قرن بیستم و خصوصاً نیمه دوم آن قرنی سرشار از تحولات سریع و بی سابقه در محیط زیست جهان بود. اثرگذاری انسان بر طبیعت اطرافش به جایی رسیده که دارای ماهیت و اهمیت جهانی شده و متاسفانه این تاثیرات سرعت سرسام آوری نیز پیدا کرده است.دیگر تقریباً هیچ زیستگاه یا اکوسیستم طبیعی در سطح زمین وجود ندارد که لااقلاندکی دستخوش تغییر نگردیده باشد؛ اما تحولات زیست محیطی زاییده فعالیتهای بشری، اگرچه از دیر باز آغاز گردیده،اما هیچ گاه بهاندازه چند سال گذشته مورد توجه نبوده و قبلاً به هیچ عنوان نگرانیهای مجامع بشری در این مورد این قدر با بدبینی عجین نشده بود.
با توجه به قدرت تفکر و تعقل انسان، چنین انتظار میرفت که بشر هر روز بیش از گذشته به قدرتی تبدیل شود که بتواند معیارهای ارزشمند محیط زیست را نگهبانی و بهبود بخشد؛اما بالعکس به نظر میرسد که انسان به طور روزافزون به نـیرویی مقتدر تبدیل میشود که مایه ایجاد آشفتگی در بستر حیات خود و قطع ریشه های هستیاش میگردد. این برداشت غیرقابل انکار به جایی رسیده که این فرض که «زمین در حال بهبود است»، بیش از پیش نیازمند دفاع و توجیه است!
در هر حالامروزه اغلب مسائل و مشکلات و تنگناهای زیست محیطی دیگر به عنوان یک موضوع محلی و یا حتی ملی به شمار نمی آیند و با توجه به وابستگی متقابل و غیر قابل تفکیک محیط زیست با مباحث کلان انسانی از جمله اقتصاد، فرهنگ، توسعه، سیاست و به ویژه نوع خاص آن یعنی ژئوپلتیک، اخلاق، فلسفه وعرفان و بسیاری دیگر از جنبه های مادی و معنوی حیات انسانها، در واقع هر مشکل زیست محیطی در هراندازه وحتی محدود در داخل مرزهای قراردادی یک کشور، مشکلی برای کل جهان ونوع بشر به شمار میآید.
در این نوشتار سعی میشود با تأکید بر ارتباط محیط زیست با مسائل ژئوپلتیک و نیز اقتصاد و فقر، گوشهای از اهمیت آن بیان گردد و نیز توجه هرچه بیشتر سیاستمداران، عقلا و تصمیم سازان اجتماعی و فرهنگی را به اینامر اساسی جهانامروز معطوف نماید.
ژئوپلتیک:
ژئوپلتیک، مطالعه روابط و کشمکش های بین المللی از دیدگاه جغرافیایی است.بر اساس این تعریف، موقعیت، مسافت و چگونگی توزیع منابع انسانی و طبیعی تأثیرات قابل توجهی بر روابط بینالمللی دارند.
جغرافیا دارای دو زیرشاخه اصلی است: جغرافیای طبیعی و جغرافیای انسانی.
جغرافی طبیعی موقعیت و توزیع جنبه های مختلف سیستم های طبیعی زمین مثل آب و هوا، پوشش گیاهی مناطق مختلف و اقلیمها، علل پیدایش عوارض سطح زمین و شناخت روابط فیزیکی بین آنها را مورد توجه قرار میدهد و جغرافیای انسانی روابط بین جوامع انسانی، فرهنگها و تمدنها و گستردگی آنها را در کانون توجه خود دارد. ژئوپلتیک، زیر مجموعهای از جغرافیای انسانی است.
ژئوپلتیست، دانش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نیز نیروهای زیست محیطی را به عنوان شکل دهنده فعالیت بشر در نقاط مختلف جهان در تحلیل های خود مورد استفاده قرار میدهد.
امروزه بخش معتنابهی از روابط بین الملل حول محور محیط زیست صورت میگیرد. اگر بدانیم که استفاده روزافزون از منابع زیستی و به تبع آن تخریب سیاره زمین، پدیده هایی هستند که آثارشان به ندرت در درون مرزهای قراردادی یک کــشور محــدود مــیگــردند، آشکارا به این نتیجه میرسیم که موضوعات زیست محیطی میتوانند دقیقاً از موضع ژئوپلتیک مورد بررسی واقع شوند.
اما محیط زیست دقیقاً چیست؟بنا به یک تعریف ساده، محیط زیست عبارت است از: همه عناصر جاندار یا بی جان طبیعتی که پیرامون انسان را فرا گرفته و همه آنها با یکدیگر دارای ارتباطی متقابل میباشند. دانشمندان در قرن نوزدهم واژه «زیستــکره» را بــرای تعریف محیط زیست زمین و ارتباط بین ارگانیزمها و عناصر بی جان آن به کار گرفتند.
در سطحی محدودتر، زی بومها یا اکوسیستمها، به محدوده های وسیعی از سطح زمین اطلاق میگردند که در برگیرنده گونه های خاص گیاهی و جانوری و تأثیرات متقابل همه عوامل درونی این مجموعه بر یکدیگرند. به لحاظ نظری، انطباق مرزهای قراردادی سیاسی کشورها بر مرزهای اکوسیستمی موجود در جهانامری محال یا لااقل بسیار مشکل است؛ به عنوان مثال، پرندگان مهاجری که در فصول سرد سال از سیبری به ایران و یا دیگر کشورهای واقع در عرضهای پایین تر جغرافیایی مهاجرت و مجدداً با شروع گرما به زیستگاههای اولیه خود بازمی گردند و یا غازهای وحشی که در دوران جنگ سرد بینامریکا و شوروی سابق بدون توجه به کشمکش های سیاسی موجود، بین این دو کشور مهاجرت میکردند.بر این اساس، دیدگاه محیط زیست در بحث ژئوپلتیک، به درگیریهای بین المللی و روابطی اشاره دارد که در سطح جهانی با تأثیر بر زیستکره یا سطوح منطقهای، بین دو یا چند کشور بروز میکند.
منابع طبیعی سیار یا اصطلاحاً منابع ناپایدار، به دلیل برخورداری از نیروی بالفعل خود برای عبور از مرزهای کشورها، موضوع اصلی درگیریهای ژئوپلتیکی به شمار میروند.ذخایر ماهیها، حوضچه های نفتی زیر زمینی مشترک، رودهای مرزی و دریاها، جانوران وحشی مهاجر و موارد مشابه از این گروه منابع هستند که سعی در بهره گیری بیشتر از آنها توسط دولتهای همجوار در بسیاری از نقاط جهان موجب بروز تنشهای سیاسی و حتی جنگ گردیده و میگردد.
اما روش صحیح استفاده از یک عنصر یا منبع طبیعی چیست؟ آیا استفاده از منابع تا حد تهی سازی کامل قابل قبول است؟ آیا اصولاً دولتها میتوانند در داخل مرزهای خود، مستقلاً تصمیم به بهره برداری هر چه بیشتر از منابع طبیعی به هر ترتیب که میخواهند بگیرند؟
پاسخ مثبت به این سؤالات برای بسیاری از منابع همچون حیات وحش، جنگلها، معادن اورانیوم و منابع آبی و حتی هوا یقیناً موجب بروز تنشهای اصولی میگردید.
مفهوم منابع طبیعی کاربردی در ژئوپلتیک
امروزه دولتهای صنعتی و غربی، مصرف کننده عمده منابع زیستی جهان محسوب میشوند؛اما در سالهای آینده، دولتهای در حال توسعه به دلیل رشد جمعیت و برخورداری از شتاب در رشد صنعتی و اقتصادی و در پی آن افزایش سطح استفاده از مواد، نقش فزایندهای را در تأثیر بر اکوسیستم های کره زمین ایفا خواهند نمود و البته زمین نیز با کاهش روزافزون منابع مواجه خواهد گردید.
بلی، منابع طبیعی ذاتاً کمیاب هستند؛ یعنی در کمیت و موقعیت دارای مـحدودیـت مـیبـاشـند وبـا این مــنطق و الگوی پیش رو در رشد اقتصادی و بهره برداری از منابع، درگیری های ژئوپلتیکی و جنگ بر سر منابع به شدت افزایش خواهد یافت و البته طرف برنده آن است که منابع بیشتری را ذخیره و یا دراختیار داشته باشد؛ به عنوان مثال، گسترش سریع مستعمرات کشور انگلیس، در واقع پس از شروع انقلاب صنعتی در اروپا و به دنبال آن تهی شدن این قاره از منابع اولیه طبیعی مورد نیاز صنایع این کشور آغاز گردید.
منابع طبیعی به دو دسته طبقهبندی میشوند:
1) منابع تجدید شونده، که با به کارگری شیوه های مدیریتی صحیح میتوان در یـک چارچوب زمانی تعریف شده و به گونهای خردمندانه به صورت مستمر از آنها بهره برداری نمود؛ مثل ماهیها، حیوانات وحشی، جنگل، آب شیرین، هوا و ...
2) منابع غیر قابل تجدید، که از ذخایر ثابتی در جهان برخوردارند و در یک محدوده زمانی مشخص به پایان میرسند؛ نظیر سوختهای فسیلی و زغال سنگ و مواد معدنی.
هــمان طور کــه در تعــریف بند اول یعنی منابع تجدید شونده گفته شد، مدیریت اصولی و بهره برداری خردمندانه اصل اساسی پایداری و ایــجاد قابلــیت تــجدید در ایــن منابــع است و بدون توجــه به این دو اصل، این منابع نیز بر اثر بهره برداری بی رویه و یا عدم مدیریت و به کارگیری روشهای اصولی در جایگزینی به موقع آنها و در واقع عدم ایــجاد فــرصت احــیا و تجــدید برای آنها، ناپایا و غیر قابل تجدید خواهند بود! همچنین آب و هوا و خاک چنانچه تا حد عدمامکان بازیابی آلوده شوند، آنگاه جزء منابع غیر قابل تجدید به شمار میآیند.
طبق مطالعات سازمان ملل در سالهای 1992 تا 1995 حدود 89 میلیون هکتار از خاک کره زمین به دلیل عدم استفاده صحیح آنقدر خسارت دیده که دیگر قابل احیا نیست و ذخایر آب آشامیدنی نیز آنقدر کاهش یافته که در آینده نزدیک به 80 کشور جهان با کمبود جدی آب روبرو خواهند شد!
در مناقشات مرزی، به ویژه زمانی که صحبت از منابع زیستی سیال در میان باشد، گاه با زیرکی میتوان به گونهای مرزبندی نمود که حقوق دیگر کشورها نسبت به برخی منابع سلب گردد؛ لذا برخورداری نمایندگان سیاسی کشورها از اطلاعات دقیق زیست محیطی و دانستن ارزشهای منابع مورد بحث کاملاً ضروری و اصلی انکارناپذیر است.
مهمترین موضوعات زیست محیطی جهانی
مقیاس جهانی آسیبهای زیست محیطی نشان میدهد که تمایز بین کشورهای غنی و در حال توسعه باعث ایجاد یک بحران در بیوسفُر کره زمین گردیده است.همه موضوعاتی که در این بخش به آنها اشاره میشود، دارای محدودهای فرامرزی بوده و مستلزم تفاهم و همکاری بین کشورها برای حل آنها میباشند.
1) گرم شدن کره زمین (اثر گلخانهای): مصرف سوختهای فسیلی موجب ایجاد دی اکسید کربن و گازهای دیگری میگردد.تجمع و افزایش بیش از حد این گازها در جو زمین، موجب ایجاد لایه ضخیمی از گاز میگردد که همانند پوشش پلاستیکی گلخانه ها، از بازگشت حرارت مازاد حاصل از تابش نور خورشید به سطح زمین به فضا جلوگیری کرده، گرما را در نزدیکی سطح زمین نگه میدارد و همانند گلخانه باعث گرم شدن هوای زمین میشود.
بر اثر بروز این پدیده زیست محیطی، بنا به تخمین دانشمندان دمای کره زمین در طی قرن حاضر بین 8/0 تا 5/3 درجه سانتیگراد افزایش مییابد.این اثر از یکسو موجب بروز تغییرات گسترده آب و هوایی در مناطق مختلف زمین و بروز وقایعی نظیر خشکسالی یا بالعکس سیل و طوفانهای شدید میگردد و از سویی دیگر با افزایش سرعت ذوب یخهای قطبی، باعث بالاامدن آب دریاها و اقیانوسها و به زیر آب رفتن بسیاری از مناطق ساحلی و ارضی مستعد سرزمینی خواهد شد.
در سال 1992 در اجلاس زمین در ریودوژانیروی برزیل بیش از 150 کشور در قالب «کنوانسیون ریو» و در ادامه روند پیشرفت این کنوانسیون در سال 1997 نیز 160 کشور از جمله ایران، باامضای پروتکل کیوتو در ژاپن برای تلاش در جهت کاهش آلودگی ناشی از گازهای گلخانهای به توافق رسیدند.
2) کاهش لایه ازن: دومین نگرانی عمده زیست محیطی با تأثیرات فرامرزی، آسیب دیدگی لایه حفاظتی ازن در اطراف جو زمین است.لایه ازن تقریباً در 24 کیلومتری بالای سطح زمین اطراف این سیاره را فرا گرفته و با جذب اشعه ماورای بنفش نور خورشید، زمین و موجودات زنده آن را از این تشعشعات زیان آور محافظت میکند.
بنا به تحقیقات دانشمندان، ترکیب گازی کلروفلوئوروکربن(CFC) که در صنایع یخچال سازی، تولید اسپری ها و تولید اسفنج کاربرد فراوانی دارند، تأثیر مخرب و کاهندهای بر ضخامت لایه ازن دارد و حتی موجب ایجاد شکاف در این لایه گردیده است. گسترش این شکاف در سالهای منتهی به 1985 باعث نگرانی کشورهای جهان گردید و سرانجام کنوانسیون وین (1985) و پروتکل الحاقی آن یعنی پروتکل مونترال (1987) و اصلاحیه لندن 1990 با توافق بسیاری از کشورها، از جمله ایران تنظیم شد و دولتهای صنعتی را موظف کرد تا مصرف این مواد را به نصف کاهش دهند.
3) کمبود آب شیرین: اگر چه ذخایر آب زمین از دیرباز یک منبع زیستی قابل احیا محسوب میگردید،اما واقعیت آن است که این ذخایر، در سطح جهانی مورد تهدید جدی قرار دارند.بیش از 40 درصد از کشورهای دنیا به دلایلی چون رشد جمعیت، توسعه کشاورزی وآبیاری، آلودگی منابع آب سطحی و زیر سطحی و استفاده های صنعتی با مشکل کم آبی روبرو هستند. نیاز به آب هر ساله حدود 2/3 درصد افزایش مییابد. بانک جهانی با تشخیص این بحران، تا قبل از سال 2005 حدود600 میلیارد دلار در سطح جهان برای افزایش ذخایر آب شیرین و مقابله با خشکسالی هزینه کرد.
حاکمیت بر منابع آبی، یکی از موضوعات مهم ژئوپلتیکی امروز جهان به شمار میآید.حرکت آب به عنوان یک منبع طبیعی سیال و گذر آن از مرزهای قراردادی کشورها موجب ایجاد این حساسیت گردیده است؛ به عنوان مثال در نقاطی که رودهای بزرگ از چند کشور همسایه میگذرند، عملکرد کشورهای بالادست رود بر کیفیت آب و میزان برداشت از آن و یا ذخایر طبیعی موجود در آن، موضوعی است که همواره مناقشه برانگیز است.رود راین در اروپا، رودهای آمودریا و سیردریا در آسیای مرکزی و رودهای گنگ و سند در آسیای جنوب شرقی و رود اردن در خاورمیانه از این دسته رودها به شمار میآیند.کشور ماایران نیز به دلیل اینکه عمده ترین رودهایش از جمله ارس، اروند، اترک و هیرمند در مرز مشترک با کشورهای همسایه واقع شده، محتاج برنامه ریزی سیاسی خاصی در بهره برداری از این منابع میباشد.
4) بیابانزایی وکمبود خاک مرغوب: مساحت خشکیهای زمین حدود 4/13 میلیارد هکتار است.البته همه این مقدار قابل بهره برداری و استقرار نیست.تنها 22 درصد از خشکیهای زمین قابل کشت هستند؛ اما نکته اینجاست که خاکهای حاصلخیز و مرغوب در اغلب نقاط جهان در معرض فرسایش و نابودی قرار دارند.نتایج بررسیهای علمی نیز بیانگر آن است که 10 تا 11 درصد از خاکهای حاصلخیز جهان بهاندازهای آلوده گردیده که احیای مجدد آنها تقریباً غیرممکن است.دو سوم از خاک کشورهای در حال توسعه در آسیا و آفریقا به شدت تخریب شده است و بنا به بررسیهای انجام شده، تخریب و نابودی جنگلها، استفاده از روشهای سنتی در کشاورزی، آبیاری غیر اصولی کشتزارها، استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی و آفتکشها و چرای بی رویه دامهای اهلی در مراتع از عوامل اصلی فرسایش و نابودی خاک به شمار میآیند.گسترش روز افزون بیابانها و نابودی مراتع حاصلخیز در بسیاری از نقاط جهان از جمله ایران از تبعات این فعالیتها محسوب میگردد.
5) آلودگی هوا و بارانهای اسیدی: بارانهای اسیدی هم یکی از اشکال آلودگی هواست.گازهای دی اکسید گوگرد و اکسید نیتروژن حاصل از مصرف سوختهای فسیلی، در هوا با بخار آب موجود ترکیب شده، تشکیل اسید سولفوریک و اسید نیتریک را میدهند که به همراه ابرها بر فراز گستره وسیعی از زمین حرکت میکنند و هنگام تبدیل ابرها به بارش، این اسیدها به سطح زمین برگشته، موجب تخریب جنگلها، پوشش گیاهی و حتی ساختمانها و ابنیه ساخت دست بشر و نیز آلودگی منابع آبی سطحی و زیرزمینی میگردند؛ به عنوان مثال 25 درصد از جنگلهای اروپا بر اثر بارش بارانهای اسیدی خسارت دیده یا نابود شدند.جالب آنکه جهت حرکت جریانهای هوایی در بالای زمین به گونهای است که معمولاًاز مرکز سیاره به طرف شمال حرکت کرده، در نتیجه میتوانند آلودگیهای احتمالی ایجاد شده در کشورهای جنوبی تر را به کشورهای شمالی تر زمین منتقل نمایند.
6) دفع زبالههای سمی: بر اثر فعالیتهای صنعتی، مقادیر بسیار زیادی زباله صنعتی سمی به وجود میآید که غالباً به هنگام دفن، موجب انتقال آلودگی به محیط زیست میشوند.فلزات سمی از قبیل روی، مس، آرسنیک، جیوه و ... همگی برای محیط زیست و حیات موجودات زنده زیان آور هستند.فعالیت هایی چون اکتشاف و استخراج معادن، اصلیترین عامل تولید ضایعات فلزی سمی و پسماندهای معدنی به شمار میروند و متأسفانه غالباً به طور غیراصولی دفع میگردند. حمل و نــقل مــواد سمی خطرناک و دفع غیراصولی آنها نیز یکی از مشکلات عمده محیط زیست در جهان به حساب میآیند .
در ایران نیز دفع موادی از قبیل ضایعات سموم کشاورزی و آفت کشهای تاریخ مصرف گذشته، دفع ضایعات اسیدی حاصل از تصفیه دوم روغن، ضایعات پــالایشگــاهی و بسیاری دیگر از پسماندهای صنعتی، از مشکلات زیست محیطی کشور محسوب میگردد.
7) جنگل زدایی و نابودی تنوع زیستی: درختان جزء منابع تجدید شونده هستند؛اما بشر در طول تاریخ بسیاری از جنگلها و درختان را تا نقطه انقراض نسل نابود کرده است.بسیاری از جنگل های نیمکره شمالی مورد بهره برداری و تخریب واقع شدهاند.در ایران نیز طی 40 سال گذشته مساحت جنگلهای کشور حدود یک میلیون هکتار کاهش داشته است.هر چند درختان جزء منابع سیال نیستند، اما تخریب سریع جنگلها میتواند به دلایل زیر تأثیرات ژئوپلتیکی و فرامرزی ایجاد نماید:
الف) حذف پوشش جنگلی باعث فرسایش سریع خاک و آلودگی رودها و منابع آبی میگردد.
ب) ظرفیت جذب دی اکسید کربن و تولید اکسیژن کاهش یافته، پدیده گرم شدن زمین تشدید میگردد.
ج) به تنوع زیستی کره زمین آسیبهای جدی وارد میشود.
تنوع زیستی، یعنی مجموع گونه های گیاهی، جانوری، میکروارگانیزمها و همه اکوسیستم ها و فرآیندهای اکولوژیکی مربوطه.بدون تردید میتوان ادعا کرد که همه مشکلات زیست محیطی در جهان که بشر در خلق آنها نقش دارد، به نوعی تهدید برای تنوع زیستی است.طی 300 سال گذشته انقراض 1622 گونه گیاهی و جانوری به ثبت رسیده و دانشمندان شواهدی در دست دارند که هر ساله نسل تعداد زیادی از گونه هایی که حتی تاکنون توسط بشر کشف نگردیدهاند، نیز از بین میرود!
حل و فصل مناقشات ژئوپلتیکی بر سر محیط زیست
روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ 9 اکتبر 1995 از قول جیمز استینبرگ، مدیر سیاستگذاری وزارت کشور امریکا مینویسد : بیشتر تهدیدهایامنیتی در دوران جنگ سرد ریشه در کینه های بین کشورها داشت. هم اکنون عوامل داخلی بیشتر مورد توجه ما قرار گرفتهاند، عواملی که میتوانند کشورها را متزلزل کنند و منجر به جنگهای داخلی یا کشمکش های قومی گردند.امروزه باید به عوامل تنش زا مانند قحطی و محیط زیست توجه بیشتری کنیم !
پترس غالی ـ دبیر کل سابق سازمان مللـ نیز در نشریه Foreign Affairs مینویسد: در کنفرانس توسعه و محیط زیست در ریودوژانیرو، ژوئن سال 1992، کشورها متعهد گردیدند تا در تصمیمات داخلی کشورشان پیامدهای جهانی را هم مورد توجه قرار دهند.اینامر یک تعهد فلسفی بنیادین از سوی ملل جهان است که رکن دیگری را به اصول پذیرفته شده اخلاق ملی در سطح بین المللی اضافه میکند.
هر دو بیانیه فوق از کشورها میخواهند که موضوعات زیست محیطی را در حوزهامنیت جهانی مورد توجه قرار دهند؛ اما این مهم چگونه محقق خواهد شد؟ در اصل 21 کنفرانس سازمان ملل در استکهلمآمده است که کشورها نمیتوانند در قلمروی حاکمیت خود به محیط زیست آسیب برسانند؛اما مردم کشورها حق دارند تا منابع طبیعی موجود در درون مرزهای خود را برداشت نمایند.از آن زمان به بعد آگاهی روزافزون از موضوع آثار منفی فعالیتهای یک کشور بر محیط زیست و انعکاس این آثار بر مردم دیگر کشورها، باعث گردیده تا میزان این حقوق مورد تردید واقع گردد.در همین راستا یک سلسله قوانین بین المللی طی قرن بیستم ظهور نموده که حق کشورها را در برداشت از منابع زمین و در واقع زیستکره نوع بشر محدود مینماید.
محیط زیست و تحولات جهانی
تحولات زیست محیطی به خودی خود نه زیانبارند و نه خوب؛ درواقع این جامعة در حال تعامل با پدیدههای زیست محیطی و عوامل طبیعی است که از این پدیدهها یا فرصت میسازد یا تهدید؛ یعنی دخالت غیر منطقی و غیر خردمندانه بشر در روابط موجود بین عناصر زنده و غیر زنده طبیعی و برهم زدن نظام طبیعت است که موجب میشود تا مثلاً بارش بارانهای شدید فصلی در مناطقی که پوشش گیاهی آنها به علت بهره برداری بیرویه انسان از بین رفته است، منجر به بروز سیلهای ویرانگر و نابودی محیط گردد. مطالعه در مورد خطرهای زیست محیطی نشان میدهد که فقرا و افراد فاقد اختیار، آسیبپذیرترین قشرها در مقابل این گونه تاثیرات هستند؛ زیرا آنها گزینههایاندکی برای سازگار شدن پیش رو دارند.پیامدهای انسانی تحولات جهانی محیط زیست نیز در نقاط مختلف جهان متفاوت است. دوبرابر شدن میزان گاز دی اکسید کربن در جو میتواند اثر بارور کننده عمدهای بر برخی محصولات داشته باشد؛ اما بر برخی دیگر تاثیر ندارد یا اینکه تاثیرشاندک است. بنا به پیشبینیهای علمی، روند فعلی گرم شدن کره زمین موجب گسترش تولید محصولات کشاورزی به سوی شمال زمین یعنی مناطق روسیه و ژاپن و کانادا میگردد. این درحالی است که همین مسئله، موجب افزایش دما و کم آبی و خشکسالی در عرضهای جغرافیایی پایینتر نیمکره شمالی از جمله ایران میشود! مناطق متعددی در جهان وجود دارند که تخریب محیط زیست در آنها، به آستانه ایجاد خطر جدی برای ادامه حیات و یا سلامتی ساکنان آن رسیده است. در این مناطق، سرعت تخریب، در حال پیشی گرفتن از توانایی انسان برای ممانعت یا سازگاری با آن است .
فقر و محیط زیست
ناکامی بشر درایجاد تغییراساسی در وابستگی اش به منابع تجدید ناپذیر درشیوههای جدید تولید، باعث بروز بحران گردیده است. این بحرانها به واسطه گسترش مکانی سرمایههای تولیدی به مناطقی که تا به حال توسعه نیافتهاند به طور پیوسته به تعویق افتاده است. این گسترش توام با چرخه تولید مواد معدنی موجب بروز بحران زیست محیطی در نواحی ومناطقی میشود که منابع قابل استخراج دارند.
پیوندهای محکم و پیچیدهای میان توسعه، محیط زیست و فقر وجود دارد. گزارش جهانی توسعه درسال 1992 با این بیانیه آغاز شد :«دستیبابی به توسعه پایدار و عادلانه همچنان بزرگترین چالش در برابر نوع بشر است.» اکنون تعداد فقرا درجهان بیش از هرزمان دیگر است (حدود 5/1 میلیارد نفر). اغلب فقرا در نقاطی از جهان زندگی میکنند که با محیط زیستی تخریب شده مواجه هستند و در برخی موارد خود آنها در تخریب محیط زیست خود سهم اساسی دارند! آلودگی آب وهوا حتی در کشورهای برخوردار از رشد اقتصادی نیز مشهود است و تخریب ذخایر کشاورزی، جنگل و تالاب نیز عمق و وسعت محرومیت را در بسیاری از مناطق روستایی گسترش میدهد. فقدان آب آشامیدنی سالم و پاکیزه نیز اهمیت شایانی دارد و هرساله دو میلیون کودک بر اثر استفاده از آب شرب آلوده و ابتلا به بیماریهای میکروبی و غیره جان خود را از دست میدهند.(بانک جهانی، 1992)
پیوندهای دوجانبه و توام با همیاری بین فقر وتخریب محیط زیست که تحت عنوان اصل «نابودسازی اکوسیستم از سرناچاری» توسط فقرا توصیف میشود، تخریب محیط زیست را تسریع میکند.دستیابی به اراضی قابل کشت، چوب برای ســوخت یا مصارف دیــگر، مراتع بیشتر برای چرای دام و دیگر منابع طبیعی قابل بهره برداری، برای همه انسانها یکسان نیست. دانشمندان زیست محیطی،امروز ابعاد سیاسی حقوق استفاده از ذخایر را مورد تاکید قرار میدهند و بر ضرورت بررسی پیوندهای میان محیط زیست، اقتصاد و جامعه تاکید میکنند. بنا به اعتقاد گروهی از متخصصان زیست محیطی : «تخریب زمین موجبات تضعیف توسعه اقتصادی را فراهم میآورد، درحالی که توسعه اقتصادی در سطح پایین نیز به نوبه خود تحت تأثیرات شدید پدیده تخریب محیط زیست قرار میگیرد!»
فقر و تخریب محیط زیست که در پی فرآیند توسعه ایجاد میگردند، متقابلاً بر یکدیگر تاثیر میگذارند تا جهانی وحشتناک و مملو از مخاطره به وجود آورند، به گونهای که دراین جهان هم مردم روستا و هم اهالی شهرها به دام میافتند.
درحال حاضر عبارت توسعه پایدار، به طور گسترده در حوزه سیاست و نیز در حیطه پژوهش در سطح جهان مورد استفاده قرار میگیرد. توسعه پایدار تعاریف بسیــاری دارد؛امــا مــوثرترین و فراگیرترین تعریف این واژه تعریف کمیسیون برانت لند با عنوان «آینده مشترک ما»ست که عبارت است از : توسعهای که بدون لطمه زدن به قابلیت نسلهای آینده در برآورده ساختن نیازهای خود، نیازهایامروز را برآورده سازد.این تعریف مورد پسند کسانی قرار گرفته است که نگران فقر ورعایت عدالت بین نسلامروز و نسلهای آینده از حیث دستیابی به طبیعت و منابع طبیعی هستند و نیز برای کسانی که مشتاق استفاده از طبیعت و حفظ زیستگاهها و گونههای جانداران و حیات وحش میباشند. توسعه پایدار نخستین بار از طریق استراتژی حفظ جهان (wcs) مدون گردید. این استراتژی را IUCN و با حمایت مالی برنامه محیط زیست سازمان ملل و صندوق حیات وحش جهان تهیه کرد. از آن پس با پیگیریهای سازمان ملل، اصل توسعه پایدار پیشرفت محسوسی یافته است.
سه هدف اصلی
استــراتژی جــهانی محافظت از محیط زیست، سه هدف را برای حفظ محیط زیست برمیشمارد: نخستین هدف، ادامه فرآیندهای اساسی زیست محیطی است؛ فرآیندهای یادشده برای تولید غذا، سلامت و دیگر جنبههای بقای انسانی و توسعه پایدار ضروری هستند.نظام های حمایت از حیات شامل خاک و زمین کشاورزی، جنگلها و زیستگاه ها، حیاتوحش و منابع آبهای شیرین وشور میباشد. تهدیدهای زیست محیطی جاری شامل فرسایش خاک، مقاومت آفات و حشرات دربرابر حشرهکشهای شیمیایی، تخریب جنگلها و بروز سیل و رسوبگذاری ناشی از آن و آلودگی آبها و سواحل است.
هدف دوم عبارت است از حفظ تنوع زیستی، یعنی گونههای ژنتیکی چه در تنوع و گوناگونی محصولات گیاهی و دامی اهلی و چه در انواع مختلف گونههای جانوری و گیاهی وحشی. این تنوع ژنتیکی هم در حکم بیمه است (به عنوان مثال بیماری های گیاهی) وهم در حکم سرمایهگذاری برای آینده(مثلاً پرورش محصولات گیاهی یا دارویی).هدف سوم، توسعه پایدار گونهها و زیستگاههاست که به ویژه درخصوص گونههای گیاهی و جانوری که برداشت یا صید میشوند، شیلات وآبزیان، ذخایرجنگلی وچوب ومراتع و چراگاه ها و بهره برداری منطقی و درعین حال محافظت اصولی از آنها جهت نسل حاضر ونسلهای آینده خلاصه میشود.
بــا تــوجــه به اینکه فقر جوامع محلی ممکن است منجر به رویکرد آنان به برنامه ریزی غیراصولی و خارج از اصول مدیریتی صحیح از هریک از منابع فوق گردد، لذا رشد اقتصادی به عنوان تنها راه مقابله با فقرو بالتبع آن تنها راه تحقق اهداف توسعه زیست محیطی تلقی میگردد و درگرو همین وابستگی متقابل اقتصاد و محیط زیست است که توسعه پایدار معنا مییابد.
در برنامه جهانی مراقبت از زمین که درسال 1991 IUCN ارائه کرد، این موضوع به این شکل مطرح شده است:ما نیازمند توسعهای هستیم که هم مردم مدار (یعنی معطوف به بهبود شرایط انسانی) و هم مبتنی بر محافظت از محیط زیست (یعنی حفظ تنوع و قدرت تولید طبیعت) باشد. ما ناگزیریم که به برخی دیدگاه ها در مورد محیط زیست و توسعه پایان دهیم؛ دیدگاه هایی که گویی این دورا در مقابل یکدیگر قرار میدهد.در واقع ما باید بپذیریم که این دو اصل ( محیط زیست و توسعه)، دو بخش ضروری یک فرایند اجتناب ناپذیر هستند.