی نفت بود، کمک بکند.
* یعنی به عنوان مکمل آن دو فرآورده‌های میان تقطیر؟
** نه مکملش، نه، جانشین قسمتی از مصارف ‌این دو فرآورده بشود. یعنی خانه‌ای که ما گاز می‌دادیم، آن خانه اگر حرارت مرکزی داشت و نفت گاز مصرف می‌کرد برای حرارت مرکزیش، یا هتلی را که ما گاز می‌دادیم، آن نفت گاز جانشین می‌شد با گاز و در نتیجه جمع مصرف مملکت برای این فرآورده تقلیل پیدا می‌کرد و یا حداقل از شتاب رشد آن کاسته می‌شد و در نتیجه بار تولید و تامین فرآورده مزبور که بر دوش شرکت ملی نفت بود کاهش می‌یافت.
* و شرکت نفت می‌توانست نفت بیشتر برای کار دیگری مصرف کند؟
** مجبور نبود که نفت گاز و نفت سفید بیشتر تولید بکند و مجبور نبود ظرفیت پالایشگاهی تولید بکند برای تولید آن. بنابراین ‌ایشان ‌این تز را به این ترتیب مطرح کردند. از طرف دیگر معتقد بودند، خیلی مصر بودند، که گاز اصلا نباید وارد بخش صنعتی و برق بشود و از جانشینی با نفت کوره به طور کلی بایستی خودداری بشود. دقیقا به خاطر دارم که در این جلسه اظهار داشتند که اگر ما بگذاریم شرکت ملی گاز در نظرات خودش موفق بشود و طرح پیشنهادی قیمت‌گذاری گاز را به تصویب برساند، نفت کوره تولیدی پالایشگاه‌ها روی دست ما خواهد ماند و ما مجبور خواهیم شد آن‌را در پالایشگاه‌ها بسوزانیم و اضافه کردند،‌ این را عینا نقل می‌کنم، تقریبا جمله‌ای است که ایشان توی آن جلسه ذکر کردند، که «یک روز شاه از اتاق خود در صاحبقرانیه خارج می‌شوند و ملاحظه می‌فرمایند که ستون بزرگ دود در جنوب شهر نمایان است»، یعنی همان محل پالایشگاه تهران. آن وقت در پاسخ به سوال ایشان ما باید عرض کنیم که این ستون دود شیرازی است. ‌این عین جمله‌ای بود که ایشان در این جلسه مطرح کردند. حالا در این جا من فکر می‌کنم برای اینکه اساس نظرات آقای مهندس نفیسی روشن بشود ایجاب بکند که موضوع عرضه و تقاضای فرآورده‌های نفتی مختصرا مورد بررسی قرار بگیرد. به طور کلی پالایشگاه‌های ‌ایران در آن موقع مشتمل بود بر پالایشگاه آبادان با هدف دوگانه تامین مصرف داخلی و پیشبرد صادرات و پالایشگاه‌های تهران، شیراز و کرمانشاهان، که هر سه فقط وظیفه تامین مصارف داخلی را داشتند.
فرآورده‌های تولیدی عبارت بودند از، 1) فرآورده‌های سبک که مشتمل می‌شد بر بنزین اتومبیل، هواپیما و گاز مایع، 2) فرآورده‌های میان تقطیر، مشتمل بر نفت گاز (gasoil) و نفت سفید (kerosine) و سوخت هواپیمای جت، که آن هم به طور کلی نفت سفید است و 3) فرآورده‌های سنگین مشتمل بر انواع نفت کوره سنگین و سبک که به طور کلی مورد مصرف نیروگاه‌ها و صنایع بودند و حتی مصرف‌کنندگان کوچک‌تری مثل حمام‌های عمومی‌ و نانوایی‌ها که نفت کوره سبک مصرف می‌کردند. مشکل بزرگ شرکت ملی نفت‌این بود که از یک طرف تقاضای بازار، به خصوص در مورد فرآورده‌های میان تقطیر، به علت صنعتی شدن با سرعت افزایش پیدا می‌کرد و از طرف دیگر الگوی تولید پالایشگاه‌ها (refinery product pattern) با الگوی مصرف (demand pattern) تطبیق نمی‌کرد. یعنی ترکیب درصد‌های تولید این فرآورده‌هایی که عرض کردم با ‌درصدهای مصرف تطبیق نمی‌کرد و این مشکل بزرگی برای شرکت ملی نفت بود و همین طور که قبلا عرض کردم، به خصوص در مورد فرآورده‌های میان تقطیر شرکت ملی نفت مجبور بود برای تولید هر بشکه دو بشکه ظرفیت پالایشگاهی ایجاد بکند، چون پالایشگاه‌ها، با طراحی که پالایشگاه‌های ایران داشتند، حدود 50‌درصد می‌توانستند فرآورده میان تقطیر بدهند. یعنی صد ‌درصد که نفت خام وارد پالایشگاه می‌شد حدود 50‌درصد می‌توانستند از آن فرآورده میان تقطیر بگیرند و حدود 30 الی 35‌درصد نفت کوره تولید می‌شد و این اساس آن مطلبی بود که آقای نفیسی به آن ستون دود می‌گفت.
یعنی اگر ما وارد بازار می‌شدیم، چون گاز به سرعت می‌توانست جانشین نفت کوره بشود، چون صنایع مقدار زیادی نفت کوره مصرف می‌کردند و تبدیل آنها به گازconversion آسان‌تر بود تا ‌اینکه ما شبکه شهری بسازیم، دانه دانه خانه‌ها و واحدهای تجاری را تبدیل بکنیم، که مصارفشان هم کم بود، ‌ایشان حقا‌این پیش‌بینی صحیح را کرده بود که اگر ما با سرعت وارد ‌این کار بشویم، نفت کوره روی دست شرکت ملی نفت خواهد ماند و آن ستون دود ‌ایجاد می‌شود. بنابراین حقا من باید عرض بکنم راه حل پیشنهادی آقای نفیسی برای شرکت ملی نفت یک راه حل ساده و مناسب و convenient بود ولی عملا ‌ایجاد و توسعه صنعت گاز را مواجه با یک محدودیت شدید می‌کرد، چون قسمت اعظم بازار ما صنایع و نیروگاه‌ها بودند. اگر گاز وارد بخش صنعت و برق نمی‌شد و محدود می‌شد فقط به شهرها، که توسعه‌اش خیلی بطئی است و توام با گرفتاری زیاد، توسعه صنعت گاز بسیار محدود می‌شد.
* برای ‌اینکه روشن بشویم، اگر گاز فوق‌العاده موفق می‌بود، یعنی فرض کنیم تمام ابعاد مختلف مصرف را می‌پوشاند، آن وقت آن چه که از طریق پالایشگاه‌های نفتی تولید می‌شد مورد مصرفش بیشتر اتومبیل و وسائل ارتباطی و از این نوع می‌بود، یعنی در واقع محدود به این می‌شد. آیا ‌این درست است، یا ‌اینکه گاز موارد استفاده دیگر هم به صورت گسترده می‌توانست داشته باشد؟
** چهار فرآورده اصلی که عبارتند از بنزین، نفت سفید، نفت گاز و نفت کوره قسمت اعظم، شاید بالغ‌بر 95‌درصد، تولید پالایشگاه را تشکیل می‌داد. آن وقت فرآورده‌های فرعی هم هستند، مثل گاز مایع، حلال‌ها، قیر و ‌این جور چیزها. سوالتان جالب است، چون جلوتر از من حرکت می‌فرمایید ولی سوالتان کاملا وارد است و جواب هم برایش دارم و خواهم داد. حالا در این جا من باید بگویم یک نظریه دیگر هم از طرف وزارت آب و برق ارائه شده بود که بعد هم به آن می‌رسیم با همین ترتیب که پیش می‌رویم و نظریه وزارت آب و برق کاملا مخالف نظر شرکت ملی نفت بود. یعنی آنها می‌گفتند گاز فقط وارد بخش صنعتی و برق بشود و اصلا وارد شهرها نشود. بنابراین جمع این دو نظر شرکت ملی نفت و وزارت آب و برق فی‌الواقع مساوی با عدم‌ایجاد صنعت گاز در ایران بود. در هر دو مورد ما توضیحات بیشتری خواهیم داد.
* در این زمان منصور روحانی وزیر آب و برق بود؟
** بله، آقای روحانی وزیر آب و برق بود. بنابراین، با توجه به‌ اینکه نظریه شرکت ملی نفت علی‌الاصول یک نظریه صحیحی بود، یعنی من نمی‌توانستم آن نظریه را رد بکنم، باید به چاره‌جویی می‌افتادیم که راه‌حل برایش پیدا کنیم. علی‌الاصول در کشورهای صنعتی، حالا ‌اینجا است که به سوال شما می‌رسیم، در کشورهای صنعتی، مثلا همین کشور ‌آمریکا، پالایشگاه‌هایی هستند که اصلا حتی یک قطره نفت کوره تولید نمی‌کنند. یعنی تمام نفت خام که وارد پالایشگاه می‌شود upgrade می‌شود به فرآورده‌های سبک‌تر مانند بنزین که قیمت بیشتری هم نسبت به فرآورده سنگین‌تری مثل نفت کوره دارد، ولی سرمایه‌گذاری خیلی سنگین‌تر است نسبت به آن طراحی که در پالایشگاه‌های ‌ایران متداول بود. خوب‌این یک راه‌‌حل بود ولی شرکت ملی نفت علاقه‌ای به این راه‌حل پر خرج نداشت. به فکر افتادم یک سیاست انرژی در چارچوب سیاست انرژی کلی کشور پیشنهاد بکنم که راه‌حل گاز برای وارد شدن به بخش انرژی در مملکت چه هست. نظریه بنده، خیلی ساده، ‌این بود که در جنوب کشور، در نقاط یا نقطه مناسبی، پالایشگاه‌هایی ساخته بشود که به آن می‌گوییم تاپینگ پلنت (Topping‌Plant)، که فرآورده میان تقطیر را بگیرند و بقیه نفت را تزریق بکنند به نفت خام صادراتی. محاسباتی هم انجام دادم که فرض کنید اگر پالایشگاه ساده‌ای با ظرفیت 100هزار بشکه در روز ساخته بشود، آن نفت خام باقیمانده که وارد جریان فرض کنید نفت خام سنگین ایران، مثلا نفت خام گچساران، می‌شد آیا تاثیری در شرایط نفت خام ایران می‌کرد؟ آیا از نظر درآمد ضرری متوجه منافع ایران می‌شد؟ آیا باعث تغییر قیمت نفت می‌گردید؟
محاسبات ما نشان می‌داد که تزریق نفتی که پس از گرفتن فرآورده‌های میان تقطیر باقی می‌ماند به نفت خام صادراتی تاثیری در درجه API وزن مخصوص نفت خام ایران، نمی‌کرد و ضرری از ‌این بابت متوجه نمی‌شد، چون باید یک درجه تغییر می‌کرد تا اثر بگذارد در عایدی ایران یا قیمت نفت. بنابراین من پایه سیاست انرژی‌ام را برای وارد شدن گاز به بخش انرژی بر‌ این مبنا گذاشتم. آقای نفیسی هیچ وقت با‌ این نظریه مخالفت نکرد و حتی من به یاد دارم در یک جلسه‌ای اظهار داشتند که در همان زمان یک دستگاهی با ظرفیت 20‌هزار بشکه در روز در جزیره لاوان نصب شده که عینا همین کار را انجام می‌داد، یعنی فرآورده میان تقطیر را می‌گرفت، بقیه نفت خام را صادر می‌کرد و فرآورده میان تقطیر می‌آمد برای مصرف داخلی. همین طور ‌ایشان اظهار کردند یک تاپینگ پلنت دیگر در اهواز وجود دارد به ظرفیت 70‌هزار بشکه در روز، که آن هم باز همین کار را انجام می‌داد. با‌ اینکه ایشان مخالفتی با‌ این نظریه نداشتند و نکردند ولی عملا هم من ندیدم که به اصطلاح یک طرحی در اشل بزرگ تاپینگ پلنت جدید پیشنهاد بکند.
من وقایع بعدی را عینا به همان ترتیب که انجام شده باز خدمت‌تان عرض می‌کنم. آقای نفیسی یک کمیته‌ای تشکیل دادند که مطلب را رسیدگی بکند و نتیجه را طی دو هفته به اطلاع ایشان و جلسه برساند. مرحوم شمس‌الدین سجادی که رییس منطقه بخش فروش نفت تهران بود ماموریت یافت از طرف آقای نفیسی و بنده هم از طرف شرکت ملی گاز که برویم‌این مطلب را بحث بکنیم. ما رفتیم، دو هفته بحث کردیم و یک صورتجلسه درست کردیم و آوردیم دادیم در جلسه بعد به آقای نفیسی.‌ ایشان وقتی این صورتجلسه را نگاه کرد، باز من عین جملات ایشان را تکرار می‌کنم...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات