تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۰  ، 
کد خبر : ۱۳۶۷۳۳
دغدغه‌های بومی کردن علوم انسانی در گفت‌وگوی «جوان» با جواد آرین‌منش

تنها رهبری دغدغه کار فرهنگی دارند

محمد رحمانی مقدمه: هنگامی که در کشور ما اکثریت سیاست‌زده و کمتر کسی به فکر دغدغه‌های فرهنگی است، ناخدای ارشد این نظام بارصد قوی خود فرمان به اصلاح علوم انسانی کشور می‌دهد. گرچه موج‌های متلاطم سیاسی که گاه ساکنان کشتی را به دلهره می‌اندازد، لیکن ناخدا می‌داند آنچه که موجب خطر است، حفره‌ای با نام علوم انسانی در قلب دانشگاه‌هاست که باید هرچه سریع‌تر در راستای ترمیم آن اقدام کرد. این امر بهانه‌ای شد تا با وجود گذر یک ساعت و 30 دقیقه تحمل مقابل در شمالی مجلس به پای گفت‌وگویی فرهنگی با نایب‌رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی در راستای تحول در علوم انسانی و خلأ‌ها و پیشنهادات در رابطه با سیستم آموزش کشور بنشینیم. گفت‌وگو با جواد آرین منش، در باب فرهنگ و سیاست به بررسی اتفاقات ناخوشایند بعد از انتخابات از دیدگاه فرهنگی نیز منتهی شد.

* مقام معظم رهبری در دیدارهای خود بحث تحول در زمینه علوم انسانی را مطرح کردند، به نظرشما مشکل علوم انسانی در کشور چیست که رهبری نسبت به اصلاح آن تأکید می‌کنند؟
** اساساً انقلاب اسلامی انقلابی با ماهیت فرهنگی است به نحوی که مردم مبارزه علیه حکومت پهلوی را با شعارهای فرهنگی نظیر الله اکبر و لا اله الا الله آغاز کردند و معنای این نظیر شعارها به مفهوم خواست ملت ایران برای حاکمیت بخشیدن اسلام به جامعه بود. شعارهای انقلاب اسلامی ایران نظیر شعارهای دیگر انقلاب‌های جهان مبنی بر درخواست‌هادی مادی یا سیاسی نبود بلکه در ورای شعارهای انقلاب اهداف بلند فرهنگی ملموس و مد نظر توده‌های جامعه بود.
بنابر این اگر ما خواهان تحقق شعارهای فرهنگی انقلاب هستیم نیازمند تحلیل این تفکر در علوم انسانی خود نیز هستیم.
دغدغه به عنوان علوم انسانی مبتنی بر دغدغه‌های ما بر علوم اجتماعی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روان‌شناسی، مدیریت و علوم سیاسی است، به این معنا که در حالی که در فرهنگ دینی و ملی خود دارای غنی‌ترین نظریات علمی هستیم متأسفانه در این علوم به سراغ بیگانگان رفته و دانشی که در دانشگاه‌های غربی تدریس می‌شود را به عاریت گرفته‌ایم.
حرکت در مسیر استحاله فرهنگ اسلامی با نفوذ تفکر غربی از پیش از انقلاب شروع شده بود و در حالی که با وقوع انقلاب و تعطیل شدن دانشگاه‌ها با عنوان انقلاب فرهنگی انتظار می‌رفت در زمینه علوم انسانی به وقوع پیوندد حال آنکه چنین اتفاقی رخ نداد. آنچه که در حال حاضر در دانشگاه‌ها وجود دارد استمرار همان برنامه‌ریزی بیگانگان در قبل از انقلاب برای آموزش و پرورش و نظام دانشگاهی ماست که به یاری اساتید غربگرا همان برنامه‌ریزی در حال اجراست، بنابراین واضح است که این روند مورد قبول جامعه اسلامی نیست و این فارغ‌التحصیلان نمی‌توانند ما را به سمت اهداف مقدس و راهبردی انقلاب هدایت کنند.
* به ضعف‌های علوم انسانی اشاره کردید، این ضعف‌ها چیست؟
** به عنوان مثال با مراجعه به مدیریت به جای آنکه با مدیریت اسلامی مواجه شوید تنها با روش‌های غربی در مدیریت برخورد می‌کنید، در واقع ما مدیری را تربیت می‌کنیم که غرب‌ خواهان آن است.
این نظیر آموخته‌های غربی امری نیست که جامعه اسلامی به دنبال آن هستند بلکه دقیقاً حرکت در مسیر ساخته شده توسط غرب و اهداف غربی است.
بنابر این حرکت دانشجو در مسیر غرب، خواسته‌های او منطبق بر خواسته‌های غرب و گاهاً متضاد با فرهنگ غنی اسلامی- ایرانی است که تنها ثمره آن سبب ایجاد زمینه‌های پذیرش فرهنگ غرب در دل کشوری با ادعای معرفی شیوه جدید برای مدیریت جهانی خواهد شد. هنگامی که ایده‌آل‌های کشوری منطبق بر ایده‌آل‌های غرب شد طبیعتاً استعمارگران جهت تأمین منافع خود به راحتی توان حضور در آن جامعه را دارند و دیگر آن حساسیت‌های گذشته در رابطه با نفوذ فرهنگ غرب وجود ندارد.
* در صورت عدم اجرای این طرح در کشور چه خطراتی آینده سیاسی، فرهنگی کشور را تهدید می‌کند؟
** در حال حاضر، ما دارای یک ظرفی از عناصر فرهنگی بومی و اسلامی هستیم و یک ظرف هم از فرهنگ غربی موجود است.
فرهنگ از آداب،‌ رسوم، سنت‌ها و اعتقادهای یک جامعه تشکیل شده است. فرهنگ یک جامعه اسلامی متأثر از کلام‌الله مجید و روایات اسلامی است؛ در صورتی که فرهنگ غرب نیز مبنی بر امانیسم و سکولاریسم پایه‌گذاری شده، بنابراین اگر این عناصر را در ظرف فرهنگ خود بریزیم جامعه ما نیز گرایش به صاحبان آن فرهنگ پیدا می‌کند. ارزش‌ها رنگ و بوی غربی به خود گرفته که از این جمله می‌توان به سکس، جاذبه‌های جنسی، خشونت و اولویت‌دهی به خواسته‌های مادی اشاره کرد.
* و نتیجه آن؟
** دور شدن از مسیر اسلام و اعتقادات توده‌های مردم وحرکت به سمت آرمان‌های غرب.
* اما این دسته در مدتی خود به توده‌های جامعه تبدیل می‌شوند.
** بله، دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیلانی به جامعه تحویل می‌دهند که ذهن آنها به جای اسلامی تر شدن و تقویت‌انگیزه‌ها مسیر معکوس را طی می‌کند و این امری است که با توجه به تحقیقات انجام شده هم اکنون در دانشگاه‌ها جاری است. دانشگاه‌ها ممکن است افراد را متخصص‌تر کنند لیکن در متعهد کردن آنها نه تنها هیچ نقشی ندارند بلکه اعتقادات آنها را نیز هدف قرار می‌دهند.
تجربه 30 ساله کشور نشان دهنده آن بوده که پیشرفت هنگامی حاصل شده که در کنار آن تخصص، تعهد و تقوا نیز وجود داشته است که از این جمله می‌توان به دستاوردهای ما در انرژی هسته‌ای، سلول‌های بنیادی یا هوا فضا اشاره داشت.
به همین منظور شورای عالی انقلاب فرهنگی پیرو نظرات مقام معظم رهبری شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی را با هدف سازماندهی دوباره علوم انسانی و متون آن با طراحی منابع و برنامه‌ریزی لازم جهت مدیریت تحول علوم انسانی ایجاد کرده است.
* به غیر از پژوهشگاه علوم انسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی، نهادهای دیگری برای بومی‌سازی علوم انسانی وجود دارد؟
** اینکه در این زمینه مؤسساتی به وجود آمده یا فعالیت داشته باشند بعید می‌دانم، اما قبل از اینکه دانشگاه‌ها در این زمینه ورود داشته باشند باید مهندسی کلان و طرح جامع آن از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی بنا به انتظار ولی‌فقیه مبنی بر مدیریت کلان این طرح از سوی این شورا صورت گیرد.
* خیلی از صاحبنظران معتقدند به علت مشغله‌های فراوان و اجرایی اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، اعضا، دغدغه و فرصت کافی جهت مدیریت کلان مشکلات فرهنگی کشور را ندارند، شما نظرتان در این رابطه چیست؟
** شورای عالی انقلاب فرهنگی در طول سال‌های گذشته فراز و فرودهایی داشته و این نظر در رابطه با اعضای اصلی و زمانی که آنها برای حضور در دبیرخانه می‌گذارند صحیح است.
اما بنده به عنوان عضو کارگروه مهندسی فرهنگی این نهاد شاهدم که کارهای اصلی را کمیسیون‌ها و کارگروه‌های تخصصی که تلفیقی از اعضای ثابت و پژوهشگران تخصصی هستند، انجام می‌دهند.
همچنین به عنوان نایب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شهادت می‌دهم که در دو سال اخیر تحول و تحرک جدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد شده است.
* اکثر مسؤولان کشور ما تحصیلاتی در زمینه فنی - مهندسی یا پزشکی دارند این امر نشان‌دهنده چیست؟
** علت و مبنای این مسأله به دوران دبیرستان برمی‌گردد که با تحقیر رشته علوم انسانی دانش‌آموزان نخبه را از ورود به این رشته منع کرده، در نتیجه نخبگان کشور به سوی دیگر رشته‌ها رفته‌اند، لیکن ما برای اداره جامعه نیاز به فارغ‌التحصیلان تمامی رشته‌ها داریم. این نیاز قطعاً در رشته‌های علوم انسانی پررنگ‌تر نیز است.
* نباید تغییرات در علوم انسانی از آموزش و پرورش ما شروع شود آیا شما نیز بر ضعف مبنایی سیستم آموزشی کشور صحه می‌گذارید، چرا که خیلی از بزرگان معتقدند سیستم آموزش و پرورش کشور نقشی در معتقد کردن دانش‌آموزان نداشته و افراد معتقد موجود نیز حاصل تلاش‌های آموزش‌های غیررسمی نظیر مساجد و محافل مذهبی هستند.
** کاملاً صحیح است در کنار نقیصه‌ای که مقام معظم رهبری در زمینه علوم انسانی در دانشگاه‌ها به آن اشاره کردند با یک نگرش کاملاً تخصصی نیز ایشان مبنی بر ضرورت تدوین فلسفه آموزش و پرورش اشاره داشتند. از آنجا که فلسفه آموزش و پرورش در کشور ما تبیین نشده، نظام آموزش و پرورش کشور نیز مورد تحول و بازنگری مجدد قرار نگرفته است. برای تربیت انسان متعهد، خودساخته، پایبند به اخلاق اسلامی، متقی و پرهیزکار در کنار تخصص علمی و انسانی که به تعبیر شهید بهشتی دارای دو بال علم و ایمان باشد، نیازمند نگاه دوباره به فلسفه آموزش و پرورش هستیم.
* نگاه و رصد قوی رهبری بر کسی پوشیده نیست لیکن چرا باید با تأخیر به مدت 30 سال کار به آنجایی رسد که نیاز به تذکر رهبری باشد. در این مدت، نهادهای فرهنگی کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به این امر توجه داشته‌اند.
** موافقم چرا که سه دسته نهاد درکشور کنار هم فعالیت می‌کنند در صورتی که اگر آنان وظایف خود را به درستی ایفا می‌کردند هم اکنون این نقیصه وجود نداشت. نهاد سیاستگذاری براساس قانون اساسی، سیاست‌گذاری کلان کشور را طراحی و تدوین می‌کند. به علاوه نهاد فرهنگ و آموزش که وظیفه تبیین سیاستگذاری‌های کلان را در قالب شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهاد قانونگذار نظیر مجلس شورای اسلامی به عهده دارد در نهایت تکمیل کننده این دو نهاد امور اجرا نیز محسوب می‌شود. ما در هماهنگی این سه نهاد یعنی سیاستگذاری، تبیین فرهنگ و آموزش و اجرایی مشکل اساسی داشته‌ایم و برای رفع آن باید کوشا باشیم.
* تغییرات در علوم انسانی باید به چه نحوه‌ای شروع، ادامه و پایان یابد که از سویی در مرحله تحقیقات مسکوت نماند و از سویی با شتابزدگی به بدنه علمی کشور آسیب وارد نشود؟
** شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور طرحی را مبنی بر تدوین نقشه جامع علمی کشور شروع کرده که به نظر موفقیت‌آمیز می‌رسید بنابراین، این طرح می‌تواند در حوزه مهندسی فرهنگی کشور نیز تعمیم یابد. یعنی در ابتدا با تشکیل شورای تخصصی، ورود در بحث تحول برنامه‌ریزی شده و بر مبنای آن اجرا صورت گیرد. در این زمینه آقای دکتر حداد عادل مسؤولیت را بر عهده گرفته‌اند و امیدواریم در این زمینه موفق باشند.
* در رشته‌ای نظیر، علوم سیاسی که بنای اصلی آموزش‌های آن مبتنی بر ماکیاولیسم و سکولاریسم است و توجیه ابزار به موجب هدف جزو اصول قطعی این علم به حساب می‌آید آیا می‌توان از دانش آموخته این رشته توقع داشت در زمان مدیریت سیاسی خود، سیاست اسلامی را مد نظر بگیرد و آیا این فرد می‌تواند بر خلاف آموخته‌های چندین ساله خود برخورد متناقض کند، چرا که عده‌ای ابراز می‌کنند داده‌های دانشگاهی تنها گوشه‌ای از علم جهانی است.
** اینکه علم به صورت کلی شرق و غرب نمی‌شناسد صحیح است لیکن در زمینه علوم انسانی و رشته‌های زیرمجموعه آن نمی‌توان علم غرب را به شرق یا بالعکس تعمیم داد. لذا اصولاً برداشت ما به طور مثال از سیاست با برداشت غربی آن متفاوت است.
شعار جمهوری اسلامی بر خلاف دانشگاه شعار معروف مدرس مبنی بر اینکه سیاست ما عین دیانت‌ ما و دیانت ما عین سیاست ماست.
* در مباحث علوم انسانی این پتانسیل بالقوه به چه میزان موجود است تا علوم انسانی اسلامی در دانشگاه به حالت بالفعل تبدیل شود؟
** ما به لحاظ منابع بسیار قوی هستیم اما طبیعی است که این منابع تنها ماده اولیه هستند که باید تبدیل به نظریات و کتاب‌های قابل تدریس شوند. در زمینه اساتید نیز با وجود آنکه ذهن آنها مملو از آموخته‌های غربی است توان استفاده از این منابع نزد اساتید کشور موجود است.
* اما این انتظار شاید امری غیرمعقول باشد چرا که بعضی از این اساتید یک عمر مقلد این تفکرات بوده‌اند و آیا می‌توان از آنان انتظار داشت با یک ابلاغیه بر خلاف تفکرات خود برخورد کنند؟
** من معتقد به این نیستم که همه اساتید تحصیلکرده در خارج پیرامون علوم انسانی غربگرا هستند که از این جمله می‌توان به مرحوم شریعتی و آقای حبیبی اشاره کرد اما به هرحال ما باید بعد از انقلاب به سمت تزریق اساتید متعهد و متخصص پیش می‌رفتیم، گرچه در این راستا دانشگاه‌هایی مانند امام صادق(ع) تأسیس شد، لیکن این حرکت ابتر باقی ماند.
* تغییر و تحول در علوم انسانی باید از منابع شروع شود یا از اساتید؟
** از هر دو، لیکن شروع از انسان به عنوان اصلی‌ترین عامل برای استفاده از منابع امری با اهمیت بیشتر محسوب می‌شود.
* هنگامی که بحث علوم انسانی، اسلامی مطرح می‌شود، ذهن عده‌ای منحرف به حوزه‌های علمیه و دخالت آنها در دانشگاه می‌شود، این برداشت صحیح است؟
** نه تنها دانشگاه بلکه حوزه‌های علمیه نیز در تولید و به روز رسانی علوم انسانی کم کاری کرده‌اند و به سمت علوم به روز جامعه نظیر، اقتصاد اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی و از این دست رشته‌ها نرفته‌اند بنابراین حوزه‌ها نیز باید با تلاش مضاعف این ضعف خود را جبران کنند.
* شنیده‌ها حاکی از آن است که از سوی بدنه اصلی اساتید حاکم بر علوم انسانی مقاومت‌هایی جهت ورود اساتید جوان و متعهد به این عرصه صورت می‌گیرد، آیا این مقاومت‌ها سازمان یافته است؟
** بله، این مقاومت در سال‌های گذشته از سوی اساتید با سابقه و مدیران گروه صورت می‌گرفت به نحوی که افراد به سختی وارد این عرصه می‌شدند که مقام معظم رهبری نسبت به این امر نیز تذکر دادند.
* حوزه‌های علمیه در بومی‌سازی علوم انسانی چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟
** اگر محققان دانشگاهی ما که به علوم غرب مسلط هستند در کنار اساتید حوزه به پیوند واقعی حوزه و دانشگاه تحقق بخشند قطعاً از تخصص حوزویان با توجه به تسلط آنها بر فقه غنی اسلامی و فلسفه اسلامی می‌توان استفاده بیشتری کرد. بنابراین تلفیق این دو قشر در کنار هم نیاز جامعه دانشگاهی ما را برطرف خواهد ساخت.
* عده‌ای معتقدند که اسلامی کردن مدارس تنها با جداسازی جنسی و همراه کردن نام خدا در کتاب‌ها همراه بوده و حتی معتقدند خروجی سیستم گذشته آموزش و پرورش بسیار موفق‌تر از خروجی فعلی بوده است. نظرتان درباره اینگونه اظهارنظرها چیست؟
** در اینکه آموزش و پرورش در کنار هم قرار دادن دو واژه تشکیل‌دهنده نام خود موفق نبوده است هیچ جای شک و شبهه‌ای نیست. از آن زمان که نهاد تربیتی در مدارس به بهانه ساماندهی به تربیت ایجاد شد تا هم‌اکنون، بر عدم موفقیت این سیستم و فاصله گرفتن تعلیم و تربیت صحه گذاشته است. عده‌ای از معلمان با این جداسازی از نقش تربیتی خود غافل شدند و ما را از رسیدن به اهدافمان باز داشتند که امیدوارم در این زمینه نیز تغییری صورت گیرد.
* عده‌ای نام تحول در علوم انسانی را انقلاب فرهنگی دوم نهاده‌اند با این نامگذاری موافقید؟
** شاید اگر با دیدگاه رنسانس و دگرگونی به این منظر نگاه کنیم نام بدی برای تحولات نباشد.
* برخی از سران اغتشاشات اخیر نظیر آقای سعید حجاریان و شریعتی انحراف خود را مرتبط با علوم انسانی دانسته‌اند آیا علوم انسانی در دانشگاه‌های ما این توان را دارد که افراد را نه تنها مخالف بلکه معاند تربیت کند. یعنی با هزینه بیت‌المال تولید معاند می‌شود؟
** اعتراف حجاریان اعتراف فردی عادی محسوب نمی‌شود بلکه به عنوان اعتراف یک صاحب‌نظر و صاحب اندیشه در این مباحث خبر از مشکل مبانی فکری خود و دوستانش می‌داد.
هنگامی که امانیسم و دنیاگرایی مبنای تفکر ما قرار گرفت هر امری در آن می‌تواند مشروعیت داشته باشد و دیگر نمی‌توان از این فرد خدمت صادقانه به جامعه اسلامی را طلب کرد.
* بعد از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری شاهد اتفاقات ناخوشایندی در عرصه جامعه بودیم، از دیدگاه فرهنگی چگونه می‌توان وقوع این حوادث را به مدیریت مدیران سابق نظام نظیر میرحسین موسوی که روزگاری خود مجری و مبلغ تفکر انقلاب بوده و هم‌اکنون رو در روی نظام ایستاده‌اند، تفسیر و تحلیل کرد؟
** در رابطه با میرحسین موسوی و افرادی که مدیریت اصلی این اتفاقات را بر عهده داشتند تنها می‌توان به این روند با دیدگاه سیاسی در قالب قدرت طلبی، جاه طلبی و طلب نفس نگریست. اما در رابطه با توده‌هایی که تحت تأثیر قرار گرفتند باید این افراد را متأثر از رسانه‌های نوین به ویژه ماهواره‌ها و ابزارهای نوین اطلاع‌رسانی دانست.
متأسفانه با توجه به رشد و نفوذ ماهواره‌ها در کشور بسیاری از افراد در خلأ رسانه‌ای تحت تأثیر رسانه‌های مروج فرهنگ غربی قرار گرفته‌اند. این در حالی است که بسیاری از جوانان با توجه به مشکلات موجود قادر به ازدواج نیستند و موارد مورد تبلیغ آنها که توأم با مسائل غیراخلاقی هم هست برای آنان بسیار جذاب جلوه می‌کند، همچنین با توجه به مواردی که ذکر شد سیستم آموزش و پرورش ما نیز در واکسیناسیون فرهنگی خروجی‌های خود موفق نبوده است، در این شرایط دو جریان سیاسی بروز می‌کند؛ یک جریان جوانان را از بروز چنین رفتاری منع کرده و جریان مقابل سخن از آزادی و علامت‌هایی مبنی بر حرکت در این راستا را حتی از ستادهای خود مخابره می‌کند بنابراین نمی‌توان انتظار داشت جوان معمولی که در‌گیر شهوت است جذب جریان منع کننده شود. لذا در صورت عدم برنامه‌ریزی با نگاه فرهنگی ممکن است بر تعداد افراد این جریان افزوده شود.
* پس چه می‌توان کرد آیا باید با نگاه حذفی با مسأله برخورد کرد؟
** معتقدم نگاه حذفی و محدودیت بسیار خطرناک‌تر از آزادی است.
به هر حال با گشوده شدن پنجره‌های فرهنگ غرب به کشور از دو دیدگان نخبگان با نفوذ علوم انسانی و در بین عوام با نفوذ ماهواره‌ها خطر استحاله به شدت حس می‌شود و در صورت عدم برنامه‌ریزی خطر افزایش طرفداران جریان سیاسی که شعار این قبیل آزادی‌ها را نیز مطرح می‌کند وجود دارد.
راه حل نیز توسعه فرهنگ اسلامی و مقابله با تهاجم فرهنگی با ابزار منحصر به فرد خود یعنی رسانه‌های نوین است.
باید با مصونیت دادن به جامعه، جوانان را از افتادن به این دام دشمن، حفظ کرد. این امر با جذاب کردن مراکز فرهنگی، برنامه‌ریزی و اجرای منسجم قابل پیگیری است.
* برای فرهنگ‌سازی نیازمند به نیروی انسانی متدین هست این در حالی است که مراکزی نظیر تربیت معلم و مدرس ما ضعف‌ترین دانشجویان جذب می‌شوند بنابراین با توجه به این که آنان خود از ضعف فرهنگی رنج می‌برند چگونه از این افراد می‌توان انتظار داشت؟
** رفتار با انسان، مشابه برخورد با ماشین در حال حرکت است بدین معنی که نمی‌توان کار را متوقف ساخت تا اصلاحات انجام گیرد.
بنابراین مراکز تربیت نیروی انسانی که حتی هنرمندان نیز جزو این دسته‌اند باید در اولویت قرار گیرند و موجب بازنگری واقع شدند.
یکی از ابزار فرهنگی فیلم و سینماست اگر کمبود نیروی ارزشی هنرمند مطرح شود مورد قبول است لیکن با وجود همین افراد نیز می‌توان تحول را شروع کرد. متأسفانه اما هنرمندان متعهد ما تحت فشار هستند و با عدم توجه به آنان این دسته نیز مجبورند با شبیه کردن خود به طیف حاکم از خطر حذف شدن مصون باقی بمانند. این جماعت باید از بالا به پایین شروع شود به طور مثال در بعد فرهنگ در حال یارانه دادن هستیم، لیکن باید این یارانه و کمک در اختیار فردی قرار گیرد که در راستای اهداف انقلاب حرکت می‌کند. یارانه کاغذ باید به ناشر معتقد داده شود نه آنکه در اختیار تمامی ناشران قرار گیرد البته به شرط اینکه در انتخاب این نظیر موارد سلیقه شخصی دخیل نشود.
در برخی و بعضی جاها نیز ما نیازمند محدودیت هستیم چرا که نمی‌توان فضا را تماماً آزاد گذاشت و من متأسفم که هر چهار کاندیدای ریاست‌جمهوری از گشت‌های ارشاد و کنترل انتقاد کردند. این در حالی است که ما از مجموع کل کار فرهنگی نیاز به 10 درصد برخورد هم داریم چرا که در آیه 25 سوره حدید نیز بر این امر تأکید شده است. به هر حال باید با هنجارشکنان برخورد کرد.
* در فضای کنونی که رضایتی از وضعیت فرهنگی نیز حس نمی‌شود چه باید کرد که به غیر از برنامه‌ریزی بلندمدت نتیجه‌های سریع نیز حاصل شود؟
** اثر بخشی مسائل فرهنگی طولانی و زمانبر است اما در کوتاه مدت باید با اجرای اساسنامه‌های موجود فرهنگی فضا را تلطیف کرد.
در ادامه تمامی نهادها باید به طور کامل به وظایف خود جامه عمل بپوشانند به عنوان مثال صدا و سیما به عنوان یکی از ارکان فرهنگساز جامعه با تولید فیلم و سینما در راستای فرهنگ اسلامی این فرهنگ را بسط و گسترش دهد.
همچنین می‌توان به نقش وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت آموزش و پرورش و مدیریت دولتی در این زمینه اشاره کرد.
* آیا این ضعف به نبود متولی فرهنگی در کشور و موازی کاری نهادهای مختلف نیز مربوط می‌شود؟
** بله، این امر نیز با اجرای مهندسی فرهنگی کشور مبنی بر تقسیم وظایف و مشخص شدن جای هر نهاد در راستای عدم موازی‌کاری و پاسخگو بودن می‌تواند چشم‌انداز خوبی را داشته باشد.
* با توجه به طرح‌هایی که در کشور در حال اجراست، چشم‌انداز فرهنگی کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ اگر عزم جدی برای اصلاح فرهنگ وجود داشته باشد. آیا هم‌اکنون این عزم وجود دارد؟
** هنوز این عزم جدی را در مجموع متولیان فرهنگی کشور ندیده‌ام و تنها رهبری دغدغه کار فرهنگی را در کشور دارد و به غیر از ایشان جهت حاکمیت بخشیدن به فرهنگ اسلامی عزمی وجود ندارد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات