تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۸۸ - ۰۹:۱۲  ، 
کد خبر : ۱۲۴۰۰۸
برگی از تاریخ:

نگاهی به رسوایی تسلیحاتی «ایران-کنترا»

نویسنده: آنتونی کردزمن

8-6- عملیات های کربلای 2 و کربلای 3:
نتیجه ی تلاش های ایران برای مهیا ساختن توانایی های عملیاتی در آگوست و سپتامبر آشکار شد. این در حالی بود که شایعات فراوانی در مورد تفرقه در رهبری ایران شنیده می شد. شایعات ناشی از چند منبع بود: رقابت میان (امام) خمینی و رفسنجانی و اختلافات میان نیرو های ارتش و پاسداران. ارتش معتقد بود که باید استراتژی هوشیارانه ای را بر اساس مشاوره های نظامی اتخاذ کرد، در حالی که نیرو های پاسدار و بسیج تأکید بر موج حملات نیروی انسانی، جنگ فرسایشی و شور و اشتیاق انقلابی داشتند.
بدون توجه به اینکه این اختلافات تا چه حد جدی بود، این مانع آماده شدن ایران برای حمله نشد. در 29 آگوست، رفسنجانی اعلام کرد که 650000 نفر ، برای حمله تجمع کرده اند. در ماه سپتامبر ایران، اعزام 350000 نفر به جبهه ها را گزارش داد و ورود 500 گردان جدید از نیرو های داوطلب را اعلام کرد. در همین زمان ایران می کوشید از هر گونه اختلاف به وجود آمده در عراق بهره برداری کند. ایران تعدادی از اسرای جنگی را آزاد کرد و طی گفتگو هایی اظهار داشت که در صورت تغییر حکومت در عراق و پیروزی ایران در جنگ، ایران خواستار غرامت جنگی نخواهد بود.
ایران در 31 آگوست با آغاز عملیات کربلای 2، تلاش کرد بلندی های منطقه ی حاج عمران را بازپس گیرد. با اینکه جزئیات این عملیات مشخص نیست، اما به نظر می رسد تیپ 28 کردستان و تیپ 64 رضاییه ارتش در این حمله شرکت داشتند. این یگان ها پنج تیپ از لشگر5 عراق را هنگام شب مورد حمله قرار دادند.
هر دو طرف گزارشات معمول خود را از دستاورد ها و خسارات طرف مقابل، ارائه کردند، اما به نظر می رسد نیرو های ایرانی بلندی های کردمان را که مشرف بر کردستان است ، به سرعت تصرف کردند. عراق در حمایت از عملیات های دفاعی خود ،روزانه 100 حملههوایی را صورت داد و آشکار است که در چنین وضعیتی، جنگ های منطقه ای سختی در گرفته است. در 3 سپتامبر ایران کوه مرمند را تصرف کرد و در فتح مواضعی در منطقه حاج عمران نیز موفق بود.
به نظر می رسد در این زمان نیروهای پاسدار و بسیج دستور داشتند بدون هماهنگی کافی با یکدیگر به جنگ بپردازند، چرا که رفسنجانی می کوشید به آنها در ازای جنگیدن، کمک هایی مالی بدهد.
نیرو های کمکی که از جانب لشکر پنجم عراق، تیپ 404 نیرو های ویژه و تیپ 102 گارد ریاست جمهوری به منطقه رسیدند به نظر می رسید ضد حمله ای را ترتیب داده و از شکست عملیات عراقی ها ، بهره برداری کرده اند. آنها نیرو های ایرانی را از بسیاری از تصرفاتشان خارج ساختند. ایران تنها چند روستا، پل و مواضعی را در بلندی های استراتژیک منطقه مرزی، بدست آورد.
مشکلات هماهنگی مشابهی در عملیات کربلای 3 دیده می شد. عملیات در 1 سپتامبر آغاز شد. زمانی که پرسنل هوابرد، سکوی نفتی الامیه را تصرف کردند. نیروی دفاعی عراق در این مکان ، بسیار اندک بود. در این حمله همچنین تأسیسات راداری روی سکو نیز نابود شد. عراق با استفاده از این تأسیسات، کشتی ها رادر خلیج(فارس)ردیابی می کرد.ایرانی ها امیدوار بودند که موضعی را بنا کنند که بتوانند با استفاده از آتش توپخانه، پایانه های نفتی ام القصر و البکر را از سمت جنوب هدف قرار دهند. با این حال در 2 سپتامبر، به نظر می رسد فرماندهان گارد ایران به 2000 پاسدار دستور دادند که با قایق های تندرو، از راس البیشه به سمت سکو های نفتی الامیه و البکر در خلیج (فارس) حرکت کنند. در این پیشروی، آنها مورد حمله ی هواپیماها، بالگرد های جنگی و توپخانه عراق قرار گرفتند. تنها 130 نفر از 2000 سرباز به الامیه رسیدند. سپس چتر بازان عراقی روی سکو فرود آمدند و آن را بازپس گرفتند.
حداکثر کاری که ایران در خلیج (فارس) به انجام رسانید این بود که عملیات های گشت و غافلگیری را گسترش دهد. ایران گشت های دریایی خود را به 15تا20 گشت در روز افزایش داد. در این مدت ،یک کشتی باری شوروی به نام پیتر ییمتسوف را توقیف کرد و در 23 سپتامبر به وسیله بالگرد ،به یک کشتی انگلیسی حمله کرد.
8-6- عراق؛ حملات هوایی بیشتر، جنگ های زمینی کمتر :
عراق به عملیات های هوایی دور برد خود ادامه می داد. عراق پالایشگاه تبریز را در 10 آگوست 1986 و اسکله ی بارگیری لاوان را در 7 سپتامبر مورد حمله قرار داد. در 16 سپتامبر ،عراق حملات موفقیت آمیزی را بر روی جزیره ی خارک به انجام رساند.
این حملات باعث شد ایران تکیه ی بیشتری بر جزیره ی لارک داشته باشد و قیمت نفت خود را به میزان چشمگیری کاهش دهد.
نیرو های عراق همچنین انبار های مهمات و دیگر اهداف نظامی ایران در طول مرز را مورد حمله قرار دادند. شهر های مرزی ایران مانند مریوان، موسک و رباط از این حملات بی نصیب نماندند. در حالی که ایران بغداد را در ماه نوامبر با چند موشک اسکاد مورد حمله قرار داد، اما در حملات هوایی موفقیتی کسب نکرد. علیرغم ساقط شدن چند هواپیمای عراقی به وسیله دفاع ضد هوایی ایران، ایران مجبور شد عقب نشسته و حملات هوایی عراق را بپذیرد. جنگ در میان دو منازعه متوقف شده بود: توانایی عراق در حملات هوایی برای تضعیف ایران و توانایی ایران در بخش زمینی برای اشغال عراق.
عراق همچنان در استفاده مؤثر از نیروی هوایی خود مشکل داشت. این کشور نیروی هوایی کافی برای تأثیر گذاری مناسب در اختیار نداشت. عراق در حمله به تأسیسات صادرات نفت ایران، دستاورد های خوبی داشت و هزینه های سنگینی را بر ایران تحمیل کرد و ایران را مجبور کرد قیمت نفت خود را به شدت کاهش دهد، اما با این حال حملات عراق آنقدر ثبات و شدت نداشت که بتواند صادرات ماهانه ایران را متوقف کند. عراق در حمله به اهداف آسیب پذیر ایران ناکام ماند (نظیر پالایشگاه ها و نیروگاه ها ) و حملات عراق تأثیر چندانی بر اقتصاد داخلی ایران نداشت. عراق در بیشتر حملات خود اهداف سیاسی را دنبال می کرد. این شاید دلیل این باشد که عراق اهداف شهری کم ارزش را مورد حمله قرار می داد، در حالی که قادر بود تأسیسات و اهداف اقتصادی را مورد حمله قرار دهد.
عراق متوجه این مشکل شده بود که باید قدرت نیروی زمینی خود را افزایش دهد. مقامات عالی عراق مانند وزیر امور خارجه، طارق عزیز هشدار دادند که عملیات نهایی ایران در هر زمانی ممکن است آغاز شود و احتمالا این حملات در چند نقطه صورت گیرد، که نتیجه ی آن به اتمام رسیدن نیروی ذخیره ی عراق خواهد بود. علیرغم مشکلات اقتصادی، عراق توانست نیروی نظامی خود را به 820000 نفر رسانده و هر هفت لشکر خود را که در مرز 1100 کیلومتری با ایران مستقر بودند، به وسیله ی این نیروها تأمین کند.
در این زمان، ارتش عراق 46 یگان عمده رزمی داشت. در حالی که عراق آنها را "لشکر " می نامید، بر اساس استاندارد های غربی، آنها فقط به اندازه تیپ های تقویت شده ،نیرو و تجهیزات داشتند.
مهمتر این که عراق گارد ریاست جمهوری خود را از 6 تیپ به 16تا17 تیپ مکانیزه افزایش داد. در مجموع 25000 نفر در این تیپ ها جای می گرفتند که مجهز به تسلیحات زرهی از جمله تانک های تی 72 بودند. این مسئله "نیروی حمله " رو به رشدی را در اختیار عراق می گذاشت که هم برای ضد حمله و هم برای حمله، آموزش دیده بودند و آرام آرام باعث می شد عراق شیوه خود را از جنگ دفاعی ایستا تغییر دهد. عراق همچنین به تقویت مواضع دفاعی جبهه های خود ادامه داد. عراق خاکریز ها، میدان های مین و سیم های خاردار جدیدی احداث کرد و تعداد تانک های مستقر شده ی خود را افزایش داد. در تمام مواضع دفاعی، حجم توپخانه ی خود را افزایش داد و بر شناسایی صحیح اهداف و آتش سنگین تأکید بیشتری مبذول داشت.
پس از پایان کربلای 3 تا اواخر دسامبر هیچ عملیات زمینی عمده ای صورت نگرفت. اما ایران تحرکات زمینی خود را پس از کربلای 2 و 3 متوقف نکرد. ایران تعدادی از بلندی های کلیدی مشرف بر مهران را در شب 16 سپتامبر تصرف کرد. همچنین چند بلندی را در مناطق مرزی بدرا، ذرباتیه و ورمهراز فتح کرد.
در 16 سپتامبر (امام) خمینی جلسه ای را با فرماندهان عالی خود برگزار کرد. پس از برگذاری این جلسه شایعاتی مبنی بر اینکه ایران در 22 سپتامبریعنی تاریخ آغاز جنگ در سال 1980، با تمام قوا ،عملیاتی را ترتیب خواهد داد،منتشر گردید.
در طول روز های پایانی ماه سپتامبر و ماه اکتبر، نیرو های ایرانی با انجام عملیات های کوچک زمینی، مواضع و روحیه ی سربازان عراقی را اندک اندک تضعیف می کردند. ایران همچنان به حملات توپخانه ای پراکنده ی خود به بصره ادامه می داد و با ترکیب کردن نیرو های خود و نیرو های ویژه ی کرد، به اهداف کلیدی مانند پالایشگاه نفتی کرکوک و پادگان های Koi Sanjaq و Altun Kopru حمله کرد. البته این حملات دستاورد های چندانی به همراه نداشت.
در مقابل عراق، حملات خود به اهداف نفتی ایران را ادامه داد. عراق مواضع زیر را در ایران مورد هدف قرار داد: تأسیسات متراکم سازی گاز، پالایشگاه شیراز، مراکز صنعتی در اصفهان، میدان های نفتی دور از ساحل رستم و ساسان و تلمبه خانه های نفتی در میادین نفتی مارون و اهواز. عراق همچنان به نفت کش های ایران حمله می کرد و حتی یکی از نفت کش ها را که ایران به تازگی آن را وارد خطوط کشتی رانی کرده بود، قبل از اینکه به لارک برسد، مورد حمله قرار داد. این کشتی به تازگی در دبی برای حمل نفت تغییر کارایی داده بود و تجهیزات دفاعی به ارزش 500000 دلار بر روی آن نصب شده بود. تجیزات مذکور شامل این موارد بود: رنگ ضد انعکاس، بازتابنده های راداری در هر دو سر کشتی، تولید کننده ی پارازیت و سیستم فریب دهنده ی الکترونیک.
عراق حملات موفقیت آمیز استثنائی ای را در 29 سپتامبر و 6 اکتبر سال 1986 به خارک انجام داد. در حملاتی که بعد ها صورت گرفت ،دو پایانه فعال باقی مانده در 14 اسکله خارک نیز از کار افتاد.
حملات جدید عراق به طور موقت صادرات نفتی ایران را تا 800000 بشکه در روز کاهش داد که این رقم نصف میزان صادرات معمول عراق بود.و کشتی ها را خارج از لارک و در فاصله ای بسیار دور تر از فاصله عادی برای بارگیری، منتظر نگاه داشت.
این حملات همچنین ایران را مجبور کرد تمام توان خود را به کار گیرد تا بدون این که نفت کش ها را به خارک بفرستد با استفاده از دو سکوی شناور که در سال 1985 خریداری کرده بود، بارگیری آنها را به انجام برساند. در نهایت حملات هوایی عراق به پالایشگاه ها باعث شد ایران روزانه 100000 بشکه تولیدات پالایشگاهی را از خارج وارد کند و حق بیمه ی نفت کش ها را نیز افزایش دهد. بار دیگر ایران مجبور بود سهمیه بندی بنزین را در داخل ،افزایش دهد.
8-7- رسوایی تسلیحاتی ایران کنترا :
در این زمان بود که منازعه بر سر قدرت میان منتظری و رفسنجانی باعث شد ارسال محموله مخفی ایالات متحده به ایران آشکار گردد. این رسوایی مضحک در سال 1985 آغاز شده بود و در نهایت باعث به وجود آمدن یک رسوایی بزرگ در سیاست داخلی ایالات متحده شد و نیرویی سیاسی را به وجود آورد که منجر به دخالت گسترده نیروی دریایی ایالات متحده در خلیج شد.
با اینکه این رسوایی درس مهمی را در مورد جنگ به ما نشان نمی دهد، اما از عدم موفقیت در کنترل تروریسم و روابط خارجی تصویر خوبی ارائه می کند و پیش زمینه ی مهمی از حوادث سال های 1987 و 1988 را در اختیار ما می گذارد.
تاریخ فروش مخفیانه ی سلاح های امریکایی به ایران به سال 1980 و زمانی که امریکا تلاش کرد گروگان های سفارت خود در تهران را آزاد کند، باز می گردد. با این حال دلیل اصلی، تلاش سران حکومتی اسرائیل بود که می کوشیدند مجدداً رابطه ی ایران و ایالات متحده را بر قرار کنند. از آنجا که اسرائیلی ها شاهد گرایش ایالات متحده به سمت عراق بودند، این کار را به منظور ایجاد توازن صورت دادند. پس از اینکه ایران عملیات سال 1983 خود را آغاز کرد، ایالات متحده کم کم روابط خود با عراق را گسترش داد. امریکا تلاش می کرد تحویل جنگ افزار های خود به ایران را متوقف سازد. تجارتی که خود نام "عملیات صادقانه " را به آن داده بود. این باعث به وجود آمدن نگرانی هایی در اسرائیل شد که اگر جنگ با پیروزی عراقی قدرتمند و معاند تمام شود، خطر استراتژیک قابل توجهی اسرائیل را تهدید خواهد کرد.
در نتیجه مبادلاتی میان سران اسرائیلی و مشاوران خارج از حکومت ایالات متحده صورت گرفت. این مبادلات کمک کرد سران عالی ایالات متحده و رئیس سازمان سیا متقاعد شوند که می توان روابط جدیدی را با "میانه رو ها " در ایران آغاز کرد و از این طریق می توان راهی را پیدا کرد که آمریکایی های گروگان گرفته شده درلبنان به دست حزب شیعه حامی ایران را آزاد کرد.
این تلاش زمانی صورت گرفت که امریکا در اواخر سال 1984 سیاست های جدیدی را در قبال ایران آغاز کرده بود. سازمان امنیت ملی دستور العملی را برای مطالعات امنیت ملی صادر کرده بود که در نتیجه آن مشخص شد برای برقراری ارتباط با ایران هیچ گزینه ای وجود ندارد. با این حال مقامات ارشد سازمان امنیت ملی، که با موضوع مخالفت در ارتباط بودند و ارتباط تنگاتنگی با اسرائیلی هایی داشتند که برای کشور های امریکای مرکزی اسلحه فراهم می کردند، نظر مستقل سیا را خواستار شدند. در می 1985، رئیس دفتر امنیت ملی در خاورمیانه، نتیجه را طی گزارشی پنج صفحه ای منتشر کرد. در این گزارش آمده بود: به منظور خنثی کردن تلاش های شوروی برای نفوذ در ایران، ایالات متحده باید به متحدان خوداجازه دهد به ایران تسلیحات فروخته شود.
دو نفر از اعضای سازمان امنیت ملی یعنی هوارد تیچر و دونالد فورتیر، با استفاده از این نامه، داده های غیر مستقیم واسطه های ایرانی، مذاکرات اسرائیل و دیدگاه مشاوران خصوصی، پیش نویس یک دستور العمل تصمیم گیری امنیتی را تنظیم کرده بودند که در آن ذکر شده بود که ایالات متحده باید برای برقراری ارتباط با ایران ابتکار عمل های کوتاه مدت و بلند مدت را در دست بگیرد. این کار به منظور جلوگیری از نفوذ روز افزون شوروی در ایران بود. این گزینه ها شامل ارسال محموله های تسلیحاتی محدودی از جانب ایالات متحده به سمت ایران بود که به منظور آغاز رابطه با احزاب "میانه رو " تر انجاممی شد و نیز مذاکره برای حل مشکل گروگان ها، در نظر گرفته شده بود.
پیش زمینه های این نامه ی سیا و عملکرد سازمان امنیت ملی، پیچیده است و علیرغم شنود های کنگره و دیگر تحقیقات، بعضی از ابعاد آن نامشخص باقی می ماند. به طور خلاصه می توان گفت این در حالی بود که ایالات متحده خبر داشت که اسرائیل محموله های اندکی را به ایران ارسال می کند. امریکا مخالف ارسال چنین محموله هایی بود و به آن اعتراض می کرد. در حالی که اسرائیل ادعا می کرد این کار برای غرب ارزش استراتژیک دارد. در همین زمان ایالات متحده این کمک ها را تا اندازه ای تحمل می کرد و امید داشت ایران در حمایت از گروه های تندرو در لبنان شیوه ای متعادل تر را در پیش گیرد. بخشی از این تحمل به این خاطر بود که ایالات متحده گمان می کرد باز گذاشتن یک خط ارتباطی با رهبری ایران، سودمند خواهد بود.
اسرائیل با تمام وجود سعی می کرد ایالات متحده را وارد این معاملات کرده و از این موقعیت برای آزادی ویلیام بیکلی رئیس دفترسازمان سیا در بیروت که در 16 مارس 1984 ربوده شد، استفاده کند. این مسئله شواهد بیشتری را برای اعضای سازمان امنیت ملی فراهم آورد که حاکی از شکست تلاش های ایالات متحده در مبارزه با تروریسم بود و عدم توانایی آنها در تحت فشار قرار دادن گروه های لبنانی برای آزاد کردن شهروندان امریکایی گروگان گرفته شده را نشان می داد.
مایکلی لدین یکی از مشاوران سازمان امنیت ملی نیز در 3و4می 1985 به اسرائیل سفرکرد و با شیمون پرز و دیگر مقامات بلند پایه اطلاعاتی اسرائیل دیدار داشت. هنوز مشخص نیست که این دیدار در ادامه روابط گذشته با سران اسرائیلی و یا روابط پیشین با افسران اطلاعاتی اروپا بوده است یا به در خواست مشاور امنیت ملی، رابرت مک فارلین صورت گرفت. به هر حال لدین در اواسط می 1985 به مک فارلین گزارش داد و مک فارلین نیز در 20 می 1985 جامعه اطلاعاتی را موظف کرد برآورد اطلاعاتی ملی ویژه ای از ایران بدست آورند.
با این حال این اعمال در تقابل مستقیم با سیاست های وزارت کشور امریکا بود. این وزارتخانه همچنان از عملیات صادقانه حمایت می کرد و تلاش می کرد تحویل محموله های نظامی به ایران را متوقف سازد. وزیر امور خارجه، جرج شولتز، در 5 ژوئن 1985 رسماً به فعالیت های لدین اعتراض کرد و مک فارلین در 14 ژوئن به شولتز اطمینان داد که لدین وی را از فروش سلاح به ایران دلسرد کرده است . و کار بر روی تنظیم دستور العمل تصمیم گیری امنیتی همچنان ادامه داشت.
اعتراض شولتز ممکن بود ارتباط تسلیحاتی را به کلی قطع کند که در 14 ژوئن 1985 پرواز 847 شرکت هواپیمایی TWA ربوده شد. این باعث شد که ایالات متحده نشان دهد چگونه باید با تروریسم برخورد شود. در حالی که رئیس جمهور ریگان طی سخنرانی خود، ایران را "هم پیمان دولت های تروریست " خواند و آن را "نسخه بین المللی جدیدی از خشونت های مشترک جهانی " دانست، اعضای سازمان امنیت ملی متوجه شدند که ایالات متحده می تواند مجازات های کوچکی را اجرا کند.
این منجر به مذاکرات جدید در مورد چگونگی کمک اسرائیل به ایالات متحده شد و باعث گردید ایالات متحده برای آزادی گروگان های خود به دنبال راه حل جایگزین باشد. همچنین این مسئله باعث شد سیاست های ایران مورد توجه رئیس دفتر رئیس جمهور، قرار گیرد.
موضوع اصلی فرا رو، چگونگی تعامل با ایران بود. سپس این تعامل از سطح سیاسی خارج شد و کم کم با این موضوع در آمیخت که چگونه دولت می تواند حمایت از مخالفان خود را ادامه دهد، علیرغم این که کنگره با چنین کمک هایی مخالف است.
مک فارلین در تاریخ 17 ژوئن 1987، با ارسال پیش نویس دستور العمل تصمیم گیری امنیتی برای وزیر کشور، جرج شولتز و وزیر دفاع، کسپر وینبرگر، فروش سلاح و نقل و انتقال های اطلاعاتی به ایران را پیشنهاد کرد.
هر دو وزیر ،خواسته سازمان امنیت ملی را طی نامه ای رد کردند. شولتز در 29 ژوئن اعلام کرد این کار با منافع امریکا در "تضاد " است و وینبرگر در 16 ژوئن اظهار داشت "توجیه این کار بسیار مضحک است. "
بار دیگر تلاش برای ایجاد رویکردی جدید در روابط امریکا و ایران، با شکست مواجه شد و تنها گزینه ی باقی مانده آزاد کردن گروگان ها در لبنان بود. روشن بود که ایران تنها قدرت خارجی ای است که بر سرنوشت گروگان های امریکایی اشراف دارد و ترس از اینکه ادامه یافتن اسارت گروگان ها ،رئیس جمهور و حزب جمهوری خواه را دچار آسیب کند، اولویت بیشتری در ملاحظات استراتژیک به این مسئله بخشید. این تمایل به وسیله هر گونه حادثه مربوط به گروگان ها تقویت می شد، به ویژه زمانی که سوریه در اواخر سال 1985 به ایالات متحده خبر داد بیکلی ،کشته شده است.
در همین زمان، اسرائیل به تلاش های خود برای راضی کردن ایالات متحده برای برقراری ارتباط با ایران ادامه داد. وزیر امور خارجه ی اسرائیل، دیوید کیمچ از اوایل پاییز سال 1984 از روابط امریکا و ایران حمایت می کرد. در 3 جولای 1985 ،کیمچ به کاخ سفید رفت و بار دیگر حمایت های خود از روابط امریکا و ایران را اعلام داشت و خود را مجری دستور های شیمون پرز خواند. "فرستاده ی خصوصی " اسرائیلی دیگری در 13 جولای با مک فارلین دیدار کرد. روز بعد مک فارلین نامه دیگری را برای شولتز ارسال کرد و در آن از رابطه با ایران حمایت کرده و یاد آور شد که این کار به گروگان های امریکایی در لبنان کمک خواهد کرد. این بار شولتز اعلام کرد که ایالات متحده تمایل خود را بدون هیچ گونه اقدام عملی نشان خواهد داد و خود مک فارلین باید پیشگام شود.
در این زمان (13تا17 جولای) بود که مک فارلین، رئیس جمهور ریگان را که به تازگی یک عمل جراحی را تجربه کرده بود، در بیمارستان ملاقات کرد. مک فارلین احساس کرد برای ارتباط با ایران به موافقت رئیس جمهور نیاز دارد. این ارتباط به طور هم زمان مورد حمایت دو دلال خصوصی اسلحه بود: یک فرد سعودی به نام عدنان خاشوقچی و یک ایرانی به نام منوچهر قربانی فر که بعضی او را مشاور نخست وزیر ایران می دانند. علاوه بر این یک دلال سلاح اسرائیلی، به نام ال شوییمر ، نیز توسط لدین و به سفارش دیوید کیمچ به مک فارلین معرفی شد.
در نهایت لدین در اواخر جولای با کیمچ ، قربانی فر و شوییمر و اسرائیلی دیگری به نام یاکوف نیمرودی ( رابط نظامی پیشین اسرائیل و ایران ) در اسرائیل ملاقات کرد. در نهایت این امر سبب شد برای برقراری رابطه با ایران در سازمان امنیت ملی طرحی تازه ریخته شود و ایالات متحده به منظور صیانت گروگان های خود، موشک ضد تانک تاو و موشک ضد هوایی هاوک را به ایران بفروشد.
این پیشرفت ها باعث شد در 6 آگوست 1985 جلسه ای در کاخ سفید به ریاست رئیس جمهور ریگان برگزار شود. جزئیات جلسه مشخص نیست، اما واضح است که موضوع اصلی بررسی معاملات تسلیحاتی در برابر گروگان ها بود. رئیس سازمان سیا ویلیام کیسی و دونالد ریگان با انجام این معامله موافق بودند ،در حالی که شولتز و وینبرگر با آن مخالفت می ورزیدند. به نظر می رسد این جلسه به نتیجه ای رسمی دست نیافت اما نتیجه ی عملی این بود که در 30 آگوست اسرائیل احساس کرد از طرف سازمان امنیت ملی اجازه یافته است که 500 موشک تاو خود را به ایران بفروشد وایالات متحده این تعداد را جایگزین خواهد کرد.
100 عدد از این موشک ها در 30 آگوست 1985 به ایران تحویل داده شد و 400 موشک باقی مانده در 14 سپتامبر به دست ایران رسید.
این معامله باعث شد یکی از گروگان های امریکایی به نام بنیامین ویر در 14 سپتامبر آزاد شود. اما این خواسته ی ایالات متحده برای آزادی همه ی گروگان ها را برآورده نکرد. در واقع ایران با استفاده از این الگو در سال 1986 به صورت مستقیم از ایالات متحده یک محموله تسلیحاتی دریافت کرد. ایران گروگان دیگری را آزاد کرد و از مابقی آنها به عنوان اهرم فشار علیه امریکا استفاده کرد.
ایران با استفاده از الگویی مشابه در مقابل دریافت محموله ای دیگر، با اعمال فشار به حامیان لبنانی خود، در 26 جولای لاورنس جنکو و در 2 نوامبر 1986 دیوید ژاکوبسن را آزاد کرد. در هر مورد، حامیان لبنانی ایران یک سوم تا نیمی از آن چیزی را که ایالات متحده انتظار داشت، برآورده می کردند. به علاوه به نظر می رسد ایران در قبال آزادی گروگان ها، گروه های لبنانی را تشویق می کرد گروگان جدیدی بگیرند. در ماه نوامبر 1986 یعنی زمانی که معاملات تسلیحاتی مخفی ایران با امریکا آشکار شد، تعداد گروگان های امریکایی که در اسارت گروه های حامی ایران بودند، به تعدادی بیش از تعداد آنها درآغاز این روابط می رسید.
اینکه چرا منابع ایرانی این معاملات را در مطبوعات لبنانی افشا کردند، مشخص نیست. اما به نظر می رسد که چنین انتشاری ناشی از جنگ قدرت میان رفسنجانی و منتظری بود. این حادثه زمانی رخ داد که مجله ی سوری الشراع در لبنان، در شماره ی 4 نوامبر 1986 اعلان کرد مک فارلین به تهران سفر خواهد کرد. حسن صبرا، مدیر این مجله بعد ها اظهار داشت که منبع این خبر دفتر منتظری بود.
رفسنجانی به طور رسمی در 5 نوامبر، 24 نوامبر و 5 دسامبر این جریان را تأیید کرد.
جریان کامل معاملات ایران و امریکا در پایان هفته ی اول ماه نوامبر، انتشار یافت. کم کم روشن شد که ایالات متحده حداقل 2008 موشک تاو و 235 موشک هاوک به ایران فروخته است. همچنین مشخص شد قسمت اعظم محموله های ایالات متحده را اسرائیل فراهم کرده است.
این افشاگری بر روابط ایالات متحده با کشور های حاشیه خلیج (فارس) و به طور کلی جهان عرب، تأثیر به سزایی گذاشت. این امر سبب شد که بسیاری از تلاش های امریکا در گسترش روابط با عراق، بی اعتبار شود و این فرض را پیش آورد که امریکا جریان تحویل سلاح به ایران را کاهش نداده است و باعث شد که دولت های جنوبی خلیج (فارس) به این نتیجه برسند که بیش از این نمی توان به ایالات متحده اعتماد کرد.
8-8- تأثیر روز افزون نیروی هوایی عراق :
معاملات تسلیحاتی امریکا، تأثیر چندانی در جنگ نداشت. عراق به حملات هوایی خود ادامه می داد در حالی که ایران خود را برای حمله زمینی گسترده ای آماده می کرد. در 25 و 26 نوامبر، عراق دور جدیدی از حملات هوایی را آغاز کرد. تقریباً 54 جنگنده عراقی، شش هدف نظامی را مورد حمله قرار دادند. این اهداف شامل این مواضع بودند: یک واحد هاوک در دزفول، یک پادگان نظامی، یک پایگاه هوایی، ایستگاه راه آهن اندیمشک و لارک.
جنگنده های میراژاف1EQ5 عراقی که لارک را مورد حمله قرار دادند، باید 1560 مایل را پرواز می کردند. با اینکه دو جنگنده ی عراقی در طول حمله سوخت خود را به پایان بردند و مجبور شدند در عربستان سعودی فرود بیایند، حمله به لارک، ایران را غافلگیر کرد. چندین کشتی منهدم شدند و این حمله، موفقیت های استراتژیک قابل توجهی به همراه داشت. این حملات شمار حملات به نفتکش ها را در سال 1986 به 90 مورد رسانید و نشان داد که ایران قادر نیست از تأسیسات صادرات نفت خود دفاع کند، مگر این که دفاع هوایی خود را باز سازی نماید.
این که تا چه حد عراق سوخت گیری مجدد خود را توسعه بخشیده بود ،مشخص نیست. اما حمله به لارک بیانگر این بود که برد عملیات های نیروی هوایی عراق، اکنون بیش از گذشته گردیده است. گزارش ها باز هم حاکی از آن بود که عراق 10 عدد از هواپیماهای باری آنتونوف 12 Cub شوروی را بازسازی کرده و به عنوان تاتنکر هوایی مورد استفاده قرار می دهد. این کشتی ها سیستم سوخت گیری مجدد هوا به هوا را با خود حمل می کردند. عراق همچنین سیستم سوخت رسانی "یار به یار " را در اختیار داشت که توسط نیروی هوایی فرانسه توسعه داده شده بود. این سیستم به یک جنگنده ی میراژ اف1 اجازه می داد تا 2300 لیتر از سوخت جنگنده مادر را در اختیار جنگنده ای دیگر بگذارد. انجام این سوخت رسانی بسیار دشوار و برای مسیر های طولانی نامناسب بود. اما به نظر می رسد این سیستم در حمله به لارک عملی شد و بردی 1400 کیلومتری که عراق به آن نیاز داشت را برآورده کرد.
عراق همچنین حمله به خارک را ادامه داد. در 27 نوامبر عراق اعلام کرد دویست و پنجاهمین حمله ی خود به خارک را انجام داده است ،ولی هیچ گونه عملیات ضد هوایی از طرف ایران صورت نگرفته است. عراق همچنان به حملات خود به پالایشگاه های تهران، اصفهان و تبریز ادامه می داد و نیروگاه های برق را نیز از این حملات بی نصیب نگذاشت. عراق همچنین ادعا کرد که ظرفیت گذرگاه آبی سیری که تنها پنج کشتی بود را نیز کاهش داده است.
عراق همچنین در استفاده از بمب های هدایت شونده لیزری خود بهتر عمل کرد و تاکتیک های فرار از دشمن را نیز توسعه بخشید و تعداد حملات هوایی خود را بیشتر کرد. در روزی که لارک را مورد حمله قرار داد، 164 حمله نیز بر فراز جبهه ها به انجام رسید. عراق در این حملات بیشتر ازسوخوهای 20ومیگ های 21 ساخت شوروی و میراژ های فرانسوی خود استفاده می کرد.
علی رغم معاملات تسلیحاتی متعدد، ایران در مقابل نتوانست در جنگ های هوا به هوا پیشرفت چندانی نشان دهد. در زمستان 1986 به نظر می رسید توان تدافعی نیروی هوایی ایران به 40 جنگنده کاهش یافته است و مجموع دیگر هواپیما ها به 80 تا 100 فروند کاهش داشته است. ایران بیش از این قادر نبود از هواپیماهای گشتی مجهز به سیستم ارتباط هوایی P-3C استفاده کند. برخی از منابع گزارش کردند که ایران تنها هفت فروند اف14 فعال دارد که سیستم رادار آنها نیز آسیب دیده است.
یکی از سرهنگ های بازنشسته ی نیروی هوایی ایران ادعا کرد: تعداد جنگنده های اف5، بین 10تا15 فروند می باشد،اف 4 های ایران هم به 20 فروند کاهش یافته اند و در حال حاضر، ایران هیچ هواپیمای شناسایی RF-4 در اختیار ندارد، سه سی 130 خود را به علت نداشتن قطعات یدکی از دست داده است و قادر است تنها از 10 درصدظرفیت 17 فروندبویینگ 707، 7 فروند بویینگ 747 و مابقی سی 130 های خود استفاده کند.
با این حال ایران در بکار گیری شماری از پدافند های ضد هوایی مستقر در زمین، موفق بود. ایران مدعی شد در ماه نوامبر با استفاده از موشک های ضد هوایی و پدافند های زمینی خود، 10 جنگنده عراق را ساقط کرده است و نه موشک از ده موشک زمین به هوا، با موفقیت به هدف برخورد کرده است.
در این ادعاها، تقریبا اغراق شده است، اما عراق در طول پاییز و اوایل زمستان5 تا 12فروند جنگنده ی خود را از دست داد و این حاکی از آن است که محموله های مخفی ایالات متحده باعث شد که ایران در استفاده از سیستم دفاعی هاوک مؤثر عمل کند.
این بدگمانی ها در ماه نوامبر کم کم به یقین تبدیل شد. در این زمان روشن شد که ایران در جزیره ی خارک یک سایت موشکی سیار مستقر ساخته است. این مسئله مشکلاتی جدی را برای جنگنده های عراقی به وجود می آورد. عراق بعد ها ادعا کرد تلفات ناشی از سیستم ضد هوایی هاوک این کشور را مجبور کرد حملات خود به جزیره ی خارک را کاهش دهد، در حالی که بیشتر جنگنده های عراق در اثر شلیک موشک های RBS-70 سوئیسی ساقط شده بودند.
ایران ضعف نیروی هوایی خود را با موشک های زمین به زمین تلافی کرد. این کشور با موشک های اسکاد حملات پراکنده خود به بغداد را ادامه داد. یکی از این موشک ها 48 غیر نظامی عراقی را کشت و 52 تن دیگر را زخمی کرد.
به علاوه ایران از طرق دیگر فشار های خود را افزایش داد. در اواخر ماه نوامبر ایران منطقه دیهوک در قسمت جنوبی خلیج (فارس) را بمباران کرد. همچنین میدان نفتی ابوبسک در 100 مایلی ابو ظبی را مورد حمله ی هوایی قرار داد ، هرچند برخی منابع اعلام کرده اند که این عملیات به اشتباه توسط نیرو های عراقی انجام شده است.
ایران همچنین دولت های شورای همکاری خلیج را تهدید کرد که اعمال آنها را در حمایت از عراق به "خاطر " خواهد سپرد. این تهدیدات بیشتر متوجه عربستان سعودی بود که عراق را در حمله به لارک کمک کرده بود.
در همین زمان "جنگ نفتکش ها " روند هولناک خود را ادامه می داد. در حالی که پیش از این، ایران عملیات جنگنده ها و بالگرد های خود را در روز متوقف کرده بود، در ماه نوامبر حملات آزمایشی شبانه خود را آغاز کرد. همچنین ایران در 17 اکتبر سال 1986 حملات شبانه خود با کشتی های سام را نیز آغاز کرد. ایران پنج کشتی باری و یک نفت کش را با استفاده از موشک های Sea Killer مورد حمله قرار داد. این کشتی ها تنها پنج مایل از سواحل عمان فاصله داشتند و در این حملات 5 نفر کشته و 13 نفر دیگر مفقود شدند. پس از این ایران در ماه نوامبر دو کشتی دیگر را به نام های Sham و August Star نیز مورد حمله قرار داد.
در اوایل ماه دسامبر سال 1986 ،50 خدمه ی نفت کش ها در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که در تمام پنج سال گذشته میزان کشته ها تنها 50 نفر بود. هزینه بیمه کشتی ها همچنان بالا می رفت و تقریباً در طول هر هفته، یک کشتی از بین می رفت. بر اساس آمار شرکت بیمه گر لویدز ،در طول نه ماه اول سال 1986، 97 حمله به کشتی های باری و نفت کش صورت گرفت که در مجموع 17 کشتی نابود شد. این میزان در مقایسه با 259 حمله ای بود که در تمام طول جنگ صورت گرفت،بسیار بالا بود.
عراق در طول ماه دسامبر حملات خود به شهر ها و تأسیسات اقتصادی ایران را ادامه داد. اما توسعه ی سیستم ضد هوایی هاوک در خارک باعث شد عراق حملات خود به این جزیره را کاهش دهد. به علاوه تلفات هوایی قابل توجه عراق باعث شد این کشور در استفاده از هواپیما های خود در سایر مناطق حفاظت شده ، دقت بیشتری را به خرج دهد. همچنین حملات هوایی عراق "دامنه بیشتری " یافت تا گستره وسیع تری از اهداف را در بر گیرد.
ایران نیز با حمله به لشکر هشتم عراق در بصره، این حملات را پاسخ گفت. همچنین با حمله توپخانه در جبهه ای 50 مایلی، قسمت های لجستیک لشکرهای سوم، چهارم، پنجم و هفتم را مورد هدف قرار داد.
در مقابل این حملات، عراق نیز با استفاده از میگ های 21 وسوخوهای20 خود، اهداف نفتی و شهر های ایران را مورد حمله قرار داد. همچنین با استفاده از هواپیماهای میراژ، موشک های هدایت شونده ی لیزری را به سمت اهداف اقتصادی با ارزش ایران شلیک کرد. در 13 دسامبر، عراق یک نیروگاه برق و یک سیستم ضد هوایی را در تهران مورد حمله قرار داد که اولین حمله به پایتخت ایران در هفت ماه گذشته بود.
حملات مشابهی نیز تا اواخر ماه دسامبر به شهرهای دیگر ایران ادامه داشت و تعدادی از غیر نظامیان در این حملات کشته شدند. این در حالی بود که عراق ادعا می کرد تأسیسات اقتصادی و نظامی را مورد هدف قرار داده است.
تمام این حملات نشان می داد که عراق تمایل دارد جنگ را به سمت جنگ هوایی بکشد، در حالی که تأثیر استراتژیک این حملات بسیار ضعیف بود. زیرا عراق نمی توانست قدرت هوایی کافی را در حمله به یکی از سه هدف اصلی متمرکز کند. به نظر می رسد که اگر عراق در حملات هوایی توجه خود را معطوف به پالایشگاه ها، نیروگاه های برق و تأسیسات نفتی در خلیج (فارس) می کرد، نتیجه ی بهتری می گرفت تا این که حملاتی پراکنده را علیه اهدافی پراکنده انجام دهد.
8-7- عملیات کربلای 4 ایران :
با این که ایران بین روز های پایانی سپتامبر و اواخر دسامبر ،حملات زمینی چندانی را انجام نداد، اما به نظر می رسید برای حمله ای گسترده ،آماده می شود. همچنین ادعا شد که در اواسط اکتبر، کرد های حامی ایران و پاسداران، کرکوک را بمباران کرده اند، ادعایی که با توجه به وضعیت سیاسی ایران مدارک چندانی برای اثبات نداشت. باران های زمستانی هم در اواسط نوامبر ، بدون وقفه شروع به بارش کرد.
در واقع جر و بحث های بسیاری بر سر چگونگی ادامه جنگ در میان رهبران ایرانی وجود داشت، اما نمی توان به درستی مشخص کرد که چه اتفاقی افتاد. بر اساس برخی از منابع ایرانی، میان عده ای از فرماندهان با تجربه ارتش و پاسداران و عده ی دیگری از پاسداران و ملا های بلند پایه مانند رفسنجانی ، بحث هایی در گرفته بود. گروه اول از طرف چهره هایی چون (امام) خمینی حمایت می شدند و معتقد بودند باید حملاتی کوچک و دقیق صورت گیرد. در حالی که دسته دوم اعتقاد داشتند باید حملات گسترده ای صورت گیرد که موفقیت آنها بستگی به شور انقلابی و ضعف عراق در مقابل این حملات دارد.
دیگر منابع اعلام کردند که میان فرماندهان ارتش مانند صیاد شیرازی و فرماندهان پاسدار مانند محسن رضایی، اختلافاتی پیش آمده است. بر اساس گزارشات ،نیروهای ارتش خواستار محاصره برنامه ریزی شده بصره از طریق فاو و هویزه بودند. در حالی که پاسداران خواهان حمله ی مستقیم از طریق شط بودند. با این حال ،گروه دیگری از منابع ذکر کرده اند که روابط تسلیحاتی ایران با امریکا باعث شد که رهبرانی چون رفسنجانی، علاقه شدیدی به عملیات های گسترده جدید نشان دهند.
به هر حال، به نظر می رسد، ایران ابتدا بر آن بود که حملات خود را در آگوست آغاز کند. سپس به این نتیجه رسید که حملات خود را در نوامبر تجدید کند. بعضی از نشانه های این پیشروی ها در نوامبر مشاهده شد. زمانی که ایران ادعا کرد یک میلیون زن بسیجی را از ماه سپتامبر سال 1980 تا کنون آموزش داده است و 90 پادگان آموزشی برای زنان تاسیس کرده است. ایران همچنین ادعا کرد 1000 زن را برای استفاده ازموشک انداز آر پی جی و دیگر ماشین های جنگی، آموزش داده است. ایران ادعا کرد پنج تیپ از داوطلبان زن ، در 30 نوامبر ،رو به روی ساختمان مجلس در تهران رژه رفته اند.
رفسنجانی در 3 دسامبر جلسه ای را با فرماندهان نظامی برگزار کرد. وی در حضور 100000 پاسدار و بسیجی و 2000 ملا سخنرانی کرد و مشخص بود که ایران برای حمله آماده می شود. ایران اعلام کرد که 100000 نیروی بسیجی به سمت جبهه خلیج (فارس) حرکت کرده اند. این آماده سازی همچنان از الگوی سال گذشته پیروی می کرد. زمانی که نیرو های داوطلب پس از ریزش های ماه های اکتبر و نوامبر ،فراخوانده شدند و زمانی که فراخوان اولیه برای به کار گیری آنها ،در زمستان تأثیر چندانی بر اقتصاد ایران نگذاشت. در تئوری، با این زمان بندی در فراخوان نیرو های بسیج جدید، آنان در طی سه ماه آموزش های جنگی و تکنیک های رزمی را می آموزند و طی یک دوره ی سه تا شش ماهه وظایف خود را به انجام خواهند رساند. سپس به نیرو های بسیجی این اجازه داده می شد که دوباره نام نویسی کرده و یا به خانه های خود برگردند.
بدون در نظر گرفتن مجادلات در میان رهبران ایران، ایران در فراخوان جدید خود منتظر آموزش نیرو ها نماند. ایران در شب 24دسامبر،عملیات جدیدی را با نام کربلای 4 آغاز کرد. زمان بندی این عملیات به گونه ای بود که به نظر می رسید در صدد است کنفرانس سران اسلامی را که قرار بود در اواخر دسامبر برگزار شود، با نگرانی مواجه سازد. حداقل بر اساس یکی از منابع می توان گفت، عملیات بدین منظور انجام شد. هرچند این حمله بخشی از عملیات گسترده تری بود که در صدد محاصره بصره بود.
این حمله یکی از معدود عملیات هایی بود که به وسیله ی پاسداران رهبری نمی شد و نیرو های ایران در جبهه ای 25 مایلی درعرض شط العرب عمل می کردند. دامنه عملیات از منطقه ی ابو الخصیب در نزدیکی جنوب بصره آغاز می شد و تا جزیره ی ام الرصاص در نزدیکی آبادان ادامه داشت. این عملیات متوجه نیرو های لشکر سوم عراق در شرق بصره و نیرو های لشکر هفتم در منطقه ی نزدیک به شبه جزیره ی فاو بود. این مناطق از مستحکم ترین مواضع دفاعی عراق بودند.
منابع در مورد مقیاس حمله آمار بسیار متفاوتی ارائه کرده اند، و ایران هم بعدها در مورد آن اغراق کرد. به نظر می رسد حمله با یورش 15000 نیرو که از جزایر ام الرصاص، ام بابی، قطیه و سهیل محافظت می کردند، آغاز شد. این جزایر نوعی "پل " استراتژیک را بر روی شط بنا می کردند که پهنای آن در این نقطه 480 متر بود. حمله با موج آغازین کماندوها و غواصان که جزیره ی بی دفاع ام الرصاص و دیگر جزایر نزدیک آن را اشغال کردند، آغاز شد. بسیار شبیه به شیوه ای که در فوریه گذشته به کار گرفتند.
سپس ایران عملیاتی را در ساعات روز به انجام رساند و مواضع دفاعی جاده شط را در خاک عراق مورد حمله قرار داد. این حمله توسط تیپ معروف "محمد رسول الله صلی الله علیه و آله " رهبری شد. این نامی بود که ایران به تلاش های خود برای بسیج کردن 100000 نفر داوطلب داده بود. در حالی که نیرو های با تجربه ای در این عملیات شرکت داشتند، اما اساس عملیات حول نیرو های کم تجربه می گشت. بیش از 60000 نیروی پاسدار و بسیجی از شط عبور کرده و به جزیره ی ام الرصاص و خاک عراق رسیدند.
زمانی که نیرو های تلاش کردند در جاده شط به سمت بصره حرکت کنند، از طرف نیرو های ارتش حمایت اندکی را دریافت کردند. این حمایت شامل آتش توپخانه مستقر در عرض شط بود. بسیاری از نیرو های ارتش ایران در مواضع رو در روی بصره و یا جبهه مرکزی مقابل بغداد مستقر شده بودند. خصوصیات تاکتیکی این نیرو ها در مقابل نیرو هایی که به فاو حمله کردند، بسیار ضعیف تر بود. این نیرو ها بایستی مواضع مستحکم دفاعی در عقبه ی ام الرصاص را مورد حمله قرار می دادند و در ادامه باید از سیم های خاردار و میدان های مین عبور می کردند و علیه مواضعی می جنگیدند که پوشش آتش آنها بر روی منطقه ،بسیار عالی بود.
ترکیب بندی نیرو های حمله نیز بسیار ضعیف بود. نیرو های ایرانی از تاکتیک های نفوذی مناسبی استفاده نکردند، البته در ابتدای حمله پوشش شبانه را مورد استفاده قرار دادند. فرماندهان ایرانی نیرو های خود را در حملات مستقیم علیه مواضع مستحکم دفاعی عراق به کار گرفتند. در واقع برنامه ریزی عملیات کربلای 4 بسیار ضعیف بود و در مقایسه با عملیات ضعیف بنی صدر در آغاز جنگ، عده ی بیشتری از نیرو های ایرانی را به کشتن داد. این عملیات به حملات پیاده نظام نیرو های بریتانیا، فرانسه و آلمان علیه مواضع دفاعی مستحکم ، در جنگ جهانی اول شبیه بود.
پس از گذشت یک روز و نیم از حمله، ایران متوجه اشتباه خود در حمله مستقیم به مواضع دفاع عراق شد. نیرو های ایرانی نه تنها در اثر آتش مستقیم کشته می شدند، بلکه بسیاری از آن ها مورد حمله ی بالگرد ها و جنگنده ها واقع شدند و بسیاری از نیرو های آبی- خاکی در طول نبرد غرق گردیدند. ایرانی ها تا کناره های شط عقب نشستند و با اینکه متخصصین در مورد مقیاس عملیات اختلاف دارند، اما بیشتر آنها تعداد کشته و زخمی ایران را بین 9000 تا 12000 نفر تخمین می زنند. عراقی ها ادعا کردند در مقابل هر عراقی، 100 ایرانی کشته شده است. در نتیجه 60000 تا 90000 ایرانی مجروح و 10000 نفر نیز کشته شده اند. در مقابل عراق متحمل 1000 تا 2000 کشته شد. همچنین ادعای ایران مبنی بر کشته و زخمی شدن 9500 تا 14000 نفر از عراقی ها کاملاً بی اساس است.
8-8- "عملیات نهایی " ایران علیه بصره:
شکست ایران در کربلای 4 مانع تلاش های ایران برای اشغال عراق نشد. تنها چند هفته پس از کربلای 4 ایران دو عملیات جدید را آغاز کرد: اولین عملیات کربلای 5 نام داشت و به قصد تصرف بصره انجام شد. دومین عملیات کربلای 6 نام گرفت و علیه مناطق شمالی بغداد، مناطق میان قصر شیرین و سومار صورت گرفت.
در میان این دو عملیات، کربلای 5 عملیات مهمتری بود. همچنین برنامه ریزی آن نیز بهتر صورت گرفته بود. ایران از سال 1985 برای حمله ای گسترده به بصره طرح های زیادی را امتحان کرده است. در طول تابستان و پاییز سال 1986 ایران تمرینات زیادی را در سواحل خزر و بندر انزلی انجام داد تا بدین وسیله امکان عملیات در موانع آبی مقابل بصره را بسنجد. در این تمرینات نیرو های چند تیپ شرکت داشتند. این یکی از آمادگی های جدی ای بود که نیرو های ایرانی پس از شکست در بهار سال 1984، کسب می کردند.
در اوایل ژانویه، ایران 200000 نفر از نیرو های خود را در جبهه های جنوب مستقر کرد و همین تعداد را نیز عراق به جبهه آورد. اما تعداد نیرویی که در عمل وارد عملیات شدند بیش از 120000 تا 140000 نفر نبودند که بیشتر آنها را نیرو های پاسدار و بسیج تشکیل می دادند. 60000 نفر از این نیرو ها در حمله ی آغازین از مرز شلمچه که 20 کیلومتر با بصره فاصله داشت، به سرعت پیش روی کردند. 60000 نفر دیگر آماده بودند که به سرعت جایگزین شوند و 80000 نفر دیگر نیز در عقبه آماده ی انجام وظیفه بودند. 70 درصد این نیرو ها بسیجی و پاسدار و 30 درصد بقیه ،نیروی ارتشی بودند.
هدف تاکتیکی کربلای 5 عبور از مرز های نزدیک به بصره بود. سپس گذشتن از موانع آبی اطراف این منطقه در نظر گرفته شده بود. نیرو های حمله کننده باید در استحکامات دفاعی بصره نفوذ کرده و بصره و فاو را از عراق جدا می کردند. اهداف استراتژیک و سیاسی ایران در عملیات کربلای 5 را تنها می توان حدس زد. حداکثر اهداف در نظر گرفته شده برای ایران این موارد بود: فتح بصره و به وجود آوردن یک "پایتخت " جایگزین حامی خمینی در جنوب، نابود کردن ارتش عراق در جبهه های جنوب، ساقط کردن رژیم بعث و حرکت به سوی کربلا و نجف در شمال. برای حداقل اهداف این موارد را می توان نام برد: تضعیف ارتش عراق از طریق جنگ فرسایشی، تصرف بصره و متوجه کردن دولت های حاشیه ی خلیج (فارس) نسبت به ضعف عراق.
ایران در رسیدن به این اهداف با مشکلاتی جدی مواجه شد. عراق موانع دفاعی آبی و خاکی محکمی در اطراف بصره بنا کرده بود. تلاش های گسترده برای انجام عملیات های مهندسی گسترده از سال 1981 آغاز و در سالهای بعد با جدیت پیگیری شد. عراق یک مانع آبی طولانی را به عرض یک کیلومتر در شمال و جنوب بصره به وجود آورد. دقیقاً نزدیک به "گوشه "، جایی که 90 درجه به شرق چرخش دارد، عراق با استفاده از موانع خاکی ، مانع زهکشی مرداب های منطقه مرزی شد.
در آغاز سال 1982 عراق دریاچه ی بزرگی را به نام دریاچه ماهی در عرض شط العرب در کنار بصره به وجود آورد. این دریاچه در نقطه اتصال ارتش سوم و هفتم عراق قرار داشت. دریاچه ماهی پر از رادار های مراقبتی، موانع زیرآبی، سیم خاردار و مناطقی بود که در آنها جریان برق فشار قوی عبور داده شده بود. عراق قادر بود به کمک گذرگاهی که از نزدیکی شلمچه آغاز می شد و با استفاده از خاک ریز های کوچکی که در دریاچه قرار داشت، به سمت مواضع دفاعی خود در دریاچه حرکت کند. این دریاچه بزرگ به وسیله کانال ها و موانع آبی دیگری که در هر نقطه ی ممکن احداث شده بود، تقویت می شد. نزدیک به 200 کیلومتر مربع موانع آبی به دفاع از مواضع نزدیک به مرز کمک می کرد و شط العرب نیز مانع بزرگ دیگری بود که دقیقاً در پشت این موانع قرار داشت.
عراق با استفاده از مواضع دفاعی مستقر در بصره از موانع آبی خود حمایت می کرد و این مواضع هنگام حمله ی ایران شامل پنج تا شش حلقه می شدند. عراق همچنین خاکریز ها و موانعی دفاعی در مرز های شمالی شط ایجاد کرد. این در حالی بود که موانع آبی و مرداب ها مواضع دفاعی مستحکمی را در مقابل ایران به وجود آورده بودند. اما عراق یک سیستم دفاعی اضطراری را در نزدیک مرز بنا نکرد. مواضع دفاعی عراق در بخش جنوبی شط به سمت شرق ابو الخصیب نیز مستحکم بود که در آن یک مجتمع پالایشگاهی در نزدیکی "گوشه " و در 10 کیلومتری بصره قرار دارد.
اگر نیرو های ایرانی در بعضی از حمله های غافلگرانه ی خود موفق عمل نمی کردند، این مواضع تأثیر گذار تر می بودند. دلیل اصلی این غافلگیری ها هنوز مشخص نشده است. عراق متوجه آماده شدن ایران برای عملیات کربلای 5 شد، اما نتوانست زمان و محل آغاز آن را پیش بینی کند. نیرو های عراقی مستقر در این منطقه شامل چهار لشکر و پنج تیپ گارد ریاست جمهوری بودند.
عراق بایستی در آغاز حمله، دفاع محکمی را به کار می بست. اما زمانی که حمله آغاز شد، تعدادی از یگان های دفاعی کلیدی، خارج از منطقه بودند. دو لشکر از نیرو های عراقی در قسمت غربی شط قرار داشتند تا از بصره دفاع کنند، در نتیجه عراق نیروی کافی برای دفاع از منطقه جبهه ی خود در اختیار نداشت.
عراق همچنین متوجه تجربیات جنگ در نیزار و شبهه جزیره ی فاو در اوایل سال 1986 نبود. زمانی که نیرو های ایرانی حمله ی خود را آغاز کردند، نیروهای ذخیره عراق آماده حرکت نبودند، به همین دلیل به کندی حرکت کردند. عوامل فصلی نیز به نفع ایران بود: سطح آب در نیزارهای نزدیک به بصره در حد بالای خود نبود ،اما به اندازه ای عمق داشت که قایق های موتوری ایران در آن آزادانه حرکت کنند. در مقابل هرگونه حرکت نیروی زرهی عراق غیر ممکن بود.
در نتیجه ایران در ابتدا به موفقیت های چشمگیری دست یافت. در 9 ژانویه ی سال 1987 نیرو های ایرانی به سمت خوسک، دو نقطه از شمال شرق دریاچه ماهی و یک نقطه در شلمچه، پیشروی کردند. این نیرو ها می خواستند دریاچه ی ماهی را محاصره کرده و نیرو هایی را که در شرق شط از بصره دفاع می کردند، نابود کنند و به نقطه ای در نزدیکی ابولهزیب برسند.
50000 نیروی ایرانی در حمله ی آغازین حضور داشتند و پیشروی خود را در شب آغاز کردند. ایران اکنون در استفاده از حملات شبانه کاملاً کارآزموده شده بود و بازهم عوامل فصلی به نفع ایران بود:شب های طولانی و پوشش ابری مناسب.
طبق معمول ایران با استفاده از موج حملات انسانی مواضع عراق را مورد حمله قرار داد و یگان های انقلابی به دنبال آنها وارد عمل شدند.
نیروهای پاسدار و ارتش به ندرت مجهز به سلاح های سنگین بودند و معمولاً اهداف به خوبی برای آنها تعریف نشده بود. مدیریت جنگی آغازین آنها خوب بود و کادر رهبری حمله شامل فرماندهان، افسران غیر نظامی و نیروهای با تجربه بود. میانگین سنی نیروهای بسیجی 14تا 15 سال بود که دوره کوتاه 45 روزه ای را در مراکز آموزش سپری کرده بودند. این نیرو تنها باعث یک شوک اولیه می شدند،سپس نیروهای با تجربه تر وارد عمل می شدند.
در روز اول حمله نیرو های ایرانی به سرعت شهر مرزی کوچک دوعیجی را تصرف کردند. علی رغم این که عراق از آتش سنگین، نیروی هوایی و گاز های سمی برای متوقف کردن نفوذ نیرو های ایرانی استفاده کرد، نیرو های ایرانی چندین موضع مهم دیگر را در مناطق مرزی به دست آوردند. ایران همچنین برای اولین بار از گاز سمی استفاده کرد، البته احتمال این هم وجود دارد که ایران چند خمپاره ی عراقی را به دست آورده باشد و یا خود عراقی ها به اشتباه نیرو های خود را هدف قرار داده باشند. به هر حال، نیرو های ایرانی، شلمچه، 30 کیلومتر از جنوب بصره و دو خط آغازین خطوط دفاعی عراق در نزدیکی کوشک و 40 کیلومتر به سمت شمال را اشغال کردند.
این تصرفات پایگاه امنی را در نزدیکی مرز به ایرانی ها بخشید. نیرو های ایرانی به سمت مناطقی در شرق شط العرب پیشروی کرده و به 20 کیلومتری جنوب بصره رسیدند.
تلاش عراق برای ضد حمله در 10 ژانویه موفقیت آمیز نبود. ایران تلاش کرد از خودرو های آبی خاکی خود استفاده کند، اما این خودرو ها امکان حرکت در مناطق مرطوب و مردابی را نداشتند و نیرو های عراقی هم قادر نبودند توسط سلاح های سبک، در مقابل نیروی زرهی پیاده ی ایران مقاومت کنند. ایران شش کیلومتر از مناطق میان دریاچه ی ماهی و شط را در اختیار داشت و پیشروی های بیشتری را به سمت جنوب شرق ادامه داد. بعضی نیروهای ایرانی موفق شدند در دو خط از خطوط دفاعی عراق در اطراف بصره نفوذ کنند. هر دو طرف در مورد تلفات طرف مقابل اغراق می کردند. در یازدهم ژانویه ایران ادعا کرد 14000 عراقی را کشته و یا زخمی کرده است. عراق نیز ادعا کرد 11 تیپ پاسدار و چهار گردان دیگر را که مجموعاً 60000 نفر نیرو داشتند، نابود کرده است.
اهمیت این جنگ زمانی روشن شد که در 13 ژانویه فرمانده سپاه انقلاب، تمام شهروندان را برای ثبت نام در "لشکر محمد رسول الله صلی الله علیه و آله " فراخواند. تلاش های صورت گرفته، نیرو های داوطلبی را در مساجد، کارخانه ها و دفاتر گرد هم آورد. اعلام بسیج عمومی که پیش از این صورت گرفت، تنها 200000 نیرو را فراهم آورد ،در حالی که حکومت برای تأمین نیروهای پاسدار به 500000 نفر احتیاج داشت. عراق در 21 ژانویه برای ثبت نام از داوطلبین بین 14 تا 35 سال اعلان عمومی کرد، در حالی که پیش از این صدام حسین اقدام ایران در نیرو گیری از میان پسران زیر 18 سال را عملی "غیر اخلاقی " خواند بود. عراق دانشجویان و مدرسان زیر 35 سال دانشگاه را برای افسری انتخاب می کرد.
روند جنگ به سمتی رفت که پیروزی با کشوری بود که می توانست از نیروی تقویتی خود استفاده بیشتری کند. عراق در 12 ژانویه نیرو های جدیدی از گارد ریاست جمهوری را به کار گرفت و از این زمان به بعد دفاع عراق کار خود را شرو ع کرد. با اینکه تلفات نیرو های عراقی چشم گیر بود، اما میزان آن بسیار کمتر از تلفات ایران بود. تجهیزات سنگین و توپخانه ای عراق همچنان دست نخورده بود و می توانست آنها را با تأثیر روز افزونی به کار گیرد. بخشی از این تأثیر بیشتر ، ناشی از سازماندهی بهتر و گستردگی بیشتر نیرو و بخشی از آن به علت عوارض طبیعی منطقه بود. با حرکت نیرو های ایرانی به سمت دشت های خشک و حمله به مواضع دفاعی اصلی بصره، این نیرو ها به شدت از فقدان قدرت آتش و قدرت تحرک کافی که آنها را در مقابل مواضع عراقی حمایت کند، رنج می بردند. نیرو های ایرانی در پشتیبانی و تأمین مهمات برای نیرو های پیشرو، مشکلات بسیاری داشتند.
عراق پس از 13 ژانویه قادر بود به طور کامل از نیروی هوایی خود بهره بگیرد. عراق ادعا کرد تنها در روز های 14 و 15 ژانویه 500 حمله ی هوایی را صورت داده است. عراق همچنین ادعا کرد در تاریخ 15 ژانویه یک اف 14 ایرانی را در خلال یک نبرد هوایی مورد هدف قرار داده است .و همچنین اعلام کرد که 218 خودرو و 21 قایق را نیز منهدم کرده است .
در پاسخ، ایران 50000 نیروی پیاده به جبهه گسیل کرد.این تقویت موجب شد تا ایران پیروزی های محدودی بدست آورد.همچنین ایران در تاریخ 17 ژانویه حملات محدودی را از طریق نیروی دریایی انجام داد که اهداف آن را را ساحل شرقی شط تشکیل می داد.در 18 ژانویه ایران جزایر بوارین، دوعیجی،ام طلال و فیاض را تصرف کرد که این جزایر در شط قرار داشتند.حملات اصلی ایران ازشمال وجنوب نتوانستند طبق نقشه قبلی باموفقیت به یکدیگر متصل شوند .
علی رغم تقویتی که ایران در نیروهایش انجام داده بود ،تلفات سنگینی در این حملات رو به جلو از خود به جای گذاشت .در تاریخ 16 ژانویه رسانه ها ی آمریکای به طور تخمینی اعلام کردند که در نبرد ایران و عراق 40000 نیروی ایرانی و 10000 نیروی عراقی کشته شده اند.دلیل بوجود آمدن چنین تلفات سنگینی کاملا واضح بود. واین درصد تلفات برای ایران یک امر استثنایی بود و ایران از این مسئله بسیار رنج می برد و در این حال، بسیاری از کشته شدگان در میدان نبرد جا مانده بودند .به طوری که عراقی ها در نزدیک بصره هزار نفر را دفن کردند.بهترین کاری که ایران توانسته بود در روز های 16 تا 19 ژانویه انجام دهد این بود که مواضع محدودی را در نزدیکی بصره تصرف و شهر بصره را با پرتاب تعداد بیشتری موشک مورد فشار و در حلقه محاصره قرار داده بود .موج جدیدی از حملات پاسداران نیز در 19 و 26 ژانویه صورت گرفت .در این حمله ایران توانست نیروها رابه مقدار 14تا 15 کیلومتر به شرق بصره نزدیک تر کند و طی این حملات نیز ایران به میزان سه کیلومتر به درون نقاط اصلی دفاعی عراق در ابو قضیب نفوذ کرد.
ایران قبلا 60 کیلومتر مربع را تصرف کرده بود، اما در این حملات نتوانست میزان قابل توجهی به آن اضافه کند و به جای پیشروی در مقیاس کیلومتر، متر به متر جلو می رفت.عراق نیز از تلفاتی که در اثر حملات ایران به آن وارد می شد، آسیب می دید و در یک آسیب جدی، چندین تانک و هواپیمای خود را از دست داد .حتی عراق تائید کرد که در در گیری های فوریه و ژانویه 50 جنگنده یعنی 10 درصد از کل نیرو هوایی اش را از دست داده است. عراق همچنان با مشکل عدم استفاده مناسب از تکنولوژی دفاعی روبرو بود. توپخانه ها ، خمپاره ها و موشک های عراق به دلیل این که در بسیاری از موارد در نیزارها و آب فرود می آمدند، قدرت انفجار خود را از دست داده و با موانع بسیاری برخورد می کردند.بنابر این نیروهای ایرانی قادر بودند در شب براحتی پناه بگیرند و با کندن چاله در زمین از گزند حملات عراق محفوظ بمانند. فشار ایران بر بصره چنان سنگین بود که عراق را مجبور کرد تا تعداد بیشتری از نیروهای ذخیره گارد ریاست جمهوری را به خدمت بگیرد و لشکر هفتم خود را در عمق خطوط دفاعی بصره مستقر کرد.میزان دقیق نیروهای عراقی که وارد عمل شدند، به طور دقیق در دسترس نیست ،اما می دانیم که لشگر هفتم عراق به نیروهای لشگر سوم که در حال دفاع از جنوب و شرق بصره بودند، اضافه شد.طبق برخی گزارشات جنگ تاثیراتی نیز در سطوح بالای فرماندهی عراق به جای گذاشته بود .به نظر می رسید که صدام حسین همیشه خود را به نوعی از جنگ وبه عهده گرفتن مسئولیت عملیات ها کنار می کشید و این مطلب کاملا در عملیات های قبلی واضح بود.در این شرایط ژنرال عادل جواد تانون، فرمانده ستاد کل عراق درست مانند ژنرال تالیا خلیل الدوری فرمانده سپاه سوم عراق از چشم همه افتاده بودند.و تعداد زیادی از افسران رده بالای سپاه سوم و هفتم عراق برکنار یا در برخی موارد، کشته شده بودند.
در کنار این مسئله بسیاری از نیروهی مجرب،افسران عالی رتبه و نیروهای آموزش دیده عراق نیز در این درگیری ها کشته شدند .عراق ظرف یک هفته، میلیون ها دلار مهمات را از دست داده بود و در اواخر ژانویه 500 تا 1500 دستگاه خودرو های زرهی خود را از دست داد.درگیری بر روی زمین بین روزهای 29 تا 31 ژانویه به شدت ادامه داشت. ایران در 29 ژانویه حملات جدیدی را آغاز کرد که بوسیله آن توانستند حلقه سوم دفاعی عراق را بشکنند و به حوزه غربی رود جاسمین دست پیدا کنند. البته این هدف چندان مهمی به حساب نمی آمد.ایران در این حملات تعداد زیادی کشته و زخمی از خود به جای گذاشت و می توان گفت این حمله دفع شد.در حقیقت ایران آنقدر کشته و زخمی داده بود که میتوان گفت که این عراق بود که مجددا ابتکار عمل را بدست گرفت.عراق همچنین چندین پاتک را انجام داده و بیست کیلومتر مربع از منطقه دریاچه ماهی را آزاد کرد.در اوایل فوریه تعداد تلفات تخمینی 17000 کشته و 35000 تا 45000 مجروح برای ایران و 6000 کشته و 12000 تا 15000 مجروح برای عراق اعلام شد.مطلب بدتر اینکه گویی تلفات ایران در این عملیات ها بسیار کم بوده است ، زیرا ایران 100000 نیرو را بسیج کرد که طی این عملیات ها 20000 تا 30000 نفر از آنها، کشته شدند.
ایران همچنین ادعا کرد که 1750 اسیر جنگی گرفته است که شامل 2 سر لشگر ،10 سر تیپ و 145 افسر دیگر نیز می شدند.
در هر حال ایران در این زمان از کمبود امکانات برای تقویت نیروهایش رنج می برد.در 11 فوریه 1987 و در هفتمین سالگرد انقلاب ایران ،رهبران ایران به این نتیجه رسیده بودند که نفوذ ایران در بصره به تدریج در حال کمرنگ شدن و از بین رفتن است.رفسنجانی و سایرین می گفتند که مستحکم ترین دفاع نظامی جهان را در هم شکسته اند و با تخریب درصد بالایی از ارتش عراق به پیروزی دست پیدا نمودند.البته بسیار بعید بودکه در این زمان جنگ پایان پذیرد .در 12 فوریه خمینی پس از 3 ماه سکوت اعلام کرد که این جنگ برای ما مقدس است و تا پیروزی نهایی ادامه پیدا خواهد کرد.او همچنین همزمان با نوروز ایرانیان در 21 مارس اعلام کرد که پیروزی نهایی بدست خواهد آمد. ایران همچنین اعلام کرد که لشگر ولی عصر (مهدی)متشکل از 100000 نیروی داوطلب نیز تشکیل شده است. هنوز حداقل 30000 نیروی ایرانی در حوالی دریاچه ماهی موضع گرفته بودند . هرروز به داوطلبان اعزامی به جبهه ها افزوده می شد.در گیری های سنگینی در اواسط ماه فوریه در جریان بود و نیروهای پیاده عراقی عملکرد خوبی را از خود بنمایش نگذاشته بودند.به برخی از نیروهای عراقی که در خط دوم دفاعی بودند ،مهمات و اقلام پشتیبانی نرسید و نیروهای عراقی در کل تلفات سنگینی به جای گذاشتند که همه اینها ، تنها برای دفاع از مقدار بسیار کمی از قلمرو عراق بود.
ایران تنها توانسته بود در جنگ بر روی زمین به میزان بسیار کمی پیشروی کند .در حالی که ایران مواضعی را به عرض 10 کیلومتر تحت تصرف خود درآورده بود ،هنوز نتوانسته بود از فضای باریک بین شط العرب و دریاچه ماهی عبور کندو بسیاری از نیروهای پیاده ایرانی تنها در محوطه ای به طول 5 کیلومتر و عرض 1 کیلومتر متمرکز شده بودند.در سومین هفته ماه فوریه پیروزی بزرگ ایران تصرف 100 کیلومتر مربع از خاک عراق بود که آن نیز در مراحل مختلف جنگ از بین رفت.
ایران این دفاع عراق را پاسخ داد.ایران به سرعت یک گروه از ارتش را از جبهه سومار به سمت عراق حرکت داد و برای تهیه ماشین های زرهی و توپخانه سنگین مقداری عملیات ایضایی انجام داد تا یک حمله همه جانبه به بصره را تدارک ببیند.ایران دو حمله دندانه دار را در در 22-23 فوریه انجام داد ،اما تنها تعداد کمی از نیرو ها ی پیاده در این عملیات ها شرکت داشتند.این حملات علیه مواضع عراق در شرق بصره و در طول جاده شلمچه به بصره انجام شد .این عملیات جدید عملیات یازهرا نامیده می شد.این عملیات دستاوردهای محدودی در پی داشت و موجب شد تا تیپ های 98،705 و 437 عراق تلفاتی در حدود 2000 نفر را متحمل شوند.
مجدادا حملات ایرانیان نتوانست آسیب چندانی به دفاع عراق وارد کند و این موجب شد که ایران نیز متحمل تلفات سنگینی شود.بدلایلی نا معلوم، این شکست ها مو جب شد که ایران به عملیات کربلای 5 خاتمه دهد.در 27 فوریه ایران اعلام کرد که فاز جدیدی از نبرد آغاز شده است.ایران همچنین اعلام کرد که حملات ایران 56500 کشته برای عراق به همراه داشته و عراق نیز اعلام کرد که 230000 تا 250000 تن از نیروهای ایران را کشته است.
با اینکه ادعای هر کدام از طرفین با اغراق فراوانی همراه بود ، اما طبق هر استانداردی که در نظر بگیریم ، نبرد در این مرحله بسیار خونین بود.
پایان رسمی عملیات کربلای 5 از سوی ایران به معنی پایان یافتن جنگ نبود .تنها 3 روز پس از اینکه ایران پایان عملیات کربلای 5 را اعلام کرد ،نیروهای ایرانی مجددا حملات خود به سمت بصره را آغاز کردند.وقتی این حملات شکست خورد،عراق پاتک های محدودی را علیه ایران در منطقه دریاچه ماهی انجام داد.این پاتک در 1 مارس اتفاق افتاد و فرمانده نیروی هوایی عراق حامد شعبان و فرمانده لشکر سوم عراق ،ضیاء الدین جمال اعلام کردند که تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را از بین برده اند.در حقیقت عراق تنها به اهداف محدودی دست پیدا کرده بود و همچنین 500 تا 1500 کشته به جای گذاشته بود و حداقل 50 تانک و ماشین زرهی از دست داده بود .دفاع عراق در بصره مانند فاو بود، اما با این تفاوت که نسبت به ایران تلفات سنگین تری را متحمل شد.
در نهایت نبرد در بصره منجر به محاصره ای شد که طی آن ایران حملات خود بوسیله پیاده نظام را متوقف کرد .اما به موقعیت مناسبی جهت حمله و بمباران شهر بصره دست یافت.مهمترین تاثیر نبرد بصره این بود به نظر میرسید ایران به این نتیجه رسیده بود که نمی تواند با حملات روبه جلو علی رغم آمادگی نیروهای خود، عراق را شکست دهد .چند ماه بعد ،فرمانده سپاه ایران محسن رضایی پیشنهاد حمله به بصره را از منظر دیگری مطرح کرد و گفت: " مرحله قطعی جنگ را باید در بصره قرار دهیم و جنگ به مرحله ای وارد شده که آینده عراق را رقم خواهد زدو درگیری های پیشروی ایران، شامل در گیری های محدود و بزرگ در داخل عراق است .ما نقشه هایی داریم که طی آنها می توانیم نیروهایی را در داخل عراق سازماندهی آموزش و مسلح کنیم واین یک جبهه جدید است. "
در این سخنان به عملیات های محدود در داخل خاک عراق و تاکیدش بر استفاده از نیروهای کرد ،اشاره شده بود.علی رغم اینکه این نظرات پس از شکست های ایران در بهار 1984در دست یابی به اهداف اولیه مطرح شده بود.
8-5- بصره و جنگ شهرها:
نبرد در بصره مجددا عراق را بر آن داشت تا جنگ در شهرها را مجددا از سر بگیرد.در طول ماه ژانویه ،عراق بالای 200 پرواز دور برد بر فراز ایران انجام داد و در مجموع بوسیله حملات موشکی زمین به زمین، به 35 شهر ایران حمله کردکه این شهر ها شامل قم،نهاوند،رامهرمز ،اصفهان و دز فول می شدند.در پایان ماه ژانویه ،ایران اعلام کرد که در خلال حملات به شهر هاو طی یک هفته، 3000 نفر کشته شده اند.
همچنین عراق 75 حمله علیه مراکز اقتصادی ایران بین 1 ژانویه تا 14 فوریه انجام داد.
ایران اعلام کرد که آمار تلفاتش در طول ماه ژانویه بیش از 1800 کشته و 6200 زخمی بوده است و تنها در یک روز 202 کشته و 644 زخمی از حملات هوایی عراق به ایران به جا مانده است. بعدها ایران اعلام کرد که در کل حملات عراق به ایران از تاریخ 1 ژانویه تا 18 فوریه 4000 تن کشته و 12000 مجروح شدند.
ایران به سختی می توانست در نبرد هوایی با عراق برابری کند و هواپیماهای ایرانی در 9 فوریه ،یک به یک در بصره سر نگون می شدند.ایران حملات بیشتری را بوسیله موشک های اسکاد به سمت بغداد و بصره آغاز کرد که 6 موشک در 11روز اول در بغداد فرود آمد.این حملات به 9 موشک در 5 فوریه افزایش یافت و ح انبوهی از آتش توپخانه علیه اهداف شهری بین طرفین رد و بدل شد.عراق همچنان به حمله کردن به خلیج ادامه داد و ایران نیز در عوض کشتی های کشور های هم پیمان با عراق را مورد هدف قرار می داد.این حملات بخصوص علیه کشتی های کویتی انجام می گرفت و و در طی 4 ماه یعنی از اوایل دسامبر تا آخر ماه مارس، 15 کشتی کویتی مورد هدف قرار گرفت.حملات آزادانه ایران در خلیج با حملاتش به 20 کشتی نمایانگر شده بود.این حملات مهمترین عاملی بود که باعث شد کویت کشتی های خود را پرچمدار کند و از این مرحله، جنگ وارد فاز جدیدی شد.
اطلاعات در خصوص الگوی کلی بمباران های دو طرف تا حدی غیر قابل استناد است. طبق یکی از منابع موجود، عراق بین 1 تا 15 ژانویه 5 بار به سمت کشتی های ایران حمله برد و ایران 9 مرتبه. عراق 30 هدف شهری را مورد اصابت قرار داد و ایران 3 هدف.در 15 تا 30 ژانویه عراق 2 حمله را به سمت کشتی ها انجام داد و ایران حمله ای انجام نداد.عراق 18 هدف شهری و اقتصادی و ایران 15 هدف که 3 تای آن بوسیله اسکاد بود،هدف قرار داد.در 1 تا 15 فوریه 4 حمله به کشتی ها از سوی عراق انجام شد ولی ایران حمله ای نداشت .عراق 27 هدف شهری و اقتصادی و ایران 5 هدف را مورد اصابت قرار داد که هر پنج تای آن بوسیله موشک های اسکاد بود.در 16 تا 28 فوریه عراق 5 حمله به کشتی ها داشت و ایران حمله ای نداشت ،عراق 9 هدف شهری و اقتصادی ودر مقابل، ایران حمله ای نداشت.و در طول کل ماه مارس عراق 8 حمله به کشتی ها و 4 حمله به اهداف شهری و اقتصادی داشت وایران یک حمله به کشتی ها و حمله ای به اهداف شهری نداشت. دلیل اصلی این تغییرات در الگوی حملات بر ضد مواضع شهری، آتش بسی بود که در 18 فوریه اعلام شد .عراق این آتش بس را در 18 فوریه اعلام کرد و ادعا کرد که این آتش بس به درخواست رئیس سازمان مجاهدین خلق ،مسعود رجوی، انجام شده است. در عمل به نظر می رسید که این کار برای این بود که ایران در قبال توقف حملات هوایی عراق، فشارهای خود بر بصره را کاهش دهد.
جنگ شهر ها برای عراق تنها مزایای بسیار کمی در پی داشت و البته این پیروزی های محدود با صرف هزینه هایی بالا بدست آمده بود.در 22 فوریه ایران اعلام کرد که 57 هواپیمای عراقی را سرنگون ساخته اما عراق تنها 15 عدد را تائید کرد.در پایان ماه ژانویه ایران ادعا کرد که 68 جنگنده عراقی را منهدم کرده است، اما مقامات عراقی گفتند این رقم کمتر از 38 عدد بوده است .به نظر می رسید که عراق در روز های 14 و 15 فوریه 3 هواپیمای دیگر را نیز در حمله به شهر های اصفهان ،گچساران و ایذه از دست داده است. حداقل یکی از آنها بوسیله موشک زمین به هوا مورد هدف قرار گرفته بود.اولین دلیلی که می توان برای از دست رفتن جنگنده های عراقی در حمله به شهرها برشمرد، برد کم دفاع هوایی و ترکیبی از مشکلات تعمیرو نگهداری و خطای خلبان بود .ایران به ندرت هم دفاع هوایی و هم پروازهای هجومی را با هم انجام می داد و در روزتنها 4 تا 11 پرواز را انجاممی داد.
ایران تنها تعداد محدودی از موشک های متوسط زمین به هوا را در اختیار داشت وشاهدان عینی می گفتند که جنگنده های عراقی می توانستند بدون اینکه موشک های هاوک آنها را رد یابی کنند، بر فراز شهر ها پرواز کنند.با این حال در مواردی این موشک ها درست عمل می کردند.عراق اعلام کرد که در 9 ژانویه یک میگ 25 ،در 14 ژانویه 2 بمب افکن توپولوف و در تاریخ 28 ژانویه یک میگ 23 که در ارتفاع 13000 پایی پرواز می کرده ،در نزدیکی بصره بوسیله موشک های هاوک مورد اصابت قرار گرفته اند.
این اظهارات عراقی ها به بیان این مطلب کمک می کند که واحد های موشکی هاوک در مواردی در نزدیکی جزیره خارک و بصره با پوشش سیستم ناو بری امریکا و اسرائیل، دوباره فعال شده بودند و هواپیماها عراقی را منهدم ساخته بودند.
8-6-عملیات کربلای 6 ؛حملات جدید ایران به شمال:
دومین حمله بزرگ ایران در اوایل سال 1987 عملیات کربلای 6 نام داشت که در آن، ایران به شمال بغداد و مناطق سومار و قصر شیرین ضرباتی را وارد آورد.نیروهای ایران در این عملیات را 8000 نفر تشکیل می دادند که اکثر آنها نیروهای ارتش بودند.بیشتر این افراد را باقی مانده نیروهای زرهی ایران و تانک های خود کششی بودند.کارشناسان آمریکایی به طور تخمینی می گویند که ایران 1000 تانک را به منطقه آورده بود. ایران تقریبا 60000 نفر از این نیروها را جمع آوری کرده بود تا حملاتی را به نفت شهر واقع در 110 کیلومتری شمال بغداد تدارک ببیند.
نیروهای ایرانی پیشروی خود را از شب 13 ژانویه آغاز کردند.این عملیات تنها 5 روز پس از عملیات کربلای 5 صورت گرفت.از جمله اهداف این عملیات این بود که عراق با توجه به اینکه باید همزمان در 2 جبهه بجنگد ،در زمینه استفاده از نیروهای ذخیره دچار مشکل شود.مانند سایر عملیات های کربلا، زمان به طوری بود که عراق می توانست قبل از اینکه حمله بعدی به او صورت بگیرد ،پاتک هایی را ترتیب دهد.ایران توانست به سرعت به اهداف محدودی دست پیدا کند .عملیات برای ایران به نحوی بود که اعلام کرد در این عملیات 20 هواپیمای عراقی و 400 تانک را منهدم ساخته است.به هر حال عملکرد عملیات کربلای 6 به گونه ای نبود که نفوذ کافی را در داخل خاک عراق بوجود بیاورد واز مشکلات عراق در بکارگیری و انتقال نیروهای خود به جنوب که 375 کیلومتر فاصله داشت، بهره برداری کند.فاز اصلی عملیات کربلای 6 تنها 5 روز پس از آغاز به پایان رسید و تهاجم ایرانیان تقریبا با شکست روبرو شد و نتوانستند فشار عمده ای به ارتش عراق وارد سازند.این مطلب نامعلوم است که آیا دامنه نا محدود این عملیات به این امرمربوط بوده که نیروهای شرکت کننده در آن ارتشی بودند ویاخیر؟اما این حقیقت واضح است که فشاری که ایرانیان در این حملات به عراق وارد کردند، آنقدر نبوده که بتوانند در خط دفاعی ارتش دوم عراق نفوذ کنند،چه رسد به تهدید بغداد که در 90 مایلی جنوب این منطقه عملیاتی بود.آنها تنها در این عملیات تپه هایی مرزی را به وسعت 65 تا 100 کیلومتر مربع تصرف کردند که این قلمرو از اراضی ایران در سال 1980 توسط عراق اشغال شده بود.
ویژه نامه فارس در هفته دفاع مقدس -1387 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات