تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۳  ، 
کد خبر : ۱۲۲۵۴۱
گفتگو با دکتر جعفر توفیقی وزیر سابق علوم تحقیقات و فناوری و عضو شواری عالی انقلاب فرهنگی

رشد تفکر بومی در دانشگاه

مهدی تاجدینی اشاره: تمدن اسلامی بستر رشد و بالندگی علم و دانش است در طول تاریخ گذشته عالمان و دانشمندان مسلمان، پرچمدار علوم در حوزه‌های مختلف طبیعی و انسانی بوده‌اند و اختراعات و کشفیات بزرگی که با نبوغ و روحیه دانش‌اندوزی آنها صورت گرفته است همگی نشان دهنده گوشه‌ای از عظمت و شکوه فرهنگی اسلامی است. اهمیت علم و دانش در مکتب اسلام را در فرموده پیامبر اعظم(ص) به خوبی می‌توان استنباط کرد ایشان می‌فرمایند: "اطلبوا العلم و لو بالصین." اما این جایگاه و رزش در طول تاریخ با روی کار آمدن حکومت‌های مختلف دچار تغییر و تحولات فراوانی شده است. جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی و بروز تنش‌های خارجی در راه رشد و تعالی حقیقی فرهنگ اسلامی مانع ایجاد کرد تا جایی که در بعضی از دوره‌ها علم و دانش قربانی اغراض سیاسی و منافع گروهی شد. شرایط کنونی و گسترش روزافزون علم و تکنولوژی از یکسو و قرار گرفتن در جهانی که فاقد مرز و بوم به معنای سابق خود است از سوی دیگر،‌این واقعیت را بر ما آشکار می‌سازد که کشور‌های اسلامی بایستی با کسب تحربه از گذشته و بازیابی هویت دینی و علمی خویش در جهت آینده‌ای روشن برنامه‌ریزی کنند و بار دیگر همانند گذشته طلایه‌دار علم و فناوری باشند. در همین زمینه با دکتر جعفر توفیقی وزیر سابق علوم ، تحقیقات و فناوری و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به گفتگو نشستیم که در ادامه از نظرتان می‌گذرد:

همان طور که می دانید اسلام دارای پتانسیل های فراوان در زمینه تولید علم است. روزگاری تمدن اسلامی بستر ساز پرورش عالمان بزرگی بود اما پس از آنکه دانشگاه وارد جوامع اسلامی شد. و ادعای علم گرایی به معنای غربی، خویش کرد علوم اسلامی را زیر سئوال برد و اساسا آن را به عنوان خرافات معرفی کرد.
*به نظر شما این چالش چرا ایجاد شد و چگونه می توان با آن مقابله کرد؟
** به نظر من سئوال شما یک سئوال ریشه ای است و نیاز به تحلیل تاریخی و فرهنگی دارد. ولی به طور خلاصه اینگونه می‌توان گفت که هر حرکت وجریانی برای آنکه تداوم پیدا کند و در جهت توسعه گام بردارد باید درون زا باشد یعنی مبتنی بر باورها و فرهنگ بومی باشد.
نمونه آن همین اشاره ای است که شما به تمدن اسلامی کردید. واقعا همین طور است. یک زمانی و در طول چند قرن ، دانشمندان، صاحب نظران و عالمان ایرانی و مسلمان پرچمدار توسعه علمی بودند. این درست زمانی است که این توسعه و حرکت از یک باور و اعتقاد درونی نشات می گیرد. و ریشه آن در فرهنگ اسلامی است . و اساسا علم را عاملی برای تکامل خود وشناخت خدا می داند. اما پس از آن دوران طلایی، به دلایل مختلف سیاسی و تاریخی این حرکت دچار یک وقفه ای شد تا اینکه دانشگاه با یک مدل برون زا وارد جامعه ما می شود یعنی درست عکس اتفاقی که قبلا گفتیم رخ می دهد وآن شکل گیری و آغاز به کار دانشگاه در جامعه ما مبتنی بر باورها و ارزش های بیرونی است.
به نظر من هروقت محرک ها برون زا باشند نمی توانند حرکت های پایدار و بلند مدت ایجاد کنند زیرا انگیزه های درونی همیشه یک نقش کلیدی ایفا می کنند لذا همانطور که گفتم وقتی دانشگاه در کشور ما پا به عرصه وجود می گذارد نه به عنوان یک نیاز درونی جامعه ما و نشات گرفته از فرهنگ حاکم در آن شرایط، بلکه به عنوان مدلی که از خارج اخذ شده وارد می شود. البته ناگفته نماند که همین مدل در فرهنگ غربی به خوبی جواب می دهد و به سرعت توسعه پیدا می کند زیرا حرکتی درون زا بوده و از محرک های درونی نشات می گرفته است. ولی چون برای جامعه ما درونی نبوده دچار مشکل می‌شود.
البته این بدان معنا نیست که ما دانشگاه را نفی کنیم و دستاوردهای آن را یکسره زیر سئوال ببریم بلکه ما بایستی از این تجربه استفاده کنیم و دانشگاه را به مرور زمان با شرایط و فرهنگ جامعه خویش انطباق دهیم و کارکردی را از دانشگاه کسب کنیم که متناسب با ارزشها و باورهای خودمان است. به نظر من این کار شدنی و قابل تحقق است. به هرحال دانشگاه یک نهاد علمی است و محلی برای تولید علم و فکر و اندیشه ورزی. همان طور که حوزه سالها در جامعه ما محلی برای تولید فکر و شکل گیری مباحثه بوده پیشرفت های خوبی نصیب کشور کرده است.
بنابراین نمی توان گفت که خود دانشگاه خوب است یا بد، غربی است یا شرقی، بلکه نحوه تعامل با دانشگاه و نحوه حاکم کردن ارزشهای اسلامی در دانشگاه است که باید مورد توجه قرار گیرد. دانشگاه در غرب محلی متناسب با فرهنگ آنها و برای تحقق اهداف آنها بوده است. ما باید همین دانشگاه را بومی کنیم و در جهت اهداف خودمان از آن استفاده کنیم. نکته قابل توجه این است که جامعه نباید محلی برای تحقق اهداف دیگران باشد بلکه باید نهایت تلاش خویش را انجام دهیم تا از ظرفیت های آن برای تعالی و تحقق اهداف کشورمان استفاده کنیم. این امر شدنی است. یعنی از همین دانشگاه می توانیم با روش ها و ارزش های خود در جهت حل مشکلات جامعه گام برداریم.
به نظر من در سالهای گذشته حرکت به این سمت بوده یعنی در مسیر بومی کردن دانشگاه گام برداشته ایم وارتباط جامعه با دانشگاه بیشتر شده است. پژوهشگران تلاش کرده اند که موضوعات پژوهش خود را متناسب با مشکلات کشور انتخاب کنند. البته این حرکت هنوز کامل نیست و باید تلاش بیشتری صورت بگیرد. اما باید در نظر داشت که راه پیدا شده و دانشگاه ها و محققین ما در مسیر پیشرفت قرار دارند. در 27 سال گذشته دانشمندان ما منشا حرکت های خیلی خوبی شده اند حتی به نظر من دستاوردهای دانشگاه از استقلال سیاسی ما پشتیبانی کرده و مسائل فرهنگی و اقتصادی ما را مورد حمایت قرار داده است. با وجود این چون عمق عقب ماندگی ها بالا بوده زمان زیادی لازم است تا به نقطه های مطلوب برسیم.
البته لازم به ذکر است نیروهای زیادی که تربیت شده اند و دانشگاه هایی که پس از انقلاب توسعه پیدا کرده اند به تدریج راه را برای حاکم شدن فرهنگی بومی باز کرده است. به نظر من ما قابلیت این را داریم که دوباره به آن دوران اوج شکوفایی خویش برسیم. در کشور ما دانشجویان قبل از ورود به دانشگاه در دوره متوسطه و دوره های ماقبل آن کتاب هایی را به عنوان واحدهای درسی مطالعه می کنند که مورد تایید نظام آموزشی و ارزش های جامعه است و اساسا دانش آموزان با چالش های فکری خاصی مواجه نیستند اما همین که وارد دانشگاه می شوند با انگاره ها و مفاهیمی برخورد می کنند که علاوه بر تازگی و چالش برانگیزی گاها در مواجه با نظام ارزشی آنها قرار می گیرد. این حالت زمانی به معضل تبدیل می شود که دانشجو آمادگی برای نقد و تحلیل این مفاهیم را ندارد و بعضا کار به جایی می کشد که تمام گذشته فکری و سنت های مرسوم جامعه را زیر سئوال می برد.
* شما به عنوان استاد دانشگاه این وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید؟
** بله همان طور که گفتید این یکی از مشکلات مهم، در سیستم آموزش عالی است. اگر برگردیم به همان ریشه تاریخی که عرض کردم آنگاه می توانیم شرایط را تحلیل کنیم. وقتی دانشگاه در حدود هفتاد هشتاد سال پیش وارد کشور شد به همراه خود محتوا را نیز وارد کرد یعنی محتوایی که در فرهنگ دیگری شکل گرفته و نمو پیدا کرده بود. این محتوا در یک شرایط سیاسی ونظام ارزشی متفاوت از جامعه ما تعریف شده بود که مغایر با ارزش های جامعه اسلامی است. غرب دانشگاه را ساخت و برای آن محتوا نیز طراحی کرد. زمانی که ما دانشگاه را تاسیس کردیم عینا همان محتوا و برنامه درسی را نیز همراه با ساختار دانشگاه وارد کردیم. هیچ گونه دلیلی وجود نداشت که آن محتوا با فرهنگ و ارزش های ما سنخیت داشته و شرایط اجتماعی و حتی اقلیمی ما پذیرای آن باشد. این اتفاق در همه رشته ها بالاخص رشته های علوم انسانی رخ داد و نظام ارزشی مغایر با افکار و ایده های ما وارد عرصه علم شد.
آنچه که در این میان مهم است قدرت نقد افکار غربی ها و تمیز صحیح از ناصحیح است. البته این امر یک شبه میسر نمی شد ما نمی توانستیم منتظر بمانیم تا این اتفاق بیفتد سپس دانشگاه را تاسیس کنیم. اما نباید فراموش کرد که محققان ما به تدریج شروع به تحقیق و پژوهش کرده و تولیدات علمی غرب را به بوته نقد کشاندند. اگر شما نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی بیندازید می بینید که غلظت کتاب های محققین ایرانی و تفکرات آنها در دانشگاه روزبروز در حال افزایش است.
البته ما همگی باید این نقطه ضعف را بپذیریم که در مستندسازی افکار و اندیشه هایمان ضعیف عمل کردیم. یعنی آن حجمی که غرب کتاب تولید و روانه دانشگاه کرده بیش از حجم کتابهای ماست. بسیاری از محتواهای ذهنی و فکری جامعه ما به صورت شفاهی است در حالیکه می توانستیم و می توانیم کتاب تولید کنیم و آنچه را که می اندیشیم؛ فکر می کنیم متناسب با ارزش های خویش است مستند سازی نماییم. و در بازار تولید علم به رقابت بپردازیم.
خوشبختانه جلسات متعددی با اصحاب حوزه که سابقه دیرینه ای در زمینه تفکر و اندیشه دارند ترتیب داده شده است. آنجا این بحث مطرح بود که چرا تولیدات علمی حوزه کمتر مستند می شود و در دانشگاه مورد استفاده قرار می گیرد. قرار شد این نقص با همکاری بین مسئولین حوزه و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برطرف شود تا بتوانیم محتوای علمی که در کشور سرگردان است را تدوین و مورد استفاده قرار دهیم.
مثلا شما حتما سازمان “سمت” را می شناسید. فلسفه وجودی این سازمان در راستای اهداف ذکر شده بوده است. تا به این وسیله محققین ایرانی امکان تولید کتاب پیدا کنند و حتی بتوانند کتاب های خارجی را قبل از انتشار مورد نقد و بررسی قرار دهند.
خوشبختانه کارهای خوبی در این زمینه انجام شده است منتها چون حوزه و گستره کار خیلی وسیع است شاید شما به عنوان دانشجو هنوز احساس رضایت ندارید و هنوز تصور می کنید که بیشتر درسهای شما همان افکار دیگران است.
انشاءالله کتابها و مقالات ما به حدی برسد که بتواند در این عرصه به رقابت جدی بپردازد و دانشجو این امکان را پیدا کند تا در کنار چهارجلد کتاب خارجی ده جلد کتاب ایرانی را نیز در اختیار داشته باشد و بتواند به نقد و ارزیابی آنها بپردازد.
آن چه من به عنوان یک دانشجوی نوعی در محیط دانشگاه تجربه کرده ام حکایت از آن دارد که خیلی از مواقع دخالت اغراض سیاسی ارزش علم و جایگاه عالم را قربانی خویش می کند و سیاست زدگی حرمت دانشگاه را زیرپا می گذارد.
بله همان طور است که شما گفتید سیاست زدگی یک آفت است اینکه دانشگاه و دانشجو باید فعالیت سیاسی داشته باشد با سیاسی شدن علم خیلی فرق می کند باید از حالت دوم به شدت پرهیز کرد. یعنی علم به هیچ وجه یک مقوله سیاسی نیست علم در خدمت سیاست، اقتصاد و فرهنگ است ولی خودش یک مقوله سیاسی محسوب نمی شود به عبارتی علم هیچ گاه نباید ابزاری در خدمت سیاست مداران برای پیش بردن اغراض سیاسی و گروهی باشد. علم باید به طور ناب یافته های خود را ارائه کند و فرهنگ ما هم باید به گونه ای تقویت بشود که این امر را بپذیرد یعنی باید فرهنگ علمی ما تقویت بشود و برای دستاوردهای علمی احترام قائل شویم هرچند که با خواسته های ما مطابق نباشد. راه توسعه علم دوری از آفت سیاست زدگی است. علم درست زمانی رشد پیدا می کند که از قید و بندهای دستگاهی و گروهی رهایی پید کند. هرگونه حاکمیت نگاه سیاسی، امنیتی واقتصادی و غیره به علم آن را از پویایی و رشد نگه خواهد داشت. من با شما موافق هستم که مسئولین علمی کشور باید به شدت مراقب باشند که با علم برخورد سیاسی نشود.
* آیا بحثی در رابطه با مصونیت علم از گزند روزمرگی و جلوگیری از آفت برخوردهای سیاسی با آن، در شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت گرفته است؟
** اخیرا بحثی راجع به نهضت نرم افزاری و تولید علم مطرح بود در آنجا دوستان تاکید داشتند که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید شرایطی ایجاد کند که اسناد پایه کشور مانند سند چشم انداز، برنامه چهارم توسعه و در مجموع سیاست های کلی نظام دستخوش تغییر و تحول سیاسی نشود. زیرا این دسته از اسناد، موضوعاتی هستند که نظام روی آنها توافق کرده و به تصویب همه از جمله مقام معظم رهبری، مجلس، دولت ، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام رسیده است. این بحثی که شماره اشاره کردید در هیئت تولید علم و جنبش نرم افزاری که یک شوراهای وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی است مطرح شد. در آنجا در رابطه با اینکه چگونه می توان سیاست های علمی کشور را از تغییر و تحولات مصون داشت تبادل نظر شد یکی از راه ها این بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی بر رعایت سند چشم انداز بیست ساله و قانون برنامه چهارم نظارت داشته باشد. من فکر می کنم اگر این اتفاق رخ بدهد تنش ها و دغدغه ها به حداقل می رسد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات