تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۰:۰۸  ، 
کد خبر : ۱۳۷۳۲۳

گزیده‌ای از کتاب «امید و دلواپسی» (بخش اول)

مقدمه: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در بخش تلخیص و نقد و بررسی کتب تاریخی، گزیده‌ای از کتاب «امید و دلواپسی»؛ کارنامه و خاطرات هاشمی‌رفسنجانی را که حاوی یادداشت‌های روزانه این شخصیت سیاسی در سال 64 است، تقدیم حضور می‌کند. چاپ اول این کتاب به اهتمام سارا لاهوتی نوه‌ آقای هاشمی تنظیم و توسط دفتر نشر معارف انقلاب در شمارگان سه هزار نسخه در سال 1387 وارد بازار کتاب کشور شده است. جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی در مقدمه‌ای بر این کتاب به تاریخ 22/10/86 ضمن برشمردن ویژگی‌های سال 64 و ارائه دیدگاه‌های خود در مورد مسائل جنگ، انتخابات، کابینه و دولت، حزب جمهوری اسلامی، قائم‌مقامی آقای منتظری، ماجرای مک‌فارلین و ... می‌نویسد: «معمولاً قبل از چاپ، نسخه‌‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای می‌دهم و نظر ایشان را می‌خواهم در موارد کمی اظهار نظر می‌کنند و گویا بعضی از سال‌ها غفلت شده است.» آقای محسن ‌هاشمی نیز به عنوان مسئول دفتر نشر معارف انقلاب در یادداشت‌ ناشر می‌نویسد: «تشکر ویژه دارم از همکاری و مساعدت ارزشمند و صمیمانه دوست عزیزم حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن خمینی و جناب آقای حمید انصاری و همکاران تلاشگرشان در دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) که قبول زحمت کردند و کتاب‌های دفتر از جمله این کتاب را مطالعه کردند و نظرات صائب و مفیدی را ارائه دادند. امیدوارم این همکاری استمرار داشته باشد.» امید آنکه گزیده حاضر بتواند شما را با کلیات و محتوای این کتاب آشنا سازد. چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۷ - عباس سلیمی نمین

به علت حجم زیاد بولتن و لزوم مناسب نمودن آن برای مطالعه در فضای مجازی، این متن در پایگاه بصیرت در چهار بخش منتشر می‌شود. (بخش اول)

زندگی‌نامه
اکبر هاشمی‌رفسنجانی در سال 1313خ. در روستای بهرمان از توابع رفسنجان متولد شد. در پنج سالگی به دلیل نبود مدرسه در روستا به مکتب رفت. وی تا چهارده سالگی علاوه بر آموزش تحصیلات ابتدایی در کارهای کشاورزی به پدرش یاری می‌داد، سپس برای آموختن دروس حوزوی راهی قم شد و تحت نظر حضرات اخوان مرعشی که از خویشاوندان به حساب می‌آمدند تحصیل را آغاز کرد. بعد از چند سال به اتفاق محمدجواد باهنر که او نیز در زمره شاگردان امام به حساب می‌آمد مکتب تشییع را راه‌اندازی ‌کرد. وی پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و فراهم شدن زمینه مرجعیت آیت‌الله خمینی در کنار ایشان به فعالیتهای سیاسی ادامه داد. در فروردین سال 1342 در پی یورش نیروهای امنیتی به فیضیه، از جمله طلبه‌هایی بود که به سربازخانه اعزام شد. بعد از حوادث 15 خرداد از سربازخانه گریخت و به جمع علمای مهاجری که به منظور دفاع از امام در تهران گرد آمده بودند پیوست. در پی شکست برنامه رژیم پهلوی برای اعدام امام در مقام مرجعی مقتدر، محبوب و بهره‌مند از پشتیبانی بی‌دریغ اقشار میلیونی مردم، زمینه‌ای برای شکل‌‌گیری تشکلی به نام «جمعیت اصلاح حوزه» فراهم شد. در پی تبعید امام و قتل منصور در اسفند 1343 دستگیر شد و به مدت پنج ماه در بازداشت به سر برد. در سال 1345 به سبب تحت تعقیب بودن، مدتی در تهران با آیت‌الله خامنه‌ای به طور نیمه مخفی زندگی کرد، اما در نهایت در تاریخ 20/8/1346 مجدداً دستگیر و با وساطت آیت‌الله سید احمد خوانساری آزاد شد.
ادامه فعالیتها، سخنرانیها و روشنگریهای وی موجب دستگیری‌اش در تاریخ 14/7/1350 می‌شود و وی ماه‌های نخستین از سال 1351 را نیز در زندان قزل‌قلعه پشت سر می‌گذارد که با فاصله اندکی از آزادی در رفسنجان بازداشت و پس از چند روز زندانی بودن در کرمان به قزل‌قلعه تهران انتقال می‌یابد و چهل و پنج روز در در زندان انفرادی می‌ماند.
در سال 1353 نیز در سفری به نوق در رفسنجان دستگیر و پس از حدود پنجاه روز آزاد شد. در سال 1354 دو سفر چند ماهه به خارج کشور داشت که در جریان یکی از این سفرها در عراق به دیدار امام نیز نائل آمد. وی در بازگشت از سفر دستگیر شد و تا پاییز 1357 در زندان به سر برد و سرانجام در جریان اوج‌گیری نهضت اسلامی مردم ایران آزاد شد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای انقلاب درآمد و در سال 1358 معاونت وزارت کشور را نیز به عهده گرفت. آقای هاشمی رفسنجانی در اولین دوره انتخابات مجلس به نمایندگی از طرف مردم تهران انتخاب شد و از سوی نمایندگان ملت مسئولیت ریاست مجلس را به عهده گرفت.ایشان در همین حال به عنوان یکی از اعضای شورای عالی دفاع محسوب می‌شد. وی در سال 1362 به عنوان مسئول عملیات جنگ از سوی امام برگزیده شد که تا پایان جنگ این مسئولیت را به عهده داشت.
آقای هاشمی‌رفسنجانی در سال 1368 در پنجمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری از سوی مردم برگزیده شد و برای دو دوره در این سمت باقی ماند. ایشان هم‌اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری را برعهده دارد.

فروردین
پنجشنبه 1 فروردین 1364: ساعت چهار صبح بیدار شدیم. عفت، فاطی، مهدی، یاسر و سارا به فرودگاه [مهرآباد] رفتند تا برای عمره مفرده به عربستان بروند... نزدیک ساعت نه به حسینیه جماران رفتم و برای مراسم عید خدمت امام رسیدیم.(ص39)
 شب، آقای دکتر [علی اکبر] ولایتی و احمد آقا [خمینی] آمدند. در مورد پیشنهادهای [آقای خاویر پرز دکوئیار] دبیرکل سازمان ملل برای قطع حمله به شهرها و کشتی‌ها و کاربرد اسلحه شیمیایی از سوی عراق مشاوره شد. نظر موافق داشتیم. از امام هم سؤال شد؛ موافقت دارند... بالاخره بعد از چند روز هواپیمای حامل موشک‌های اهدائی لیبی رسید که کمتر از مقدار تقاضا شده بود.(صص40-39)
جمعه 2 فروردین 1364: آقای [علی] صیاد [شیرازی] [فرمانده نیروی زمینی ارتش] برای تأمین ارز مأموران نیروی زمینی که بناست برای آوردن پل به لیبی بروند، تلفن کرد... آقای [محمدعلی] عربی نماینده کاشمر اطلاع داد که به علت درگیری در نماز جمعه این شهر، دادستان می‌خواهد، ایشان را بازداشت کند.(صص41-40)
شنبه 3 فروردین 1364: احمدآقا پیش از ظهر آمد و در مورد لزوم اعلام پذیرش پیشنهاد سازمان ملل در مورد شهرها، دریا، سلاح‌های شیمیایی و خطوط هوایی صحبت کرد و قرار شد که فردا آن را اعلام کنیم. گفت نظر امام این است که تا این وضع و امکان حمله هوایی عراق به تهران ادامه دارد، غیر از من و آقای خامنه‌ای کسی به نماز جمعه نرود، زیرا ممکن است که در هنگام بحران، نتواند از عهده اداره خطبه‌ها برآید.(ص41)
 عصر هم احمد آقا دوباره آمد و پیشنهاد کرد که چون عراق امروز به غیر نظامیان حمله نکرده، خوب است که امشب پرتاب موشک متوقف شود. قرار بود که امشب بغداد را با موشک بزنیم. با رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر هم مشورت کردم و نظر آنها هم همین بود. دستور دادم که موشک شلیک نشود و توپخانه‌ها نیز شهرهای مرزی عراق را مورد حمله قرار ندهند و قرار است فردا این مطلب را اعلام کنیم، چون موضع ما مقابله به‌مثل است.(ص41)
یکشنبه 4 فروردین 1364: بعد از نماز، به آقای [کمال]خرازی رئیس ستاد تبلیغات جنگ گفتم، اعلامیه‌ای بدهد که به خاطر دست برداشتن عراق از زدن شهرها و کشتی‌ها که در اثر توان مقابله به مثل ما در بیست و چهار ساعت گذشته صورت گرفت، ما هم شهرهای عراق را از دیشب نزده‌ایم و تا صدام تجدید شرارت نکند، در آینده نخواهیم زد.(ص42)
 نامه‌ای از آقای [محسن] رضایی رسید که در آن، برنامه آینده خودش را در جبهه‌ها گفته و از برنامه آقای صیاد [شیرازی] انتفاد کرده است... عراق امروز دو کشتی را با موشک زده و هواپیماهایش به چند شهر نزدیک شده‌اند، اما این حملات دفع شده است. پس از مشورت با احمدآقا و رئیس‌جمهور خامنه‌ای تصمیم گرفتیم که فردا یک موشک به [ساختمان] رادیو و تلویزیون بغداد بزنیم.(صص43-42)
دوشنبه 5 فروردین 1364: ساعت پنج صبح، با صدای شکستن دیوار صوتی تهران توسط هواپیماهای عراق و شلیک ضدهوایی‌ها بیدار شدم... اخوی محمد [رئیس سازمان صداوسیما]، تلفنی اطلاع داد که خبرگزاری فرانسه اعلام کرده که انفجار مهیبی بغداد را لرزانده است... عراق برای اولین بار اعتراف کرد که ایران موشک در اختیار دارد. پیش از ظهر، احمدآقا آمد و گفت که بعضی از رسانه‌ها گفته‌اند، آمریکا به خاطر گروگانی که در دست مردم لبنان دارد، تحت فشار است و مایل است که برای حل مشکل، از ایران استمداد کند... گفتم که اگر چنین درخواستی شد، درباره آن و راهکار ممکن مشورت می‌کنیم.(ص43)
سه‌شنبه 6 فروردین 1364: ساعت یک و نیم بامداد، با صدای انفجار بمب‌های هواپیماهای عراقی و شلیک ضدهوایی‌ها بیدار شدم. صبح معلوم شد که یک ساختمان سه طبقه در کوی 13 آبان و یک مسجد در دولت آباد، در جنوب شرق تهران، در اثر اصابت بمب ویران شده است و 9 نفر شهید داشته‌ایم.(ص45)
 آقای صیاد [شیرازی] مطابق قرار قبلی از جبهه آمد و طرح خود و مانور آن را توضیح داد. پیشنهادهای او را پسندیدیم و وقتی معین کردیم. مسئولیت عملیات به عهده ایشان محول شد، به گونه‌ای که سپاه هم در این عملیات تحت امر او باشد.(ص45)
 بعدازظهر [آقای رضا امراللهی] رئیس [سازمان] انرژی اتمی آمد و درباره غنی کردن اورانیوم در فرانسه مشورت کرد. قرار شد گزارش کاملی بدهد و پس از آن نظر خود را اعلام کنیم.(ص45)
 شب جلسه‌ شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم. در مورد گزینش [دانشجویان دوره] فوق لیسانس و رؤسای گروههای برنامه‌ریزی، تصمیماتی اتخاذ شد.(صص46-45)
چهارشنبه 7 فروردین 1364: ...امام از من خواسته‌اند درباره این نکته که نیروی هوایی قادر نیست هواپیماهای مهاجم عراقی را که در ارتفاع 75 هزار پائی اقدام به بمب‌اندازی می‌کنند، مورد حمله و اصابت قرار دهد، تحقیق کنم. از دفتر مشاورت [امام در ارتش] خواستم که رسیدگی کند و نظر بدهد.(ص46)
 شب همراه با سران قوا مهمان احمدآقا بودیم و امام هم شرکت کردند. در همان حال، حمله هوایی عراق به تهران رخ داد و مدت خاموشی طولانی شد. 16 شهید و 190 مجروح از این حمله عراق روی دستمان ماند. در این جلسه، درباره کیفیت برخورد با مخالفان صدام در عراق که از گروه‌های غیراسلامی و ناهمسو با ما هستند، بحث و اتخاذ تصمیم شد.(ص46)
پنجشنبه 8 فروردین 1364: ...آقای رفیق‌دوست که عازم سفر به سوریه برای گرفتن موشک است، آمد. از او خواستم که از کره شمالی هم موشک مطالبه کند. با آقایان صیاد و رضایی صحبت کردم. آنها گفتند که مشکلی ندارند.(ص47)
جمعه 9 فروردین 1364: ...عصر آقای حسین تاش آمد و گزارش وضع فعالیت واحد موشکی سپاه و همکاری خوب لیبی را داد. دستور دادم که برای فردا آماده باشند.(ص48)
شنبه 10 فروردین 1364: ...عصر [آقای صلاح زواوی] سفیر فلسطین آمد و نامه‌ای از [یاسر] عرفات برای درخواست پذیرش آتش‌بس آورد. او هم خواستار پذیرش هیأت فلسطینی برای میانجیگری بود و هم پیشنهاد دعوت وزرای خارجه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را داشت.(ص49)
 [آقای ژان‌پرن] کاردار سفارت فرانسه برای خداحافظی آمد و از بدرفتاری فرانسه با ما عذرخواهی کرد. من هم به تلخی از سیاست فرانسه، مخصوصاً در کمک به عراق و ضدانقلاب و بلوکه کردن وام ایران انتقاد کردم.(ص49)
یکشنبه 11 فروردین 1364: ...صبح قبل از اینکه حمله موشکی به بغداد را اعلام کنیم، رادیو آمریکا خبر انفجار بغداد را پخش کرد. پیش از ظهر آقای حاج‌یوسف یکی از نظامیانی که برای خرید اسلحه به ژنو رفته بود، آمد و مدعی بود که آمریکا آمادگی دارد هواپیمای اف4 و موشک فونیکس و قطعات لازم را به ما، در قالب یک شرکت بفروشد. گفتم که مانعی ندارد، بخرید. سلاحهای ما اکثراً آمریکایی است و وسائل آنها را از هر جا که بتوانیم- غیر از اسرائیل- می‌خریم. البته احتمال فریب در پیشنهاد آنها زیاد است. به بانک مرکزی گفتم که وجود پشتوانه خرید را در لندن اعلام کند.(ص50)
دوشنبه 12 فروردین 1364: ...احمد آقا آمد و درباره مشکل تأمین خواسته لیبی در ایجاد ارتباط آنان و نیروهای لبنانی و بدنامی آنها در حادثه مفقود شدن امام وسی صدر سخن گفت و از وزیر خارجه نقل کرد که آقای [محسن] رفیق‌دوست، هنوز توفیقی در سوریه به دست نیاورده است.(ص51)
 احمد آقا هم آمد. نظرشان این بود که چون صدام امروز به شهرها حمله نکرده، خوب است ما هم خودداری کنیم. من موافقت کردم و به آقای صیاد [شیرازی] تلفنی اعلام کردم که بصره را نزنند و از آقای [هوشنگ] صدیق [فرمانده نیروی هوایی] هم خواستم که دست به حمله هوایی نزنند.(صص52-51)
سه‌شنبه 13 فروردین 1364: ...شب زودتر از معمول خوابیدم، اما زنگ تلفن آقای دکتر ولایتی بیدارم کرد. او اطلاع داد که شوروی با تأمین کانال هوایی برای هواپیماهای ما موافقت کرده است. این خبر خوبی است و لااقل نشانگر تمایل شوروی به تیرگی بیشتر روابط [با عراق] است.(ص52)
چهارشنبه 14 فروردین 1364: آقای محسن رضایی آمد و گزارش ناقصی از عملیات بدر داد. ولی مطلب قابل قبولی ارائه نکرد و به نظر می‌رسد که برای آینده هم طرح قابل توجهی ندارد. علاوه بر این، او با طرح آقای صیاد هم موافق نیست و کارهای آینده را به در دست داشتن امکانات ارتش مشروط می‌کند. وقت گرفتیم که خدمت امام برسد. در آنجا هم- بنا به گفته خودش- همان مطالب را درباره ارتش گفته. او پس از ملاقات با امام برگشت و مذاکراتمان تا ساعت یک و نیم بعدازظهر ادامه یافت. با آقای صیاد هم تلفنی صحبت کردم؛ ظاهراً از پیشرفت کار راضی است. قرار شد که برای گزارش کامل به تهران بیاید، اما ظاهراً عملیات بی‌تأخیر نیست.(ص53)
 شب مهمان آقای موسوی‌اردبیلی بودیم. درباره جنگ بحث شد. قرار شد که سیاست ما در جنگ این باشد که نقطه مهمی را از عراق را تصرف کنیم و سپس خواستار صلح شویم تا وسیله‌ای برای بازپس گرفتن حقوق و احتمالاً سقوط صدام باشد. همین نظر را خدمت امام مطرح خواهیم کرد. دو نظر دیگر مبنی بر صلح از موضع قدرت یا جنگ تا سقوط صدام فعلاً مقبول نشد.(ص53)
پنجشنبه 15 فروردین 1364: ...اخوی محمد بعد از دیدار عمومی امام آمد و گفت که امام در اظهاراتشان بر مقاومت و ادامه جنگ تأکید کرده‌اند.(ص55)
 امروز، سه موشک عراق به باختران (کرمانشاه) و همدان اصابت کرده و حدود هفتاد شهید و تعداد بیشتری مجروح گرفته است. بنا به دستور، چند شهر عراق بمباران و چند شهر با توپ زده شد.(ص55)
جمعه 16 فروردین 1364: ...در نماز جمعه جمعیت زیادی از مردم آمده بودند. خیلی ابراز احساسات کردند. اعلام کردم که امروز به بغداد موشک می‌زنیم. موشک در ساعت دو و 48 دقیقه بعدازظهر شلیک شد. گویا به نقطه مهمی از شهر اصابت کرده است. عصر آقایان [سیدعلی اکبر] محتشمی [سفیر ایران در دمشق]، احمدآقا و دکتر ولایتی آمدند و گزارش مذاکرات آقای [محسن] رفیق‌دوست در سوریه را ارائه کردندو گفتند که نسبتاً پیشرفت داشته است. راجع به خواست لیبی در مورد همکاری با مجاهدان لبنان هم تصمیم لازم اتخاذ شد.(صص57-56)
شنبه 17 فروردین 1364: ...دیشب به ایلام و اسلام‌آباد غرب سه موشک زده‌اند که به کوه خورده است و دو موشک هم در کرمانشاه 13 شهید داشته است. با آیت‌الله خامنه‌ای صحبت کردم. قرار شد که امروز مقابله به مثل نکنیم تا شاید جنگ‌ شهرها آرام بگیرد.(ص57)
 آقای نخست‌وزیر اطلاع دادند که موشک‌های ساخت صنایع نظامی با برد40 کیلومتر آماده بهره‌برداری است. به دفتر مشاورت گفتم که ترتیب آموزش و به کارگیری آنها توسط نیروی زمینی یا هوایی داده شود.(ص57)
یکشنبه 18 فروردین 1364: ...دبیرکل سازمان ملل متحد که قرار نبود به ایران بیاید، ناگهان اعلام کرده است که می‌آید. اولین جلسه مجلس در سال جدید تشکیل شد... بعد از تنفس به دفترم رفتم که آیت‌الله خامنه‌ای و صیاد[شیرازی] آمدند. صیاد زمان و مانور عملیات آینده را شرح داد. از تأخیر در کار انتقاد کردیم ولی به ناچار پذیرفتیم. آقای ولایتی تلفنی خواست که ملاقات با دبیرکل سازمان ملل را- که درخواست اوست- بپذیرم و پذیرفتم. چون عراق اعلام کرد که موقتاً شهرها را نمی‌زند، به توپخانه‌ها دستور داده شد که دیگر شهرهای عراق را نزنند.(ص59)‍
دوشنبه 19 فروردین 1364: احمدآقا آمد و خبر داد، مسافری که از نجف و ترکیه برگشته، گفته است که شهرهای مقدس عراق که امن اعلام شده، فوق‌العاده شلوغ شده است. علمای اهل سنت نزد آقای [سیدابوالقاسم] خوئی رفته‌اند و از وی خواسته‌اند که به امام تلفن کند و تقاضای عدم شلیک موشک نماید. ایشان هم با ادعای علم به عدم تأثیر نپذیرفته‌اند.(ص61)
سه‌شنبه 20 فروردین 1364: ...عصر و شب، جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم. بیشتر بحث‌ها درباره جهاد دانشگاهی بود که یک مسأله مهم سیاسی و دانشگاهی است و تصمیم‌گیری درباره آن مشکل است. بعد از جلسه با رئیس‌جمهور درباره جنگ صحبت کردیم.(ص62)
چهارشنبه 21 فروردین 1364: ...شب مهمان رئیس‌جمهور بودیم. در آنجا درباره نهضت آزادی که اخیراً به افساد تبلیغاتی افتاده است، بحث شد. درباره جنگ و نظرات آقای [محسن] رضایی، در مقابل تصمیم عملیاتی اخیر آقای صیاد [شیرازی] که نامه‌ای هم فرستاده است، بحث و تبادل نظر شد. به سپاه و وزارت خارجه تأکید شد که فرستادگان لیبی را در مورد ایجاد رابطه با مجاهدان لبنان راضی کنند.(ص63)
پنجشنبه 22فروردین 1364: ...در کمیسیون ویژه بیانیه الجزایر شرکت کردم. دوستان پیشنهاد می‌کردند که دفتر بیانیه تقویت شود، روی تخلفات آمریکا تأکید شود و چند نفری به هلند بروند.(ص63)
 آقای [عبدالله] جاسبی آمد و گزارشی از پیشرفت کار دانشگاه آزاد اسلامی ارائه کرد که با سرعت گسترش می‌یابد.(ص64)
شنبه 24 فروردین 1364: ...شورای سرپرستی [صداوسیما] طبق معمول از ساعت نه صبح تا ظهر جلسه داشت. مسئولان اخبار در صداوسیما توضیحاتی دادند و اعضای شورا نظرات اصلاحی خود را درباره آرم اخبار، درست خوانی گویندگان و موارد دیگر ارائه کردند... با نخست‌وزیر، تلفنی صحبت کردم و از او خواستم... یک چاپخانه از بنیاد مستضعفان در اختیار دانشگاه آزاد اسلامی قرار گیرد.(صص65-64)
یکشنبه 25 فروردین 1364: ...طرح تمدید مدت آزمایشی قانون موقت وزارت صنایع سنگین مطرح بود. به خاطر مخالفتی که بعضی از نمایندگان با آقای [بهزاد] نبوی دارند، موضوع جنبه سیاسی به خود گرفته است. ظهر هیأت اعزامی لیبی با من ملاقات داشت و با اصرار از من می‌خواستند که به لیبی سفر کنم. آنها برای حل مشکلی که در لبنان دارند و ناشی از فقدان آقای سیدموسی صدر در سفر به لیبی، هفت سال پیش از این است، از ما کمک می‌خواهند و مسأله تحویل موشک را به نحوی به آن ربط داده‌اند. یکی از فرماندهان سپاه آمد و از مدیریت عملیات بدر و از طرح آماده اجرای سرهنگ صیاد [شیرازی] انتقاد داشت و از تأثیر روابط خطی در سپاه- مخصوصاً در شیراز- گله داشت.(ص65)
 شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] جلسه داشت. به این نتیجه رسیدیم که از امام استفسار شود که آیا با وجود یک حزب مقتدر و قوی موافقند یا خیر؟ اگر موافق باشند، برای تداوم و اصلاح حزب جمهوری اسلامی اقدام کنیم و اگر نباشند، به طرف انحلال یا راکد کردن حزب برویم. شب با آقای خامنه‌ای درباره وزرای جدید، جنگ، سفر من به لیبی، ژاپن و چین و اروپای شرقی و سفر ایشان به هند، پاکستان و تانزانیا بحث شد.(ص66)
دوشنبه 26 فروردین 1364: ...وصیت‌نامه‌های شهید مهندس ابوالحسن آل‌اسحاق را- که در دو سه نوبت نوشته است- خواندم و خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. جوانان ایران رشد معنوی عجیب و دور از انتظاری کرده‌‌اند، کلماتشان اصحاب کربلا و بدر و خیبر را تداعی می‌کند و ما خیلی عقبیم. قرار بود که امشب در جبهه‌ها خبری باشد. از صیاد جویا شدم که معلوم شد، او در مشهد است. احتمالاً برای توسل به مشهد رفته و همین امشب برمی‌گردد؛ قابل توجه است.(ص66)
سه‌شنبه 27 فروردین 1364: ...در جلسه علنی مجلس، طرح تمدید قانون آزمایشی وزارت صنایع سنگین مطرح بود. من از آن دفاع کردم و سرانجام تصویب شد، اما احتمالاً شورای نگهبان بنا به ملاحظات سیاسی رد می‌کند.(ص67)
 شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. من به عنوان نایب رئیس شورا انتخاب شدم. از این انتخاب راضی نبودم. درباره جهاد دانشگاهی بحث شد ولی به تصمیم‌گیری نرسیدیم. قرار بود که امشب در جبهه حمله‌ای داشته باشیم. با آقای صیاد [شیرازی] صحبت کردم. معلوم شد که آن را به تأخیر انداخته‌اند. آقای سنجقی از جبهه آمده بود و نظرات فرماندهان سپاه را در مورد عملیات بیان کرد. آنها اعتراضاتی دارند و به همین دلیل، صیاد قانع شده است که عملیات را عقب بیندازد. با آیت‌الله خامنه‌ای درباره مشکلات جنگ و مشکل همکاری سپاه و ارتش و راههای احتمالی حل مشکل بحث شد، اما به جائی نرسیدیم.(ص67)
چهارشنبه 28 فروردین 1364: ...شب مهمان نخست‌وزیر بودیم؛ در آنجا درباره حرکات موتور سواران حزب‌اللهی در خیابانها و برخورد آنها با افراد بی‌بند و بار- که این روزها اوج گرفته است- بحث شد، مقرر شد، بدون اینکه انتقاد تندی از آنها شود، از عملشان جلوگیری شود، زیرا اعلامیه بی‌امضایی برای دعوت به تظاهرات علیه جنگ پخش شده و شاید لازم باشد که در روز شنبه نیروهای حزب‌اللهی هم در خیابانها باشند... درباره جنگ، رفتار مخالفت‌آمیز نهضت آزادی و رادیوهای خارجی هم بحث شد... شورای نگهبان بر خلاف رویه قبلی، مصوبه مجلس را درباره تمدید شش ماهه مأموریت وزارت صنایع سنگین رد کرده و باعث ناراحتی جریان افراد تندرو شده است. این رأی شورای نگهبان، سیاسی تلقی شده است.(ص68)
پنجشنبه 29 فروردین 1364: ...شب آقای صیاد[شیرازی] آمد. گزارشی از علت تأخیر در عملیات ارائه داد و برنامه‌های آینده را گفت. گفته می‌شود که فرماندهان اصلی سپاه مایل نیستند که در این طرح با او همکاری شود، اگر چه خودش چنین سوءظنی ابراز نمی‌کند. (ص69)
جمعه 30 فروردین 1364: تمام روز در منزل بودم. با آیت‌الله خامنه‌ای درباره مسائل جنگ، آقای صیاد [شیرازی] و کنترل حزب‌اللهی‌ها صحبت کردم. احمدآقا آمد. مطالب صیاد را به او گفتم تا خدمت امام بگوید. او هم مضامین نامه محسن رضایی و اظهارات آقای [شیخ‌فضل‌الله] محلاتی رادرباره خوشحالی از لغو عملیات برایم گفت. قرار شد این مسئله با امام در میان گذاشته شود... عصر آقای صیاد [شیرازی] را خواستم و تذکراتی در مورد عملیات آینده دادم. احمدآقا هم ترتیب ملاقاتش را با امام داد که زمینه بهتری برای فرماندهی او باشد.(صص70-69)
شنبه 31 فروردین 1364: از ساعت نه صبح تا یک بعد از ظهر در جلسه شورای سرپرستی [صداوسیما] حدود وظایف معاونت‌های سیاسی و برون مرزی را مشخص کردیم. در این مطلب، آقایان [محمدحسن] زورق و [ابوالقاسم] قاسم‌زاده اختلاف نظر داشتند.(ص70)
 به رئیس دفترم گفتم که از سعید منتظری فرزند آیت‌الله منتظری در بیمارستان لبافی‌نژاد عیادت کند. او برای جهاد سازندگی کار می‌کرده و در جزیره مجنون مجروح شده... آقای خامنه‌ای پس از ملاقات [سرهنگ] صیاد [شیرازی]، تلفنی از ضعف برنامه اظهار نارضایتی کردند و از من خواستند که وقتی از امام بگیرم تا درباره حزب [جمهوری اسلامی] با ایشان صحبت کنیم. شب آقای نخست‌وزیر از بخشنامه [آیت‌الله خامنه‌ای] رئیس‌جمهور به ارگانهای دولتی درباره معرفی واحد نظارت بر عملکرد ادارات شکایت کرد و آن را از حقوق رئیس‌جمهور نمی‌دانست. به او گفتم که عکس‌العمل نشان ندهد.(ص70)

اردیبهشت
یکشنبه 1 اردیبهشت 1364: ...در جلسه علنی [مجلس] مشکل وزارت صنایع سنگین را داشتیم؛ چون نظریه شورای نگهبان، رنگ سیاسی به خود گرفته و موضع‌گیری‌های سیاسی کار را در مجلس مشکل‌تر می‌کند. جلسه دشواری بود و با تصویب یک فوریت برای لایحه دولت و رد دو فوریت طرح 130 نفر از نمایندگان، کمی از مشکل حل شد... یک فوریت لایحه اساسنامه وزارت صنایع سنگین به تصویب رسید و دو فوریت طرح ادغام صنایع سنگین و وزارت صنایع به تصویب نرسید و رد شد.(ص73)
 آقای محسن رضایی آمد. او را از مخالفت با طرح عملیاتی [سرهنگ] صیاد [شیرازی] بر حذر داشتم. او دلایل مخالفت خود را گفت؛ بعضی از آنها قابل قبول است که به او گفتم برای رفع عیوب تلاش کند؛ بعضی نیز مهم نیست و لذا بر همکاری تأکید داشتم و برای رفع سوءظن او توضیحاتی دادم.(صص74-73)
 آقای [علی‌اکبر] ناطق [نوری وزیر کشور] تلفنی، مشکل کنترل حزب‌اللهی‌ها را مطرح کرد؛ مخصوصاً پس از تأئید رئیس‌جمهور در نماز جمعه گذشته. قرار شد که با خود آقای خامنه‌ای صحبت شود که مشکل را حل کنند.(ص74)
دوشنبه 2 اردیبهشت 1364: ...با رئیس‌جمهور خدمت امام رسیدیم و درباره حزب [جمهوری اسلامی] و جنگ با ایشان مذاکره کردیم. احمد آقا هم حضور داشت. امام در مورد فعالیت حزبی که شخصیتهای مهم رسمی کشور در آن باشند، ملاحظاتی دارند، چون ضعفهای حزب دامن آنها را می‌گیرد و قدرت اصلاح کامل هم نخواهند داشت. با انحلال علنی و رسمی حزب هم موافق نیستند، چون آثار سوءسیاسی دارد. با بیرون آمدن ما دو نفر و رها کردن حزب به حال خود هم موافق نیستند؛ پس از مذاکرات زیاد، قرار شد که تدریجاً فعالیت‌های حزب محدود شود و این حزب راکد شود... امام هم مثل ما توجه فرموده‌اند که اختلافات سلیقه‌ای فرماندهان ارتش و سپاه، مشکل اصلی جنگ است.(ص74)
 سپس در منزل احمدآقا جلسه سه نفره‌ای برگزار کردیم. درباره جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید تلاش شود تا سرهنگ صیاد [شیرازی] بتواند طرحش را اجرا کند. اگر او نتوانست یا اجرای طرح شکست خورد، برنامه دراز مدتی با اصول: 1- وحدت فرماندهی 2- ادغام واحدهای سپاه و نیروی زمینی ارتش 3- تعیین مدت لازم برای هدف مشخص 4- تهیه ابزار لازم برای یک جنگ وسیع 5- دفاع محکم در دو دوره تلاش، برای آمادگی دفاعی تهیه شود و به امضای امام برسد که مشکلات سپاه و ارتش، برای دوران بعد از جنگ هم حل شود.(ص77)
 درباره حزب [جمهوری اسلامی] هم قرار شد که طرحی اجرائی برای خاموش کردن چراغ حزب، تا جلسه بعد تهیه شود. درباره تظاهرات حزب‌اللهی‌ها هم قرار شد که آقای خامنه‌ای مصاحبه کنند و صریحاً بخواهند که تظاهرات متوقف شود.(ص77)
 عصر دکتر [حسن] روحانی و دکتر [محمدعلی] هادی [نجف آبادی] آمدند و درباره جنگ، سیاست خارجی و تهیه اسلحه مطالبی پیشنهاد کردند که قرار شد تعقیب شود.(ص77)
سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1364: در شورای عالی انقلاب فرهنگی قسمت اعظم وقت ما صرف تعیین حدود وظایف و اختیارات جهاد دانشگاهی شد و باز هم بحث ناقص ماند. به دلیل اختلاف نظرها، این بحث وقت‌گیر و خسته کننده است. بعد از جلسه با آقای خامنه‌ای درباره جنگ صحبت کردیم.(ص78)
چهارشنبه 4 اردیبهشت 1364: شب آقایان خامنه‌ای، [موسوی] اردبیلی و مهندس موسوی مهمان من در مجلس بودند. با آقای اردبیلی که مدتی است تصدی نماز جمعه را قبول نمی‌کند، صحبت کردم و قرار شد که بپذیرند، همچنین هم قرار شد که آقای [اسدالله] لاجوردی را در سمت معاونت دادستان کل کشور قرار دهند. درباره جنگ، سفر من به لیبی، مسئله جلال طالبانی که برای جنگ با صدام از ما کمک خواسته است، مسائل قضائی و بازداشت اخلال‌گران در جنگ مذاکره کردیم.(ص79)
پنجشنبه 5 اردیبهشت 1364: ...رضا [امراللهی] رئیس سازمان انرژی اتمی آمد و درباره تعامل با فرانسه با من مشورت کرد. او تصور می‌کند که آنها می‌خواهند، موانع روابط را رفع کنند. دکتر خلیلی که در فرانسه اقامت دارد، نزد من آمد و مدعی بود که فرانسوی‌ها مایل به اصلاح روابط با ما هستند. دکتر رقابی نیز گزارشی از وضع سرخ‌پوستان آمریکا داد... شب به عیادت آقای ربانی [املشی] در بیمارستان قلب رفتم. حالشان خوب نیست.(صص80-79)
جمعه 6 اردیبهشت 1364: ...شورای امنیت سازمان ملل اعتراف کرده است که علیه نیروهای ایرانی از سلاحهای شیمیائی استفاده شده ولی صریحاً اسم عراق را نیاورده است. با نخست‌وزیر مشورت کردم. قرار شد که ضمن استقبال از این گام مثبت، به دلیل عدم صراحت مدعی شویم. خطبه‌های نماز جمعه را یکی در [ادامه بحث] عدالت اجتماعی و دیگری راجع به عوامل و آثار جنگ شهری [میان ایران و عراق] ایراد کردم. به آقای ناطق‌[نوری] وزیر کشور گفتم که جلوی کندن بی‌رویه خیابان‌ها برای آب و برق و تلفن و گاز و... را بگیرد... آقای صیاد[شیرازی] آمد و ضمن ارائه گزارش پیشرفت برنامه عملیات، درباره مشکلاتی که با سپاه و ارتش دارد، خواستار حمایت قوی شد.(صص81-80)
شنبه 7 اردیبهشت 1364: تا ساعت نه صبح مطالعه کردم. جلسه شورای سرپرستی [صداوسیما] داشتیم. بیشتر بحث‌ها درباره کیفیت اخبار بود. اگرچه بعد از انتقاد امام اصلاحاتی انجام شده است، ولی هنوز اشکالات زیادی دارد.(ص81)
یکشنبه 8 اردیبهشت 1364: ...در جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] درباره کیفیت راکد کردن فعالیت حزب بحث شد، اما به نتیجه مشخصی نرسیدیم. با آقای خامنه‌ای درباره جنگ، سفرها و مطالب دیگر جلسه داشتیم.(ص82)
دوشنبه 9 اردیبهشت 1364: ...احمدآقا آمد و درباره مذاکراتش با آقای منتظری نقل کرد که ایشان با ختم جنگ به صورت آتش‌بس موافق است که باید پس از تنظیم امور، در موقع مناسب در این زمینه اقدام شود.(ص84)
سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1364: ...در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. حدود و حقوق جهاد دانشگاهی تصویب شد. بحث درباره تحصیلات عالی به صورت غیردولتی آغاز شد که یک بحث مهم است. من به عنوان موافق اجازه به بخش خصوصی برای شرکت در این امر صحبت کردم. بعد از جلسه، جلسه خصوصی دیگری با آقای خامنه‌ای در مورد جنگ و کارهای دیگر داشتیم. تلگرافی از مهندس [مهدی] بازرگان رسید که در آن، در مورد اظهاراتم در نماز جمعه اعتراض کرده است. من مطالبی را از کتاب [جیمی] کارتر در نماز جمعه نقل کردم که گفته بود، او موافقت آقای بازرگان را برای ورود شاه به آمریکا گرفته بود.(ص85)
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1364: ...به سوی قم حرکت کردم. نزدیک غروب به منزل آقای منتظری رسیدم. آقایان [میرحسین موسوی] نخست‌وزیر، [موسوی] اردبیلی، خامنه‌ای و احمدآقا هم آمدند. تا ساعت یازده شب درباره مسائل قضائی، جنگ، آزادی‌ها و امور اقتصادی مذاکراتی داشتیم و پس از آن به تهران برگشتیم.(ص86)
پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1364: ...با رئیس‌جمهور درباره احتمال آغاز حرکات دانشجویان مسلمان علیه اساتید بی‌بندوبار مذاکره کردیم.(ص87)
جمعه 13 اردیبهشت 1364: آقای رضایی اطلاع داد وسیله‌ای که ارتش ساخته است، آزمایش خوبی نداده است و لذا لازم است که نمونه ساخت سپاه را توسعه دهیم. او در مورد ترکیب نیروها نیز نظراتی داد و در یافتن راهکار جدید امیدوارتر به نظر می‌رسید. به نخست‌وزیر در مورد تأمین ارز سپاه و حرکاتی که بنا به خبرهای رسیده، بناست از طرف دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها بروز کند، تذکراتی دادم. تا عصر، اکثر وقت را به مطالعه و قدم زدن در حیاط منزل پرداختم. شب درباره لزوم تذکر به دانشجویان در مورد درگیری با عناصر غیر اسلامی، با احمدآقا صحبت کردم.(ص87)
شنبه 14 اردیبهشت 1364: ...با رئیس‌جمهور درباره کیفیت تعامل با کمیسیون صلح سازمان کنفرانس اسلامی- که اعلان کرده‌اند برای مذاکره درباره جنگ می‌خواهند به ایران بیایند- مذاکره کردیم. آقای خامنه‌ای نگران پیامدهای فرار خواهرشان به عراق‌اند. او مصاحبه‌ای کرده و رسانه‌های مخالف از آن بهره‌گیری می‌کنند. در جلسه شورای سرپرستی قسمتی از آئین‌نامه پخش اخبار تصویب شد و راجع به فیلمهای خارجی که زنان بی‌حجاب دارند، بحث شد.(ص88)
 عصر آقای [محمد] غرضی [وزیر نفت] آمد و از فشاری که از طرف نخست‌وزیر و دولت به ایشان برای فروش نفت وارد می‌شود، گله داشت و استمداد کرد. ضمناً بعضی‌ها ایشان را مقصر عمدی یا غیرعمدی در کم فروختن نفت می‌دانند... اخوی محمد آمد و راجع به اختلاف و برخورد نیروهای جدید با همکاران دیگر صداوسیما گفت. به او گفتم مصلحت است از نمایش فیلمهای خارجی که زنان بی‌حجاب را به صورت زننده عرضه می‌کنند، جلوگیری کنیم؛ گرچه حرام نیست.(ص88)
یکشنبه 15 اردیبهشت 1364: ...آقای [غلامرضا] آقازاده [وزیر مشاور در امور اجرایی] آمد و گزارشی از مذاکرات خرید اسلحه از چین و کره‌جنوبی آورد؛ احتمالاً به خاطر دیدن روابط رو به توسعه ما با شوروی می‌خواهند مانع نزدیک شدن بیشتر ما به شوروی‌ها بشوند. عصر با هلی‌کوپتر از دانشکده افسری به قم پرواز کردیم. یک هلی‌کوپتر کبرا هم برای حفاظت همراهمان بود. سری به آقای منتظری زدم. در اثر آنفلوانزا کسالت دارند. سپس برای سخنرانی در مراسم بزرگداشت ولادت امام زمان(عج) به مدرسه فیضیه رفتم.(صص89-88)
دوشنبه 16 اردیبهشت 1364: ...با آقایان صیاد[شیرازی] و محسن رضایی صحبت کردم. صیاد 30 گردان نیرو از سپاه برای انجام عملیات آتی خواسته، ولی سپاه 20 گردان واگذار کرده است. محسن رضایی مدعی است که نیروی بیشتری ندارند و صیاد می‌گوید بدون 30 گردان، نمی‌شود عملیات را شروع کرد؛ باعث تعجب او است که سپاه با داشتن بیش از صدهزار کادر سپاهی ثابت و این همه بسیجی داوطلب، چگونه نمی‌تواند 30 گردان نیرو تحویل دهد؟ گردانهای سپاه معمولاً سیصدنفری است. شب این مسأله را با [آقای محسن] رفیق‌دوست [وزیر سپاه پاسداران] در میان گذاشتم و گفتم اگر واقعاً چنین است، باید لشکرهای سپاه را در هم ادغام کرد که تشکیلات سپاه این همه نیرو را پخش و بی‌اثر نکند.(صص90-89)
سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1364: ...عصر شورای [عالی] انقلاب فرهنگی جلسه داشت. بحث درباره مدیریت دانشگاه تهران، چهره اسلامی دانشگاه‌ها و برخورد حزب‌اللهی‌های دانشگاه با مدیران و آئین‌نامه‌ها بود. از آقای صیاد [شیرازی] نامه‌ای رسید که باز هم چند روزی عملیات را به تأخیر انداخته است. با محسن رضایی و صیاد صحبت کردم. کمبود نیروهای سپاه و بعضی از ابزار کار از عوامل تأخیر است و از طریق آقای خامنه‌ای به نیروی هوایی امر شد که از جهت پدافند و حمایت هوایی همکاری بیشتری با نیروی زمینی در عملیات داشته باشد.(ص90)
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1364: ...ظهر گروه اطفاء حریق چاه شماره 5 نوروز- که از دو سال پیش در خلیج‌فارس در اثر حمله عراقیها آتش گرفته و می‌سوخت- آمدند. گزارش کارشان را دادند، جالب بود. تشکر و تقدیر نمودم... شب با دیگر مسئولان قوا، مهمان آیت‌الله [موسوی] اردبیلی [رئیس قوه قضائیه] بودیم. درباره سفر من به لیبی و احتمالاً به آلمان شرقی صحبت شد و ضرورت بهره‌برداری از تضاد و رقابت دو بلوک شرق و غرب و درباره تداخل حدود و حقوق وظایف وزارت اطلاعات، کشور و دستگاه قضائی در مسائل امنیتی بحث شد. قرار شد لایحه‌ای برای تعیین حدود آنها به مجلس بیاورند. آقای [مصطفی] میرسلیم آمد و راجع به طرح سازمان نهاد ریاست‌جمهوری مطالبی داشت. راجع به مجلس اعلای [انقلاب اسلامی] عراق تذکراتی به ایشان دادم؛ سررشته کارشان در دفتر ریاست‌جمهوری است.(صص91-90)
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1364: ...عصر در دفترم کار کردم و به خاطر خستگی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت نکردم. با دکتر ولایتی [وزیر امور خارجه] درباره مقدمات سفر به لیبی صحبت کردم. معلوم شد در تاریخی که ما تعیین کرده‌ایم، آقای [معمر] قذافی [رهبر لیبی] قصد سفر به خارج دارد.(ص93)
جمعه 20 اردیبهشت 1364: ...به دانشگاه تهران برای اقامه نماز جمعه رفتم. عصر احمدآقا آمد و درباره جنگ و شورای نگهبان و مسایل دانشگاه صحبت کردیم. دکتر [مصطفی] معین آمد و درباره اجازه کناره‌گیری او از شورای عالی انقلاب فرهنگی- که از امام خواسته- صحبت شد؛ مصلحت نمی‌دانم و گفتم نامه‌اش را به امام نمی‌دهم. به وزارت فرهنگ [و آموزش عالی] و وزیر معترض است... اول شب فرماندهان سپاه آمدند و از مشکلات گفتند. و در صورت ادامه کار، تأیید بیشتر می‌خواستند. گفتم مسئله اساسی جنگ است، اگر خوب بجنگند تأیید می‌شوند و مورد اعتمادند.(صص94-93)
شنبه 21 اردیبهشت 1364: اول وقت صیاد [شیرازی] آمد و گزارش برنامه عملیات را داد. تقریباً از انجام طرح مأیوس است و مدعی است سپاهیان تمکین نمی‌کنند و پیشنهادهای دیگری هم داشت. حاجی یوسف آمد و گزارش سفر تیم خرید اسلحه را داد. مدعی است که آمریکا مایل است اسلحه‌ها، هواپیما، موشک و ... مورد نیاز ما را از طریق شرکت‌های غیر آمریکایی به ما بدهد، ولی ما نمی‌توانیم باور کنیم. استدلال آنها این است که آمریکا چون می‌ترسد ما اجباراً سیستم نظامی خودمان را که متکی به اسلحه‌های آمریکایی است، عوض کنیم به اندازه‌ای که بتوانیم سیستم موجود را حفظ کنیم، تحویل می‌دهند؛ ممکن است نظرشان درست باشد. به هرحال به نفع ماست که بخریم و اجازه داده‌ایم، ولی امروز و فردا می‌کنند. به هرحال اجازه را تأکید کردم. آقای خامنه‌ای هم در این‌باره تلفنی مشورت کردند؛‌نظر واحدی داریم.(ص94)
 تلفنی به آقای محسن رضایی گفتم دریاره رفع موانع عملیات پیشنهادی صیاد که به مشکل برخورده است، کمک کنند.(ص94)
یکشنبه 22 اردیبهشت 1364: ساعت شش و 25 دقیقه در مجلس بودم. مطابق معمول اخبار تلکسها را خواندم و به رادیو فارسی آمریکا، برای فهمیدن خطوط تبلیغاتی مورد نظر غربیها گوش دادم... آقای صیاد [شیرازی] آمد و برای انجام طرح جدید مورد نظرش اجازه خواست؛ به شرط تداوم عمل موافقت کردم. به نظر آقای خامنه‌ای و من بی‌اهمیت است... جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] را داشتیم که موارد محدود کردن کار حزب، تعطیل کردن تبلیغات حزبی و نیمه وقت کردن کارکنان و ... به تصویب رسید.(ص95)
دوشنبه 23 اردیبهشت 1364: تمام روز در منزل بودم... عصر آقایان [مسیح] مهاجری و [علیرضا] بهشتی آمدند و راجع به حزب و روزنامه [جمهوری اسلامی] صحبت کردیم. نگرانند که در کنگره حزب، تصمیمی بر خلاف میل آنان درباره روزنامه بگیرند.(ص96)
سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1364: آقای [غلامرضا] آقازاده مشاور نخست‌وزیر آمد. اطلاع داد که کره شمالی هم پیشنهاد فروش موشک‌های دوربرد زمین به زمین و هوا به زمین داده است. عصر آقای حجازی معاون وزیر اطلاعات آمد و گزارشی از فعالیت‌های برون مرزی داد. در جلسه سه‌شنبه نمایندگان، درباره علت مسافرتم به خارج توضیحاتی دادم. در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی، درباره ضوابط و شیوه گزینش اساتید دانشگاه‌ها تصمیم‌گیری شد و رئیس دانشگاه سیستان و بلوچستان هم انتخاب شد. شب در جلسه‌ای با حضور نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور، درباره جنگ و همکاری سپاه و ارتش بحث کردیم و قرار شد [آقای سیدمحمد خاتمی] وزیر ارشاد [اسلامی]، شش میلیون تومان برای مخارج بنیاد تدوین تاریخ [انقلاب اسلامی]، در اختیار بنیاد قرار دهد.(ص97)
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1364: ...آقای [محمدحسن] زورق [معاون سازمان صداوسیما] تلفنی اجازه پخش بیانیه‌ای راجع به حوادث خوزستان را خواست. روزنامه اطلاعات به اعراب خوزستان اهانتی کوچک کرده و با تحریک مفسدان، جمعی از عربهای خوزستان با تظاهرات، خشم خود را از آن توهین ابراز می‌کنند و با نیروهای حزب‌اللهی و نیروهای انتظامی برخورد نموده‌اند. گفت اخوی محمد موافق نیست. آیت‌الله خامنه‌ای موافقند و من هم موافقت کردم. شب مهمان احمدآقا بودیم. امام هم در جلسه شرکت کردند. قرار شد چراغ خیابانهای تهران که از هنگام حمله‌های هوایی عراق خاموش است، روشن شود. خارجی‌ها این خاموشی را دلیل خطرناک بودن اوضاع دانسته‌اند. درباره جنگ و موارد دیگر صحبت شد، ولی جلسه محصول چندانی نداشت. آقای [موسوی] اردبیلی اطلاع دادند که عامل انفجار در خیابان ناصر خسرو را دستگیر کرده‌اند.(صص98-97)
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1364: ...فرماندهان سپاه آمدند؛ سه ساعت جلسه داشتیم و در مخالفت با طرح عملیات پیشنهادی سپاه صحبت کردند. شب با آقای خامنه‌ای جلسه داشتیم. امام ایشان را از انصراف از کاندیدا شدن [برای دوره دوم ریاست جمهوری] نهی کرده‌اند. درباره جنگ و تبلیغات ریاست‌‌جمهوری و چیزهای دیگر صحبت کردیم. مایل نیستند که برای دور دوم نامزد ریاست‌جمهوری بشوند. شب به خانه آمدم.(ص98)
جمعه 27 اردیبهشت 1364: ...به دعوت [شاهپور] بختیار تعدادی از افراد ضدانقلاب در خیابان ولی عصر[تهران] با اتومبیل خود سد معبر کردند که با ورود حزب‌الله و مأموران به صحنه متفرق شدند. عصر احمدآقا- عموزاده- آمد و برای تاسیس دفتر شرکت تعاونی پسته رفسنجان در کشورهای جنوب خلیج‌فارس و معامله ارز با صنایع سنگین و افتتاح مرکزی در اروپا مشورت کرد. این شرکت تعاونی که ده‌ها هزار کشاورز خرده پا عضو آن هستند، توانسته در حمایت از کشاورزان و تأمین ارز برای کشور، خدمات خوبی نماید... شب آقایان صیاد [شیرازی] و [محسن] رضایی و [رحیم] صفوی آمدند. درباره جنگ مذاکره کردیم. اتفاق ندارند و این اختلاف نظر سپاه و ارتش مایه ضعف است؛ در مذاکره به جائی نرسیدیم. طرح ادغام سپاه و نیروی زمینی را مطرح کردم که سپاهیان راضی و صیاد ناراضی شدند.(ص99)
شنبه 28 اردیبهشت 1364: ...شورای سرپرستی [صداوسیما] جلسه داشت. آئین‌نامه پخش اخبار و برنامه‌های ماه رمضان در دستور بود... با [آقای رازینی] دادستان انقلاب تهران درباره بازداشتی‌های دیروز حرف زدم. گفت حدود دویست نفر و بیشتر از اوباش هستند و بناست برخورد شدید و قاطع شود... آقای [عبدالمجید] معادیخواه آمد و گزارش عملکرد بنیاد تدوین تاریخ انقلاب را داد و برای تامین مخارج بنیاد مذاکره کردیم.(صص100-99)
یکشنبه 29 اردیبهشت 1364: ...عصر ملاقاتی با آقای سعودالفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی- که به دعوت [آقای ولایتی] وزیر خارجه به ایران آمده- داشتم. درباره تحسین روابط صحبت شد و به آنها از امکان دوستی و حسن روابط اطمینان دادم و از کمک آنها به عراق انتقاد کردم. مدعی شد که کمک را بعد از هجوم ایران به خاک عراق شروع کرده‌اند و درباره جنگ مفصل صحبت شد. برای پذیرش آتش‌بس التماس داشت؛ گفتم بپذیرند که عراق متجاوز است و محکمه‌ای برای محاکمه متجاوز تشکیل شود، آن موقع ما می‌پذیریم. ایشان می‌گفت محکمه را قبول دارند، اما اعتراض به تجاوز عراق قبل از محکمه را نمی‌پذیرفت... آقای اسدی نماینده اهواز آمد و می‌خواست به نحوی از اعراب خوزستان که به خاطر مقاله روزنامه اطلاعات رنجیده‌اند، دلجویی شود.(صص101-100)
دوشنبه 30 اردیبهشت 1364: ...سرهنگ [محمدحسین] جلالی کاندیدای وزارت دفاع آمد و قول حمایت گرفت و گزارشی از وضع هلی‌کوپترها را داد.(ص103)
 آقای دکتر کلیم صدیقی رئیس موسسه اسلامی در لندن همراه با مدیر روزنامه کرسنت- اینترنشنال کانادا آمدند. درباره توسعه معرفی انقلاب اسلامی ایران بحث کردم. تأکید بر فعال شدن روحانیون جوان انقلابی ایران و ایجاد رابطه با روحانیون مسلمان کشورهای دیگر داشتند. آقای محفوظی نماینده آیت‌الله منتظری در دانشگاه تهران آمد و از نفوذ لیبرالیسم و غیر متعهدها در دانشگاهها اظهار نگرانی نمود. به ایشان گفتم که شورای عالی انقلاب فرهنگی توجه دارد و نمی‌گذارد حاکمیت غیراسلامی در محیط دانشگاهی پیش بیاید. پیش از این گروهی از دانشجویان دانشگاه تبریز هم آمدند و همین مطلب را مطرح کردند... شب به خانه آمدم. با نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور درباره تسریع در معرفی وزرای راه [و ترابری]، دفاع و برنامه [و بودجه] صحبت کردم.(ص103)
سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1364: ... شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. در این جلسه درباره کیفیت گزینش استاد و شورای مرکزی، بحث تکمیل شد و بر سر تعیین رئیس دانشگاه تهران به توافق نرسیدیم. وزیر علوم آقای [دکتر علی] شریعتمداری را می‌خواهد و اکثریت اعضاء دکتر [محمد] فرهادی را می‌خواهند. بعد از جلسه با نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور درباره تکمیل کابینه و مسائل جنگ حرف زدیم... [آقای صلاح زواوی] سفیر فلسطین در پیامی برای خاموش کردن جنگ بین نیروهای جنبش امل و فلسطینی‌ها در اردوگاههای فلسطینی در لبنان استمداد نمود.(ص104)

خرداد
چهارشنبه 1 خرداد 1364: ...تلفنی با رئیس‌جمهور، درباره حمله تلافی جویانه به مراکز صنعتی عراق صحبت شد. [آقای حسن غفوری فرد] وزیر نیرو اطلاع داد که نیروگاه زرگان در حمله دیروز عراق آسیب کلی دیده است. به همین دلیل، چراغ‌های خیابان‌های تهران را که قرار بود دیشب روشن شود، روشن نکردیم.(ص107)
پنجشنبه 2 خرداد 1364: ...در جلسه علنی، کلیات لایحه وزارت صنایع سنگین تصویب و جناحی از مجلس متحمل شکست شد. آنها در نطق‌های پیش از دستور جوسازی کردند، ولی به ضررشان شد.(ص108)
 آقای [علی] فلاحیان [معاون وزیر اطلاعات] آمد و ضمن گزارش پیشرفت کار وزارت اطلاعات، مشکل تداخل وظایف با دیگران را مطرح کرد... موقع افطار آقای خامنه‌ای آمدند و درباره جنگ بحث کردیم و تصمیماتی گرفتیم.(ص108)
جمعه 3 خرداد 1364: ...امام پیغام فرستادند که ذکر تقوا در خطبه اول فراموش نشود که این موضوع را تلفنی به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع دادم و با ایشان درباره اقدام در مورد نامه همافر جمشیدی که از نیروی هوایی انتقاداتی کرده، مشورت کردم. قرار شد که از طریق خودشان تعقیب شود.(ص109)
 عصر احمدآقا آمد؛ راجع به جنگ بحث کردیم و اوضاع را برای انتقال به امام، برای ایشان شرح دادم. احمدآقا گفت که چون آقای [شیخ یوسف] صانعی دادستان کل کشور، هنگام مراجعه به بیت امام با سخت‌گیری پاسداران مواجه شده، عصبانی شده و استعفا داده است. چند روز پیش آیت‌الله [موسوی] اردبیلی هم از سخت‌گیری پاسداران بیت عصبانی بود.(ص109)
شنبه 4 خرداد 1364: ...آقای خامنه‌ای در مکالمه تلفنی، از تقلیل برنامه آقای [محسن] قرائتی در تلویزیون در ماه رمضان انتقاد کردند. خبر از مهیا شدن یک موشک زمین به هوا که بردی در حدود 90 هزار پا دارد- دادند که اگر صحت داشته باشد، می‌توانیم هواپیماهای میگ 25 و 27 را هدف قرار دهیم. تاکنون وسیله‌ای برای دفاع در مقابل آنها نداشتیم.(ص109)
 به جان [آقای شیخ جابر الاحمد الصباح] امیرکویت- با انفجار در مسیر حرکتش- سوءقصد شده که در نتیجه، او زخمی شده و گروه جهاد اسلامی مسئولیت این اقدام را به عهده گرفته است. وزارت خارجه از آیت‌الله خامنه‌ای خواسته است که به شکرانه سلامت او پیامی بدهد. آخر شب، عراقی‌ها اعلام کردند که جنگ شهرها را شروع خواهند کرد.(ص110)
یکشنبه 5 خرداد 1364: ...دو هواپیمای عراقی به تهران حمله کردند. ضدهوایی‌ها به شدت کار کردند. هواپیماهای عراقی دو بمب انداختند که در نتیجه دو سه خانه خراب و 5 نفر شهید و12 نفر زخمی شدند. به ستاد تبلیغات جنگ گفتم که اعلام مقابله به مثل کند.(ص110)
 دکتر بیگدلی- که از اول جنگ تاکنون در عراق اسیر بود و اخیراً آزاد شده- آمد و گزارش کاملی از اسارت خود و وضع اسرا ارائه داد. او معتقد است که حدود دو هزار اسیر داریم که رژیم عراق، آنها را در ناصریه و جاهای دیگر مخفی نگه داشته است؛ مطالب قابل توجهی داشت.(ص110)
 عراقی‌ها باختران، گیلان‌غرب، بانه، مریوان و ایلام را هم زده‌اند. آقای خامنه‌ای اصرار داشتند که حمله به بغداد را به تاخیر بیندازیم. همان شب، در مکالمه تلفنی با ایشان مشغول اصرار برای حمله بودم و ایشان مخالف بود که پدافندهای تهران شروع به شلیک کردند و معلوم شد که باید بزنیم. قرار است که امشب موشک بزنیم.(ص111)
دوشنبه 6 خرداد 1364: هنگام سحر آقای [محسن] رفیق‌دوست اطلاع داد که فرمانده تیم موشکی لیبیائی‌ها بهانه‌جوئی می‌کند و به زحمت او را قانع و به منطقه اعزام کرده است. او پیشنهاد کرد که از لیبی بخواهم، او را عوض کنند. ضمناً افراد سپاه هم مدعی هستند که می‌توانند [پرتاب موشک را] مستقلاً عمل کنند؛ در مجموع مصلحت ندانستیم که در این مقطع آنها را جواب کنیم.(ص111)
 با رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و فرماندهان سپاه و نیروی هوایی درباره جنگ صحبت کردم. چند شهر عراق را به تلافی تجاوز عراق بمباران کردیم. امروز عراق تحرک زیادی نداشت. فشار مردم برای استفاده از موشک زیاد شده و تأخیر نظامیان در عملیات در جبهه کار را مشکل کرده است.(ص111)
سه‌شنبه 7 خرداد 1364: ...عصر در شورای عالی انقلاب فرهنگی، تأسیس دانشگاه‌های غیرانتفاعی غیردولتی را تصویب کردیم و رئیس دانشگاه تهران را انتخاب نمودیم. دکتر [محمد] فرهادی که مورد نظر انقلابیون و حزب‌اللهی‌های دانشگاه است- و [دکتر ایرج فاضل] وزیر علوم با او مخالف بود- با اکراه این سمت را پذیرفت.(ص112)
 هیأت نظارت بر اندوخته‌های کشور با سران قوا جلسه داشت. درباره جواهرات خزانه سلطنتی- که اخیراً عمر استحکام ویترین‌های آنها تمام شده و در خطر قرار گرفته است- و در مورد انتقال آنها نظارت بر انتقال و تنظیم پرونده کامل برای آنها، تصمیماتی اتخاذ شد؛ با آن که ثروت عظیمی است، متأسفانه پرونده کاملی ندارد.(ص112)
چهارشنبه 8 خرداد 1364: ...در دفتر آقای خامنه‌ای با فرماندهان سپاه برای بررسی برنامه‌ آنها درباره آینده جنگ جلسه داشتیم. بعد از عملیات بدر مأمورشان کردیم که برنامه خود را بیاورند. به نظر می‌رسد که آنها ضعیف برخورد کرده، طرحهای بلند مدتی که چند سال دیگر نتیجه می‌دهد و مستلزم صرف نیروهای عظیم انسانی و مالی است، آورده بودند. با تلخی طرحشان را رد کردیم و من به آنها گفتم که باید با امکانات موجود جنگید. آنها پیشنهاد ادغام با ارتش را رد کردند و پیشنهاد تقسیم سرزمین بین ارتش و سپاه را هم برای مطالعه بیشتر گرفتند. ساعت سه و نیم بعد از ظهر آقای صیاد [شیرزای] آمد. ایشان تقسیم سرزمین را نپذیرفت و توضیحاتی درباره طرح عملیات خود داد... رؤسای قوا افطار مهمان من در مجلس بودند. با آنها درباره جنگ بحث کردیم. قرار شد که طرح صیاد را تأیید کنیم و برای وادار کردن سپاه به اطاعت، از امام استمداد شود.(ص112)
 سرهنگ [هوشنگ] صدیق [فرمانده نیروی هوایی] از موفقیت آزمایش موشک استاندارد برای استفاده در پدافند ضدهوایی خبر داد که اگر کامل باشد، نقطه عطفی است.(ص114)
پنجشنبه 9 خرداد 1364: ...قبل از افطار با آقای خامنه‌ای درباره دولت بحث کردیم. شورای عالی دفاع بعد از افطار جلسه داشت و پس از آن مصاحبه‌ای داشتم. سپاه مأمور شد که پیش از ظهر شنبه، بغداد را با موشک مورد هدف قرار دهد. معلوم شد که مسئول آن ترجیح می‌دهد که این حمله شب انجام شود.(ص114)
جمعه 10 خرداد 1364: ...با امام، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، در مورد طرح حمایت از جنگ در تظاهرات روز جهانی قدس یا 15 خرداد مشورت کردم که همه موافق بودند. در خطبه اول نماز، فصل عدالت اجتماعی از نظر مرد و زن را شروع کردم. ساعت سه بعد از ظهر با صدای ضدهوایی‌های بیت امام بیدار شدم... آقای [حسن] روحانی تلفنی گفت که بعد از نماز جمعه، هواپیماهای اف14، فضای تهران را ترک گفته‌اند و هواپیماهای دشمن آمده است؛ قرار شد که بازخواست شود. آقای [هوشنگ] صدیق [فرمانده نیروی هوایی] خبر ورود یک فروند هواپیمای اف 5 خریداری شده را داد که خود موفقیتی است.(ص115)
شنبه 11 خرداد 1364: به همراه آقایان خامنه‌ای، [موسوی] اردبیلی و مهندس موسوی به زیارت امام رفتیم. وضع سپاه و ارتش، پیشنهادهای سپاه در مورد جنگ و آمادگی [سرهنگ] صیاد [شیرازی] را در حال حاضر برای عملیات مطرح کردیم. امام هم با بیان برداشت خود از نامه فرمانده سپاه فرمودند که معمولاً با جمع شدن امکانات، توکل ضعیف می‌شود و باید مواظب بود که توکلشان ضعیف نشود. امام دستور دادند که به آنها بگویم، نیروهای لازم را در اختیار [سرهنگ صیاد شیرازی] فرمانده نیروی زمینی بگذارند و بدون عذر اطاعت کنند. تلفنی دستور امام را به آقای [محسن] رضایی ابلاغ کردم. ظهر ایشان و [آقای یحیی] رحیم صفوی آمدند و طرح‌هائی برای آینده ارائه دادند. از فرمان جدید امام راضی نیستند.(ص116)
یکشنبه 12 خرداد 1364: ...موشک ما به مرکز بغداد اصابت کرده است. از آقای صدیق علت عدم پرتاب موشک استاندارد به طرف هواپیمای دشمن را پرسیدم. گفت رادارش خوب کار نکرده است.(ص116)
 آقای [محسن] سازگارنژاد معاون [سازمان] تعاون روستائی وزارت کشاورزی آمد و راجع به اهمیت تعاونیهای روستائی و کمبود بودجه و ایذاء سازمان برنامه گفت و از فشار زیاد نمایندگان بر [دکتر زالی] وزیر کشاورزی گله داشت.(ص117)
 آقای رفیق‌دوست از دمشق تلفن کرد و می‌خواست که کشتی نفتی سوریه را علی‌رغم عدم عمل به تعهدشان، بار بزنیم؛ اگر موشکها را بدهند، ممکن است بار بزنیم. آقای ولایتی هم همین پیشنهاد را قبول داشت.(ص117)
دوشنبه 13 خرداد 1364: ...از صحن حیاط مجلس هواپیماهای دشمن مشاهده می‌شدند. موشک شباهنگ برای اولین بار شلیک شد. به نظر می‌رسد که به هواپیما خورد ولی هواپیما رفت و بعداً اطلاعات رسید که نتوانسته به پایگاهش برسد و شاید در خاک عراق سقوط کرده باشد. مسأله مهمی است که موشکی در ارتفاع هفتاد هزار پا به هدف بزند. این برای اولین بار در اختیار ما قرار گرفته که برای دشمنان باعث وحشت و تحیر است.(ص117)
سه‌شنبه 14 خرداد 1364: ...آقای [حسین] موسویان [مدیر اداری مجلس] آمد و مشکلات و نابسامانیهای کارکنان مجلس را گفت. عصر شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. ترکیب شورای مرکزی جهاد [دانشگاهی] تصویب شد. شب با آقای خامنه‌ای درباره جنگ و [ترکیب] اعضای دولت در آینده و همچنین مشکل عدم تفاهم رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر بحث کردیم.(ص119)
چهارشنبه 15 خرداد 1364: ...شب سران قوا، مهمان آقای خامنه‌ای بودیم و درباره راهپیمائی روز جهانی قدس و سفر من به لیبی و جنگ و اصلاح روابط با شوروی، تأخیر تحویل نفت به سوریه تا تحویل موشک و ساختن پناهگاه در تهران مذاکره و اخذ تصمیم شد.(ص120)
پنجشنبه 16 خرداد 1364: ...آقای [هادی] مدرسی آمد و راجع به مسائل عراق و نهضت‌های اسلامی صحبت کرد و از ضعف مجلس اعلای [انقلاب اسلامی] عراق گله داشت. آقای حجازی معاون [امنیت] خارجی وزارت اطلاعات آمد و گزارش واحدهای مربوطه و فعالیت‌های خود را در رابطه با بیگانگان گفت. افطار مهمان آقای فخرالدین حجازی بودم. سران قوای دیگر هم بودند. آقای حجازی شعری درباره من و صدا و سیما و... سروده بود، خواند. طنز و تلخ و شیرین است. سپس با آقای خامنه‌ای به عیادت آقای ربانی [املشی] رفتیم.(ص121)
جمعه 17 خرداد 1364: محسن رضایی آمد و گزارش برنامه عملیات آینده و برنامه حمله فردا به بغداد با موشک و هواپیما را اطلاع داد. افطار با کارکنان دفتر، مهمان امام بودیم. بچه‌ها را هم بردم. آقای [شیخ‌فضل‌الله] محلاتی اطلاع داد، آقای شیخ عباس شیرازی [قائم‌ مقام سازمان تبلیغات اسلامی] که برای تنظیم تبلیغات جبهه در جنوب بود، در یک تصادف اتومبیل در دزفول شهید شده است.(ص122)
شنبه 18 خرداد 1364: اول وقت آقای [محسن] رضایی [فرمانده سپاه پاسداران] اطلاع داد که برنامه هماهنگ نیروی هوایی و واحد موشکی سپاه برای حمله به بغداد انجام نشده و با عدم همکاری مأمور لیبیائی، [پرتاب] موشک تأخیر داشته و دو فروند هواپیمای اف4 رفته‌اند که یکی برگشته و دیگری سقوط کرده است و آقایان [آیت‌الله خامنه‌ای] رئیس‌جمهور و [میرحسین موسوی] نخست‌وزیر هم از این حرکت ناهماهنگ ناراضی بودند.(ص122)
یکشنبه 19 خرداد 1362: ...قرار بود امروز بغداد را با موشک بزنیم اما با تعلل مأمور مربوط به فردا موکول شد. اخبار ضربه زدن‌های محدود به نظامیان عراقی در جبهه‌ها پخش می‌شود. جمعی از نمایندگان برای مذاکره درباره جنگ آمدند و دو ساعت صحبت کردیم. آنها بیشتر از فرماندهان انتقاد داشتند.(ص123)
دوشنبه 20 خرداد 1364: در جلسه علنی مجلس چند دستور انجام شد و من هم از لایحه انتظامات دانشگاه‌ها دفاع کردم و به خاطر برخورد بدمخالفان، آنها را ملامت کردم.(ص124)
سه‌شنبه 21 خرداد 1364: ...با سرهنگ ترابی [مسئول دفتر مشاورت امام در ارتش] درباره کیفیت دفاع هوایی صحبت کردم، چون به نظرم رسید مسامحه شده است. با زده شدن سایت‌های نخجیر و آبدانان هم این مطلب تأیید می‌شود که باید بازخواست نمائیم. با آقای خامنه‌ای در این خصوص مذاکره کردم که پیگیری نمایند. حاج‌احمدآقا آمد و درباره بنیاد مستضعفان که حاضر نیست بعضی از رقبات را به سازمانهای خیریه دیگر واگذار کند و شورای عالی قضائی که اجازه داشتن زندان به وزارت اطلاعات نمی‌دهد و مسئله جنگ مذاکره کردیم.(صص125-124)
چهارشنبه 22 خرداد 1364: ...واحد موشکی سپاه آمدند و گزارش آمادگی برای انجام پرتاب موشک دادند و از ماموران لیبی به خاطر کارشکنی شکایت داشتند. برای آنها صحبت کردم و توصیه به مدارا با ماموران لیبی نمودم.(ص125)
 آقای [رضا] امراللهی [رئیس سازمان انرژی اتمی] آمد و گزارشی درباره وضع پیشرفت مذاکرات با فرانسه در امور مالی داد که مجموعاً مثبت نیست.(ص126)
 شب مهمان آقای [موسوی] اردبیلی بودیم و درباره جنگ، راهپیمائی روز جمعه، بنیاد مستضعفان و مطالب دیگر از جمله کیفیت برخورد با موذی‌گری روسها مذاکره کردیم.(ص126)
پنجشنبه 23 خرداد 1364: آقای صیاد[شیرازی] و فرماندهان ارتشی آمدند و حدود پنج ساعت جلسه داشتیم. برنامه عملیات آینده را توضیح دادند که بد نیست ولی ضعفهائی هم دارند. احتمال دارد بعداً مثل دفعه گذشته انجام آن را عملی ندانند.(ص126)
 احمدآقا آمد و درباره جنگ و راهپیمائی فردا و کیفیت حفظ امنیت مردم و... مذاکره کردیم. عراق تهدید کرده است که با اسلحه جدیدی راهپیمائی[روز قدس] را مورد حمله قرار خواهد داد و از مردم خواسته که در آن شرکت نکنند. ضدانقلاب هم در پخش شایعات برای ترساندن مردم فعال است و حتی شایع کرده‌اند که بمب شیمیائی به کار می‌برند.(ص126)
جمعه 24 خرداد 1364: تا ساعت ده صبح در منزل مطالعه می‌کردم و عفت و مهدی و فاطی عازم راهپیمائی بودند و یاسر کفن‌پوش شرکت کرد.(ص129)
 احمدآقا آمد و با هم به دانشگاه [تهران] رفتیم. خبرنگاران داخلی مدعی‌اند حدود پنج میلیون نفر در تهران [در راهپیمائی روز قدس] شرکت کرده‌اند. خبرنگاران خارجی هم به مراسم استقبال امام تشبیه کرده‌اند. خطبه‌ها را ایراد کردم. قبل از خطبه‌ها هم هواپیماهای عراقی آمدند ولی بی‌نتیجه فرار کردند و مردم خم به ابرو نیاوردند.(ص129)
شنبه 25 خرداد 1364: ...بعدازظهر جلسه شورای سرپرستی [صداوسیما] داشتیم. بیشتر راجع به اختلافاتی که اعضای شورا با مدیر عامل دارند، بحث شد. اکثر اعضای شورا مدعی بودند که [آقای محمدهاشمی] مدیر عامل [صداوسیما]، اعتبار لازم را برای مصوبات شورا قائل نیست. قرار شد این موضوع در یک جلسه با حضور مدیر عامل بررسی شود. (ص129)
یکشنبه 26 خرداد 1364: ...عصر جمعی از نمایندگان آمدند و راجع به جنگ بحث کردیم. اغلب از مخالفان فرماندهی سپاه بودند و بیشتر به دنبال تغییر فرماندهی سپاه بودند و می‌خواهند از وضع موجود برای تغییر فرماندهی سپاه استفاده نمایند... شب در مجلس ماندم. بیشتر به تماشای تلویزیون و فیلم عملیات قدس در شمال هورالهویزه و تظاهرات روز جهانی قدس پرداختم که خیلی جالب و نشاط‌آفرین است.(ص130)
دوشنبه 27 خرداد 1364: ...قسمتی از جلسه علنی را اداره کردم، سپس به آقای [محمد] یزدی سپردم و به دفتر آقای خامنه‌ای رفتم. فرماندهان نیروی هوایی در جلسه‌ای چهار ساعته، وضع نیروی هوایی و امکانات آفندی و پدافندی را توضیح دادند.(صص131-130)
 عصر واحد مجلس حزب جمهوری اسلامی جلسه داشت... از نمایندگان خواستم که در نوسانات جنگ از اعمال اهداف سیاسی و گروهی استفاده نکنند و فرماندهان را تضعیف نکنند. اشاره‌ام به خط اصفهان بود که علیه فرماندهان سپاه از شرایط موجود استفاده می‌کند و گویا نامه‌ای با امضای حدود صد نفر نماینده برای آقای منتظری تهیه کرده‌اند.(ص131)
سه‌شنبه 28 خرداد 1364: ...افطار مهمان رئیس‌جمهور بودیم. شب با حضور احمدآقا و آقای [موسوی] اردبیلی و آقای خامنه‌ای، درباره سفر من به لیبی مشورت کردیم و لیبیائی‌ها موفقیت سفر را در گرو اتخاذ مواضع قاطع در مورد مسائل جاری جنوب لبنان مانند محکومیت جنبش امل و در نتیجه سوریه و حمایت از مسلح ماندن فلسطینیان در جنوب لبنان می‌دانند. قرار شد سفر انجام شود ولی اتخاذ مواضع در حدود مواضع اعلام شده قبلی باشد و سعی کنیم از درگیری سوریه و لیبی جلوگیری نمائیم. سفر تریکی وزیر خارجه لیبی به عراق هم نباید مانع سفر ما باشد.(ص131)
چهارشنبه 29 خرداد 1364: ...نامه‌ای در 14 بند راجع به جنگ و شرایط خودمان و دادگاه [جنایات جنگی] برای دولتهای دنیا تهیه کردم که از طریق سفرا برای آنها ارسال شود. عصر دکتر ولایتی آمد و قبل از جلسه سفرا مذاکره کردیم. از همه سفرای خارجی مقیم ایران دعوت کرده بودیم که به مجلس آمدند. برای آنها مفصلاً صحبت کردم و پیامی کتبی به آنها داده شد.(ص132)
پنجشنبه 30 خرداد 1364: بنا بود به زیارت امام برویم. اما تأخیر کردم و امام به حسینیه آمدند. عازم لیبی هستم، وقت هم کم دارم. خاطرات عقب مانده را نوشتم. برای خداحافظی به زیارت امام در اندرون رفتم.(ص133)
 ساعت ده و نیم به وقت تهران و هشت صبح به وقت لیبی وارد طرابلس شدیم.[سرگرد عبدالسلام] جلود [عضو شورای فرماندهی لیبی] با مراسم رسمی نظامی استقبال کرد. به هتل کبیر در ساحل دریای مدیترانه رفتیم. مذاکرات مقدماتی انجام شد. شام خوردیم و خوابیدیم. مهدی و یاسر هم با من هستند.(صص134-133)
جمعه 31 خرداد 1364: ...نزدیک یازده صبح با تشریفات وارد فرودگاه بن‌غازی شدیم. در سالن فرودگاه در انتظار رسیدن همراهان، درباره نظام اجتماعی لیبی «جماهیر شعبیهّ» توضیحاتی دادند... از فرودگاه به نقطه‌ای در اطراف بن‌غازی به دیدن [آقای معمر] قذافی [رهبر جماهیری لیبی] رفتیم. او در زیر یک چادر بزرگ به سبک عشایری در صحرا مستقر بود و چند شتر و اسب هم کنار چادر بودند. هوا هم در چادر گرم بود. با حالت یک رهبر تا دم چادر به استقبال آمده بود....آقای قذافی از سفر سعودالفیصل وزیر خارجه عربستان بدون اطلاع لیبی به ایران گله کرد و از اینکه تاکنون یک موشک به عربستان نزده‌ایم، گله‌مند بود و گفت ما بیشتر انتظار داشتیم که به عربستان موشک بزنید.(صص140-134)           ادامه دارد ...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات