تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۰:۴۱  ، 
کد خبر : ۱۳۵۶۴۱

فازهای پنج‌گانه جریان سبز


نویسنده: محمد پورغلامی
 جریانی که امروزه آن را به نام موج سبز می شناسیم از ابتدای حرکت خود تا به حال پنج مرحله یا فاز را پشت سر گذاشته است. اگر چه می توان این جریان را ادامه ی جریان به اصطلاح اصلاح طلبی در ایران دانست و بسیاری از اِلمان ها و نمادهای آن مطابقت با جریان هشت ساله ی اصلاحات در ایران دارد اما در این مقال سعی شده است با صرف نظر از این موضوع و تنها با توجه به سیر حرکت این جریان در طول هفت ماهه ی اخیر فازهای پنج گانه ی آن بیان شود.
به طور خلاصه می توان این پنج فاز را بدین گونه بر شمرد:
1- فاز اول که می توان گفت از ابتدای سال جاری و با بالاگرفتن فضای انتخاباتی و جو تبلیغاتی در کشور شروع شد. در این مرحله کاندیداتورهای وابسته به این جریان و به طور اخص آقای میرحسین موسوی اعلام می کند که برای رعایت و بازگشت به قاعده ی بازی وارد عرصه ی انتخاباتی شده است. وی در این مدت سعی می کند خود را فردی قانون گرا و معتقد به نظام و اصول اساسی آن چون اصل ولایت فقیه نشان دهد.
هر چند استفاده ی ستاد انتخاباتی وی از برخی نمادها و شعارهای تبلیغاتی چون رنگ سبز، و یا زیر سوال بردن تلویحی مبارزه با اسراییل، و تبدیل مناظرات تلویزیونی به نفی حریف مقابل به جای اثبات خود و... می توانست هر شخص با درایت و عاقلی را متوجه شروع یک حرکت جدید نماید اما هنوز برای اظهار نظر در مورد این جریان زود بود. 
2- فاز دوم قضیه درست از شب انتخابات یعنی 22خرداد آغاز شد. یعنی درست از زمانی که سایت های حامی موج سبز، چون کلمه و قلم نیوز ادعای رای 30 میلیونی میرحسین موسوی را کردند. جالبی ماجرا در این است که در همین روز انتخابات از طرفی کمیته ی موسوم به «صیانت از آراء» پشت سر هم بیانیه در مورد تخلف انتخاباتی صادر می کرد و از طرفی دیگر میرحسین موسوی در همان شب انتخابات و در یک کنفرانس خبری عجولانه و فرمایشی خود را رئیس جمهور منتخب مردم ایران اعلام می کند. 
در روزهای بعد ستاد انتخاباتی سبزها به بهانه ی تقلب و تخلف در انتخابات از هواداران خود می خواهند که به خیابان ها ریخته و دست به اعتراضات گسترده بزنند. که حاصل آن ایجاد شورش ها و آشوب های چند روزه در تهران و بعضی از شهرستان ها بود. در این ایام موج سبز سعی می کند حرکت اعتراضی خود را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی معنا ببخشد و تنها هدف خود را ابطال انتخابات و انجام دوباره ی آن توسط ناظرین بین المللی بداند. اما این امر با درایت رهبر انقلاب که اعضای 4 ستاد انتخاباتی را فرا خوانده و ادعای تقلب در انتخابات را بی اساس خوانده و در نهایت جهت اطمینان بیشتر اعضای ستادها دستور به بازشماری 10 درصد صندوق های اخذ رای به صورت تصادفی می دهند، خنثی شده و از کار می افتد. از سوی دیگر دستگیری برخی از سران این جریان و اعترافات تکان دهنده ی آنها در دادگاه ضربه ای مهلک به بدنه ی این جریان زد.
3- روز قدس و راهپیمایی آن را می توان تقطه عطفی در درک و شناخت بهتر این جریان دانست. و در حقیقت فاز سوم حرکت سبزها درست در روز قدش شروع شد. تاکتیک رهبران جنبش در این مرحله این بود که با استفاده ی از شعارهای مبنایی و اعتقادی ملت و دولت و به مرور زمان استحاله ی این شعارها از درون به اهداف خود دست یابند. به همین علت است که می بینیم طرفداران و هواداران این جریان شروع به سر دادن شعارهایی چون «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» ، «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» و ... می کنند. و این یعنی استفاده ی از زبان اکثریت به نفع گروه اقلیت. چرا که تئوریسین های این جریان می دانستند هیچ حرکتی مناسب تر از حرکت های زیرپوستی و منافق گونه جواب گو نخواهد بود. اما این توطئه نیز با درایت مردم و عملکرد هوشمندانه ی رهبر انقلاب خنثی شد. 
4- اما فاز چهارم این جریان در روز دانشجو رقم خورد. آنجا که اعضای این جنبش پی به شکست خود برده و تلویحا اشاره به عدم کفایت رهبران جنبش داشته و معتقد بودند که دیگر نمی توان امیدی به اشخاصی چون موسوی و کروبی داشت. به عنوان مثال ماشالله شمس الواعظین در گفت و گوی با ایرنا گفت: رهبران اصلاحات در شرایط فعلی چون برنامه ندارند و هدف مشخصی را برای خودشان ترسیم نکرده اند باید گفت که فاقد بصیرت دولتمردی هستند. سران اصلاحات بدون ترسیم یک خط مشی صحیح و آینده نگر واقعا به دنبال چه هستند اگر قرار است که در هر نماد مهم در تقویم کشور جریان سبز در خیابان ها حضور پیدا کند؛ آخر این حضور و راهپیمایی به چه چیزی منجر خواهد شد؟
وی هم چنین خاطرنشان کرد: سران اصلاحات باید روشن کنند که هدف شان از حضور در خیابان ها چیست؟ و به دنبال کدام مقصود هستند؟
به علت همین بی بصیرتی و بی کفایتی رهبران سبز بود که دیدیم عکس حضرت روح الله توسط طرفداران این جریان به آتش کشیده می شود و نیز شعارهای قبلی دوباره تکرار می شود. مضافا این که اعضای جنبش سعی داشتند ماهیت ضدآمریکایی و استعماری این روز را تبدیل به مبارزه فرعی و کوچکی مانند مبارزه ی با روسیه بنمایند.
هر چند پس از افتضاحات به بار آمده ی سبزها در 13آبان و به تبع آن 16آذر، سران جریان سعی در جمع کردن آبروی ریخته شده خود داشتند اما راهپیمایی های چندین روزه ی مردم در سرتاسر کشور بیانگر اوج نفرت مردم از این جریان بود. آخر کدام انسان آزادی خواه و عدالت طلبی وجود دارد که محبت روح الله را دل نداشته باشد؟ و کدام ایرانی هست که به خاطر نداشته باشد این خمینی کبیر بود که کشور را از چنگ استبداد و خفقان و عقب ماندگی نجات داد!
5- و بالاخره در روز عاشورا جریان نفاق، نقاب از رخ بر کشید و چهره ی اصلی خود را نشان داد. در عاشورای امسال جریان سبز نشان داد نه تنها اعتقادی به ارکان اساسی انقلاب اسلامی ندارد که شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» موید این ادعا است بلکه آنان اساسا با موضوعی به نام اسلام و اسلامیت مشکل دارند. به همین علت است که می بینیم طرفداران سبزها به دستجات عزاداری حمله می کنند، سیاه پوشان و سینه زنان ماتم حسین (ع) را مورد ضرب و شتم قرار می دهند ، و بنرها و کتیبه های عزای سالار شهیدان را پاره کرده و آتش می زنند.
عاشورای امسال اگر چه به جهت بی حرمتی ها و بی ادبی هایی که شد شاید غم انگیزترین و تلخ ترین عاشورای بعد از انقلاب باشد اما از طرف دیگر نشان داد که جریان سبز دارای چه ماهیت و عملکرد پلید و مزورانه ای است.
نکته ی قابل توجه این است که در این روزها برخی از نویسندگان و سیاستمداران سعی دارند بین رهبران جنبش سبز و به طور خاص آقایان موسوی و کروبی و خاتمی، و مسببان و عاملان به وجود آورنده ی چنین ماجراهایی تفاوت قائل شده و آنان را از هم جدا بدانند. اما متاسفانه شواهد، گویای امر دیگری است. و بهترین دلیل برای اثبات این مدعی، نامه ی ساده لوحانه ی مهدی کروبی است که در آن با تبرئه کردن عاملان چنین حوادثی، حکومت و نیروی انتظامی را مقصر به وجود آورنده ی آن می داند. و اصلا یک سوال،‌ اگر واقعا اشخاصی چون موسوی و خاتمی و هاشمی و ... قائل به چنین حرکت هایی نیستند چرا حداقل یک بیانیه و سخنرانی علیه این جریان انجام نمی دهند و اعلام تبری از این اشخاص نمی کنند؟

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات