امام خمینی به اسلام نگاهی دوباره انداخته بود و همین بود که اسلام ناب محمدی او جهان را تحت تاثیر قرار داده بود. همان اسلامی که بر محمد (ص) فرود آمده بود و زمان و سلایق حاکمان جور رنگ آن را دگرگون کرده بود. عید قربان نخستین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برابر با 30 آبان 1358 امام خمینی به حجاج پیامی داد و در آن حج را در عین عبادی بودن یک عمل سیاسی خواند. ایشان در این پیام به وضوح ابعاد سیاسی اسلام را مورد بررسی قرار داده و بر محتوای عمیق حج تاکید کردند. در بخشی از این پیام آمده است: «مسلمانان باید در حج به صرف صورت قناعت نکنند و از چنین کنگره عظیمی که امکان برپاییاش برای هیچ مقام و دولتی ممکن نیست، مگر اراده خدا، به نفع مسلمین استفاده شود».
نامه یا گلایه
تظاهرات آرام مردمی که همزمان با برپایی حج در مرکز تجمع مسلمانان صورت میگرفت، دست بردن در لانه زنبور بود و واکنشهای متعدد علمای حجاز را به دنبال داشت تا آنکه در سال 1360، پادشاه عربستان سعودی، ملک خالد
بن عبدالعزیز، به امام خمینی(ره) نامهای نوشت و نظر علمای حجاز مبنی بر فردی بودن حج را اعلام و برپا داشتن تظاهرات درحج را بدعت دانسته و مزاحمتی برای دیگر حاجیان.
امام خمینی (ره) هجدهم مهرماه همان سال در پاسخ به او چنین نوشت: «... این جانب تمام گرفتاریها و بدبختیهای مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی را در اختلاف و نفاق بین آنان میدانم. چرا باید دولتهای اسلامی با داشتن قریب یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن ذخیرههای زیر زمینی، بویژه موجهای نفت که رگ حیات ابر قدرتهاست و برخورداری از تعلیمات حیاتبخش قرآن کریم و دستورات عبادی - سیاسی پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - که مسلمانان را به اعتصام به «حبل الله» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذیر میفرماید و با داشتن ملاذ و ملجایی چون حرمین شریفین که در عهد رسول الله - صلوات الله علیه - مرکز عبادت و سیاست اسلامی بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاسات از آن 2 مرکز بزرگ سیاسی - عبادی ریخته میشده است، اکنون به واسطه کجفهمیها و غرضورزیها و تبلیغات وسیع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسی و اجتماعی که مورد احتیاج مبرم و از اهم امور مسلمین است در حرمین شریفین جرم شناخته شود و پلیس سعودی در داخل مسجد الحرام و در جایی که به حکم خدا و به نص قرآن مجید برای همه کس حتی منحرفان محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگیر کنند و به زندان بفرستند.
جرم این مسلمانان شعار بر ضدآمریکا و اسرائیل، این دشمنان خدا و رسول بوده است... اگر دولت حجاز از این فریضه عبادی – سیاسی که هر سال در مواقف کریمه حرمین شریفین با حضور میلیونی مسلمانان تشکیل میشود، استفاده سیاسی - اسلامی میکرد، احتیاج به آمریکا و هواپیماهای آواکس آن و دیگر ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل میشد. اخیرا به این نکته تاکید میکنم که از مکتوب شما ظاهر میشود که گزارشهای دروغ و انحرافی به شما داده میشود. چنانکه نوشتهاید شعارهای زائران ایرانی موجب نارضایتی و تنفر زائران بیتالله شده است. بهتر بود شما اشخاص امینی را مامور گزارشها کنید تا معلوم شود شعار ضداسرائیل و آمریکا موجب تنفر و نارضایتی زائران نشده، بلکه برخورد ماموران دولت سعودی و ضرب و هتک و به حبس کشیدن میهمانان خدای متعال به جرم شعار علیه اسرائیل و آمریکا، موجب تنفر و نارضایتی مسلمانان جهان و بویژه زائران بیتالله الحرام و حرم معظم رسولالله – صلیالله علیه و آله و سلم - شده است. از خداوند متعال خواستارم که مسلمانان را از خواب غفلت بیدار و عظمت اسلام را روز افزون فرماید و مسلمانان و بویژه دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمین است، هدایت فرماید...». شجاعت امام به خالد فهماند که از این راه طرفی نمیبندند و ایشان دست او را خواندهاند پس او که نگران حفظ قدرت خود بود، ترجیح داد از مسیر ابرقدرتها پایههای سلطنت خود را محکم نگه دارد.
حادثه
زمان: جمعه نهم مرداد سال1366 برابر با ششم ذیحجه 1407 هجری قمری
مکان: منطقه معابده مدینه (براساس توافق صورت گرفته با دولت سعودی محل برپایی مراسم برائت آن سال بود.)
ساعت:16:30
مراسم با تلاوت آیاتی از قرآن آغاز میشود و پلاکاردها که حاوی شعارهایی علیه آمریکا و اسرائیل و دعوت جامعه اسلامی به وحدت است، بالا میرود. بخشهایی از پیام امام خوانده و سپس ترجمه میشود و حجت الاسلام مهدی کروبی به سخنرانی میپردازد. مهدی کروبی، 24 تیرماه سال 1364 به عنوان سرپرست حجاج ایرانی منصوب شد که این حکم، هفتم مهر همان سال برای سالهای بعد هم تمدید شد. در حین سخنرانی کسانی از روی بامهای اطراف بر صورت او نور آینه منعکس میکنند، اما او توجهی نمیکند و سخنرانی خود را ادامه میدهد. ساعت 18:30 سخنرانی او پایان میپذیرد و تظاهرکنندگان به آرامی به سوی سهراهی شعب ابوطالب حرکت میکنند؛ زنان و مردان در صفوفی جداگانه و جانبازان و زنان پیش روی جمعیت. ساعت 18:40 راهپیمایی به نقطه پایانی خود میرسد و بلندگوها خاموش میشود و مردم به شعارهای خود خاتمه میدهند و پلاکاردها جمع میشود.
اما این آغاز کار ماموران امنیتی است که از زمان آغاز راهپیمایی در دوسوی خیابان ایستاده بودند. از فراز ساختمانها بر سر و روی مردم آب سرد ریخته میشود، سپس آب ولرم و آب جوش، هرکس به سویی میگریزد. ماموران گارد سلطنتی و نیروهای امنیتی با باتوم به سوی مردم هجوم میآورند و بر سر و روی حجاج بیگناه میکوبند. همزمان از فراز ساختمانها آجر، شیشه و بلوک سیمانی است که بر سر مردم ریخته میشود. سوغات دیگر نیروهای امنیتی سعودی برای حجاج، شلیک گازهای سمی و خفه کننده است و رگبار گلوله. آنها حتی آمبولانسهای حامل مجروحان را نیز مورد حمله قرار میدهند و از جمعآوری مجروحان جلوگیری میکنند.
بعد از واقعه
حادثه فرو مینشیند اما دولت سعودی از اعلام هرگونه آماری خودداری میکند و تا 48 ساعت بعد هیچ آماری از تعداد شهدا و مجروحان ارائه نمیدهد و کسی نمیداند که زائران گم شده را کجا باید جست و جو کرد. آنچه سکوت سعودی را تلختر و سنگینتر میکند حضور زنان و جانبازان در صفوف ابتدایی و حمله ماموران امنیتی به آنهاست. هشتم ذیحجه، وزارت کشور سعودی بیانیهای رسمی منتشر میکند و آمار شهدا و جانبازان را ارائه میدهد؛ 402کشته که 275 نفر آنها ایرانی بودند و نیمی از شهدا را نیز زنان تشکیل میدادند و 649 زخمی. آنها اخلال در مراسم حج و هجوم با سنگ و چوب و چاقو به سمت مسجدالحرام را دلیل درگیری عنوان کرده و دلیل کشته شدن حجاج را زیر دست و پا ماندن آنها اعلام میکنند. در اطلاعیه رسمی وزارت کشور سعودی، علت درگیری ماموران با حجاج، جلوگیری از هرج و مرج عنوان میشود. از دیگر سو دولت سعودی از پذیرش هیات تحقیق ایرانی و تحویل اجساد شهدا و انتقال مجروحان تا مدتی جلوگیری میکند. این درحالی است که ماموران سعودی اجازه مداوای بخشی از مجروحان حادثه را در بیمارستانها نمیدهند و کسانی که در صورت مداوا درمان میشدند، به شهادت میرسند.
و اما ایران
یازدهم مرداد، راهپیمایی میلیونی در تهران برگزار میشود و راهپیمایان مسیر خود را تا مجلس شورای اسلامی ادامه میدهند. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس در اجتماع مردم میگوید: «انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی در منطقه خشکانده شود». برخی از علمای برجسته لبنانی پس از بازگشت از حج به بیان حقیقت میپردازند. چندی بعد آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت، در مجمع عمومی بینالملل، ضمن بیان حادثه کشتار مکه آن را از مصادیق جنایات بینالمللی میدانند. با وجود این شرایط تا سال 1370 ایرانیان به زیارت خانه خدا نرفتند، اما با وقوع چنین حوادث تلخ و ناگواری چگونه دوباره ایرانیان راهی زیارت خانه خدا شدند؟
شروط بازگشت حجاج
دکتر علیاکبر ولایتی اسفند سال گذشته، در گفتوگویی درباره چگونگی سفر دوباره زائران ایرانی به حج به نکات جالبی اشاره کرده است. با توجه به اینکه امام خمینی(ره) بعد از کشتار حجاج در سال 66 دیدگاه بسیار غیرمنعطفی نسبت به خاندان آلسعود داشتند، چگونه شد که در دوران ریاستجمهوری حجتالاسلام رفسنجانی برای سفر دوباره زائران ایرانی اقدام شد و عمان به عنوان میانجی پذیرفته شد؟ دکتر ولایتی که در 8 سال نخست رهبری حضرت آیتالله خامنهای، مسؤولیت وزارت امور خارجه کشورمان را برعهده داشت، دراین باره میگوید: «امام خمینی (ره) هم تا آخر حیاتشان نسبت به حج غیرمنعطف نبودند. در بهمن ماه 1367 زمانی که از یکی از مذاکرات صلح ایران و عراق بازمیگشتم، برای ارائه گزارشی از این مذاکرات به خدمت حضرت امام خمینی (ره) رسیدم... من وقتی به خدمت امام (ره) رسیدم و گزارش مذاکرات را ارائه کردم، ایشان پس از شنیدن گزارش مذاکرات به جای اظهار نظر درباره این قضیه به من فرمودند: «یک فکری هم برای حج بکنید ما که نمیتوانیم حج نرویم.» بنابراین پس از واقعه سال 66 که منجر به کشتار حجاج ایرانی در مکه شد، امام خمینی (ره) در سال 67 برای نخستین بار در اینباره نظر خود را فرمودند. ما هم درصدد بودیم به شکل مناسبی به همین سمت حرکت کنیم.
مدتی بعد در همان سال 68 یا 69 پس از ارتحال امام خمینی (ره) و رهبری حضرت آیتالله خامنهای، ایشان آقای خاتمی و مرا که وزرای ارشاد و امور خارجه بودیم خواستند و به ما مطلبی مشابه مطلب امام خمینی (ره) فرمودند مبنی بر اینکه فکری برای حج بکنید. بعد هم این مطلب را اضافه کردند که «اگر من شخصا پول داشتم و به من میگفتند اگر تو 10 میلیارد پول بدهی این مساله درست میشود من این پول را پرداخت میکردم.» ما پس از این فرمایش رهبر معظم انقلاب، پیگیریهای خودمان را ادامه دادیم و بحمدالله در سال 1370 این قضیه درست شد.» ولایتی درباره رویهای که منجر به این امر شد، میگوید: «در آن زمان عمان به دنبال میانجیگری میان ایران و عربستان بود که هر دو کشور این میانجیگری را پذیرفتند. بعد من و سعودالفیصل هر دو به مسقط، پایتخت عمان رفتیم و یک تفاهمنامهای امضا کردیم که بر اساس آن هم تعداد زائرانی را که هر سال به حج مشرف میشوند مشخص کردیم و هم این نکته را متذکر شدیم که ما از سال 66 تا 70 زائری به حج نفرستادهایم، بنابراین عدهای هم در نوبت همچنان منتظرند. پس بر اساس این تفاهمنامه، هم کسانی که سال 70 نوبت آنها برای حج رسیده باید اعزام میشدند و هم آنهایی که از سالهای گذشته در انتظار بسر میبردند.
بر این اساس، در تفاهمنامه آوردیم که علاوه بر آن 90 و چند هزارنفر باید تعدادی را هم به عنوان جبران مافات اضافه کنند تا کسانی که از نوبت خود عقب ماندهاند به حج اعزام شوند، بنابراین تا آنجا که یادم است موافقت شد حدود 120 هزار نفر زائر از ایران اعزام شوند و این روند ادامه داشته باشد تا همه زائرانی که از قبل ماندهاند نیز اعزام شوند. این تفاهمنامه میان من و آقای سعود الفیصل امضا شد و البته یک شرط هم گذاشته بودند؛ اینکه در سال اول، خود من هم به همراه زائران به عربستان بروم تا مشکلی به وجود نیاید». البته مراسم برائت از مشرکان سالهای بعد هم برگزار شد؛ در سال 1370 مقابل بعثه مقام معظم رهبری، سال 1371 در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب و از سال 1372 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودی برای برگزاری مراسم برائت، با هدف جلوگیری از برخوردها، در منا و عرفات همهساله در زیر چادرها برگزار شده است.
نکته جالب اینکه این تفاهمنامه در دولت کسی منعقد میشود که خود گفته بود: «انتقام خون شهدا آن است که ریشه حکام سعودی در منطقه خشکانده شود» اما در این تفاهمنامه هیچ سخنی درباره قریب به 500 زائری که در حمله نیروهای امنیتی سعودی کشته شدند به میان نیامده است. هیچ حرفی از اینکه امنیت جان حجاج ایرانی در سالهای بعد باید تامین شود، گفته نشد، آن هم درشرایطی که عربستان سعودی از پذیرش گروه تحقیق ایران سر باز زد. آیا این سوالات، گویای این نکته نیست که ما خود را در این ماجرا مقصر میدانستیم؟
نکتهای در مناظره
یک نکته درباره کشتار حجاج در سال 66 شاید همانی باشد که حجت الاسلام مهدی کروبی در مناظره با دکتر احمدینژاد تلویحا به آن اشاره کرد؛ زمانی که دکتر احمدینژاد با استناد به سخنان کروبی در زمان سرپرستی حجاج ایرانی گفت: چقدر فاصله گرفتید از آن زمان؟ آخر چرا؟ من شما را دوست دارم! شما چکاره بودید آن زمان که این حرف را زدید؟ کروبی در جواب وی گفت: من زمان 65 به نقل از سیاستهای امام میگفتم، از جنگ مسلحانه و اینها خبر نداشتم. بر خلاف نظر امام، تحرکاتی صورت گرفت.حرکت عظیم مکه از امام بود. سال 68 یک هواپیمای ما گیر افتاد، یک هواپیمای ما را که در آن مواد منفجره داشتند گرفتند و من ایستادم.
تحلیل خارجی
مارتین کرامر، پژوهشگر و یکی از برترین شیعهشناسان دنیاست. او در مقالهای ماجرای کشتار حجاج ایرانی در 31 جولای سال 1987 را چنین تشریح میکند: «در سال 1986 مقامات سعودی برای برپایی مراسم برائت از مشرکین شروطی گذاشتند، از جمله آنکه این مراسم بیرون از مسجدالحرام و مسجدالنبی برگزار شود و جز آمریکا، شوروی و اسرائیل هیچ شعاری مبنی بر محکوم کردن دیگر کشورها در آن سر داده نشود. اما با وجود آنکه ایران این محدودیتها را پذیرفت اقدام گروهی از زائران ایرانی که مخالف استراتژی کنارآمدن با عربستان بودند و با مقادیر زیادی مواد منفجره در ساکهایشان به این کشور رفته بودند، فضا را متشنج کردند. هدف آنها ظاهرا از بین بردن توافق بین ایران و عربستان بود اما نقشه آنها با کشف این مواد توسط مقامات سعودی در فرودگاه و بازداشت صدها زائر در بدو ورود خنثی شد. این اقدام، نمایندگان[امام] خمینی را که تلاش کرده بودند سعودیها را مطمئن کنند، خجالتزده کرد و موجب شد آنها برای هفتهها در قبال دستگیری زائران سکوت کنند. اما طراحان این نقشه از سوی یکی از جریانهای سیاسی در ایران مورد حمایت قرار میگرفتند. این جریان که مخالف هرگونه آغوش باز در قبال سعودیها بود نشان داد زائران ایرانی نمیتوانند رفتار ثابتی داشته باشند و با جابهجایی قدرت در ایران رفتارشان تغییر خواهد کرد.
این تنشها با سخنرانی خوئینیها افزایش یافت؛ هنگامی که او به عنوان نماینده سابق [امام] خمینی در امور زیارت سخنرانی کرد. او که قبلا در سال 1985 دادستان کل کشور بود به عنوان یک چهره شاخص در مخالفت با هرگونه محدودیت برای زائران ایرانی تأکید داشت. او گفت ما از سعودی میخواهیم هیچ نیروی امنیتیای به مسجدالحرام نفرستد و فقط برای یک شب به ایرانیها اجازه دهد رفراندومی درباره تصمیم امیر کویت و دعوت او از آمریکاییها برای اسکورت نفتکشها در خلیج فارس در میان زائران برگزار شود. سعودیها در پاسخ گفتند از هر پیشنهادی استقبال میکنند اما این اقدام بدعت در حج است و بدعتگذاران به جهنم میروند. صحبتهای خوئینیها مقامهای سعودی را در آمادهباش امنیتی دقیقی فرو برد. اگرچه خوئینیها آن زمان مقام رسمی از طرف [امام] خمینی برای مذاکره با سعودیها نداشت و مهدی کروبی تنها خواست که ایران همچون سالهای گذشته این مراسم را در مکه برگزار کند، با این وجود مقامهای عربستان بیشتر به ایرانیها مظنون شده بودند.
2 روز قبل از این مراسم، تلویزیون ایران پیام [امام] خمینی مبنی بر پرهیز از خشونت، توهین و اختلاف را پخش کرد. با این حال در 31 جولای بسیاری از واحدهای امنیتی عربستان حاضر بودند و زائران را حتی از داشتن چتر آفتابی منع میکردند. پس از آنکه مراسم شروع شد، عدهای از جمعیت تصمیم گرفتند به پیام خوئینیها عمل کنند و به سمت مسجدالحرام حرکت کردند. در همان زمان یا زودتر فرد ناشناسی در یک گاراژ نزدیک به محل راهپیمایی، ایرانیها را با آجر و میله آهنی مورد حمله قرار داد و موجب شد تنش میان پلیس و مردم سرعت بگیرد. وقتی پلیس از باتومهای برقی استفاده کرد زائران هم از چاقو و عصا استفاده کردند و از آنجا که کروبی و دیگر نمایندگان در صفهای اول این تظاهرات نبودند، نمیتوانستند جمعیت را کنترل کنند».
تلخیهای مداوم
آنچه او به عنوان نیروهای داخلی تندرو از آنها یاد میکند همان کسانی هستند که سالها بعد دیگران را متهم به خشونتطلبی و بیقانونی میکنند. پس از گذشت بیش از 20سال از وقوع این فاجعه و با توجه به اینکه دولت سعودی در چند ماهه اخیر خصومت خود با شیعیان را عریانتر به نمایش گذاشته است، با فراغ بال بیشتری میتوان به تحلیل آن پرداخت. به فرض که تحریکات داخلی را بپذیریم اما طبق مستندات تاریخی حجاج ایرانی در کمال آرامش به راهپیمایی پرداختند. در صورتی که طبق آمار ارائه شده از سوی عربستان نیمی از کشته شدگان را زنان تشکیل میدادند و این نشان از سکانداری ماجرا توسط کسانی دارد که برای کلید زدن چنین حوادثی به تحرکات زائران توجه چندانی نداشتند. همچنین اگر دولت سعودی تحریکات زائران ایرانی را بهانه چنین کشتار بیرحمانهای میدانست، چرا از پذیرش هیات تحقیق جمهوری اسلامی جلوگیری کرد و تا مدتها از تحویل اجساد شهدا و جانبازان فاجعه خودداری کرد. با توجه به این حادثه و پیشگیری از حوادث مشابه، دکتر مجید صفاتاج برای حل همیشگی مسأله میگوید: «به نظر من، ایران و کشورهایی که از رفتار سعودیها ناراضی هستند، باید طرحی را پیگیری کنند که بر پایه آن، دستکم در ماههای ذیقعده و ذیحجه - که برای همه مسلمانان اهمیت خاصی دارد- مدیریت حرمین شریفین و امور حجاج را به شورایی متشکل از نمایندگان کشورهای اسلامی بسپارند، البته این موضوع باید نخست در سطح علما مطرح شود زیرا باید پذیرفت که مکه و مدینه هرچند در عربستان واقع شدهاند، عملا به جهان اسلام تعلق دارند».
اما امروز پس از گذشت 22 سال از جمعه خونین، عربستان در سرکوب و توهین و قتل شیعیان از سویی با شیعیان صعده یمن میجنگد و برای مقابله با آنها یک نسلکشی تمامعیار به راه انداخته و از سوی دیگر در داخل عربستان نیز به آزار شیعیان از دستگیری و زندانی کردن گرفته تا آزار و اذیت فروگذار نمیکند اما نکته اینجاست که در این شرایط، حضور رئیس سازمان سیا و سارکوزی، رئیسجمهور فرانسه و انعقاد قرارداد فروش تسلیحات جنگی آن هم درست در زمان جنگ تمامعیار آلسعود با شیعیان بیگناه صعده در یمن به چه معناست. شاید پاسخ به این سوال و بازخوانی دوباره روابط ایران و عربستان از یکسو و عربستان و کشورهای اسلامی از سوی دیگر بتواند راهگشایی باشد برای آینده دنیای اسلام. شاید وقت آن رسیده باشد که مقامات سیاست خارجی کشورمان پاسخی بدهند بر تمام بداخلاقیهای سیاسی و غیرسیاسی آلسعود بویژه حالا که آنها با کمال وقاحت به قطعنامه سیاسی نقض حقوق بشر در ایران همراه با کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و رژیم صهیونیستی رای مثبت میدهند؛ عربستانی که خود بزرگترین متهم در نقض حقوق بشر و عامل کشتار حجاج ایرانی در روزگاری نه چندان دور است و مسؤول جنایات امروز صعده.