به گزارش فارس، "مارک گلن " نویسنده غربی در پایگاه اینترنتی "حقیقت کریه " نوشت: تصور کنید چه اتفاقی میافتد، اگر در یکی از کشورهای خاورمیانه که مورد حمله آمریکا قرار گفته و افراد بسیاری نیز در این حمله کشته شدهاند، تعداد زیادی از مردمان این کشورها، چند هزار نفر از متعصبان مذهبی در یکی از این کشورها، شبانه جمع شوند و در حالی که فریاد "مرگ بر آمریکا " سر میدهند تهدید کنند در صورتی که به خواستههای آنها توجهی نشود، عذاب الهی نازل خواهد شد. و یا حتی اگر تصاویر ویدیویی بدست آید که همین افراد، رییسجمهور جدید آمریکا را " کاکاسیاه دهاتی " و یک "تروریست " بخوانند که به خاطر دخالت دادن آمریکا در امور داخلی آن کشور، شایسته مرگ است، آمریکا چه خواهد کرد؟
این گزارش میافزاید: روشن است که چنین تصاویری، به وضوح به معنای تهدید آمریکا و موضعگیری غیردوستانه تقی شده و از طریق امواج خبری و روزنامهها هر روزه و بصورت 24 ساعته علیه آن تبلیغات صورت میگیرد. نتیجه این اقدامات نیز فوقالعاده خواهد بود و آمریکاییهای وطنپرست بیدار شده و دچار حالتی هیجانی و هیستریک میشوند و کمی بعد از آن است که بمبها شروع به پرواز به سمت جایی میکنند که چنین اظهارنظرهایی علیه آمریکا در آنها مطرح شده است.
نویسنده این داستان با اشاره به کشوری که این گونه اظهارات در آن مطرح شده است، از مخاطبانش میپرسد آیا فکر میکنید این کشور ایران است؟ خیر، و یا فکر میکنید این کشور عراق، لبنان، عربستان سعودی، سوریه، لیبی، اردن، افغانستان و یا پاکستان است؟ جواب منفی است، گزینه مورد نظر اسرائیل است.
بله! درست است، اسرائیل کوچک عزیز و "بهترین یار " آمریکا در سراسر دنیا...اسرائیل عزیز کوچکی که مردمش روزانه 30 میلیون دلار از وجوه مالیاتدهندگان آمریکایی را دریافت میکنند تا وقت کافی برای جمع شدن و تهدید کردن رئیسجمهور جدید آمریکا داشته باشند. آنها رئیسجمهور آمریکا را تهدید میکنند که باید به گناهان خود اعتراف کرده و برای زندگیش توبه و طلب بخشش کند و به خواستههای رژیم یهودی، توجه نماید.
گلن با اشاره به اقدامات نمادین رژیم صهیونیستی و استفاده از زبان نمادسازی خاطرنشان میسازد: اشخاصی که دارای ذهن جنایتکارانه هستند هیچگاه مستقیما نمیگویند که "این کار را انجام بده وگرنه من آن کار را انجام میدهم " بلکه آنها میدانند که روشن بیان کردن مقاصدشان همراه با عواقبی خواهد بود که بنابراین بهتر است مقاصدشان را در ابهام و بطور نمادین بیان کنند. به بیان دیگر رژیم صهیونیستی که بطور قطع خطرناکترین سازمان جنایتکاری است، پیامهایش را بصورت رمز به دیگر "خانوادهها " و افرادی میدهد که یا در جنگ حضور دارند و یا بزودی وارد جنگ خواهند شد. این روش هنگامی که بیان واضح تهدیدات میتواند مسئولیتساز باشد، راهی مناسب برای انتقال تهدیدات است. دقیقا مشابه اراذل و اوباشی که نه در روشنایی روز و نه به زبان واضح کار خود را انجام نمیدهند تا در صورتی دستگیری امکان استفاده از سخنانشان در دادگاه وجود نداشته باشد. حال اگر این دادگاه، دادگاه افکار عمومی آمریکا باشد، رژیم صهیونیستی نمیتواند از زبانی واضح، آشکار و سهلالفهم استفاده کند، زیرا در اینصورت افکار عمومی آمریکا به مقصود اصلی این رژیم و تهدیداتش پی خواهد برد.
این گزارش در تشریح چگونگی استفاده رژیم صهیونیستی از زبان رمز مینویسد: برای مثال رژیم صهیونیستی میخواهد به اوباما بگوید: " ببین سیاه (...)، یا آن چیزی را که ما میخواهیم به ما میدهی یا اینکه همه شما را از بین میبریم. باید از شهرکسازیهای ما حمایت کنی وگرنه اقتصاد شما را میسوزانیم و به زمین میزنیم و کشورتان را همانطور که اجداد ما با مصر رفتار کردند، دچار هرج و مرج سیاسی و اجتماعی میکنیم. "
اما این گفتهها باید به زبان رمز درآید و در واقع رژیم صهیونیستی میبایست با زبان خوش، آمریکا را تهدید کند. آنها باید این کار را با لبخند و زبانی نرم انجام دهند در حالی که اسلحهای که در جیب کت آنها قرار دارد حقیقت را تغییر میدهد و به دلیل اصلی رفتار آنها اشاره میکند.
گلن مینویسد: حال به اتفاقی که در راهپیمایی اخیر بیتالمقدس رخ داد توجه کنید، که در جلوی خانه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و کسی که از حملات تروریستی 11 سپتامبر و کشته شدن بیش از سه هزار آمریکایی اظهار ناراحتی کرد و کشته شدگان این حملات را به دلیل آنکه " همدردی فوری برای اسراییل ایجاد میکنند "، " خوب " نامید، برگزار شد.
در این اجتماع جمعیتی از متعصبان مذهبی که متشکل از هزاران نفر بود، در حالی که مشعلهایی را روشن کرده بودند در اطراف خاخام " الایزر والدمن " (Elirzer Waldman) که همانند روحانیونی که در زمان مسیح، خواستار اعدام وی بودند، جمعیت را به یک هیجان و آشفتگی مذهبی و وطنپرستانه دچار کرده بود، جمع شده بودند و میگفتند: "اوباما برحذر باش!... این گستاخی موجب سقوط و نابودی رهبری آمریکا میشود. هر کسی که جرات کند دستور ممانعت از زندگی کردن اسراییلیها در بیتالمقدس و یا هر جای دیگر از سرزمین اسراییل را بدهد، قطعا سقوط خواهد کرد... "
کمی بعد والدمن با بیان این مطلب که رییسجمهور سیاه آمریکا یک "نژادپرست " بوده، هشدار داد: اگر این " کاکا سیاه دهاتی " به کارهای خود ادامه دهد، موجب "از هم پاشیدگی " آمریکا به عنوان یک ابرقدرت میشود.
نویسنده این گزارش خاطرنشان میسازد: به اظهاراتی که از این خاخام یهودی نقل میشود توجه کنید، در حقیقت وی این تهدیدات را با حداکثر توان و به وضوح هرچه تمامتر در روبروی خانه نخستوزیر اسراییل بیان کرد که همین اقدام اوباما را به این سمت هدایت میکند که متوجه شود تمامی این اقدامات با تایید مقامات اسرائیلی انجام میشود.
گلن با تشریح کلمات استفاده شده از سوی خاخام یهودی خاطر نشان میسازد: کلمه " برحذر باش " در زبان انگلیسی، بطور عام در رابطه با یک بطری سم و یا وضعیتهای مرگآور دیگر استفاده میشود که دارای علامت مرگ، یعنی جمجمه و استخوانهای شکسته هستند و این کلمه هشدار میدهد که از نزدیک شدن به اینگونه موارد مرگآفرین خودداری کنید.
"گستاخ " نیز البته به معنی نافرمان و کسی است که کوچک و صغیر است. یعنی شخص پست و کوچی که پایش را از گلیم خود بیشتر دراز کرده و خود را بطور نامشروعی به مافوقش تحمیل نموده است.
همچنین "مقدر به سقوط " نیز که دیگر نیازی به ترجمه ندارد. منظور خاخام یهودی قطعا این نبوده که رئیسجمهور اوباما به دلیل فشار به اسرائیل دچار نوعی مجازات الهی خواهد شد، بلکه قطعا کلمه "سقوط " در مورد وی به معنی "کشته و افتاده " و در نهایت به معنی مرده به کار رفته است.
اما کلمه "از هم پاشیدگی " نیز جالب است و مقاصد خاصی از آن استنباط میشود. اگر در فرهنگ لغت به دنبال مترادفهای این کلمه باشیم، "تفکیک، فروپاشی، متلاشی شدن، خرد شدن و تجزیه شدن " است. در حقیقت این کلمه برای موردی استفاده میشود که چیزی منفجر شده و به تکههای کوچکتر تقسیم میشود.
نویسنده میافزاید: اکنون سوال اینجاست، که چطور یک خاخام میتواند چنین پیشبینیهایی را انجام دهد؟ با توجه به اینکه وی پیشبینی کرده در صورتی آمریکا مسیر فعلی خود را ادامه دهد دچار "فروپاشی " میشود، آیا وی تهدید کرده است که اقتصاد آمریکا همانند 11 سپتامبر سال 2008 که در فاصله ساعت 9 تا 11 صبح 550 میلیارد دلار از بازار پولی آمریکا خارج شد، از هم خواهد پاشید؟
و یا اینکه این گفتهها حتی هولناکتر بوده و مانند یک بمب اتمی بر سر یک شهر آمریکا فرود خواهد آمد؟
اما چنین رویدادهایی اولین بار نیست که رخ میدهد بلکه برای مثال باید به دیدار جورج بوش از اسراییل در ماه می سال 2008 و پیش از پایان حکومت ترورگونه وی به عنوان رئیسجمهور آمریکا، اشاره کرد. و پیش از اینکه بوی مرگی که در آسمان سرزمینهای اشغالی از زمان احیای نامبارک کشور یهودی در سال 1948 که این رژیم وحشیگریهای خونین خود را علیه مسمانان و مسیحیان عرب شروع کرد، پیچیده است را استشمام کند، به همراه اعضای متعصب خاخامیه ارتودوکس، از فرودگاه "بنگوریون "، دیدار کرد. جایی که به وی لیستی از اقداماتی که بوش تا پیش از پایان دوران ریاست جمهوریش میبایست انجام میداد را ارایه کردند و خواستند تا رییسجمهور آمریکا برای دنیا روشن کند که " سرزمین اسرائیل توسط خالق جهان وقف قوم اسرائیل شده است. " و برای اینکه مردم دنیا خودشان را از مجازات حتمی نجات دهند باید اسراییل را دوباره ایجاد کنند.
همچنین این دستورات به رئیسجمهور آمریکا نیز هشدار داد که اگر از وظایف خود شانه خالی کند، آنوقت "از روی عمد به ویرانی کمک کرده " است. بر همین اساس، اهداف آمریکا بطور خاص مشخص شدند و این کشور متعهد شد تا ایران، پاکستان، عربستان سعودی، سوریه، مصر و لبنان را نابود کند. پس این وظیفه بوش است که سربازانش را بسیج کرده تا "از اسرائیل محافظت کنند و هر تهدیدی را از وی دور سازند. "
این گزارش تاکید میکند: حقیقت این است که رژیم صهیونیستی تصریح کرده است که " یا آنچه را میخواهیم به ما میدهید و یا اینکه ما از آمریکا شروع کرده و دنیا را تکه تکه میکنیم. "
نویسنده این گزارش در ادامه یادآور میشود: نه تهدیداتی که توسط "مردی در سیاهی " به بوش ارایه شد و نه اظهارات اخیر والدمن در مقابل منزل نتانیاهو، تنها حوادث از این دست نیستند. بلکه از زمانی که شور و اشتیاق آمریکا نسبت به جنگهای اسراییل در حال سرد شدن است، این کشور مرتبا تهدید میشود که اگر از قبول پیشنهادی که نمیتواند رد کند، خودداری کند، چه بلاهایی ممکن است بر سرش بیاید.
همچنین سال گذشته، ایهود باراک، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی خاطرنشان ساخت: ایران از دستیابی به تکنولوژی هستهای که "میتواند منجر به تلاش برای حمله به ایالات متحده شود "، متوقف نشده است. ( یعنی با بمباران و حمله آمریکا از بین نرفته است!)
وی تصریح کرد که اگر جمهوری اسلامی، حتی یک "سلاح ابتدای هستهای " مشابه آنکه در "تخریب هیروشیما " استفاده شد نیز بسازد، "چندان بیمیل نیست که آنرا سوار بر کشتی کرده و به همراه چاشنی منفجر شوندهای که با جیپیاس عمل میکند آنرا به یک بندر حیاتی و مهم در ساحل شرقی آمریکای شمالی برساند. "
اما نویسنده این گزارش در رابطه با اظهارات باراک تصریح میکند: ترجمه سخنان باراک در واقع این است که یا ایران را برای ما بمباران میکنید و یا اینکه ما گرفتن شهرهای شما را یکی پس از دیگری و با استفاده از تسلیحات هستهای شروع میکنیم و سپس آنرا به ایران نسبت میدهیم.
کمی بعد از این سخنان و طی نبرد انتخاباتی، نخستوزیر بینامین نتانیاهو در مصاحبهای با مجله "آتلانتیک مگزین " تصریح کرد: "شما نمیخواهید که یک آیین منتظر مسیح و مذهبی بمبهای اتمی را کنترل کند... وقتی مومنان حیرت زده افسار قدرت و تسلیحات کشتار جمعی را بگیرد، آنگاه تمامی دنیا باید نگران باشند و این همان اتفاقی است که در ایران در حال اتفاق افتادن است. " وی سپس پا را فراتر نهاده و مدعی شد مسابقه هستهای ایران نمایانگر "چرخشی تاریخی " است و اگر تمدن غرب به ایران اجازه تولید سلاح هستهای را بدهد " شکست خواهد خورد. "
نویسنده در تشریح این اظهارات گفت: مومنان حیرتزده در حقیقت افسار قدرت و تسلیحات کشتار جمعی را گرفتهاند و اگر غرب خواسته ما را انجام ندهد و به سراغ ایران نرود، ما علیه کل قدرتهای غربی حمله هستهای انجام خواهیم داد و ایران را به خاطر آن سرزنش میکنیم.
گلن با اشاره به اعتقادات انحرافی صهیونیستها در رابطه با خدا و اقدامات جنگافروزانه آنها مینویسد: اما نتیجه گریزناپذیر پیروی از چنین مسیری کاملا واضح است: یهودیان نیازی به ایالات متحده آمریکا ندارند. آنها نیازی به 30 میلیون دلار در روزی که از آمریکا دریافت میکنند، ندارند. آنها نیازی به تسلیحات مدرن، جاسوسانی شبیه به "جاناتان پلارد "، "بن امی کادش " و یا آیپک ندارند. آنها نیازی به حمله به کشتی آمریکایی و کشتن سربازان آن، همانطور که هشتم ژوئن 1967 و با حمله به ناو "یواساس لایبرتی " صورت گرفت، ندارند. آنها تاسیسات آمریکایی را همانطور که در سال 1954 انجام دادند، منفجر نمیکنند. آنها نامههای حاوی سیاهزخم را که حاوی عبارات عربی و اسلامی شبیه "الله اکبر " هست را ارسال نمیکنند و نیازی به دزدیدن تکنولوژیهای آمریکایی و فروش آن به دشمنان آمریکا ندارند. آنها حملات تروریستی همچون 11 سپتامبر را مهندسی نمیکنند. آنها در نهایت مردمان برگزیده خدا هستند و خدا نیز شکی ندارد که میباید برای آنها معجزه انجام دهد. همان معجزاتی که هزاران سال پیش انجام داد و آنها را به سرزمین موعود فرستاد و از آنها نگهداری کرد.
این گزارش میافزاید: با تمام اینها، حقیقت این است که یهودیان خشم خدایی را اغوا میکنند که تمامی آن معجزات خیابی را برای اجدادشان در گذشته انجام داد. همانطور که یک یهودی از کرانه باختری در مصاحبه اخیر خود گفته است " خدا قویتر از اوباماست ".
اما سوال واضحی که باید پرسیده شود، (که البته قطعا هیچگاه پرسیده نخواهد شد!) این است که " کجاست تمامی آن معجزاتی که عهد قدیم رخ داده؟ اگر خدا میخواست که این اسراییلیهای خوب در سرزمین موعود باشند و به این خاطر دیگر اقوام را نابود میکرد، پس امروزه کجاست آن همه بیانیههای خدا در حمایت از این سوداگران کوچک ایراد میشود؟
پاسخ واضح است، خدا نمیخواهد که آنها آنجا باشند، وگرنه خدا 60 سال پیش هم با آنها همان رفتاری را میکرد که چهار هزار سال پیش انجام داد و برای آنها فرش قرمز پهن میکرد. در این صورت خداوند دشمنان آنها را بوسیله بیماری، آفت، مصیبت و... شکست میداد و به باقی ما نشان میداد که چقدر این قوم کوچک را دوست دارد!
مسئله این است که خداوند که آفریننده تمام زندگیهاست از فساد، جنایتکاری و درد و رنجی که توسط تفکر بیمار یهودیان بوجود آمده رنجیده و بشریت میباید قبل از آنکه دیر شود، از مرگ و تباهی که توسط این قوم بوجود آمده نجات یابد.