تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۸:۰۵  ، 
کد خبر : ۱۰۴۹۵۱
نگاهی به روابط ایران و اروپا

تضاد هویت‌ها


محسن پیریایی
اروپای غربی با توجه به روابط فرا آتلانتیکی با ایالات متحده مواضعی کاملاً هماهنگ با مواضع آمریکا در قبال انقلاب اسلامی ایران داشت و در مقابل نیز کشورهای حوزه اروپای شرقی نیز کاملاً تحت تأثیر مواضع شوروی در قبال ایران موضع گیری می کردند.
انقلاب اسلامی در ایران باعث شد تا سیاست دین مدارانه جایگزین سیاست دنیامدارانه دوران پهلوی گردد. این امر زمانی اتفاق افتاد که جهان غرب (اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا) در اوج گرایش به سیاست دنیامدارانه (سکولاریسم) و جهان شرق نیز در اوج گرایش به سیاست دین گریزانه (کمونیسم) به سر می برد. اصول و ارزش های لیبرالیسم در غرب و سوسیالیسم در شرق از مقبولیت بالایی برخوردار بود و در مقابل، اراده ای در ایران مبتنی بر رد این موضوع در حال بارور شدن بود. سیاست های نه شرقی و نه غربی ایران و حمایت و کمک به مستضعفین و مسلمانان جهان و شعارهایی از جمله صدور انقلاب اسلامی، در مقابل سیاست های لیبرالیستی و کمونیستی جهان غرب و شرق از جمله شاخصه های اختلافات هویتی دو طرف به شمار می رفت که شکاف ها را افزایش می داد و این در حالی بود که اشتراکات هویتی اروپای غربی و ایالات متحده، یا اروپای شرقی و شوروی باعث همسویی رفتار آنها در قبال ایران، به خصوص در دهه بعد از انقلاب اسلامی ایران می‌شد.
علاوه بر این، نظام بسته اقتصادی، سیاست خارجی تجدید نظر طلب و ایدئولوژی خاص ایران در مقایسه با مردم لیبرالیسم، نظام باز اقتصادی و سیاست خارجی منعطف کشورهای غربی در قبال آمریکا، اختلالات عمیق هویتی را بین ایران از یک سو و کشورهای غربی و به خصوص کشورهای غرب اروپا رقم زد. نمود این موضوع را می توان در مقولاتی از جمله سیاست واحد غرب به خصوص کشورهای عضو اتحادیه در اوایل انقلاب در قبال ایران از جمله ماجرای گروگانگیری و جنگ تحمیلی دید.
البته همان طور که اشاره شد تا پیش از پایان جنگ سرد نمی توان عملکرد کشورهای اروپایی در قبال ایران را در قالب عملکرد مشترک آنها در اتحادیه ای تحت عنوان اتحادیه اروپا مورد ارزیابی قرارداد بلکه باید به عملکرد انفرادی آنها، آن هم تحت نفوذ ابرقدرت ها نظر داشت.
روند برخورد اروپا با موضوع هسته‌ای ایران
به نظر می رسد یکی از اشتباهات استراتژیک ایران در روند پرونده هسته ای خود برگزیدن اروپا به عنوان طرف اصلی مذاکره بود. واگذاردن آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان مرجع اصلی حل و فصل موضوعات مربوط به رژیم حقوقی NPT و حرکت در مسیر به رسمیت شناختن اروپا اولین گامی بود که ایران را به نوعی از فرایند طبیعی پرونده خارج کرد. از سوی دیگر ایران چنانچه قصد داشت با اروپا بر سر مسأله هسته ای خود مذاکره کند نمی بایست بازیگران اروپایی را محدود به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان می کرد که هر کدام از آنها نیز همان گونه که اشاره شد سابقه چندان درخشانی در نوع برخورد با ایران نداشتند.
به هر حال نوع نگرش حاکم در ایران که تصور می کرد تضاد منافع اقتصادی اروپا با آمریکا و یا تلاش اروپا برای استقلال در سیاست خارجی به اندازه ای است که باعث خواهد شد اروپا کاملاً بر خلاف جهت اهداف راهبردی آمریکا قدم بردارد، این امر موجب شد تا ایران سمت گیری سیاست خارجی خود را در مسأله هسته ای متوجه اروپا کند، هر چند که نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که به هر حال ایران در مقابل فشارهای بین المللی شاید در زمان خود راهی را بهتر از مذاکره با اروپا برای پیش بردن مقاصد خود نمی دید اما باز هم باید بر این نکته تاکید کرد که حتی با پذیرفتن این پیش فرض ایران نمی بایست طرف های مذاکره را به 3 کشور انگلیس، فرانسه و آلمان محدود کند.
نگاهی به روند مذاکرات ایران و اروپا به خوبی نشان می دهد که کشورهای سه گانه اروپایی طرف مذاکره ایران موسوم به E3 اگرچه در ابتدا راه حل هایی را پیشنهاد دادند که تا حدودی بر خلاف خواست ایالات متحده به نظر می رسید، اما به تدریج همسویی نگرش و عملکرد این کشورها با نگرش سیاسی به پرونده که عمدتاً محصول عملکرد آمریکا بود. در مرور زمان آشکارتر گردید. هر چند که اروپا تلاش کرد تا بتواند ناکامی های گذشته عرصه سیاست خارجی خود را با موفقیت در برخورد با پرونده هسته ای ایران به نوعی جبران کند، اما باز هم ثابت کرد که در حل بحران های حوزه روابط خارجی خود در نهایت باید الگوی بوسنی و هرز گوین و کوزوو را برگزیده و به عملکرد ایالات متحده امیدوار باشد.
تا پیش از اعلام ایران مبنی بر پذیرش پروتکل الحاقی، اتحادیه اروپا موضع سرسختانه ای در قبال برنامه های هسته ای ایران اتخاذ کرد و به طور کامل به حمایت از ملاحظات و منویات آژانس پرداخت. به ویژه پس از گزارش ژوئن 2003 آژانس در خصوص برنامه های هسته ای ایران مبنی بر این که تهران معاهده عدم تکثیر تسلیحات (NPT) را به طور کامل رعایت نکرده است، فشارهای اتحادیه اروپا بر ایران نیز افزایش پیدا کرد. وزرای امور خارجه این اتحادیه نیز در اجلاس ماه ژوئن خود در لوکزامبورگ نگرانی های جدی خود را در خصوص این که برنامه هسته ای ایران برای پنهان کردن تلاش جهت ساخت سلاح های هسته ای به کار رفته است، ابراز داشتند.
این موضع گیری ها دقیقاً در شرایط و فضایی مطرح می شود که مباحث مربوط به پیوستن ایران به پروتکل الحاقی NPT در بالاترین درجه اهمیت قرار داشت و موضع اتحادیه در قبال این موضوع آن بود که ایران می بایست به طور غیرمشروط و فوری پروتکل الحاقی را امضا و اجرا نماید و ادعا می کرد که پیوستن ایران به پروتکل الحاقی مجموعه تردیدهای موجود را از بین خواهد برد و گامی مهم در جهت اعتمادسازی در روابط این کشور با اتحادیه اروپاست. مجموعه این مواضع اتخاذ شده ای از سوی اتحادیه اروپا در دوره زمانی قبل از اعلام پذیرش پروتکل از سوی ایران، مؤید نزدیکی دیدگاههای این اتحادیه به مواضع ایالات متحده آمریکا بود. آمریکا و اروپا در مخالفت با برنامه هسته ای ایران متحد بودند و این برخلاف شکاف بوجود آمده میان این دو متحد قدیمی بر سر جنگ عراق بود، هر چند که اتحادیه اروپا تا آن زمان هیچ گاه بدبینی خود را در قبال ایران به شدت و تندی آمریکا ابراز نکرده بود.
توافقات نشست تهران
پس از این که ایران در تاریخ 21 اکتبر 2003 در نشست تهران با حضور وزیران امور خارجه سه کشور اروپایی رسماً آمادگی خود را برای پذیرش پروتکل الحاقی اعلام کرد و پذیرفت که به صورت داوطلبانه فرآیند غنی سازی اورانیوم خود را به حالت تعلیق در آورد، اروپا که در این مرحله احساس موفقیت می کرد لحن ملایم تری را در مقابل برنامه هسته ای ایران در پیش گرفت. این اتحادیه که پس از دوران جنگ سرد همواره تلاش کرده است تا سیاست های خود را در مقابل دیگر کشورها از زیر سایه ایالات متحده خارج کند پس از پذیرش پروتکل الحاقی از سوی ایران حتی در مقطعی با اعتقاد به این که دیپلماسی موفقی را در قبال ایران پیش گرفته است با درخواست آمریکا مبنی بر ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت مخالفت کرد. هر چند که موضع گیری سیاسی نظیر این موضع گیری از جانب اروپا این باور را نزد عده ای به وجود آورد که اروپا در مقابل آمریکا بر سر برنامه هسته ای ایران ایستادگی کرد و برنامه هسته ای ایران باعث بروز اختلافات و افزایش حجم شکاف میان اروپا و آمریکا شد، اما تحولات بعدی پرونده هسته ای ایران نشان داد که اروپا همچنان متأثر از آمریکا گام برمی دارد و البته نباید از این موضوع تعجب کرد، چرا که همان گونه که پیش از این نیز اشاره شد اشتراکات فرهنگی و هویتی اروپا و آمریکا و تضادهای هویتی آنها با هویت و ارزش های حاکم بر دولت جمهوری اسلامی ایران خود منشأ چنین اختلافاتی بوده و خواهد بود.
در حالی که ایران در 18 دسامبر 2003 پروتکل الحاقی را امضا نمود، اما توافقات نشست تهران به سرعت با چالش های جدی مواجه شد، به اعتقاد 3 کشور اروپایی طرف مذاکره با ایران، این کشور می بایست غنی سازی اورانیوم و تمامی فعالیت های مرتبط با آن را به حالت تعلیق در آورد. اما در مقابل ایران اصرار می ورزید که توافقنامه تهران اجازه فعالیت های آزمایشی، تحقیقاتی و تولید دستگاههای سانتریفیوژ را به ایران داده است. ایران همچنین معتقد بود که توافقنامه تهران اجازه تولید گاز هگزا فلوراید اورانیوم (UF6) را در تأسیسات یوسی اف اصفهان داده است.
صدور نخستین قطعنامه آژانس
در 18 ژوئن 2004 شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی قطعنامه ای را علیه ایران صادر کرد که در آن از این که ایران همکاری کامل و دقیق را با آژانس انجام نداده است اظهار تأسف شده بود. ایران نیز در واکنش به این قطعنامه اعلام کرد که فعالیت های غنی سازی خود را از سرخواهد گرفت و در اولین گام نیز اقدام به فک پلمپ تأسیسات فرآوری اورانیوم در اصفهان خواهد کرد.
در سپتامبر 2004 نیز E3 از قطعنامه شورای حکام که خواستار روشن شدن کامل برنامه هسته ای ایران و تعلیق کامل غنی سازی شده بود حمایت کرد. همانطور که پیش از این نیز اشاره شد سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در نوامبر 2004 با درخواست آمریکا در مورد ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به دلیل اختلافات تاکتیکی و نه راهبردی مخالفت کردند. به اعتقاد اروپاییان اگر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت بدون زمینه سیاسی لازم صورت می گرفت ممکن بود شورای امنیت در مسیر برخورد با ایران از طریق تحریم یا هر مکانیسم دیگر با بن بست مواجه شود، یا این که این خطر بوجود آید که ایران همکاریهایش را با آژانس قطع کرده و مانند کره شمالی از NPT خارج شود.
در 15 نوامبر 2004 وزیران امور خارجه انگلیس، فرانسه، آلمان و ایران به همراه خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پاریس گرد هم آمدند. در این نشست ایران مجدداً تعلیق را تحت نظارت و راستی آزمایی آژانس و به صورت داوطلبانه پذیرفت. در نشست پاریس همچنین توافق شد که مذاکرات در 4 گروه کاری سیاسی- امنیتی، اقتصادی، فنی و هسته ای ادامه پیدا کند.
آمریکا و به تبع آن اسرائیل انتقاداتی را نسبت به دستاوردهای اجلاس پاریس مطرح می کرد: اولاً اینکه آنها مدعی بودند در مورد تعلیق غنی سازی نباید لفظ داوطلبانه بلکه لفظ قانونی و اجباری باید قید شود چرا که اشاره به داوطلبانه بودن تعلیق از جانب ایران بدین معناست که این تعلیق تنها تا زمانی باقی خواهد بود که مذاکرات میان طرفین در جریان باشد. ثانیاً آمریکا نسبت به این که در توافقنامه پاریس اشاره ای به تعلیق کار مجتمع آب سنگین اراک نشده، معترض بود. در 10 مارس 2005 وزیران امور خارجه E3 به همراه خاویر سولانا در نامه ای به رئیس شورای اروپا مطرح کردند که مذاکرات با ایران آن طوری که مدنظر آنها بوده پیشرفت نداشته است.
در این نامه عنوان شده بود که پذیرش تعلیق کامل برنامه هسته ای از جانب ایران تنها تضمینی عینی معنی داری است که نشان می دهد برنامه هسته ای ایران تنها برای مقاصد صلح آمیز است. در چنین شرایطی، ایران این موضع اروپا را نقض آشکار مفاد عهد نامه پاریس دانست و اعلام کرد که براساس توافقنامه پادمان NPT غنی سازی را از سر خواهد گرفت.
اجازه غنی‌سازی محدود
در ماه می 2005 و در جلسات گروه های کاری ای که براساس موافقتنامه پاریس شکل گرفته بودند، ایران یک طرح کاری 4 مرحله ای را برای حل بحران موجود پیشنهاد کرد که یکی از عناصر اصلی آن طرح این مسأله بود که اجازه غنی سازی محدود به ایران داده شود، به این شکل که 3000 سانتریفیوژ در نطنز فعال باشند و در چنین شرایطی مذاکرات ادامه پیدا کند. هر چند اتحادیه اروپا پذپرفت که این طرح را بررسی کند، اما مذاکره کنندگان اروپایی همچنان بر موضع خود مبنی بر این که ایران باید تمامی فعالیت های غنی سازی خود را به حالت تعلیق در آورد اصرار می ورزیدند و در عین حال به دنبال راهی بودند تا بدون کوتاه آمدن از این موضع، ایران را پای میز مذاکره نگه دارند.
به هر حال در جریان مذاکرات، تروییکای اروپایی و ایالات متحده دریافتند که نیازمند نزدیکتر شدن و همسطح کردن سیاست هایشان در قبال ایران هستند و می بایست اختلافات تاکتیکی را نیز کنار بگذارند. به عبارتی اروپا پذیرفت که این بار هم سکان امور را به آمریکا واگذار کند. در 11 مارس 2005 کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده اعلام کرد اگر ایران تعلیق کامل و دائم برنامه غنی سازی خود را بپذیرد، آمریکا نیز با پیوستن این کشور به WTO موافقت خواهد کرد و همچنین امکان فروش قطعات یدکی هواپیماهای غیرنظامی به ایران فراهم خواهد شد، در همین حال اروپا نپذیرفت چنانچه ایران مجدداً غنی سازی را از سربگیرد با پیشنهاد آمریکا مبنی بر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت موافقت کند.
در نهایت، موضع گیری کشورهای اروپایی در قالب قطعنامه های 24 سپتامبر و 4 فوریه 2005 که شدیداً از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت حمایت می کردند و همچنین تلاش این کشورها برای تصویب قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران احتمالاً مؤید فرضیه این نوشتار بود و آن این که موضع اروپا در قبال جنگ ایران و عراق و همچنین برنامه هسته ای کاملاً متأثر از منافع و روابط فراآتلانتیکی آن و البته در نگرشی کلی تر ناشی از اشتراکا ت هویتی ایالات متحده و اروپاست که در تضاد کامل با ساختارهای هویتی جمهوری اسلامی ایران می باشد و به همین دلیل است که وجود یک فاصله زمانی دو دهه ای میان جنگ تحمیلی و مناقشات بوجود آمده بر سر برنامه هسته ای نیز تفاوتی را در مواضع و عملکرد اروپا در قبال ایران ایجاد نکرده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات