در روزگاری که خبر و اطلاعات و به تعبیری گردش اطلاعرسانی در ثانیهای سراسر محیط کره خاکی ما را درمینوردد. تلاش برای ایجاد جامعهای تکصدا و همسو، حرکتی تمسخرآمیز به نظر میرسد اتفاقی در شرق دنیا باعث تولید سریع آن خبر در غرب دنیا میگردد. سیر صعودی ابزار ارسال خبر از چاپار گرفته تا ماشین، قطار ، کشتی، هواپیما تا تلفن و تلگراف و آنگاه ماهواره و اینترنت و ... بعدها معلوم نیست چه چیزی جدید اختراع شود همه و همه نشانگر خواست و نیاز جوامع امروزی به اطلاع داشتند از آنچه که در محیط اطراف و جهان امروزی میگذرد، میباشد. محدودیت در ارسال خبر و هدایت خبررسانی در میان حکومتها، دیر زمانی است که منسوخ شده و تاریخ مصرف آن به پایان رسیده است. امروز گردش آزاد اطلاعات از مواردی است که میبایست به الزامات آن تن داده چنانچه نظامی نخواهد خود را در مسیر گردش آزاد اطلاعات قرار دهد آنگاه گمانهزنی و ایجاد شائبه ایجاد شده باعث لطمه به بدنه نظام شده و آنگاه به نظر میرسد که تبعات منفی این محدودیت از گردش آزاد آن بیشتر خواهد بود.
طی سالیان اخیر سوالاتی بیجواب در پس عملکرد قوای کشور باقی مانده است که ذهن بسیاری از مردم را معطوف خود نموده است و هنوز که هنوز است آنچه که موجب رفع ابهام میشود از طرف مسوولین بیان نشده و تو گویی که نوعی تعارف در بیان حقایق وجود دارد که عنوان آن در نظر برخی از مسوولین خط قرمز محسوب شده و ذکر آن احتمالاً در نظر ایشان به نادرستی جرم محسوب میگردد. ممکن است ایشان فکر کنند که چون جواب آن سوالات در هالهای از نسیان باقی مانده پس مسأله حل شده است در حالی که اگر مسألهای را نمیتوانند حل کنند نباید صورت مسأله را پاک کنند، بنابراین، این موارد که در ذیل به بیان آن خواهیم پرداخت قابل امحا نبوده و در ذهن مردم باقیست، ما با بیان این موارد سعی خواهیم کرد که در تنویر افکار عمومی و به خصوص به چالش کشیدن متصدیان امر سعی در بیان حقایق کرده و ایشان را به پاسخگویی وادار نماییم. مردمسالاری در جامعه حکم میکند که مردم حقایق را بدانند چون حاکمیت حق مردم است و این حق باعث خواهد شد که بدون تعارف مردم حقایق را بدانند. ما نباید مردم را غیر خودی بدانیم و فکر نکنیم که ماندگاری در عرصه ابهام باعث فراموشی شده و سایه جوابگویی از سرمان خواهد رفت. شفافیت در بیان، صداقت در گفتار، آزادی در گردش اطلاعات و در امان بودن نویسندگان، سخنوران و نخبگان در بیان آنها از ابتداییترین لوازم جوامع مردمسالار خواهد بود و مسوولین به عنوان خادمین مردم و امانتداران مناصب و پستها و مقامها نباید هراسی از آن به خود راه دهند ما با این مقاله توپ را به زمین مسوولین مرتبط خواهیم انداخت و در زمانی که رئیس جمهور کشورمان با طرح سوالات پیدرپی از اروپا و آمریکا ایشان را به عرص جهانی به چالش میکشد، ما هم به نوبه خود این کار را با مسوولین داخلی میکنیم و چه خوب است که هر یک از مسوولین با جوابدهی به آن هنر مدیریت خود را عرضه نمایند و با عدم طرح آسان «امنیت ملی» سعی بر فرار از جوابگویی ننمایند، در اینجا صدا و سیما به عنوان یکهتاز عرصه خبررسانی بواسطه قوانین موجود میبایست رسالت خود را در عرصه خبررسانی ایفا نماید. عدم گردش صحیح اخبار و اطلاعات و پخش گزینشی اخبار به دلیل سلایق برخی از مدیران باعث رویگردانی آرام و مستمر مردم از داخل و اقبال روزافزون مردم به منابع خبری و خبرگزاریهای خارج خواهد شد. آن دسته از مسوولین که با افکار بسته و متحجر خود باعث دامن زدن به این رویه میشوند چنانچه مایل باشند که بدانند در شهر چه خبر است میتوانند یک روز صبح سوار بر بالگرد در همین تهران و یا شهرهای بزرگ بر فراز شهر بپرواز درآیند و با مشاهده صفحههای مدور بر پشت بام بفهمند مردم که شبها به منزل میآیند چه چیزی را تماشا میکنند.
بنابراین بدون واهمه از تبعات شفافیت در گردش اخبار باید آن را عنوان کرد اگر ما امروز اخبار را «آنطور که هست» به مردم نگوییم آن وقت دیگران اخبار را «آنطور که میخواهند» به مردم خواهند گفت و در آن صورت هم نظام و هم مردم بیشتر ضرر خواهند کرد.
اما اخبار و مواردی که پرونده آنها هنوز در ذخن مردم بازمانده و شبکههای ماهوارهای بواسطه بازماندن آن موارد در ذهن مردم روزانه میلیونها کلمه خبرسازی کرده و با ایجاد شائبه در ذهن مردم و القای گمانهزنیهای متفاوت برای همه تولید هزینه مینمایند:
1- ناوگان هوایی:
کشور سالیانی است که با سقوط گاه و بیگاه هواپیما و هلیکوپترهای مسافری و نظامی که باعث از دست رفتن جمعی از مردم و گروهی از مسوولین کشور گردیده است مردم در هالهای از نگرانی به سر میبرند.
واقعیت این است که بواسطه نظام شاهنشاهی، اصل خریدهای کلان کشور از منابع غربی به خصوص آمریکا بوده است پایه و اساس این امکانات با توجه به تکنولوژی غربی و کشورهای اروپا و آمریکا بوده است ما بعد از انقلاب اسلامی درست در جهت عکس سیاستهای آمریکا حرکت کردیم و بنابراین بهترین کارخانجان هواپیماسازی جهان مثل بوئینگ، ایرباس، جنرال موتور و امثالهم که در مالکیت اکثریتی آمریکاست به ما نه هواپیما و نه لوازم آن را نمیدهند، ما یا مجبوریم کل پرندههای خود را عوض کنیم و به یکباره ملیت آنها را تغییر دهیم که این ناممکن است یا اینکه با آمریکا طرح وحدت بریزیم که این در شرایط فعلی ناممکنتر است و یا اینکه با همین وضعیت بسوزیم و بسازیم. مردم بدانند بحث بودجه و مدیریت صحیح و این حرفها نیست. این سقوطها در حیطه اختیار هیچ کس نیست. تعاریف نداریم. آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، کشورهای قدرتمند نه به ما هواپیما میدهند و نه میگذارند کشورهایی حتی مثل برزیل به ما هواپیمای ترابری بدهند. بنابراین وضع همین است که هست و این هزینهای است که بابت شعارهایمان میدهیم. بنابراین یکی از دو راه زیر موجود است:
الف- خرید هواپیماهای ساخت غرب از عربها و ترکها به صورت دست دوم کارکرده.
ب- تزریق آرام هواپیماهای لرزان و شکننده روس و چین با قبول تبعات آن به نحوی که توپولف اینک برای مردم ما مثل یاک 40 و فالکون به صورت کابوس درآمده.
2- بنزین:
دیر زمانی است که از این معضل میگذرد، از طرفی مدیریت کشور در تعاریف گیر کردهاند که قیمت بنزین را نباید آزاد کنند و از طرف دیگر سالی حدود 5/4 میلیارد دلار هزینه تأمین آن ضربه سهمگین و شکنندهای بر کمر اقتصاد کشور میزند.
اصلاً مردمی که در سال چند بار بیشتر سوار خودروهای بنزینی نمیشوند، چرا هزینه تفاوت وجه یارانه آن ماکسیما، گالانت، پاجیرو و امثالهم را که با سرعت بسیار زیاد به سوی ویلاهای راحت و وسیع میروند بپردازند؟ آیا این عدالت است؟ بنزین به نرخ جهانی باید چیزی حدود هر لیتر 700 الی 800 تومان باشد. این تفاوت سنگین 600 تومانی چرا باید از جیب مردم بشاگرد، طبس، مغان، شادگان و زابل و امثالهم برود؟ دولت نباید در تعاریف گیر کند. اگر افزایش قیمت تبعات دارد به حل آنها بپردازد.
البته حتماً تبعات افزایش قیمت بیشتر از 5/4 میلیارد دلار نخواهد بود. مکانیزم افزایش قیمت به صورت عادلانه، عاقلانه و قانونمند موجود است. ژست ثابت نگه داشتند قیمتها بیشترین ضرر را به جیب محرومین و دهک پایین جامعه میزند.
3- توقیف موقت مطبوعات:
در مقطع بعد از ظهور و بروز حماسه دوم خرداد، روزنامههای بسیاری در قالب رکن چهارم دموکراسی به وجود آمده و بر روی دکههای روزنامهفروشی اجازه خودنمایی پیدا کردند. در آن جو ملتهب، زشت و زیبا در هم آمیختند و حق و باطل در یکدیگر مخلوط شدند. سلام، نوروز، مشارکت، یاس نو، وقایع اتفاقیه، بهار، ملت، خرداد و دیگر روزنامههای همسو عمرشان چون ابر بهار بود. به هر نحوی از انحا مدعیالعموم تشخیص داد که این گروه از روزنامهها دستی بر آتش داشته و در جهت تشویش اذهان عمومی گام برداشتهاند. ما در این مقال بحثی بر صحت و یا عدم عمل عقاید مخالف نداریم، صحبت اینجاست که توقیف موقت یعنی چه؟ یا جرم آنها مشهود و مبرهن است که به یکباره طومار پرونده را باید درهم پیچید و بحث را خاتمه داد یا اینکه تکلیف کارها را روشن ساخت انگار که برخی از مسوولین قضایی در تعارف ماندهاند که چه کنند! وقتی پرونده بسته نشده امکان گمانهزنی و اعتراض و پیگیری همچنان باز است مگر اینکه دلایل متقن و مشخص برای اثبات جرم آنها وجود نداشته و بحث فقط عدم تحمل آرای مخالف بوده است که امیدواریم این ماجرا به صورت شفاف و شجاعانه مختومه گردد.
4- امپراطوریهای نفتی:
از زمانی که در هفتم تیر سال 80 جناب آقای جنتی امام جمعه وقت تهران در بالای منبری در یکی از مساجد اصفهان خبر از وجود امپراطوریهای نفتی و غارت میلیاردی آنها در کشور داد ذهن مردم همچنان مغشوش و مشوش و مبهوت و پیگیر مانده که این امپراطورها کجایند؟ کاخشان کجاست؟ حسابهای بانکی آنها موجودیاش چند رقمی است؟ منبع درآمدشان در کدامیک از پروژهها بوده؟ چقدر برده و خورده و نوش جان کردهاند؟ کدام برجها به واسطه این دزدی بالا رفته است؟ آیا پایشان به محکمه باز شده است؟ وابسته به چه کسی بودهاند؟ درست است که بیژن نامدار زنگنه به عنوان وزیر نفت کشور شکایتی را تنظیم و به دادگاه ویژه روحانیت فرستاد و خاتمی بدون توجه به افکار عمومی آن شکایت را در ادامه سیاست «یکی به میخ یکی به نعل» خود پس گرفت ولی پرونده این شکایت و آن غارت میلیاردی بیتالمال در ذهن مردم همچنان باز است و ابهام موجود، یکی بپاید و مردانگی کند و این امپراطوران را در عصر تعارف، معرفی کند.
اگر شجاعت ندارید و از موقعیت خود میترسید به نویسنده بدهید تا بنده بدون هیچ ترس و واهمهای به واگویه آن بپردازم و با کمک جناب آقای جنتی امام جمعه موقت تهران دست زالو صفتان را برای مردم فقیر و بیچیزی که نان شب را با مرارت تهیه میکنند، باز کنم. دو حالت بیشتر وجود ندارد:
الف- یا اینکه چنین چیزی نبوده که بیان آن مطلب عین مصداق تشویش اذهان عمومی میباشد.
ب- و یا اینکه این بحث موجود بوده و در لابهلای تعارفات و مناسبات مفقود گردیده که در آن صورت یکی از این دو حالت باید برای مردم به صورت شفاف بیان گردد.
5- مفسدان اقتصادی:
ای لعنت بر این مفسدان اقتصادی که علاوه بر خسارات بیشمار مالی که بر منافع مردم زدهاند همواره باعث شدهاند که بخشی از ذهن مردم به تجزیه و تحلیل پروندههای ایشان معطوف باشد. تا جایی که دوستان شفیق تقاضا کردهاند که مبادا لیست آن مفسدان را در پشت تریبون قرائت نماید و بهتر است که لیست آن «مفسدان» را همچنان در جیب کت خود نگه دارد چون ممکن است که قرائت اساسی ایشان باعث فرار سرمایه شود.
همه در تعارف ماندهاند که بگویند یا نگویند، یک راهش این است که تسبیح بیندازیم. در این دوره که کامپیوتر و اینترنت و امثالهم کارساز نیست این میتواند یک راهحل باشد، بالاخره مسوولی، وزیری، وکیلی، چیزی، شفاف و ورشن بیاید و به مردم بگوید بروید دنبال کارتان.
خبری از اعلام اسامی مفسدان اقتصادی نیست که نیست. اگر اعلام کنیم اول کسی که بدبخت میشود همین خود شما مردمید. چون اگر آن را بخوانیم سرمایهشان را برمیدارند و میروند و ...
6- مسائل مربوط به انرژی اتمی:
و «انرژی اتمی حق مسلم همه ملتهاست» ما این جمله را هم باور داریم و هزاران بار در این سه سال شنیدهایم، آنچه که اروپا و آمریکا در آن گیر کرده و جوابی برای آن ندارند، قوانینی است که خود باعث وضع آن در شورای حکام آژانس بینالمللی شدهاند و آن محقث دانستن همه ملتها از بهرهوری، تحقیق، تولید و استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی در تولید برق، برنامههای پزشکی، کشاورزی و امثالهم میباشد وقتی در دهه آخر حکومت دوران ستمشاهی شالوده برپایی نیروگاه اتمی بوشهر و سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری شاه در سازمان انرژی اتمی فرانسه، کلید خورد تا به امروز که حداقل سی و پنج سال از ایجاد فکر تولید انرژی اتمی میگذرد. مردم ما هزینههای سنگینی برای تولید انرژی اتمی پرداخت کردهاند. به شرحی که تاکنون حتی یک لامپ هم تا به حال از محل این نیروگاه برای مردم ایجاد روشنایی نکرده است، جز اینکه تاکنون میلیاردها دلار هزینه مصروف به این امر باعث خاموش شدن روند رو به رشد اقتصاد کشور نیز شده است، امید است که در این برهه از زمان سیکل اقدام به تولید سوخت هستهای از ابتدا تا به امروز به صورت شفاف و روشن به سمع و نظر مردم برسد. کسی منکر حقانیت کشور در ورود به چرخ عظیم و پرهزینه تولید سوخت هستهای و انرژی اتمی ندارد. ولی متأسفانه بیشتر از آنکه به چند و چون این سیکل تولید پرداخته شود، همواره به داشتن حق تولید تأکید شده است.
ما نباید نتیجه مذاکرات و متن نامهها و مبادلات را از زبان بیگانگان بشنویم. هر چه مردم بیشتر در جریان حوزه تصمیمسازی قرار گرفته و از مسائل آن مطلع شوند، در موقع لزوم بیشتر در دفاع از حق مسلم خو مصممتر خواهند بود، نتیجه مذاکرات تیم مستقر در آژانس هر چه که باشد، باید در جهت منافع مردم رقم بخورد، و آن ممکن نخواهد بود مگر با راهاندازی جریان آزاد اطلاعرسانی، انرژی هستهای مناسبترین محل برای ظهور و بروز گمانهزنیهاست. حوزههای تصمیمگیری در خصوص این بحث حساس، باید مقداری هم به مشارکت افکار عمومی تن در دهند. و باور داشته باشند که عقل جمعی کمتر خطا میکند و در مواقع بحران بدون مشارکت مردم، اطلاعرسانی کمترین تأثیر را خواهد داشت، حتی هدایت آن نیز در موقع بحران کارساز نخواهد بود، آنچه که آرامش، ثبات و مصم بودن مردم را در پی خواهد داشت خودی دانستن مردم است.
7- فرار مغزها و سرمایهها:
دیرزمانی نیست که در دهه آخر حکومت پهلوی پزشکان پاکستانی بنگلادشی و هندی و امثالهم در بیمارستانها حضور داشتند، کارخانجات را مدیران فنی خارجی راهبری میکردند جادهها را مهندسین خارجی نقشهبرداری میکردند، بنادر تأسیسات فنی، سدها، نیروگاهها و همه و همه را نیروی کار آزموده خارجی نصب و راهاندازی میکردند، چون سطح تحصیلات مردم پایین و نیروی متخصص به مثابه گوهر نایاب بود، انقلاب که شد و افزایش شدید جمعیت و توسعه دانشگاهها همه باعث رشد سطوح عالی آموزشی در میان جوانان شد، اما آنچه که وجود نداشت مدیریت صحیح در میان مدیران عالیرتبه برای جذب جوانان بود برنامهای که طرحریزی آن برای کشورمان بسیار لازم و ضروری به نظر میرسد نخبگان و به قول معروف مغزها خواستههایی دارند که نه خارج از حدود و چارچوبهای مصرح در قانون اساسی است و نه زیادهخواهی بود و نه غیرقابل اجرا. بنابراین برای جلوگیری از فرار مغزها باید تن به الزاماتی داد که نگاه به بیرون از ذهن نخبگان حذف شود. راه برون رفت از فرار سرمایهها و مغزها متفاوت ولی قابل اجراست و باید تعارف را کنار بگذاریم. خواستههای دانش آموختگان با مهربانی تریبونی و ژست حمایتی و لبخندهای منافقانه قابل حل نیست. شعار و سخنرانی و حمایت لغوی و بدون بسترسازی لازم کارساز نخواهد بود.
بسترسازی لازم برای جذب مغزها عبارتند از:
الف- آزادی بیان اندیشهها بدون پرداخت هزینه در چارچوب قانونی آزادی نقد قدرتمندان،نقد مراکز ثروت، نقد مسوولیت و بیان دیدگاههای متفاوت از دیدگاه حکام، به نحوی که فعالیت سیاسی در کشور به مثابه راه رفتن در میدان مین نباشد، نباید هزینه فعالیتهای سیاسی طوری بالا رود که هیچ کس جرأت بیان نقطه نظرات خود را نداشته باشد آزادی بیان فقط دیدگاه همسو داشتن نیست، مخالف خوانی ضدیت با اسلام نیست، در کشور ما بیشمار نخبگانی وجود دارند که جامعه و حتی مسوولین از راهنماییهای ایشان محروم ماندهاند، تأکید مکرر بر وجود دانشمندان جوان در کشور آدرس غلط است دانشمندان ایرانی متعلق به ایرانند آنها که ماندهاند نباید خودی و آنان که رفتهآند غیرخودی محسوب شوند چه اینکه شاید عنقریب ماندگان نیز هوس رفتن به سرشان بزند.
ب- تأمین معیشت؛ توزیع عادلانه ثروت بدون دمکراسی یعنی توزیع فقر وقتی که دمکراسی باشد آنگاه جایگاه نخبگان تثبیت شده و قدرشناسی خواهد شد، کمتر از حد لازم به شایستهسالاری پرداختهایم، خیلی از افراد سر جای خود نیستند، در برخی موارد به نظر میرسد کارهای بزرگ در دست مردان کوچک است و کارهای کوچک در دست مردان بزرگ، فامیلسالاری و جدیداً انتصاب باجناقها، همسران و پسران و وابستگان جزیی از رویه معمول درآمده و جایگاه شایستگان مخدوش و متزلزل گشته است، بنابراین وقتی دانش آموختهای به حق مسلم خود نرسد و جایگاه واقعی خود را در تصاحب افرادی غیر شایسته ببیند بنابراین راه مهاجرت را انتخاب خواهد نمود.
ج- آزادیهای اجتماعی؛ از الزامات دیگر برای جذب مغزها تأمین راحتی، وسایل آسایش رفاه اجتماعی است دارا بودن حق تحقیق در امور مربوط به آسیبشناسی اجتماعی حق داشتن کتابخانههای وسیع و متفاوت، حق داشتن آزمایشگاههای رایگان و مجهز شبیه آنچه که در کشورهای پیشرفته وجود دارد، داشتن نشریات مستقل و آزاد، حق اطلاع از جریان گردش اطلاعرسانی، امکان تماس مستقل و مداوم و مشخص علمی با همتایان خارجی در جهت رشد و تعالی و پیشرفت علمی، ارتقای جایگاه اجتماعی نخبگان و دانشآموختگان در حد موقعیت اجتماعی سایرین که نه بتوان مسخرهشان کرد نه به راحتی آب خوردن توفیقشان نمود و نه سیل اتهامات و تهمتها و توهینها را روانهشان ساخت. دانش آموخته جایگاه پرمنزلت اجتماعی میخواهد، قدر و منزلت و تکریم میخواهد، سهمخواهی ثروت کار بیسوادان و نزدیکان است، آنچه که مورد خواست عموم افراد و دانشمندان موسوم به «مغزها» میباشد تکریم جایگاه علمی ایشان و تمیز دادن ایشان با برخی از افراد بیکفایتی است که گاهی اوقات به واسطه فامیلی و باجناقی و نسبت و امثالهم در رأس مراکز تصمیمگیری قرار دارند.
و اما جلوگیری از فرار سرمایهها
این خود بحث مفصلی را میطلبد و خواننده میتواند این بحث را در مباحث دیگر دنبال نماید، اما اگر بخواهیم بسیار مختصر به آن بپردازیم به صورت فهرست میتوان به آن اشاره کرد:
الف- نگرانی از ثبات اقتصادی کشور
ب- نگرانی از سوق داشتند کشور به سوی موضع رادیکالیسم و تشنج
ج- عدم ثبات اقتصادی داخلی به لحاظ برخی ملاحظات قانونی و غیر قانونی
د- فقدان عدالت در تقسیم منابع در برخی از گلوگاهها و مزایدهها و مناقصات
ح- جذابیت سرمایهگذاری در کشورهای همسایه مخصوصاً در حاشیه جنوبی خلیجفارس
و- بیمه سرمایهگذاران در خارج از کشور، کاری که کمتر در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است.
ض- تضمین سود سرمایهگذاری در کشورهای هدف و عدم ریسک در سوخت سرمایه
ه- نگرانی بابت تزلزل موقعیت سرمایهها در عرصه برخوردهای قضائی.
و البته نگرانیهای دیگری را میتوان بر این پارامترها افزود و چنانچه نظام مایل به حفظ سرمایهگذاری خارج از کشور که به مبلغ سرسامآور 600 میلیارد دلار تخمین زده میشود یعنی چیزی حدود دویست برابر بودجه سالانه کشور که خود جای تعمق دارد.
در اینجا نکته لازم و مبرهنی که میبایست در نظر گرفته شود که افت شاخص بورس سهام را نیز در چارچوب همین مباحث میتوان مورد مداقهنگری قرار داد.
استرس و نگرانی سرمایهگذاران از مباحث یاد شده میتواند به حوزه بورس نیز تعمیم یابد سقوط شاخص بورس که به مردهای میماند که با هیچ نوشدارویی زنده هم نخواهد شد خود بهترین گواه و میزان الحراره برای میزانسنجی گردش سرمایههاست و از شاخص 4 رقمی خود بهترین گواه برای نشان دادن آنچه که در ذهن سرمایهگذاران میگذرد، است.
تصمیمگیرندگان عرصه اقتصادی متوجه باشند که مردم نباید ضرر و زیان هنگفت اقتصادی را به واسطه تصمیم ایشان از جیب خود بپردازند، اینکه حقوق وزیران صد هزار تومان پائینتر یا بالاتر دردی از دردهای زیاد مردم دوا نخواهند کرد و جز ژستی مردم مابانه چیز دیگری در پی نخواهد داشت و اصلاً تأثیرگذار نیست، اگر وزیران مجانی هم کار بکنند ولی بر اثر یک تصمیم مخرب دهها میلیارد تومان ضرر و زیان نصیب ملت بشود، باز هم آن ژست قناعت کاری کارساز نخواهد بود.
به زبان عامیانه بگوئیم هیأت محترم وزیران اگر همگی حتی پنج میلیون تومان هم حقوق بگیرند و پاجیرو هم سوار شوند ولی تصمیمات خردورزانه آنها باعث رونق اقتصادی و بسط عدالت شده و کشور در رفاه و آرامش و آسایش قرار بگیرد ملت راضیتر خواهد بود.
8- صندوق مهررضا:
واریز کردن 30 درصد از درآمدهای یک کشور به یک صندوق که نه کار کارشناسی شده و نه پایه علمی و آماری دارد، از آن کارهاست یکی بیاید و انحلال صندوق را عنوان نموده و مردم را از ابهام درآورده و تعارف را به مرحله سقوط بکشاند.
9- سهام عدالت:
تخصیص 16 هزار میلیارد تومان برای خرید سهام برخی کارخانجات و تقسیم آن به هشت میلیون سهم دو میلیون تومانی و دادن آن به 9 درصد از مردم و تأمین آن سرمایه از محل سود احتمالی سهام خود عین بیعدالتی است، چنین مبلغ هنگفتی میتواند در یک پروسه اقتصادی، کشور را متحول کند باید ابهامزدایی شود.
الف- این پول صرف خرید چه گروه از کارخانهها خواهد شد؟
ب- آیا نقد پرداخت میشود و بودجه آن تأمین شده است؟
ج- آن هشت میلیون خوشبخت با چه پارامتری انتخاب خواهند شد؟
د- آیا ساز و کار مشخصی برای این انتخاب تدوین شده است؟
ح- پرداخت اصل سرمایه از محل سود سهام اگر میسور نشد چه اتفاقی میافتد و بیتالمال چگونه به صندوق برمیگردد؟
و- تکلیف 91 درصد از مردم که در این «مهرورزی» و «آبادگری» سرشان بیکلاه مانده چیست و کی مورد لطف و «خدمت به بندگان خدا» قرار میگیرند؟
اینها تنها بخشی از سوالاتی است که احمدینژاد باید پاسخگو باشد، اینکه ایشان میگوید دولت من توجهی به مخالفان ندارد و ما وقت خود را مصروف جوابگویی به آنها نمیکنیم و کار خود را انجام میدهیم نمیتواند جواب قانع کنندهای برای مردم باشد.
- 16 هزار میلیارد تومان برای 9 درصد از مردم و دیگر هیچ، ما این را میگوئیم و هیأت دولت را با وجدان خود تنها میگذاریم و سایر تصمیم گیرندگان را به کنار گذاشتن تعارف دعوت میکنیم.
10- حذف صندوق ذخیره ارزی بصورت فنی:
تنظیم بودجه کشور بر پایه 40 دلار یکی از نوادر اتفاقاتی است که در عرصه بودجهنویسی در چهل سال گذشته اتفاق افتاده است.
یعنی رشد حداقل 100 درصد در وابستگی به نفت. این آوردن نفت به سر سفره مردم نیست، اگر دقیق بنگریم این آتش زدن نفت است سونامی تورم در راه است حذف صندوق ذخیره ارزی از معادلات اقتصادی دولت هیچ مبنا و پایه مشخص علمی ندارد، به احتمال زیاد دیگر وجود نخواهد داشت، جایگاه تصمیمگیری در این مقوله کجاست؟ به جای اینکه دولت برود طرح بیاورد لایحه بنویسد توجیه اقتصادی درست کند لوایح کارساز به مجلس ارائه دهد و پس از تصویب از صندوق ذخیره ارزی پرداخت کند، یکراست صندوق ذخیره را در قالب بودجه گنجانده و خیال خود و همه مجلس را راحت کرده است. یعنی توپ را مستقیم از دفاع به فوروارد رسانده و مجلس را که نقش محور و هافبک را دارد از صحنه بازی حذف کرده است و دیگر در طول سال نیاز چندانی به لوایح کارساز نخواهد بود.
فاجعه آنجاست که ناگهان در تعاملات اقتصادی دنیا نفت به بشکهای 20 دلار سقوط کند و اتفاقاً دور از انتظار هم نخواهد بود آن وقت دولت به مثابه کارمندی خواهد بود که پانزدهم برج حقوقش تمام شود، این تصمیم مدبرانه نیست و مسوولین ارشد میبایست تعارف را کنار گذاشته و اقدامی در تعدیل این بحث انجام دهند.
11- ترویج خرافات و مقدس مابی؛
بستر لازم برای خرج کردن ائمه در راه منافع شخصی بسیار پررونق گشته است، یکی خواب امام زمان (عج) را در شازند اراک میبیند که سفارش ساخت مسجدی چون جمکران را داده است، دیگری معتادین و ولگردانرا با قرص اکس تقویت کرده و هیأت عشاق میسازد، آن یکی در سه مجلس در یک روز به سه روش متفاوت رقیه (س) را در خرابه شام بقتل میرساند و فردی گزارش میدهد که سگی در آستانه مبارک موسی الرضا (ع) گریه کرده و این موارد نمونهای از صدها خرافاتی است که این روزها بازارشان گرم است.
در مقطعی که سفینه تحقیقاتی ناسا از 14 میلیارد کیلومتری سیگنال تصویری میفرستد و هفت سال بدون وقفه کهکشان را درمینوردد و پس از ارسال هزاران عکس و جمعآوری صدها قطعه از غبار کیهانی سالم و آرام در صحرای نوادا پایین میآید و جالبتر اینکه معاونت تحقیقاتی ناسا یکی از دانشمندان هموطن ماست آن وقت شش روزنامه با آب و تاب گزارش از گریه سگی میدهند که رو به ضریح امام تقاضای شفای صاحبش را دارد. اینها همه از امنیت و تقویت خرافهپرستان و اشاعه دهندگان داستانهای عهد صفویه خبر میدهد. امروز، جوان ما حتی اینترنت را هم دارای سرعت لازم برای انتقال اطلاعات نمیداند و دنبال چیز سریعتری است این پارادوکس تعاریفبردار نیست و میباست جریانی آگاه این مسائل را برای مردم روشن کرده و با اشاعه دهندگان خرافهگری و تحجر برخورد نماید به خصوص اینکه محرم در راه است و زمینه ظهور و بروز این مباحث بسیار آماده به نظر میرسد، هشداری که مقام معظم رهبری نیز سال گذشته آن را عنوان نموده و هشدار لازم را داده بودند.
12- مسائل دیگر:
مباحثی چون اصرار بر روش غلط تثبیت قیمتها، تغییرات گسترده مدیران، اشاعه فامیلسالاری در انتصاب مدیران، عدم تقدیم لوایح اساسی و کارساز توسط دولت در پنج ماهه گذشته، اصرار بر سفرهای استانی که انتقاداتی را در پی داشته است و عدم هماهنگی در دستگاههای دولتی چون عزل و نصب یک روزه ریاست تأمین اجتماعی، توقیف و آزاد شدن یک روزه CNN در فعالیت خبررسانی، تغییرات سریع و مکرر یک روزه تماس با وزیر محترم جهاد کشاورزی، دو شغله بودن اعضای محترم شورای شهر و ترس ایشان برای ورود 3 نفر از اعضای احزاب مخالف به گلوگاه احد، جوابهای نمیدانم، اطلاع ندارم، بررسی میکنم و به کار بردن افعال مستقبل در مصاحبههای دولتمردان، جنگ پنهان دولت و صدا و سیما و خیلی از مسائل دیگر که لازم است به صورت شفاف و به دور از ابهام و تعارف با مردم در میان گذاشت.
به امید آن روز