ج) مُد و مُدگرایى
اگر به چهره افرادی که در خیابانها میبینیم، دقت کنیم، بارها افرادی را با ابروهای تیغزده، موهای سیخسیخى، شلوارهای تنگی که تا دیروز آنقدر گشاد بود که به زور به کمر بسته میشد، بلوزهای تنگ با مارکها و شکلهای عجیب، شالهایی که فقط وسط سر را میپوشانند، میبینیم. سخنی که آنها میگویند این است که "مُد است ".
شاید بتوان ریشه تاریخی مُدگرایی را به زمان قاجار رساند. از اوایل سلطنت فتحعلی شاه قاجار که پای مستشاران خارجی به ایران باز شد، پدیدههای نوظهور غربی نیز به تدریج به ایرانیان شناسانده شد و آداب و رسوم فرنگی که ابتدا از سوی خاندان سلطنتی تقلید شده بود، به مرور در طبقات زیرین اجتماع نیز نفوذ پیدا کرد.
ناصرالدین شاه، نخستین شاه ایران بود که به طور رسمی به فرنگ سفر کرده و توانسته بود مظاهر نوپای تمدن غربی را از نزدیک ببیند. او با هدیههایی که از سفر اروپا برای حرمسرای خود آورد، تغییری در پوشش بانوان طبقات بالای جامعه داد. سلطنت پنجاهساله این شاه مستبد، سرآغاز آشنایی ایرانیان با تمدن غربی بود. فرستادن افرادی به فرنگ برای تحصیل از سوی عباس میرزا و بازگشت آنها پس از اتمام تحصیل به ایران، آشنایی ایرانیان و بهویژه دربار با ماشینآلات صنعتی و غربى، آمدن سینما توگراف، تأسیس مدرسه جدید دارالفنون و روزنامهها، همه و همه مؤلفههای این آشنایی بودند.
این جریان تا زمان سلطنت دیکتاتوری رضاشاه ادامه یافت. رضاشاه که با کمک انگلیس توانسته بود نظام حاکم را در دست گیرد، در تنها سفر خود به ترکیه، تحتتأثیر مظاهر و فرهنگ غربی قرار گرفت و به این نتیجه رسید که تنها راه پیشرفت ایران، ملبس شدن و متظاهر شدن به تمامی ظواهر فرنگی است. رضاشاه با فرمان کشف حجاب و متحدالشکل شدن لباس، نخستین گام را در راه مبارزه با سنت ایرانی و اسلامی برداشت. روند تحول به تدریج در ظاهریترین شئون فرهنگى و اجتماعى، یعنی نوع پوشش مردان و زنان اثر همهجانبهای گذاشت که یکی از پیآمدهای آن، شیوع مد و مدگرایی در ایران است.[47]
مدها، الگوهایی فرهنگی هستند که از سوی بخشی از جامعه پذیرفته میشوند و دوره زمانی نسبتاً کوتاه دارند و سپس فراموش میگردند.[48] بنابراین، مدگرایی آن است که فرد، سبک لباس پوشیدن و شیوه زندگی و رفتار خود را براساس آخرین الگوها تنظیم کند و به محض آنکه الگوی جدیدی در جامعه رواج یافت، از آن پیروی کند.[49]
امروزه، پیروی از مد نه تنها در نوع پوشش جوانان، بلکه در بخشهای مختلف زندگی افراد تأثیر دارد. از سبک لباس و آرایشهای ظاهری گرفته، تا وسایل منزل و حتی گرایشها و علاقههای خاصی که در قشری از جامعه ناگهان بیش از دیگر علایق مورد پسند قرار میگیرد، مانند روی آوردن به ورزش یوگا و ایروبیک تقاضا برای جراحیهای پلاستیک و سفر به دبى.
مُد به خودی خود بد نیست، ولی آنجا که شکل افراطی به خود میگیرد، خطرناک است. مدگرایى افراطى، نشاندهنده تزلزل و بحران هویت افراد جامعه است. در این وضعیت، جامعه دچار انحراف شده است و افراد میکوشند خود را به یک نوع مدل و گرایش خاصی نسبت دهند. مدگرایى افراطى، سبب از بین رفتن اراده مدگرایان میگردد؛ آنگاه که آنان در انتخاب نوع پوشش از خود اختیاری ندارند و مطیع مد میشوند.
جوانی که شیفته مد و فرهنگ کشور دیگر میشود، حاضر نیست در مقابل آن کشور بایستد و از خاک خود دفاع کند. حتی گاهی اوقات دیده میشود که جوانان، لباسهایی به تن میکنند که پرچم کشور بیگانه یا نام آن کشور بر آن نقش بسته است. مُد و مدگرایی مظاهری در جامعه داشته است.
مظاهر مُد و مدگرایی
خرید اجناس مارکدار و مصرف کالاهای ساخت خارج، از آن نمونهاند که اینک به آنها میپردازیم.
1) خرید اجناس مارکدار
یکی از مظاهر مصرفگرایی در میان جوانان، استفاده از پوشاک مارکدار است. منظور از لباسهای مارکدار، لباسهایی هستند که به نحوی مانند نحوه دوخت از جهت گشادی و تنگى، ترکیب رنگ، کوتاهی و بلندی و نوشتههای روی آن، نشانه فرهنگ غرب است. امروزه، رنگ و شکل و مارک اجناس است که قیمت آنها را مشخص میکند و گرانپوشی و خرید لباسهای مارکدار، به امری عادی تبدیل شده است.
اگر سری به مراکز اصلی خرید تهران بزنیم، با قیمتهای باورنکردنی روبهرو میشویم که به قول فروشنده، تنها پول مارک این اجناس را میپردازیم.
حتی در برخی مراکز، مانتوهای ترک و ایتالیایی عرضه میشوند. اما جای این سؤال باقی است که چگونه بازار ایران که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مانتو و چادر در میان کشورهای اسلامی است، از مانتوهای ایتالیایی(!) اشباع شده است.
حتی در نمایشگاه بینالمللی مد و لباس که چندی پیش در محل دایمی نمایشگاههای بینالمللی تهران برپا شد، با وجود ادعای برگزارکنندگان آن که سعی داشتند از نهادهای ایرانی و اسلامی بهره بگیرند، اجناس مارکدار عرضه شد. این نمایشگاه، بیشتر معرف پوشش وآرایش مدلهای ماهوارهای بود؛ بهویژه در مورد پوشاک آقایان که عمدتاً لباسهای مارکدار خارجی با تبلیغ گسترده عرضه میشد.
شاید یکی از دلایل عمدهای که تولیدکنندگان و طراحان خارجی توانستهاند در سطح جهانی برای خود جایی باز کنند، آشنایی آنها با مبانی روانشناختی تأثیرگذاری و بهکارگیری روشها و اصول فنی مناسب در کار است.
2) مصرف کالاهای ساخت خارج
در حال حاضر، بیشتر بیلبوردهای سطح شهر تهران در تسخیر شرکتهای خارجی است و حتی از ورودی شهر و محل پرداخت عوارض میتوان این فضا را مشاهده کرد. فضای تبلیغاتی تهران و دیگر کلانشهرها، اعم از تابلوهای اعلانات خیابانى، بدنه اتوبوسها و ایستگاههای مترو را تبلیغ کالاهای خارجی پُر کرده است. اگر هم تبلیغی از کالاهای داخلی صورت میگیرد، مربوط به کالاهایی است که ترکیبی از کالاهای خارجی است مانند چاى، که تنها بستهبندی آن داخلی است. بسیاری از جوانان، خرید کالای خارجی را نشانه تثبیت موقعیت اجتماعی خود میدانند و مصرف کالاهای خارجی را بر تولیدات داخلی ترجیح میدهند. درباره علت این رفتار، دلایل فراوانی عنوان میشود که میتوان به تبلیغات جهانى، سودجویی برخی از تولیدکنندگان داخلی و کیفیت پایین کالاهای داخلی اشاره کرد.
این گرایش به حدی شدید است که حتی کودکان نیز بستهبندیهای پرزرق و برق اسباببازیها و آدامسهای خارجی را میپسندند؛ معضلی که بهویژه درباره دختران مشهود است و هنوز عروسکهای ملی نتوانستهاند جایگزین عروسک غربی "باربی " شوند.
در این میان، برخی از تولیدکنندگان داخلی نیز کالاهای خود را با انواع مارکهای خارجی به فروش میرسانند. این روند، آثار نامطلوبی بر جای خواهد گذاشت و ممکن است این باور در ذهن همگان شکل گیرد که غرب از هر جهت بهتر است و بنابراین، رواج خوراک، پوشاک و آداب و رسوم و نوع تربیت فرزندان به شیوه غربی پسندیده است.[50]
عوامل و زمینههای مدگرایی در جوانان
عوامل و زمینههای مدگرایی در میان جوانان عبارتند از:
1) نوگرایى
یکی از ویژگیهای دوره جوانى، نوگرایی و تمایل به تجدد است. جوان به دنبال چیزهایی است که نو هستند و چیزهای تازه را انتخاب میکند. به دلیل این روحیه در جوانان، آنان به اشعار تازه و نو علاقهمند هستند و به سمت اجناسی کشیده میشوند که به روش تازهای معرفی و عرضه میگردند.
تمایل به امروزی شدن و نوگرایی در هر جوانی وجود دارد و نشاندهنده نیاز او به شکستن قالبهای موجود و فاصله گرفتن از هنجارهای گذشته است تا از این راه هویت مستقلی به دست آورد.
جوانان بنا به میل ذاتی خود، تنوعطلب و خواهان تغییر و تحول هستند. بنابراین، آنها علاقه دارند خود را به شکل افراد و گروههای محبوب اجتماعی یا سوپراستارهایی درآورند که تبلیغات زیادی روی آنها صورت میگیرد.
2) چشم و همچشمى
رقابت و چشم و همچشمى، از دیگر زمینههای رواج مدگرایی در میان جوانان است. اگر رقابت در جهت صحیح صورت گیرد، سبب پیشرفت و تکامل انسان میشود، اما اگر به سمت امور مادی و مدپرستی هدایت شود و فرد بکوشد با نوع پوشش و آرایش خود از دیگران عقب نماند، سرانجام خوبی نخواهد داشت.[51]
گاهی اوقات افراد طبقه پایین سعی میکنند هرچه بیشتر شبیه افراد طبقات بالا شوند. از دیگر سو، افراد طبقات بالا که میبینند بین آنان و افراد دیگر طبقات تفاوتی نیست، میکوشند با خرید کالاها و لباسهای گرانقیمت، مانع شبیه شدن افراد طبقات پایین شوند.[52]
یکی از صاحبنظران میگوید که مُد، یکی از ویژگیهای همرنگی با جماعت است که سعی میکند افراد را با یکدیگر همرنگ کند. او معتقد است که مد، برعکس تشریفات، سبب میشود افراد شبیه اشخاص طبقه بالاتر شوند و در حقیقت نوعی رقابت بین افراد است.
طبقات متوسط و پایین با مشاهده ولخرجیهای ثروتمندان، خود را در دام مصرف غیرمنطقی گرفتار میکنند و مصرف را نوعی منزلت اجتماعی میپندارند. همچشمی سبب میشود که فرد مانند افراد فامیل، همسایه یا دوست یک لباس بخرد که نیاز واقعی به آن ندارد یا مراسم ازدواج و مهمانی دوستانه خود را طبق عادات طبقه ثروتمند برگزار کند.
ممکن است چنین فردی به تغییر دکورخانه، خرید لوازم لوکس و غیرضرور دست بزند که اصلاً به آنها نیاز ندارد. این امر به زندگی اقساطی میانجامد و در حقیقت، درآمدی را که باید به مصرف بازسازی اقتصادی میرسید، به جیب آرایشگران و فروشندگان میریزد.[53]
3. پیآمدهای روند مصرفگرایی در کشور
امروزه عوامل متعددی مانند رسانههای جمعی و تبلیغات فراگیر و تودهای سبب شده است نیازهای کاذب در جامعه نمودار شود و افزایش یابد. در چنین شرایطى، استفاده از مدهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار و عقاید مختلف به نحو فزایندهای بروز میکنند.
یکی از صاحبنظران میگوید که امروزه فرهنگ تودهاى، عوامگونه، مصرفگرا، غیر خلّاق و منفعل است.[54] باید توجه کرد که ادامه این روند، عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت که وابستگی فرهنگى، اقتصادی و بحران هویت از جمله این پیآمدهای شوم است.
الف) وابستگی اقتصادى
پس از انقلاب صنعتی و نیاز روزافزون صنایع غرب به مواد اولیه، آنان بدون در نظر گرفتن حقوق دیگر انسانها، تسلط بر سرزمینهای دیگر را در برنامه خویش قرار دادند و با استفاده از طرحهای کارشناسی دقیق، کنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند. بدین ترتیب، سیل مواد اولیه از شرق به غرب سرازیر شد و در نتیجه، غرب به پیشرفتی بینظیر دست یافت و جهان سوم در درّه فقر فرورفت.
در این جدال نابرابر، آنان تنها به غارت منابع کشورهای جهان سوم بسنده نکردند، بلکه با تحمیل سیاست تکمحصولى، اقتصاد این کشور را به نابودی کشاندند و هر یک از سرزمینهای غرب را به صورت انبار ارزان یکی از محصولات مورد نیاز خود درآوردند. به این ترتیب، برزیل، انبار قهوه؛ آرژانتین، انبار گوشت و پشم؛ کشورهای نفتخیز ،انبار انرژی و بولیوى، گنجینه قلع شد. اینها از نظام سلطه غرب، اختاپوسی هزارپا پدید آورد که با حرص و طمع به بلعیدن منابع جهان مشغول است.
از دیگر سو، سردمداران غرب، فرهنگ مولّد و پویای جوامع را به فرهنگی نامتحرک و مصرفی تبدیل کردهاند. آنان میکوشند با تبلیغات فرهنگى، مصنوعات خود را جایگزین کالاهای محلی کنند و اینگونه القا میکنند که کالاهای خارجی به علت مرغوبیت و بادوام بودن، برای دیگر جوامع مقرون به صرفهتر است.
ب) وابستگی فرهنگى
دوام هر جامعه به فرهنگ آن جامعه است. اگر کشوری در پاسداری از فرهنگ خود کوشا نباشد، بدون تردید افزون بر پذیرش سلطه فرهنگی بیگانگان، ناچار است سلطههای سیاسی و اقتصادی و نظامی آنان را نیز بپذیرد؛ زیرا فرهنگ، مایه شکوفایی ذهنهای خلاق و مستعد است و در سایه فرهنگ زنده و پویاست که افراد جامعه به رشد و استقلال سیاسی اقتصادی میرسند.
سرمایهداران غرب پس از سالها به این نتیجه رسیدهاند که مهمترین مانع توسعهطلبی آنها در دیگر کشورها، قدرت فرهنگی این ملتهاست و تا زمانی که باورهای مذهبی جامعهای پایدار باشد، چپاول آن کشورها مشکل خواهد بود. بنابراین، تلاش کردند سلطه فرهنگی خود را پی بگیرند.
اگر سلطه فرهنگی گریبانگیر جوانان کشور شود، احساس حقارت و پوچی و ناتوانی در روح آنان ایجاد میشود و آنها به این باور دروغین میرسند که قدرت هیچ کار مهمی را ندارند یا تنها با استفاده از کالاها و مدهای غربی میتوانند به تشخّص و موفقیت برسند.
آنان که از ناحیه فرهنگ اسلامی احساس خطر میکنند، با پوچانگاری و نفی فرهنگهای بومى، به گسترش فرهنگ مصرفی خود میپردازند. آنان کالاهایی را صادر میکنند که افسونگری خاصی دارند. این کالاها بر اثر تواناییهای فنآورى، با جذابیت بالایی که دارند، جوانان را مسخ میکنند و به ذهن آنان چنین القا میکنند که چون صادرکنندگان این کالاها از قدرت علمی و فنی بالایی برخوردار هستند، از نظر روابط اجتماعی و معنوی زندگی و رفتارهای خانوادگی و غیره نیز بهترند.[55]
بیشتر تهاجمهای فرهنگی در جوامع دینی صورت میگیرد؛ چرا که عامل اصلی و محوری در جلوگیری از سودجویی و سوداگری و سلطهجویی دشمنان، دین و فرهنگ دینی است. دین اسلام که حامی شخصیت و استقلال بشر است، به انسان اجازه نمیدهد خود را در برابر دیگران ذلیل کند.
دشمنان از حقارت برخی از افراد سوءاستفاده میکنند و روح استقلالخواهی را با انبوه تبلیغات از یک جامعه میگیرند. آنان با بهرهگیری از این افراد، بازار مصرفگران و کارگران ارزان را از بین جوانان برای خود فراهم میآورند و با کمال تأسف، جوانان، اولین و بیشترین فریبخوردگان این مسئله هستند.
ج) بحران هویت
گراهام ای فولر، معاون پیشین شورای اطلاعاتی امنیت ملی در سازمان سیا میگوید: "اسلام و نهضتهای اسلامی در زمان ما، منبع کلیدی کسب هویت را برای اقوامی فراهم میآورند که قصد دارند همبستگی اجتماعی خود را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تقویت کنند. "[56] براساس این برداشت، چندی پیش مؤسسه امور امنیت ملی یهودیان در واشنگتن در کنفرانسی به صراحت اعلام کرد: "باید هویت دینی مسلمانان را از آنان بگیریم ".[57]
فقر شخصیتى، مهمترین آسیب اجتماعی امروز ایران است که مظاهر آن در جامعه دیده میشود. الگوهای رسمی تبلیغشده در سالهای گذشته، با نیازهای جوانان و ویژگیهای جامعه مطلوب تضاد اساسی دارد.
جوان امروز ایرانی در سرگشتگی و حیرانی برای خود هویتی نمییابد، بهویژه آنکه هیچ بینش و محتوایی در زندگی خود ندارد. در چنین شرایطى، با اینکه یک جوان مدرن از انواع مدها و وسایل لوکس بهرهمند است، اما هیچ فضیلت و رشدی پیدا نکرده است.
دوست من! سرزمین ایران، سرزمین زیباییهاست و مردم آن، از فرهنگی عمیق و ریشهدار برخوردارند که از دین اسلام و تاریخ کهن پیشینیان سرچشمه میگیرد. چنین مردمی نباید به هر شکل و ظاهر فریبندهای دل ببندند و کورکورانه از دیگران پیروی کنند. ادامه دارد .....