تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۸  ، 
کد خبر : ۱۲۷۸۳۶

طالبان: ریشه‌های تاریخی


دکتر نوذر شفیعی
کلمه طالبان از لحاظ علم صرف از کلمۀ عربی طالب به معنی دانش آموز مشتق شده است . بنابراین از لحاظ حس زبانشناسی کلمه طالبان به معنای گروهی از دانش آموزان می باشد با این حال در متن های جدید و نوین ، طالبان یک گروه پر هرج و مرج دانش آموزان شبه نظامی اسلام گرا می باشد که در دهه آخر قرن نوزدهم بعنوان یک حرکت جهادی در جنوب و مرکز آسیا با همکاری مشرک متحدین نظامی ملا در پاکستان ، عربستان سعودی و حمایت تاکتیکی امریکا ظاهر شد . با توجه به عدم وجود هیچگونه فرصت شغلی قابل توجه ، جوانان محروم و عاجز در مدارس ( دئوبندی Deobandy ) در پاکستان جمعیت علماء اسلام را تشکیل دادند که آرزوی جهاد بعنوان یک وظیفه را داشتند . آنها توسط isi آموزش می دیدند تا علیه ارتش اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان مبارزه کنند .
دارالعلوم یک مدرسه دئوبندی معروف و برجسته است که در فاصله 45 کیلومتری جنوب پیشاور قرار دارد در فاصله آن تا استان مرزی شمال غربی پاکستان حدود 2 ساعت با ماشین بود و نقش مهمی را در آموزش این جوانان دارد . مولانا عبدالحق که در دارالعلوم دئوبندی هند آموزش می داد این مدرسه را در سال 1947 با ایدئولوژیکی دئوبندی تأسیس نمود . پسر وی مولانا سمیع الحق سناتور پیشین « عضو مجلس سنا یا اعیان در پاکستان » و رئیس فرقه سیاسی خود با نام جامعه الاسلامی در حال حاضر بعنوان نائب رئیس این مدرسه می باشد . پسر وی حمید الحق نیز از سال 1993 در این مدرسه دین یا مذهب را تدریس می کند . گفته می شود که این مدرسه که به دانشگاه « جهاد » معروف است سالانه حدود 300 سرباز کارآزموده مسلحانه که زندگی خود را وقف جهاد نموده اند از آن فارغ التحصیل می شدند .
نهادهای اسلام گرای افراطی از دیگر کشورهای اسلامی از جمله بنگلادش ، لیبی ، سودان ، مصر و دولتهای خلیج فارس نیز جوانان خود را جهت حضور در این مدارس و الحاق به جهاد علیه ارتش شوروی فرستادند . طبق یافته های مجله تایمز آنلاین ، حدود 9 درصد از رهبران طالبان از جمله ملا عمر دانش آموزان دارالعلوم حقانیه بوده اند . این گروه که اکثر آنها جوانان سنی پشتون بودند از سوی ملاهای دئوبندی بواسطه ی ایدئولوژی جهاد شستشوی مغزی شده و از سوی ارتش پاکستان به طرز حرفه ای برای جنگ تروریستی آموزش داده می شدند. این جهادگران بی قید و بند بیکار ، فرقه ای که با توجه به پیروزی خود در اخراج ارتش شوروی از افغانستان از لحاظ معنوی ارتقاء یافته بودند خود را طالبان نامیده و در پی یک نهضت بومی علیه رهبران نظامی ظهور کردند که در تاراج ، هتک حرمت و قتل ناموسی در افغانستان بسیار افراطی عمل می کردند .
پاکستان بعنوان متصدی آنها در طی جنگ افغانستان بود و با کمک مالی از سوی کشور عربستان سعودی و حمایت مستقیم و غیرمستقیم از ایالات متحده بار دیگر آنها را سازماندهی کرد و به آنها یک ماهیت سیاسی و نظامی مؤثر داد . طالبان که با یک نهضت و یا حرکت جهادی با دلگرمی بسیار و روحیه بسیار پر جنب و جوش ظاهر شده بود هزاران نفر از مردم بی دفاع و بی گناه را کشته و باعث القای قدرت به تمامی گروه های تروریستی نشأت گرفته از درون کشور در آن منطقه شد . طالبان با حمایت و پشتیبانی عربستان سعودی و پاکستان زمام قدرت در جنوب و غرب افغانستان را بدست آوردند و بتدریج توانستند بخش عمده ای از استانها در کشور را تحت کنترل خود در آورند و وحشیگری آنها به مدت 5 سال از سال 1996 تا سپتامبر 2001 بر افغانستان حاکم بود تا اینکه ارتش ایالات متحده و متحدین ناتوی آنها « پیمان اتلانتیک شمالی » حکومت انه را ساقط کرد. علیرغم تمامی تلاش های صورت گرفته طالبان باز هم مجدداً گروه خود را تنظیم کرد و جنگ تروریستی خود را نه تنها علیه نظام فعلی افغانستان بلکه در استانهای مرزی شمال غربی پاکستان از سر گرفتند . چنین گفته می شود که اینها در حال حاضر حاکمان واقعیبخش هایی از افغانستان و پاکستان هستند .
در هفته سوم ماه فوریه سال 2009 آنها دولت پاکستان را مجبور کردند تا توافقی را مبنی بر دولت شریعتمدار به امضاء رساند . با توجه به یکسری از انفجارات در پاکستان از جمله حمله به تیم کریکت سری لانکا و نیز حمله به اردوگاه آموزش پلیس در لاهور توسط طالبان مشخص شده که این گروه تمامی دستورات را به دولت پاکستان دیکته می کند . پاکستان و امریکا به طرز فتنه انگیزی مجالی را برای مذاکره با آنچه طالبان میان رو یا معتدل نامیده می شود بوجود آوردند . بهر حال با وجود کمک اقتصادی از عربستان سعودی و اتحاد نظامی ملاهای پاکستان جهت برآورده ساختن نیازهای ایدئولوژیکی مخصوص به آنها جهت ترویج وهابیت و نیازهای استراتژیکی علیه هند و افغانستان که همچنان بعنوان سیاست عملکردی آنها در جنوب آسیا بوده ، و رام ساختن و کنار آمدن با هیولای طالبان آنها دور از دسترس و یا غیر ممکن می باشد . به منظور فهم و درک منافع ژئوپلتیک مؤسسان مشترک طالبان ، لازم است که رابطۀ الهام بخش طالبان با نهضت های برجسته اسلام گرای نوظهور را از زمان شکست رهبران نظامی اسلام گرا در جنوب بدانیم . طالبان نه تنها از پیروزی طولانی مدت فاتحان اسلام گرا توسط رهبران نظامی عمومی از قرن هفتم بعد از مسیح که باعث پیدایش تاریخ خونین جهان شده ، الهام گرفته بلکه از تمامی حرکتهای نوظهور اسلام گرا پس از اضحلال شکوه و قدرت اسلامی از قرن نوزدهم پس از مسیح الهام گرفته است .
یکی از تازه ترین مهره های اضافه شده به زنجیر نیروی تازه نفس ، پیشروی طولانی مدت گروه های متعدد اسلام گرایی است که توسط رهبرانی از جمله عبدالوهاب ، شاه ولی الله ، سید احمد بریلوی ، دارالعلوم دئوبند ، سر سید احمدخان از حرکت الیگره رهبری می شود . طالبان نیز همانند پدران ایدئولوژیک خود مسلمانان هند ، جمعیت علمای هند ، وجماعت اسلامی خدمت به مسلمان را بعنوان یک خدمت صحیح به اسلام می داند .
محمد بن عبدالوهاب (( 1792 ـ 1703 )) یکی از اسلام گرایان بسیار تندرو است که یک حرکت شبه نظامی را جهت پاکسازی قدرتهای اسلامی از نسخه انحرافی اسلام آغاز کرد وی با یک مبارزه تبلیغاتی سازش ناپذیر علیه عبادت و پرستش قبر ، صوفی گری توسط صوفی ها ، شیعه و تمامی کسانی که به تفسیر ریاضت گری سنت اول آیین معروف و حدیث حضرت محمد در مدینه متعهد نبودند آغاز کرد . وی بر نیاز به بازگشت به همان عرف ها جهت ایجاد و قدرت اسلامی در سراسر جهان تاکید می کرد و به التزام و دلبستگی سخت به روش ها و عرفهای قرن هفتم اتخاذ شده از پیامبر اعتقاد داشت . هرگونه اصلاح در این عرف از دید او قابل تحمل نبود . هر چند وی در سال 1972 درگذشت ولی تابعان و شاگردان او نهضتش را که سرانجام منجر به شکل پادشاهی کنونی عربستان سعودی شده ادامه دادند .
تابعان و مریدان او آنچنان متعصب بودند که در سال 1802 شهر شیعه نشین کربلا در عراق را به تصرف خود در آورده و آن را تسخیر کردند و بارگاه امام حسین نوه ی پیامبر (ص) را تخریب کردند . آنها با همین ایدئولوژی سازش ناپذیر خود همچنان به طغیان در سراسر شبه جزیرۀ عرب ادامه دادند . آنها حتی بارگاه بسیاری از مسلمانان سنی و نیز امامان از جمله بارگاه دختر رسول اکرم (ص) حضرت فاطمه را نیز تخریب نمودند . این نوعی تجاهل تاریخی بود که همان روح وهابیت بعد از دو قرن الهام بخش طالبان شود تا مجسمه یا بت بودا را در بامیان در افغانستان تخریب کنند . طالبان نیز همانند وهاب به بازگشت عصر پیامبری و کاربرد سخت شریعت جهت بازیابی و بر قراری شکوه اسلامی و قدرت مسلمانی اعتقاد داشت .
شاه ولی الله ( 1762 ـ 1703 ) یک متفکر بزرگ مسلمان زمان خود بود . وی با ادعای اینکه از دودمان قبیله قریش و حضرت محمد (ص) و خلیفه دوم عمر بود ، بر نیاز به وحدت جامعۀ اسلامی علیه ظهور نظامی سیکی ـ جاتس و ماراداس تاکید می کرد . وی که با توجه به اضحلال شکوه و جلال قدرت مسلمانان و اوضاع نا بسامان سیاسی منقلب شده بود به سران مسلمان معاصر خود در مورد وظیفه مقدس جهاد خود متذکر شد و شعار در خطر بودن اسلام را سر داد . علیرغم اینکه وی با محمد وهاب همتای معاصر خود توافق داشت ولی ایدئولوژی وی بیشتر بصورت استراتژی سیاسی علیه قدرت حاکم بود ولی از اندیشه اسلامی افراطی و سازش ناپذیر اسلامی وهاب برای پذیرش سخت عرف و سنت حضرت محمد(ص) حمایت می کرد. وی نظریه ارزیابی منطقی اسلامی را که تنها بعنوان نسخه به ظاهر خوب از بنیادگرایی اسلام بود رایج ساخت . بنابراین وی بعنوان یک استراتژیست اسلامی بزرگ برای قدرت سیاسی اسلام معروف بود . در پی دعوت او احمدشاه دورانی یک رهبر نظامی حاکم افغانستان در سال 1760 جهاد را در دهلی آغاز کرد و ماراداس را در نبرد سوم پانی پات شکست داد و شاه ولی الله که تا حدود زیادی بعنوان یک اسلام گرای سیاسی با نفوذ در میان جامعه مسلمان جنوب آسیا تلقی می شد و همچنین بعنوان یکی از پدران و یا موسسان مشترک ایدئولوژی تمامی نهضت اسلامی از جمله «دئوبند» « الیگره » اتحاد مسلمانان جامعه العلما و جماعت تبلیغ معروف می باشد . طالبان نیز همانند شاه ولی الله که گسترش قدرت سیاسی هندوها را به عنوان خطری برای اسلام تلقی می کرد وی نه تنها مخالف قدرت سیاسی صلیبیان ، یهودیان و هندوها بود بلکه با قدرتهای مسلمانی که از سنت و عرف زمان پیامبر (ص) پیروی نمی کنند نیز مخالف می کرد .
سید احمد بریلویی : که به سید احمد شهید معروف است ( 1831 – 1786 ) مرید و شاگرد شاه عبدالعزیز (پسر شاه ولی الله ) بود وی که از استراتژی اسلامی شاه ولی الله الهام می گرفت زندگی خود را وقف جهاد نمود. وی نیز همانند شاه ولی الله با توجه به اضمحلال شکوه و عظمت حاکمیت مسمانان منقلب شد . نقطه مرکزی جهاد وی از سال 1826 تا 1831 در استان مرزی شمال غربی در پاکستان کنونی بود و سپس تحت مالکیت یک غیر مسلمان بنام را نجیت سینگ درآمد. از سال 1831 زمانی که او در جنگ « بالکوت » در این ایالت با نیروی بیشتر، کشته شد. از جانب مسلمانان سنی به عنوان یک شهید بزرگ و عالی رتبه در راه اسلام محترم شمرده شد. «بالکوت » محل دفن سید به عنوان یک محل الهام بخش برای طالبان بود تا امروز بالکوت محل دفن سید به عنوان محلی است که از حرمت بسیاری از جانب شبه نظامیان آن زمان پاکستان ، ملی گرایان ضد استعماری برخوردار بود. ( چریک های افراطی الله . جهاد در جنوب آسیا توسط عایشه جلدی ص . 61 . لاهور 2008 .... منبع اینترنت ) طالبان نیز همانند مجاهد سنی ، سید احمد علیه یک حاکم سیکی ضد اسلام ، یک جهاد ضد صلیبی ، و هم پیمان پاکستانی خود راه اندازی کرد. این مسئله نوعی پیشامد نابه هنگام است که همانند سید احمد که بسیاری از تابعان مسلمان را نجیت سینخ را کشت ، طالبان نیز مسلمانان افغانی پاکستان را نسبت به امریکایی ها کشتند.
دارالعلوم دئوبند
پس از سرنگونی امپراطوری مغول ، طبقه محروم کشیشان اسلامی که قدرت و موقعیت خود را طی حاکمیت اسلام از دست داده بودند بار دیگر تعبیر سیاسی- مذهبی ظیفه شیخ احمد سر هندی ( 1624 – 1564 ) ملا وهاب ، شاه ولی الله و سید احمد پادلاوی بار دیگر بررسی کرد و یک استراتژی را برای نهادینه کردن احیاء اسلام با هدف بازیابی قدرت و توان مسلمانان دو قاره بزرگ تنظیم کردند. بدین ترتیب روحانیون برجسته اسلام از جمله مولانا محمد قاسم گانکوهی (1905- 1828 ) که به ترتیب به عنوان فرمانده و قاضی نیروی مبارز در انقلاب شمالی در سال 1857 علیه بریتانیا انجام ظیفه می کرد، مدرسه ای را در دئوند در عطار پرارش در 30 می سال 1866 تاسیس کرد. این مدرسه به تدریج به عنوان مرکزی برای یادگیری مدارج عالی اسلامی شد نام فعلی دارالعلما ( مبادرت به یادگیری اسلامی ) در سال 1867 به خود گرفت . در طی سالها ، این مدرسه اسلامی افراطی و تند گرا شبکه ای مدارس را تحت مدیریت خود و راهنمای ایدئولوژیکی نه تنها در هند بلکه در سراسر تعدادی از کشورهای مسلمان توسعه داد . این مدرسه اکنون به عنوان دومین مکتب روحانیون در جهان می باشد و بعد از دانشگاه از هر در مصر قرار دارد . استراتژی آن از تربیت و آموزش روحانیون جهت بسیج و تمهید جامعه نه تنها برای قرار دادند. جمعیت های مسلمان تحت فشار ذهنی بلکه تلاش دقیق و ظریف جهت متقاعد کردن آن مبنی بر این است که قدرتهای اسلامی تنها جزو اساسی برای احیاء اسلام بازخیرنده می باشد. هدف این مدرسه با تایید و حمایت اصول تغییر ناپذیری شریعت، از عمل عبادت و پرستش قبر ائمه پرهیز نمود و نسخه طلایی اسلام را پیشنهاد می دهد و هدف آن احیاء اسلام کلاسیک : رهایی مسلمانان از فساد بر روحانیت و انحطاط عبادت و پرستش بود.
محمد مولانا مارگوهال رحمانی نائب رئیس دارالعلوم دئوبند در پاسخ به سؤال اینکه چرا دارالعلوم کارخانه طالبان نامیده می شود. چنین گفت ( پیشرو 21 ، اکتبر 2001 ) دارالعلوم صحیح سرچشمه ایدئولوژیکی یکی از طالبان است . در حال حاضر دئوبندی چنین ترویج می کند که تروریسم غیر مسلمان است . ولیکن از طالبان که حمایت کاملی را از مدارس دئوبند در پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی دریافت می کند، هیچگونه انتقادی نمی کند . دارالعلوم حقانیه که مدرسه ای طقع در آخور خنک مرز پاکستان و افغانستان می باشد و به دلیل آموزش و تربیت بسیاری از مبارزان طالبان از جمله رهبر آنها ملاعمر معروف شد در سال 1947 توسط مولانا عبدالحق معلمی در دارالعلوم دئوبند تاسیس شد . خالد احمددر مقاله خود با عنوان اتحاد بزرگ دئوبند که در روزنامه فرایدی غیر پاکستان تاریخ 10/4/2000 منتشر شد چنین اظهار داشت که جنگ داخلی در افغانستان و جها در کشمیر بتدریج به سوی اتحاد دئوبند تغییر جهت می دهد . وی همچنین خاطر نشان ساخت طالبان ملاعمر که از معرویت بسیاری در پاکستان برخوردار است علم فقه را در دئوبندی سنتی آموخته و حرکت الانصار ( حرکت مبارزان اسلامی ) که یک اسباب ترویستی در کشمیر است از کیش دئوبند است. وی همچنین به نقل از « جان ک. کولی» در کتاب خود با عنوان جنگهای غیر مقدس دئوبندی، مسجد با نوری در کراچی با هم ملاقات کردند .
نهضت الیگره:
سید سید احمد خان ( 1898 – 1817 ) که ا حالت جامعه مسلمان پس از شکست سپاه شورشی در سال 1857 افسرده و ناراحت بود مدرسه دارالعلوم را در علیگاره در سال 1873 با هدف ابلاغ آموزش به مسلمانان در رشته های نوین آموزشی تاسیس کرد که بعدها در سال 1920 این مدرسه به دانشگاه اسلامی الیگاره دانشکده شرقی انگلیسی محران تبدیل شد وی از خانواده مغول بود که واقعاً نسبت به پایان حاکمیت مغول ها حساس بوده وی با الهام بخشی از تعدیل تاکتیکی اسلام توسط ولی الله و کمک گرفتن از انگلسی ها فلسفه اش ترکیبی از اسلام اصلاح طلب و ارتدوکس بود . در واقع هدف اصلی نهضت الیگاره بازیابی حاکمیت و تفوق اسلام طالبان نیز دارای هدف مشابهی جهت بازیابی قدرت اسلامی نه تنها در جنوب و مرز آسیا بلکه برتری و تفوق آن در سراسر جهان از طریق مبازران جهاد بود. بنابرایت بحث و بررسی پیشنهاد دهنده این امر است که طالبان چیزی جز تشدید سیاسی و عملی تمامی حرکات و یا نهضتهای احیائ اسلام در جنوب آسیا نمی باشد . اتحاد مسلمانان ، جماعت العلماء هند، جماعت تبلیغ و جماعت الاسلام هم آنها به نوعی مشتق شده از الیگاره و دئوبند هستند را در رابطه مستقیم و غیر مستقیم ایدئولوژیکی یکی از طالبان هستند تا جایی که منافع زنوپولتیکی خاص مرشدان طالبان طالبان در میان باشد ما می توانیم آنرا بطور جداگانه مورد بحث و یررسی قرار دهیم :
عربستان سعودی : از زمان تولد و ظهور اسلام در عربستان سعودی در سال 662 پس از میلاد مسیح، رهبران نظام آن شروع به توسعه استکبار فرهنگی خود در سراسر کشورهای مسلمان جهان کردند. اولین کشوری را که مطیع اسلام کردند فارس ( ایران کنونی ) بود که شور قدرتمند منشاء آنها در منطقه بود که باعث شد مردم سعودیه همچنان بیشتر مستکبر شدند . این پیچیدگی برتری و تفوق در سعودیه و تحقیر آمیزی فارس نه تنها باعث ایجاد خلایی از عدم اعتماد میان این دو کشور شده بلکه سوال جدا سازی فرقه شیعه در ایران می باشد که شاخه سنی اسلام بر اساس سنت های عربستان سعودی را بپذیرد .
بنابراین پادشاهان سعودیه همیشه به عنوان یک شکل برای کشورهای همسایه همتا قدرتمند آنها باقی خواهند ماند. عربستان سعودی رسماً پادشاهی مستقل خود را از سال 1932 پس از اتحاد میان سران نظامی آل سعودی به رهبری محمد بن سعود و عبداوهاب تاسیس کردند که عبدالوهاب رهبری حرکت اسلامی افراطی را جهت تهذیب اسلام از صومیگری و عبادت قبرها و تشیع بر عهده داشت. هدف احضاری حرکت وهابی که به عنوان یک کانون برای تمامی حرکتهای بعدی متعاقب احیاء اسلام شد، برپایی افراطی گرایان اسلام ارتدوکسی بود . علیرغم اینکه وهاب در دهه آخر قرن نوزدهم فوت شد و لیکن خاندان آل سعود مکه را فتح کردند و نسخه اسلامی وهابی را به یک شیوه جدید در پادشاهی عربستان رایج کردند از آن زمان به بعد ایدئولوژی خاشیت اسلامی به عنوان سیاست ملی این پادشاهی شد. با توجه به تولی در مکان مقدس مکه و مدینه توسط این رژیم حاکمان بعدی سعودیه بویژه بعد از فروپاشی خلافت در اوایل دهه دوم قرن نوزدهم به عنوان یک نماد برای مردم سنی مسلمان جهان ظهور یافتند . بهر حال با توجه به رقابت مبان کشورهای مسلمان تشکیل شده بعد از آن جهت از حکمرانی خاندان آل سعود میدان های نفتی آن بود بلکه حمایت کشور طرحهای توسعه گرایی شیعه ایران بود .
علاوه بر این چون آنها سران کشوری با وسعت بسیار، جمعیت کم و تولید کننده و صادر کننده عمده نفت بودند بنابراین همیشه از همسایگان پرجمعیت و قدرتمندتر خود از جمله مصر، ایران و عراق بیم و هراس داشتند . پس آنها اعتقاد به نزاع چند جانبه از لحاظ اقتصادی ، نظامی دیپلماسی و ایدئولوژیکی از جهت نگهبانی از منافع زنوپلتکی خود به منظور در دست گرفتن چنگال قدرت و رهبی جهان سنی مسلمانان داشتند که سیاست ملی خود را بر اساس صادر کردن نوعی از بنیاد گرایی حریصانه از لحاظ ایدئولوژی از افراط گرایی اسلامی سنی ارتدوکس در سراسر جهان تنظیم شده بود. بهر حال در طی سالها مردم این کشور به طور عموم و روشنفکران میانه رو یا معتدل به خصوص از اعمال ایدئولوژی ارتدوکس که به نوعی آنها را از اراده یک زندگی محروم می نماید احساس نارضایتی می کردند. جالب این است که یک بخش خاصی از مردم بسوی تصوف که کاملاً مغار با وهابیت است متمایل شدند .
علاوه بر این اقلیت شیعه در این پادشاهی با توجه به تعقیب و پیگیری خشن آنها توسط روحانیون وهابی بی تحمل و بی قرار شدند بنابراین با توجه به هدف آنها جهت حمایت پادشاهی از نوین گرایی و نیز شیعیان ایران ، پادشاهی سعودیه کمک های مالی بسیاری را جهت تحریک طالبان به منظور ترویج افراط گرایی و یا تندرویی اسلامی ارئه دارد که بدین صورت منافع او برای حفظ رهبری مسلمانان سنی جهان تضمین می شد. از مین 50 کشور اسلامی عربستان سعودی یکی از سه کشوری است که به همراه امارات متحده عربی و پاکستان طالبان را به عنوان یک دولت قانونی و شرعی و حکمرانی وحشی صفتی او را از سپتامبر 1996 تا 2001 به رسمیت شناختند. حتی پس از حادثه 11 سپتامبر ، دیوان سالاری ملای افراطی یا تند رو در کشور عربستان سعودی به عنوان منبع اصلی برای پول تروریستی تلقی ایدئولوژی و تحریک و مالیات گذاری برای تروریست می باشد ( مرکز حساس افراط گرایان اسلامی در عربستان سعودی و نه پاکستانی ) به منظور درک .
فهم منافع زنوپلتیکی پاکستان از تشکیل طالبان 4 بایدسعی شود این مساله را درک کنیم که پاکستان طبق یک ایدئولوژی سیاسی اسلام گرایانه افراطی تشکیل شده بودکه سران مسلمان هندی های بریتانیایی گرو به موجب آن یک مبارزه تبلیغاتی مبنی برتنفر فوق العاده از هند را آغاز نمودند بنابر این استراتژی جغرافیایی پاکستان از همان ابتدای ظهور به سوس سیاست ملی تنفر و بیزاری از هندپایه گذاری شد . پس از اینکه پاکستان به عنوان یک دوست اسلامی جدید دارد عرصه شد ، به دنبال یک کمک مالی از سوی عربستان سعودی به عنوان یک کشور عظیم نفت نوین بوده این کشور همچنین به عنوان یک متحد با وفای امریکا جهت تقویت قدرت نظامی خود درآمد. از سوی دیگر امریکا با استراتژی ژئوپلتیکی خودعلیه اتحاد شوروی خواستار وجود یک متحد مطمئن ازجنوب آسیا بود بنابراین با ادامه کمک های مالی به پاکستان جهت تقویت نظامی خود این کشور را مجبور به اتحاد با خود کرد .
بنابراین با دریافت کمک از دومالیات گذار عمده ی خارجی اتحاد های نظامی ماده به عنوان اساسی برای قدرت سیاسی درپاکستان شدند. در طی جنگ افغان ها علیه اتحادها جماهیر شوروی پاکستان نقش دلان را به منظورحفظ منابع عربستان سعودی و آمریا ایفا کرد و میلیارد ها دلار را از آنها دریافت کرد . پاکستان علاوه بر صرف هزینه جهت تربیت و آموزش دانش آموزان جهاد طلب مدرسه هزینه را صرف جنگ علیه ارتش شوروی کرد . همچنین از این سرمایه ها جهت تولید سلامهای هسته ای درقبال آنچه که موسوم به تهدید هند می باشد استفاده کرد . ممکن است چنین خاطر نشان شود که پاکستان از زمان تشکیل افغانستان درسال 1947 با نزاع های مرزی با این کشورمواجه بوده است دوگروه نژادی بلوچ درمنطقه مرز میانی دو کشور نه تنها با تجزیه مخالف بودند بلکه خط دورند ایجاد شده از سوی انگلیس جهت تعیین و نشانگذاری حدود و میان دو کشور را نپذیرفته اند .
در واقع رهبران دو گروه نژادی ساکن در طرفین مرزهای میان افغانستان و پاکستان تشکیل پاکستان را حمایت نمی کنند بلکه آنها متحدین کنگره ملی هند بوده ومخالف هر گونه تجزیه می باشند. بنابر این با تجه به هدف ضمنی پاکستان جهت حفظ افغانستان تحت سلطه و نفوز خود این کشور همیشه تلاش می کند حکومت های ضعیف در منطقه را که بتوان از آنها سر سپرده ساخت تحت تأثیر خود در آورد . پاکستان با فقدان جناح شرقی خود درسال 1971پس ازتشکیل بنگلادش همیشه به عنوان یک نشاء نگرانی برای این کشور محسوب می شد چون احتمال بازگشت تحرک مشابهی درکابل پیش بینی می شد.
علاوه به این پاکستان سعی کرده افغانستان را درکنار خود داشته باشد . تا یک سرمایه مشترک مسلمان را جهت تجاوز به ممالک هنری را داشته باشد .پاکستان هیچ گاه مایل به مشاهده هرگونه اثراز دورود هند به افغانستان نبوده است علیرغم اینکه پاکستان هویت سیاسی به طالبان را دولیکن امریکا پس از شکست ارتش شوروی درافغانستان هر گونه منفعت گذرا را دراین مساله از دست داده بهرحال این مسئله باعث امتناع عرستان سعودی و پاکستان جهت تأمین مالی این دشمن شد . پاکستان پس از حادثه 11 سپتامبر دیدگاه و موقعیت خود را کاملا ( 180) درجه تغییر داد وخود را به عنوان یک متحد واقعی ایالت متحده علیه طالبان ثابت کرده است . بهرحال این فرض توان و قدرت خود را در کنترل سنوات نشان داد . طالبان با حضوردرمناطق داخلی پاکستان اکنون تلاش می کنند سراسر این کشوررا طالبانی سازند . هر دوکشور عربستان سعودی و نائب آن پاکستان بین دو مانع بسیار بزرگ و مهلک گیر کرده اند از آنجایی که عربستان سعودی هیچ مرزی را با افغانستان نداشته بنابر این با هیچ گونه مشکل جدی از سوی طالبان قرار نخواهد گرفت . بهر حال با توجه به نزاع طولانی مدت مرزی پاکستان و افغانستان ، پاکستان با مشکلات بسیار ناشی از تشکیل طالبان مواجه شد . با توجه به فشار اعمال شده از سوی امریکا جهت حفظ رابطه خود با طالبان و نیز فشار گرده ملادرکشور جهت حمایت طالبان پاکستان حسابی تحت فشار قرار گرفته است .
درحال حاضر انعکاس فریاد طالبان سنی بازخیزدرمنطقه درامتداد مرز پاکستان – افغانستان باعث تغییر پذیری مرزهند و پاکستان شده که خود مسئله نگران کننده ای برای هند محسوب می شود . هر چند ایالات متحده هیچگاه دولت و حکمرانی ماهیت طالبان را درافغانستان به رسمیت نشناخت با این وجود هیچگاه علیه اینگونه ماهیت شناسی از سوی ایالات متحده مورد اعتماد خودعربستان سعودی و پاکستان اعتراض نداشته است . منفعت اولیه ایالات متحده از طالبان ، بکار گیری این شبه نظامیان اسلام گرای سنی علیه شیعیان ایران مد نظر افغانستان جهت برآورد ساختن منافع اقتصادی خود می باشد . بهرحال ، شکست استراتژیکی امریکادر افغانستان ثابت شده و پس از حادثه 11سپتامبر ارسال 1991 امریکا مجبور شد علیه طالبان بجنگد .
اکنون تحت رهبری او با ایالات متحده ظاهراً درجنگ جهت غلبه و سرنگونی طالبان جدی می باشد. این کشور بطور مداوم از پاکستان در خواست سختگیری در روابط کلی خود با طالبان ، القاعده و دیگر گروههای تروریست داشت که در مرز افغانستان – پاکستان عمل می کند که تا زمانی که در مورد تروریسم اسلامی بحث می شود این منطقه به عنوان خطرناک ترین منطقه در جهان می باشد. طبق گزارش رسانه های گروهی قرار است کمک جهانی به ارزش 35 میلیارد دلار برای توسعه برنامه ریزی پاکستان و حدود 8/2 میلیار دلار کمک نظامی به پاکستان شود. دولت امریکا از این مسئله مطلع است که این کمک نظامی به پاکستان باعث شده سیاست تنفر از هند تقویت شده و طالبان استراتژی جهاد از جنگ تروریستی علیه هند و توسعه امپریالیسم غربی در جنوب آسیا تجدید کند. بنابراین با توجه به هیچ گونه تعهد از سوی پاکستان جهت براندازی و سقوط اتحاد نظامی ملاها و طالبان باعث شده قابلیت اعتماد و استناد به نظام اوباما صحبت جنگ علیه تروریست شک برانگیز باشد.
بنابراین در صورتی که امریکا در کنترل نمایش رزم آوری قدرت طالبان و تغییر شمل خطرناک ترین منطقه ترور در جهان به یک منطقه صلح آمیز می باشد . پس باید در مقابل عربستان سعودی متوقف شده و علیه صادرات و ترویج ایدئولوژی جهاد به بسیاری از موسسات اسلام گرا در جنوب آسیا اعتراض کند و هر گونه اتحاد نظامی – ملا را که اساسی را برای قدرت سیاسی در پاکستان از همان بدو پیدایش این کشور می باشد از میان برد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات